مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

تحولات اخیر بنیادگرایی در تاجیکستان و آسیای میانه – گفتگو با دکتر هومن دولتی کارشناس آسیای مرکزی و قفقاز

اشتراک


فرزاد رمضانی بونش

مرکز بین المللی مطالعات صلح-IPSC

 


درچند ماه اخیر تاجیکستان با موجی از درگیری های نیرو های دولتی با مخالفان و بنیادگرایان سلامی روبرو بوده است در این راستا نهادهاي رسمي تاجيكستان از كشته شدن و دستگیری اعضا و کشف پایگاه ای آموزشی آنان خبر داده اند که در واقع از افزایش فعالیت بنیادگرایان در این کشور و آسیای میانه حکایت دارد در این بین نگاه شما به این تحولات چیست آیا موج نوینی از بنیاد گرایی در آسیای میانه آغازیدن گرفته است ؟

بنیادگرایی اسلامی در آسیای میانه پدیده نوینی نیست اسلامگرایان معتقد به ایدئولوژی سلفی گری با ملیت جمهوری های شوروی سابق اولین بار در جریان مبارزات مجاهدین افغان به گروههای مسلح اسلامگرا پیوستند پس از پیروزی مجاهدین افغان وفروپاشی شوروی سابق ، جمهوری های با جمعیت غالب مسلمان با پدیده ای نوین مواجه گشتند . پدیده ای که برای مردم سالها به دور از حتی برگزاری شعایر ساده مذهبی تازگی و جذابیت داشت . اسلام عقیدتی وبنیادگرایانه ، توده های دچار اختلاف طبقاتی ناشی از سیاستهای حکام جدید جمهوری های نو استقلال یافته را جذب نمود. جوانان پرشور وماجراجو نیزبدنبال شاخه های مسلح این گروهها گرویدند در این بین حمایت مادی و معنوی کشورهای عربی و هسته های اسلامگرایان تند رو در عربستان ، مصر ، عراق و… نیز براین روند شتاب افزود اما دولتها در جمهوری های تازه استقلال یافته تا قبل از 11 سپتامبر عموما به مماشات و مدارا با این قبیل تفکرات برخورد می کردند اما پس از وقایع 11 سپتامبر و شدت گرفتن مبارزه غرب با تروریسم وتغییرعمیق معانی امنیت در سطح بین الملل و احساس خطر دولت در این جمهوری ها عملا مبارزه با این پدیده آغاز گردید در تاجیکستان شرایط اندکی متفاوت است مرز مشترک با افغانستان ، هم جواری با سین کیانگ چین و دره فراغنه عملا در جنوب و شرق و غرب وبخشهایی از شمال را بطور کامل در محاصره واردات این نوع تفکر قرار می دهد و درواقع چهار راه بنیادگرایی درآسیای میانه به تاجیکستان ختم می گردد. بطور دقیق و مشخص روند بنیادگرایی و رشد ان در آسیای میانه از سرعت بالایی برخوردار نیست بلکه با فشار جامعه جهانی به این گروهها در افغانستان و پاکستان فرصت رشد ونمو و تشکیلاتی شدن آنها در آسیای میانه وتلاش برای تغییر مرکزیت از افغانستان و پاکستان به کشورهای اسیای مرکزی موجب نمود این تحرکات در این مناطق شده و از طرفی دولتها نیز درصدد دچار نشدن به سرنوشت افغانستان و پاکستان سعی در افزایش فشار و برخورد با این گونه احزاب دارند .

با توجه به حضور و همکاری بسیاری از بنیادگرایان منطقه آسیای مرکزی در افغانستان و پاکستان  تا چه اندازه متغیر ناامنی در افغانستان به بنیادگرایی در منطقه و بویژه تاجیکستان و دره فرغانه کمک می کند ؟

جهاد افغانستان وصف آرایی غیر مستقیم آمریکا و شوروی سابق در افغانستان دوران جهاد اصلی ترین عامل تشکیل مجاهدین روس آنروزها و بنیادگرایان اسلامی امروز منطقه آسیای مرکزی است  . به عبارت دیگراگر سیر تاریخی- سیاسی بنیادگرایی را از اخوان المسلمین مصرتا سید قطب و سایرین و در نهایت اوج تشکیلات گرایی عقیدتی – نظامی را درالقاعده بررسی کنیم پاکستان عرصه آموزش و پایگاه فکری و تدارکات این تفکر بوده و ابعادی جهادی و نظامی این گروه در افغانستان رشد و نمو یافت طبیعتا عدم مهار بنیادگرایی در افغانستان و پاکستان و گسترش دامنه فعالیت تعلیمی و نظامی بنیادگرایان گسترش صدور این تفکر را دامن خواهد زد اما با سرکوب انحصاری در دوکشور افغانستان و پاکستان نمی توان ان را مهار نمود بلکه حتی ممکن است در صورتی که این مبارزه بطور اهم و اشد در افغانستان و پاکستان دنبال گردد اما کشورهای آسیای میانه با رویکردی آرامتر و ملایم تر با آن برخورد کنند چه بسا هسته های مرکزی بنیادگرایی برای رهای ازفشار نظامی غرب به کشورهای آسیای میانه مهاجرت کرده و با وجود دو ضعف عدم علاقمندی دولتها به برخورد شدید با بنیادگرایان و ضعف بودجه نظامی این کشورها با ایجاد مرکزیت درآسیای میانه موج جدیدی از ساماندهی افرط گرایی را پایه ریزی کنند واین به مانند گشایش جبهه جدیدی درآینده نه چندان دور برای جامعه جهانی ومبارزه با این پدیده خواهد بود که مهار آن به دلایل متعدد بسیار دشوار تر از جبهه فعلی مبارزه است.

به نظر میرسد در دو دهه گذشته عدم تفکیک منطقی و مرزبندی دقیق میان جنبش های اسلامی بنیادگرا و اسلام سنتی در کشورهای منطقه اشتباه بزرگ رهبران کشور های آسیای میانه باشد در این بین  آیا در راستای فشار و مبارزه دولتها  بر ضد محافل بنیادگرا و تندرو فشار بر  اسلام گرایان سنتی افزایش خواهد یافت  ؟

متاسفانه گسترش بنیاد گرایی همواره از منابر و مساجد آغاز شده ومرز بسیار کمرنگی بین تبلیغ شریعت اسلام سنتی و بنیادگرایی وجود دارند در واقع خطری که اسلام سنتی با آن مواجه بوده همان دشواری تفکیک منطقی و مرزبندی دقیق میان جنبش های اسلامی بنیادگرا و اسلام سنتی است و طبعا دولتها برای مبارزه با پدیده بنیاد گرایی باید از محل تبلیغ بنیادگرایان آغاز کنند پایگاه این دو وسایر مشخصه ها و مولفه ها در انها یکی است اگر دولتها بخواهند تبلیغات دینی را دولتی کنند تا این مرز بندی مشخص شود آن وقت دچار نقص قانون اساسی خود شده که درآن دولت ازدخالت در دین منع شده و به نوعی سکولاریسم دولتی پیش بینی شده در قانون  دچاراشکال خواهد شد ودرغیر این صورت دولتها چاره ای بجز نفی هرگونه تبلیغات دینی و مبارزه باآنرا نخواهند داشت و یقینا اسلام سنتی نیز به نوعی به صف مخالفان میانه رو دولتها در آسیای مرکزی خواهد پیوست وآن وقت می توان جامعه مذهبیان سنت گرا را نیز مستعد جذب شدن به نهادهای بنیادگرایایی مذهبی دید و این موضوع خود موج بنیادگرایی را تشدید می کند.

با توجه به  نوع مرزهاو  پیچیدگی اوضاع سیاسی و قومی درکشور های آسیای میانه تا چه حدی بروز بحران و افزایش فعالیت احزاب و گرو های تندرو  میتواند بر امنیت منطقه موثر باشد و تاثیری  در روابط پر تنش کشور هایی همانند تاجیکستان و ازبکستان بگذارد ؟

افزایش و گسترش احزاب وگروههای تندرو در روابط بین کشورهای آسیای میانه می تواند نقش دوگانه ای را بازی کند از طرفی کشورهای دارا ی مشکلات قدیمی همانند تاجیکستان و ازبکستان می توانند با واگرایی گروه های تندرو را برعلیه کشور رقیب تجهیز و ترغیب کنند ویا با ایجاد همگرایی وبا اتخاذ سیاستهای مشترک در جهت تامین منافع مشترک به این گونه احزاب به دید یک تهدید مشترک نگاه کرده و حتی روابط خود را بهبود ببخشند که البته در حالت اخیر منافع دو ملت نیز تامین می گردد اما این رویکرد همگرایانه قدری دور از عمل به نظر می رسد مگر این همگرایی با وساطت و همکاری کشورهای فرامنطقه ای در راستای اهداف بین المللی صورت گیرد.



به نظر میرسد روس‌ها همواره از گسترش ناامنی و افزایش بنیادگرایی در آسیای میانه نگران بوده‌انددر این بین روسیه این نگرانی را در قالب انتقاد از ناتو در افغانستان مطرح می‌کند. در این راستا چه پیوندی بین افزایش  بنیادگرایی در منطقه و سیاست های روسیه در منطقه وجود دارد ؟

گسترش بنیاد گرایی در آسیای مرکزی وتبدیل آن به پایگاه جدید ومرکز فرماندهی فعالیتهای تروریستی ممکن است مسیر عملیات خرابکارانه را از آمریکا و هم پیمانانش کمی به سمت روسیه منحرف سازد و شاید این باراهداف گروههای تندرو به ضربه زدن روسیه متمایل شود که این امر با توجه مشکلات روسیه در مناطق چچن واینگوش در قفقاز، جبهه جدیدی نیز در آسیای مرکزی برای روسیه گشوده شود واین کشور را در گیر فرایند تازه ای کند از طرف دیگر تغییر مرکزیت اسلامگرایی ویا تاسیس مراکز جدید وپایگاههای نوین بنیادگرایان در آسیای میانه پای غرب را به بهانه مبارزه با ترروریسم به این مناطق باز کرده و عملا حضورغرب در حیاط خلوت روسیه خواب روسها را می تواند برآشفته کند.با توجه به این نکته می توان عملکرد روسیه را در قبال این گروهها در پایگاههای فعلی شان یعنی پاکستان و افغانستان توجیه کرد واینکه تا چه حد روسها تمایل به عدم کنترل وپاکسازی کامل بنیادگرایان در این دوکشور دارند وعدم موفقیت کامل ناتو در افغانستان و پاکستان عرصه فعالیت و کانون بنیادگرایان را در این دو کشور برهم نزده وجنگ و گریز دائمی این گروهها رابیشتر به حفظ موقعیت فعلی خود متمرکز می سازد وبرنامه ریزی برای گسترش و کمک به همفکران آنان در آسیای مرکزی را مجال نمی دهد.

مطالب مرتبط