دکتر مهدی مطهرنیا
استاد دانشگاه و آینده پژوه سیاسی
داعش در چند ماه گذشته نقش عمده ای را در عراق بازی کرده و کنش ها و واکنش های منطقه ای و بین المللی زیادی را برانگیخته است. نوشتار زیر با محوریت رویکرد بازیگران عبری و غربی در نگاه به داعش فراهم شده است.
واژگان کلیدی: رویکرد بازیگران بین المللی، داعش، سیاست، بازیگران بین المللی، امریکا، اروپا، چین ، خطر داعش، نگاه اسرائیل به مساله داعش
اهمیت رویکرد اسرائیل، منافع و مضرات داعش برای اسرائیل
تشکیل حکومت دولت اسلامی عراق و شام، می تواند تشکیل یک دولت میلیتاریستی با محور ایدئولوژیک در کنار مرزهای ایران باشد. این امر می تواند جبهه ی مقاومت را کاملا کمرشکن کرده، مغز مقاومت (یعنی تهران) را از بدنه یعنی سوریه و از دست و پایش یا لبنان و فلسطین کاملا جدا سازد و یک شکاف استراتژیک به وجود آورد. در عین حال تشکیل داعش با سویه گیری های افراطی اهل تسنن و رویکرد مذهبی – نظامی می تواند نقطه ی تقابلی با تهران باشد. اگر تهران مرزهای امنیتی خود را در جنوب لبنان قرار داده، اسرائیل در حمایت از داعش می تواند مرزهای امنیتی خود را با ایران به مرزهای غربی ایران با عراق منتقل کند. از این جهت بزرگ ترین حامی داعش می تواند رژیم حاکم بر تل آویو باشد و بیشترین نفع را برای اسرائیل داشته باشد. چرا که اسرائیل اگر بتواند این معنا را دنبال کند که یک اسرائیل جدید با رویکرد صهیونیست اسلامی در مرزهای عراق نزدیک ایران به وجود آورد و خط ارتباط موجود میان ایران و سوریه و لبنان را قطع کند، بیشترین استفاده ی امنیتی را در ایجاد غشای امنیتی برای خود فراهم خواهد ساخت. گذشته از این مضراتی که داعش برای اسرائیل دارد، زمانی هویدا می شود که رویکردهای ایدئولوژیک بر محاسبات سیاسی کاملا فائق آید. یعنی اگر داعش بتواند به حدی از قدرت برسد که با استقلال عمل خود ، ایدئولوژی و سویه گیری های اسلام ظاهر گرای سنتی را احیا کند و سویه گیری آن را به سمت و سوی مبارزه با اسرائیل حرکت دهد به ضرر اسرائیل خواهد بود. اما این بسیار بعید به نظر می رسد چرا که اساسا نوع ایدئولوژی موجود در داعش، ایدئولوژی منحرف کاذب است و در درون خود دچار جزم گرایی نسبت به هدف سیاسی و سویه گیری های عملیاتی است. هدف سیاسی داعش استقرار یک حکومت دینی با ظاهرگرایی سلفی و مخالفت با حجم وسیعی از مسلمانان، یعنی اهل تسنن میانه رو و به ویژه شیعیان است. این سویه گیری رادیکالیستی با این هدف گذاری، کمتر سمت و سوی مبارزه با اسرائیل را به خود می گیرد. همان گونه که هم اکنون در ماجرای غزه داعش به هیچ وجه خود را مکلف به حمایت از حماس به عنوان گروهی دارای گرایش های اهل تسنن در فلسطین نمی داند و ماجرای غزه و فلسطین را رسما مهم نمی شمارد.
نگاه اتحادیه اروپا و سه قطب اصلی آن، یعنی انگلستان، فرانسه و آلمان به داعش
منفعت داعش برای اروپا در محیط عملیاتی عراق است. در محیط عملیاتی عراق، نوری مالکی به عنوان دولتی معرفی می شود که وابستگی بیشتری نسبت به ایران تا دولت های غربی دارد. در این راستا داعش تا زمانی که موجب فشار آوردن بر دولت حاکم در بغداد (برای ایجاد یک دولت میانه روتر به زعم اروپایی ها) باشد، برای آن ها یک فرصت است. ولی اگر داعش بخواهد یک حکومت دینی افراط گرا را برپا کند، اساسا با اروپا و سویه گیری های اروپایی چندان همراهی نمی کند. در این بین هر گونه حمایت آشکار یا پنهان کشورهای اروپایی از داعش تمام اقتدار ذهنی و رویکردهای عملیاتی اروپا در منطقه ی خاورمیانه را با سوالات جدی روبه رو کرده و افکار عمومی را نسبت به آن چه که اروپا و غرب در مجموع دموکراسی می خوانند، با چالش رو به رو می سازد. چرا که در واقع تساهل و تسامح مذهبی، گسترش دموکراسی، ایجاد فضای باز سیاسی، اساسا در ادبیات داعش گناه تلقی می شود. این گروه جزم گرای بسیار تندرو هیچ گونه آزادی را به جز آزادی های برخواسته از اسلام محدود شده ، منحرف و محصور در جزم گرایی های بعضی از سران داعش، بر نمی تابند. لذا اروپا در حداقل سیاست های آشکار خود نمی تواند هیچ نوع حمایتی از داعش داشته باشد. لذا باید گفت داعش تا زمانی که بتواند شمشیر داموکلس در منطقه بر گردن دولت عراق و سایه این شمشیر را بر گردن تهران قرار دهد، در حوزه عقلانیت ابزاری غرب یا اروپا و چه امریکا قرار می گیرد.
امریکایی ها و داعش
متغیر نخستی که امریکایی ها در نگاه به داعش دارند، ابزاری برای مشروعیت بخشیدن به حضور امریکا در منطقه، به ویژه حضور امریکا در عراق است. در واقع جمهوری اسلامی ایران بارها اعلام کرده است که امریکا در عراق اشغال گر است. اما اینک که دولت برخواسته از بطن و متن ملت عراق، به رهبری نوری مالکی، با امضای نوری مالکی رسما از دولت امریکا خواسته که در مسائل نظامی عراق و مسائل سیاسی وارد و کمک های نظامی و امنیتی را در مبارزه با داعش به دولت عراق داشته باشد. این نامه ی امضا شده، رسمیت بخشیدن به مشروعیت حضور امریکایی ها در عراق است. اگر ما عراق را محلی برای درماندگی دولت امریکا در منجلاب عراق می دانستیم هم اکنون با نامه ی نوری مالکی و درخواست از امریکایی ها برای کمک نظامی در مقابله با داعش، زمینه هایی برای مشورعیت بخشی به توافقات امنیتی میان دولت واشنگتن و دولت بغداد ایجاد شده است.
از طرف دیگر در زمانی که تلاش شده ایران شتاب خود را در چند ساله ی اخیر فعال کنند، حضور داعش در منطقه، سایه ی بسیار سهمگینی بر مرزهای غربی ایران می افکند. اگر چه این معنا تا حدود زیادی با شکست مواجه شده است، ولی نمی توان به راحتی از سایه ی داعش در ایران و نزدیک مرزهای کنار آن گذشت. اگر اشرف و پایگاه منافقین در عراق خطری برای ایران بود و هزینه های زیادی در جهت جمع شدن آن به ملت ایران تحمیل شد، اکنون شاهد ورود داعش در گستره ی بسیار وسیع تر ؛ ایدئولوژی بسیار خطرناک تر و رفتارهای نظامی بسیار مستحکم تر هستیم و می تواند هزینه های نظامی امنیتی جمهوری اسلامی ایران را افزایش بخشد. آن هم در زمانی که داعش می تواند مانند یک شمشیر داموکلس بر گردن مذاکره کنندگان ما در وین سایه اندازد. لذا باید گفت امریکایی ها مولفه های امنیتی و نظامی خاصی را در چارچوب داعش می بینند. از جهت دیگر امریکایی ها به خوبی می دانند که اگر داعش به همان شیوه ی القاعده از کنترل خارج شود، می تواند برای امریکا هزینه آور باشد. اگر چه امریکا در مبارزه با القاعده نیز هزینه های زیادی را تحمل کرد و نتوانست پیروزی های صد در صد را به دست بیاورد، اما پیروزی های نسبی و تجارب حاصل از درگیری با القاعده نشان داده است که نباید به داعش اطمینان زیادی کند. تجربه ی امریکایی ها در سوریه و نوعی حمایت امریکایی ها از مخالفین سوریه، ما را به قانون نپ لنین یا رویکرد دو گام به جلو، یک گام به عقب برمیگرداند. همین معنا را در ارتباط با داعش داریم. دکترین دو گام به جلو و یک گام به عقب، همواره در مورد داعش توجه قرار می گیرد. مزید بر آن همان گونه که اروپایی ها در رابطه با مفاهیم دموکراتیک و تساهل و تسامح مذهبی معتقد هستند، امریکایی ها نیز امروز پرچم دار دموکراسی در جهان محسوب می شوند، لذا نمی توانند در حوزه ی افکار عمومی غرب و سپس حوزه ی بین المللی حمایت آشکاری را از داعش نشان دهند. بنابراین سعی می کنند در ارتباط با داعش سیاستی را برگزینند که بتوانند در حوزه ی عقلانیت بهره های خاص خود را ببرند و در زمان مقتضی زمینه های کنترل داعش را با همکاری دولت های منطقه فراهم سازند.
چین و روسیه و قدرت گرفتن داعش در خاور میانه
چین در منطقه ی خاور میانه بیشتر به دنبال بازارهای فروش است تا موضع گیری های سیاسی. حتی در ارتباط با مسئله ی پرونده ی هسته ای ایران نیز شاهد آن هستیم که بسیار محافظه کارانه با مسئله برخورد می کنند. روس ها قبلا منطقه ی عملیاتی عراق را از منظر مرکز سیاسی- امنیتی خود جزو جغرافیای نفوذ خود می دانستند. اما امریکایی ها آن را از دست آن ها خارج کردند. در این زمینه نوع ارتباط نه چندان مطلوب نوری مالکی با دولت واشنگتن در وضعیت فعلی، فرصتی برای روس ها است تا از یک سو خود را به دولت حاکم بر بغداد نزدیک تر کنند و از سوی دیگر اسلحه های خود و بازار تسلیحاتی خود را در بغداد پیدا کنند و با فروش تسلیحات مورد نیاز به داعش، زمینه های گسترش بازارهای فروش تسلیحاتی خود را نیز فراهم سازند. در این حال باید توجه داشت که امریکایی ها آن قدر روس ها را در اوکراین مشغول نگاه داشته و در محیط امنیتی روس ها ایجاد اختلال کرده اند که می توانیم بگوییم روس ها در ارتباط با مسائل عراق و در چارچوب منافع تعریف شده ی خود بسیار دست به عصا حرکت می کنند.