مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC
حمله طالبان پاکستان به مدرسه ای در شهر پیشاور که منجر به کشتار بی رحمانه 150 کودک شد، تا آنجا خشونت بار بود که والدین کودکان کشته شده را شوکه کرد . این اقدام غیر انسانی با واکنش شدید بسیاری از کشورها و از جمله وزارت خارجه ایران مواجه شد. بررسی عواقب این عملیات غیرانسانی و دیگر ابعاد آن در گفتار پیرمحمد ملازهی کارشناس شبه قاره مورد توجه قرار گرفته است.واژگان کلیدی: کنشگری طالبان ، رابطه نخبگان سیاسی و نظامی پاکستان با طالبان، طالبان، پاکستان
رویکرد طالبان جناح تندرو به کشتار اخیر دانش آموزان
واقعیت این است که این مدرسه تحت اداره ارتش پاکستان است.بچه هایی که در اینجا تربیت می شدند کودکان شش یا هفت یا نه سال هستند. اما در نهایت در آینده وارد ارتش می شوند. یعنی با گرفتن دیپلم، وارد آموزشگاه های نظامی می شوند و نسل بعدی ارتشی ها را تشکیل می دهند. بنابراین طالبان این انگیزه را برای برخورد با این مسئله داشت. قطع نظر اینکه از نظر تبلیغاتی به نفع یا ضررشان باشند. آنها کاری به قضاوت دیگران ندارند و این در تفکر آنها جایی ندارند آنها معتقدند که جهاد می کنیم و این جهاد را هرکجا که امکانش باشد، باید انجام داد. در پیشاور ضعیف ترین نقطه برای ارتشی ها که حفاظتی بر روی آن صورت نمی گیرد، همین مدرسه بوده است.پادگانها، محل مسکونی یا جاهایی که نظامی ها زندگی می کنند ، کاملا تحت پوشش امنیتی نیروهای ارتش قرار دارد. ضمن این که مدرسه در نقطه ای قرار داشت، که غیر از خانواده های نظامی خانواده های دیگر هم بچه ها خود را به این مدرسه می فرستند.کسانی که انگیزه این را دارند، که بچه های آنها وارد ارتش شوند. این امر باعث شده است که حس انتقام گیری در ذهن آنها باشد و آنها این عملیات را انجام دهند.
فشار ارتش بر طالبان
ارتش پاکستان تحت فشار آمریکاییها، حملاتی به شکل خیلی گسترده به منطقه وزیرستان شمالی شروع کرده است و هم چنان این حملات را ادامه می دهد. تردیدی نیست که ارتش تحت فشار است که وارد وزیرستان شمالی شود و القاعده و زیرمجموعه های آن وتحریک طالبان را از این منطقه اخراج کنند. این فشار، هم در سطح افکار عمومی و هم در سطح دولت وجود دارد و هم امریکایی فشار را بر ارتش پاکستان افزایش داده اند. چون در سال گذشته آقای ژنرال راحیل سفری به آمریکا داشت آمریکاییها به وی گفتند که هرنوع کمک وتعهداتی که برای ارتش پاکستان در نظر گرفتیم؛ منوط به این است که وارد وزیرستان شمالی شود. به نظر می رسد که ارتش پاکستان به زودی وارد وزیرستان شمالی خواهد شد. به رغم تمام خطراتی که وجود دارد علی رغم این که این حتمال وجود دارد، که تحریک طالبان نیروهای خود را درقالب آوارگان به شهرهای بزرگ وارد کنند ومشکلات زیادی را مثل عملیات انتحاری در شهرهای بزرگ کراچی،اسلام آباد، پیشاور و لاهور انجام دهند.
واقعیت این است که در بمباران هوایی، به توپ بستن یا گلوله باران آن منطقه، تفاوتی بین نظامی و غیر نظامی وجود ندارد. یعنی با توجه به این که نیروهای تحریک طالبان، عمدتا در میان مردم اند؛ به همین دلیل تعدادی از کودکان هم کشته می شوند. این گروهی که عملیات انجام داد،دربیانیه اش رسما اعلام کرده است که ارتش پاکستان زن و بچه مارا کشتند و ما این عملیات را انجام دادیم که شما بفهمید درد این زن و بچه و کودک کشتن. این می تواند یک نوع انتقام گیری باشد، که اینها در پاسخ به حملات ارتش دست به این اقدام زدند.
آینده عملیات مذاکره جنگ دولت و ارتش پاکستان با طالبان
جنگ راه حل نهایی نیست. چون تفکر طالبانی داریم. تفکر طالبانی تقریبا متاثر از مکتب دیوبندی است. اما واقعیت این است، که این تفکر در جامعه جا باز کرده است. و مردم پاکستان در بخش هایی این تفکر را می پذیرند. این مسئله مهمی است. به علاوه تحریک طالبان شعبات متفاوتی درجاهای مختلفی دارد. مثلا احتمالا تحریک طالبان پنجاب داریم که پشتون نیستند. پنجابی هایی هستند، که اردو زبان اند، اختلاط قومی با پشتون های ندارند. بنابراین چون تفکراست، نمی توان با تفکر از طریق نظامی برخورد کرد. ضمن اینکه عملیات نظامی می تواند، اینها را تضعیف کند، ولی باید راه حل سیاسی و ایدئولوژیک پیدا کرد و به دنبال این رفت، تا زمینه هایی که این تفکر را رشد می دهند، پیدا و با آنها برخورد نمود.( از جمله مدارس مذهبی که این نوع تفکر را القا می کنند، دروسی که در این مدارس تدریس می شود. این ها همه مسئله است)
حمله و تاثیر در سطح سیاسی پاکستان
همه جریانات این حمله را محکوم کردند و هیچ تردیدی در این نیست. دولت و ارتش برای اولین بار هماهنگ می شوند و این نقطه مثبتی برای پاکستان است و نقطه منفی برای تحریک طالبان است. احزاب مذهبی مثل جمعیت علمای اسلام، ملا نصیر الحق و جمعیت علمای اسلام فضل الرحمان فض الرحمان تحت فشار هستند. چون اکثر جمعیت تحریک طالبان بچه هایی هستند که از مدارس تحت تسلط اینها بیرون می آیند. آنها تحت فشار هستند تا در مقابل اینها موضع گیری کنند .
ظاهرا در پاکستان بعد از این عملیات یک نوع وحدت ملی شکل می گیرد. هرچند که ممکن است به این سادگی هم نباشد. نتیجه دوم آن همان سفری بود که ژنرال راحل شریف و رئیس ISI به افغانستان داشتند. آنها اعلام کردند، حاضرند عملیات مشترکی را با افغانستان علیه گروه های افراطی داشته باشند و این به نظر می آید، نتیجه ای که بعد از این حمله بوجود می آید، نوعی هماهنگی است که ارتش پاکستان با نیروهای امنیتی و ارتش افغانستان از خود نشان می دهد. اگر این عملیاتی شود و تردیدهایی که دو طرف نسبت به هم دارند برطرف شود ( پاکستانی ها معتقدند که ملافضل الله مرده است و افغانها معتقدند که گروه طالبان پاکستان و گروه طالبان افغاستان و شورای کویته وشبکه حقانی، تحت حمایت ISI پاکستان هستند. ) و این تردیدات کاهش پیدا کند بدون تردید نتایج مثبتی برای مبارزه با این گروه های افراطی خواهد داشت. ولی باید توجه داشته باشیم که به این سادگی ها نیست. یعنی ممکن است، افغانستان فکر کند، که چون ارتش پاکستان تحت فشار قرار گرفته است، درعملیاتی که با افغانستان انجام می دهد یک هماهنگی انجام دهد. ولی در نهایت مشکلاتش که برطرف شد، به همان سیاست جهادی که از قبل داشته است، برگردد. این تهدیدها وجود دارد، اما به هرحال نشانه های مثبتی در این سفر آقای ژنرال راحیل شریف بدست آمده است. مقامات افغانستان گفته اند شرایط این مذاکرات متفاوت بوده است.
پاکستانی ها معتقدند که ملا فضل الله در منطقه ای از خور در افغانستان است و تصور می کنند که از سوی دستگاه امنیتی هندوستان و افغانستان مورد حمایت قرار گرفته است. ارتش پاکستان معتقد است، جریانی که هم اکنون به شکل خیلی افراطی تر از بقیه گروه ها حرکت می کند گروه ملافضل الله است.
آینده روابط ارتش و طالبان
حداقل در یک دوره ی کوتاه مدت ما تشدید جنگ را خواهیم داشت. ارتش ناچاراست و هیچ راهی پیش رویش نیست. این جنگ یک جنگ علنی است و پاکستان دیگر نمی تواند، سیاست دوگانه ای داشته باشد و باید تصمیم نهایی خود را بگیرد، که همین وضعیت را که شکننده را در آن امنیت ملی اش به خطر افتاده است، را ادامه دهد و یا سیاست جهادی ارتش تغییر کند. این تغییر درارتباط با تحریک طالبان، لشکر طیبه سپاه صحابه، هند و افغانستان است. این سیاست به طور کلی به بن بست رسیده است. پاکستان این سیاست را از سال 1947 یعنی نزدیک به 66 سال داشته است. اکنون به مقطعی رسیده است که یا باید خود قربانی این سیاست شود یا باید کمک کند که این سیاست را تغییر دهد و با افغانستان مناسبات دوستانه و با هندهم، تا حدی روابط دوستانه برقرار کند. غیر از این محکوم به این است که این وضعیت را تحمل کند، تا این که به مقطعی برسد که یا از هم فروبپاشد یا به وضعیت جدیدی رسد.