محمد جادری
مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC
بیان رخداد
در چند روز گذشته پرتاب راكت از مبدأ نامعلومي، اردوگاه ليبرتي، مسكن كنوني گروهک منافقین را مورد هدف قرار داد. در اين راكت پراكني، عدهاي از اعضاي گروهک در عراق كشته و زخمي شدند. اردوگاه ليبرتي و خشونت سازماني دروني آن حكايت فجيع يك سازمان تروريستني را نشان ميدهد كه سرنوشتش زوال و ويراني است. اردوگاه ليبرتي قبل از حضور منافقین، اردوگاه نظاميان آمريكايي بود. اعضاي این گروهک سه دهه را در پادگان اشرف سپري كردند كه به دست صدام در دهه 1980 براي آنها ساخته شده بود. در این مقاله تلاش می گردد تا با علت یابی و تحلیل زوایای این اقدامات به این سوال پاسخ دهیم که چرا فرقه منافقین تلاش می نماید تا اردوگاه لیبرتی را حفظ نماید. برای رسیدن به این هدف سه دیدگاه مورد تحلیل ما خواهد بود.
واژگان کلیدی: منافقین، عراق، اردوگاه لیبرتی، فرقه گرایی، تروریسم، زوال
تحليل رخداد
مروري بر اصليترين موضعگيريها و فعاليتهاي فرقه منافقین به رياست مسعود رجوي، در سطح بينالمللي نشان ميدهد كه اين فرقه تلاش ميكند تا به هر قيمت ممكن در عراق بماند و به كشور ديگري نرود. دليل اين امر به ماهيت فرقهاي سازمان مجاهدين خلق بر ميگردد كه از چندين جهت ميتوان به آن نگاه كرد:
1- اولين نگاه اين است كه مطلوب چنين فرقههايي كه بر اساس سلسله مراتب خشن و وحشيانه از بالا به پايين هدايت ميشوند و سطوح پاييني فرقه كه همان افراد عادي سازمان هستند را به اسفناكترين وجه ممكن مورد استثمار و بهرهكشي جسمي و رواني قرار دادهاند، اين است كه در مكاني دورافتاده قرار بگيرند تا بتوانند قربانيان خود را تحت انواع كنترلها درآورند و ذهن و ضميرشان را در اختيار داشته باشند و آن را حفظ كنند. مكانهايي همچون پادگان اشرف و اردوگاه ليبرتي بهشت رهبران فرقهايست، چرا كه ميتوانند پيروان خود را به دور از واقعيات جهان خارج نگاه داشته و كنترل نمايند. فرقه مسعود رجوي تمام تلاش خود را با صرف هزينههاي هنگفت مينمايد تا به هر طريق اردوگاه ليبرتي را به عوان اردوگاه پناهندگي سازمان ملل معرفي كرده و مورد شناسايي ارگانهاي بينالمللي و دولتهاي غربي قرار دهد.
لابيهاي گروهک در اروپا و پاريس سعي مي نمایند تا اين گونه نشان دهند كه بهترين راه حل مسئله موجود باقي گذاشتن پيروان فرقه در ليبرتي تحت كنترل سران فرقه است و از آنجا كه دولتهاي غربي هيچگونه تمايلي براي انتقال اين افراد به كشورهاي خود ندارند، كمابيش با چنين ايدهاي موافق هستند و مايلند كه اين گروه تروريستي كه جان صدها تن از مردم ايران و عراق و حتي اعضاي خود را گرفتهاند، همچنان بر دوش ملت عراق قرار بگيرند و امنيت ملي اين كشور را به مخاطره بيندازند. دولت عراق به حق مصر است كه اين گروه تروريستي كه سالها منافع اسرائيل و غرب را در مقابله با ايران تأمين نموده است، ميبايست دوران بازنشستگي خود را در غرب سپري كند و حضور آنان در عراق يك تهديد امنيتي بالقوه هم براي خود مردم عراق و هم براي مردم كشورهاي همسايه محسوب ميشود.
2- نگاه ديگري كه ميتوان در راستاي دليل اصرار حضور منافقین در عراق مورد بررسي قرار داد، جلوگيري از فروپاشي شكل سازماني و سلسله مراتبي و حفظ اقتدار رياستي آن و همچنين محفوظ ماندن جايگاه آن در ارعاب و ترور مردم جمهوري اسلامي ايران است. رهبران منافقین می دانند كه انتقال مكاني از كشوري به كشور ديگر موقعيت آنها را به عنوان رهبر يك گروهك سازمان يافته و مخالف ايران به خطر خواهد انداخت و موقعيت لابيگري آنها را براي كسب اسلحه و وجوه نقدي از غرب را در حد بسيار پاييني تنزل ميدهد. از طرفي انتقال وسيع مكاني از كشوري به كشور ديگر، باعث فروپاشي سازماني آن خواهد شد و قدرت چانه زني اين سازمان را در حد قليلي تنزل ميدهد. به اين ترتيب از اين نگاه ميتوان اين گونه بررسي كرد كه اصرار آنها براي ماندن در عراق تنازع براي بقاي خود ميباشد و در اين راه از هيچگونه خشونتي عليه زيردستان خود فروگذار نخواهند شد.
3- نگاه سوم و بسيار حياتي آنها قرار گرفتن در همسايگي جمهوري اسلامي ايران ميباشد، در واقع همسايگي آنها در ايران در راستاي انجام فعاليتهاي تروريستي سازمان يافته و كشتار مردم بيگناه ايران است كه در واقع همان فلسفه وجودي آنها را تشكيل ميدهد. فلسفهاي كه بر اساس ترور شخصيتهاي جمهوري اسلامي، مردم عادي نظام از بازاري گرفته تا روحاني، از كارگر گرفته تا زائر حرم امام رضا ميباشد. آنها در دهه 60 بعد از خروج از ايران وارد عراق شدند و دست به دامان صدام حسين شدند، و در مقابل پذیرفته شدن از سوی صدام دست به جنايتهاي خونيني بر عليه مردم ايران و حتي همكاري آنها در سركوب خود مردم عراق زدند. به گونهاي كه بعد از سقوط صدام مردم خواهان خروج آنها از خاك عراق شدند.
اردوگاه ليبرتي امروز همانند يك اردوگاه كار اجباري ميباشد، از عملیاتهای خاكبرداري براي فعاليتهاي نظامی تا تمرينات سخت، فشرده و طاقتفرسا، همه خبر از اسفناك بودن وضعيت اين اردگاه دارد، به طوري كه حتي وضعيت دروني آن از چشم نهادهاي حقوق بشري نیز پنهان مانده است. يكي از اساسيترين كارهايي كه اين فرقه در اردوگاه انجام ميدهد، كنترل نيروها و تقسيم اين نيروها به يگانهاي مختلف نظامي است و جلوگيري از عدم ارتباط اين نيروها با يكديگر است. همچنين آنها مقررات سنگيني براي يگانهاي مختلف اعضاي اين فرقه به انجام ميگذارند، به طوري كه ضوابط سخت و سنگيني را براي كساني كه از اين اردوگاه خارج ميشوند و يا قصد خروج از آن را دارند وضع كردهاند.
در اين فرقه كار مهم ديگري نيز انجام ميشود و آن برگزاري كلاسهاي ايدئولوژي است كه از جمله مهمترين اقدامات آنها در راستاي جذب نيرو براي ترور و حفظ نيروهاي موجود است. محتواي اين ايدئولوژي ملهم از عقايد شخصي رجوي و دیگر رهبران این گروه ميباشد كه هيچگونه جايگاهي در باورهاي مردم ندارد و در زمانهاي مختلف به اين ايدئولوژي شخصي برچسبهاي مختلفي زده می شود. در كلاسهاي ايدئولوژي شرايط خارج از فرقه كاملاً تيره و تار جلوه داده ميشود و فوبياي خارج شدن از فرقه به صورت عميقي تقويت ميگردد و وعده و وعيدهاي دروغين به روال معمول براي نگهداشتن نيروها به كار برده ميشود، از جمله آنها القای این تفکر که نوري المالكي به زودي سقوط ميكند و جهان به كام مسعود رجوي خواهد شد.
كنترل شديد نيروها و قطع ارتباطي كه با دنياي خارج ايجاد شده باعث بروز انواع بيماريهاي جسمي و روحي در آنها شده است. آنچه كه مسلم است، اين است كه حقوق بشر به شكل فجيعي در اردوگاه ليبرتي نقض ميشود و هيچ گونه واكنشي از جانب ارگانهاي حقوق بشري مشاهده نميشود. واقعيت اين است كه ليبرتي در حال حاضر يك زندان است كه توسط رهبران فرقه هدايت و كنترل ميشود و دولت عراق و سازمان ملل متحد هيچ گونه دخالتي در امور داخلي آنرا ندارند و اين واقعيت مرگبار ليبرتي و فرقه منافقین است كه به سمت اضمحلال خود در حال طي طريق است. در واقع این گروهک از لحظه ظهور در راستاي اضمحلال خود گام برداشت، چرا كه كشتار و خشونت مردم بيگناه در صدر تئوريهاي تحليلي آنها قرار گرفت. حقارتهايي كه اين فرقه در طول اين سالها بعد ازسقوط صدام متحمل شده است، نشان از اين دارد كه كه اين گروهك تمامي توان خود، حتي توان بازي كردن در نقش اپوزيسيون را نیز از دست داده است.
دورنماي رخداد
با واقعيتهاي مشاهده شده درباره وضعيت كنوني منافقین در اردوگاه ليبرتي، اين گروهك تروريستي هم از لحاظ تئوريك و هم از لحاظ عملي كه شامل سياستهاي تروريستي است، در حال از بين رفتن و نابودي است و در واقع اين فرقه به سمت اضمحلال خود گام بر ميدارد. چرا كه از یکسو عدم حمايت دولت كنوني عراق از آنها و حتي مردم عراق كه خاطرات دهشتناك همكاري آنها با صدام را به ياد ميآورند، باعث شده است كه خروج آنها از عراق محتمل باشد، از طرف دوم همچنين عدم پذيرش آنها از جانب دولتهاي غربي به صورت تشكيلات سازماني و كاهش قدرت لابيگري آنها كه باعث كاهش توان تهاجمي آنها گشته و بكارگيري سياستهاي تروريستي خود را نیز از دست داده اند و از طرف سوم هم با حقارتهاي متحمل شده عملاً از وضعيت اپوزيسيوني نظام نيز خارج شدهاند و غربيها با اين شرايط ديگر سرمايهگذاري براي اين گروهك را از دستور كار خود خارج كرده اند. اينها مجموعه عواملی است که نشان می دهد این گروهک تروریستی سالهاست که عملاٌ در مسير اضمحلال خود گام بر می دارد.