کُردها، نظم منطقهای و جایگاه ایران
محمدصادق جوکار
مرکز بین المللی مطالعات صلح IPSC
چکیده
نقش کُردها در سیاستهای منطقهای موضوع بسیاری از مباحث امنیتی پس از عراق 2003 بوده است. در مجموع سوریه، ایران و ترکیه تحولات جدید کُردها و تمایلات آنها برای کسب خودمختاری را نیروی آشوبساز نظم منطقهای و امنیت درونی خود به حساب آوردهاند. اما آنچه در این مباحث اتفاق افتاده است غفلت ایران از ماهیت ویژگیهای حرکت جدید کُردها با توجه به میزان پیوستگی و عراق مشترک فرهنگی ـ تاریخی آنها با میراث تمدنی ایران بوده که سبب شده است که ایران بیشتر منفعلانه در چارچوب دایره گفتمان مسلط کُردستیزی و کُردهراسی ترکیه و سوریه قرار گرفته و از پیگیری استراتژی فعالانه در راستای تأمین منافع ملی بازبماند. این مقاله تحلیل مرحله به مرحله (Step By Step) شرایط جدید و تأثیر آن بر ایفای نقش کُردها با توجه به امنیت منطقهای میپردازد. در حقیقت چنین تحلیلی ما را قادر به شناسایی برخی از روندهایی میکند که مشخصات رویههای رفتاری کُردها را در محیط امنیت منطقهای پس از جنگ عراق میکند.
مرحله اول: تقویت تصور تهدید از قدرتیابی کُردها
در طول جنگ عراق دولتهای سوریه، ترکیه و تا حدودی ایران نگران چگونگی تأثیرگذاری وضعیت کُردهای عراق بر جمعیت کُردی کشور خود بودند. به طور کلی کُردهای منطقه و به نسبت بیشتری کُردهای عراق، ترکیه و سوریه در تکاپوی زیست مشارکتمحور در تحولات سیاسی کشورهای خود بودهاند. زیرا تا حدودی به جز کُردهای ایران، شاهد محرومیت سیاسی کُردها در ترکیه و عراق بودهایم. میتوان گفت که فروپاشی حکومت صدام از نظر کُردهای عراق گامی در جهت تحقق رؤیای آنان مبنی بر وجود هستیمندی دموکرات و توسعهگرا تلقی میشد که در نتیجة آن این هراس را در بین ترکیه، عراق و ایران به وجود آورد که کُردها با بهرهگیری از خلأ قدرت پس از جنگ در جهت تبدیل خودمختاری غیررسمی و دو فاکتور خود به حاکمیت رسمی، کامل و دوژوره اقدام نمایند که منجر به آرامی کُردهای سراسر منطقه از طریق اثرگذاری مؤلفه «تأثیر همسایگی» خواهد شد. البته میزان «حساسیت» و «آسیبپذیری» این سه کشور از تحولات عراق پس از جنگ با هم متفاوت است. مثلاً در سوریه که محدودیتهای دامنهدار حزب بعث بر حق دسترسی سیاسی کُردها در کنار سیاست عربیزه کردن مناطق کردنشین و نیز عدم انسجام جمعیتی و عدم وجود مؤلفههای اشتراکی در آن شدیدتر است، میزان حساسیت و آسیبپذیری نیز گسترده است. این وضعیت تعارضی در ترکیه به مراتب از سوریه بیشتر است زیرا ملاکهای توسعه انسانی چون سطح سواد، میزان طول عمر و استانداردهای زندگی در بین کُردهای ترکیه در سطوح بسیار نازلی قرار دارد و همین امر بر عمق نارضایتی آنها نیز افزوده است. اما در ایران بهرغم اقدامات سطح اندک نخبگانِ قومگرای کُرد که در اقدامات تعارضی پژاک و… نمود داشتهاند، سطوح عام جمعیت کُردی ایران به رغم انتقادات خاص خود، از شاخصهای همگرایی بیشتری با دیگر تیرههای مردم ایران دارند (بنگرید به نشریه کاوش: انتشارات وزارت کشور)
مرحله دوم: توسعه قانونی خودمختاری کردها در قانون اساسی جدید عراق
بهرغم ابهام چالش امنیتی کُردها در اوایل حملة آمریکا به عراق، این روند به موازات تثبیت شرایط و مراحل اولیه روند دولتسازی در عراق در چارچوب قانون اساسی جدید تقویت گردید. تقویت همگرایی دو حزب «اتحادیه میهنی کردستان» و «حزب دموکرات کردستان عراق» و تلاش برای کسب جایگاه برتر قدرت در تحولات جدید عراق از شاخصههای این روند است. بدون شک گزینه بهینه کُردهای عراق کسب استقلال کردستان بود اما بسیاری از مؤلفههای مثبت و منفی منطقهای سبب شد که حکومت منطقهای کردستان (KRG) خود نیز به عراق متحد پایبند باشد. به عنوان مثال جلال طالبانی در آگوست 2003 بیان میکند که «استقلال کردستان غیرممکن است ولی در عوض کُردها در رویکردهای واقعگرایانه به منظور تحقق اهداف مردم کُرد در ایجاد یک عراق دموکراتیک، کثرتگرا و فدراتیو مشارکت میکنند». در عمل نیز در قانون اساسی بسیاری از خواستههای کُردها پذیرفته شد. مواردی چون وضعیت شبهفدرالی عراق با پذیرش دوفاکتو خودمختاری دولت کُردی در شمال عراق، رسمیت زبان کُردی و عربی هر دو در عراق، حق بازگشت کُردهای آواره، تعهد دولت عراق به لحاظ کردن نسبت بهرهگیری مردم از درآمدهای نفتی عراق با توجه به میزان جمعیت و در نهایت حفظ نیروی نظامی کُردی (پیشمرگه) برای کنترل مناطق شمال از موارد پذیرش خواستههای کُردها بود. هر چند مواردی چون وضعیت کرکوک و میدانهای نفتی آن هنوز به عنوان نقطه چالشزا باقیمانده است ولی به هر حال خودمختاری کُردها در شمال که در حال حاضر به «اقلیم» ارتقاء یافته است نشان دهنده توسعه قانونی خودمختاری کُردها در ساختار سیاسی جدید عراق میباشد.
مرحله سوم: تهدید امنیت منطقهای
از مارس 2004 که کُردهای عراق موفق به تثبت اقتدار خود در چارچوب عراق فدرالی شدند، در کنار بهبود و وضعیت اقتصادی ـ اجتماعی خود زمینهساز برخی تهدیدات منطقهای و تسری معضلات امنیتی به درون کشورهای همسایه خود شدند. مثلاً کُردهای ترکیه (P.K.K) که از سال 1999 با دولت ترکیه آتشبس یکجانبه اعلام کرده بودند در ژوئن 2004 از سرگیری تعارضات با جمهوری ترکیه را اعلام کردند. پ.ک.ک مدعی بود که دولت ترکیه به خواستههای کُردها توجهی نکرده است و آنها مبارزه مسلحان را تا کسب خودمختاری در ترکیه ادامه میدهند. پ.ک.ک در بین 12 تا 19 ژولای 2006، 16 نفر از سربازان مرزی ترکیه را با استفاده از پایگاههای خود در شمال عراق کشتند. در همین زمان پژاک نیز در کردستان ایران شروع به انجام اقدامات تروریستی علیه غیرنظامیان نمود. چنین اقداماتی زمینهساز نوعی همگرایی منطقهای بین ایران، ترکیه و سوریه برای مقابله با تروریستی صورت گرفت که که از خلأ منطقهای و پایگاههای شمال عراق صورت میگرفت. بحران ژولای و اگوست 2006 نتیجه این اتحاد منطقهای ضدتروریستی بود.
گسترش همکاریهای اطلاعاتی امنیتی ایران و ترکیه و تهدید ترکیه مبنی بر اعزام نیرو به شمال عراق در چنین شرایطی صورت گرفت. در این زمان آمریکا از یکسو به دلیل فشار افکار عمومی نیازمند ثباتسازی در عراق و تقویت دولت نوپای عراق بود و از سوی دیگر خواستار به رسمیت شناختن دغدغههای امنیتی متحد منطقهای خود بود. چنین فشارهای چند بُعدی سبب به نوعی توافق نانوشته گردید که ترکیه به شمال عراق وارد نکند و حکومت خودمختار کردستان عراق نیز کُردهای مبارزهجوی پ.ک.ک و پژاک را از عراق اخراج نماید. این تحولات هر چند به نوعی بیانگر کنترل وضعیت امنیت منطقهای و جلوگیری از تسری بحران امنیتی به درون مرزهای ایران و ترکیه از سوی کردستان عراق بود ولی در عمل بیشتر بیانگر رویکرد منفعلانه ایران در پیگیری امنیت سختافزارانه و دیکته شدن دغدغههای امنیتی ترکیه درخصوص کُردها بر ایران بود که از منظر آیندهپژوهشی نمیتواند منجر باعث امنیت پایدار در این منطقه گردد. هدف اصلی این مقاله این است که نشان دهد اولویتهای خطمشی جمهوری اسلامی ایران در قبال تحولات منطقهای بهرغم تشابهات درخصوص امنیت سختافزارانه با دیگر کشورهای منطقهای، دارای تفاوتهای عمیقی نیز با آنهاست که در ادامه به آن میپردازیم.
سیاست امنیتی ایران درخصوص تحولات کُردها و الزامات آن
- استراتژی جمهوری اسلامی ایران درخصوص کُردها بیشتر ترکیهمحور بوده است و به دلیل نقض فاحش حقوق بشر در ترکیه درخصوص کُردها نمیتواند چندان قابل اتکا باشد. درحالیکه وضعیت شاخصهای توسعه انسانی و میزان همنوایی و سازگاری بین قومی در ایران بسیار متفاوت از ترکیه میباشد.
- اشتراکات تمدنی ایران و کُردها میزان «حساسیت» و «آسیبپذیری» ایران را از تحولات کردستان بسیار کمتر از ترکیه میکند ولی به دلیل سلطه گفتمان کُردستیزی ترکیه در منطقه، این امر در تدوین اولویتهای سیاست خارجی ایران نادیده انگاشته شده است.
- در بدترین گزینه ممکنِ قابل تصور یعنی استقلال کردستان عراق، وضعیتی چون جمهوری آذربایجان در قبال آذریهای ایران پدید خواهد آمد که به دلیل پتانسیل قومی فرهنگی، مادی و لجستیکی ایران میتوان این میزان تأثیرگذاری را در روند «وراونهسازی» قرار داد و کردستان عراق را به صورت متحد منطقهای ایران قرار داد. زیرا برخلاف جمهوری آذربایجان که دارای ادعاهای ترکمحورانه با جهان ترکی چون ترکیه و آسیای مرکزی است، کردستان عراق هیچ متحد فرهنگی، نژادی و زبانی جز ایران در منطقه ندارد. زیرا رابطه کُرد ـ (ترک در ترکیه) و کُرد ـ عرب (در عراق و سوریه) بر الگوی تعارضی استوار است و رابطه کُرد و دیگر اقوام ایران برحسب معتبرترین نظرسنجیهای بینالمللی حتی در کردستان عراق بر ـ البته با پارهای از انتقادات ـ محور هماهنگی و همنوایی است. این امر در میزان ترکیب جمعیتی کُردهای ایلام و کرمانشاه با دیگر اقشار ایرانی مشهود است.
- پیروی ایران از سیاستهای امنیتی ترکیه در قبال کُردستیزی سبب افول مؤلفههای قدرت نرم ایران در بین کُردهای عراق خواهد شد. زیرا سابقه همکاریهای ایران و کُردهای عراق که نمونه اعلاء آن در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران رخ داد نشان دهنده تفاوت جایگاه ایران و ترکیه در نزد کُردهای عراق است.
- سیاستگذاریهای سیاسی و مدیریتی مبنی بر جذب حداکثر نخبگان کُردی اهل سنت در ساختار سیاسی کشور و افزایش همکاریهای اقتصادی بین استانهای مرزی ایران و کردستان عراق سبب کاهش دغدغهای امنیتی و وارونهسازی جریان تأثیرگذاری خواهد شد. و کُردهای عراق، کشور ایران را به عنوان یک متحد فرهنگی و اقتصادی به حساب خواهند آورد تا یک مانع سیاسی تقویت جایگاه خود.