سیدمهدی پارسایی
مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC
بیان رویداد
در حالی که عمده توجهات بینالمللی در حوزه جنگ و صلح طی یکی دوسال گذشته معطوف به انقلابهای عربی و مسائل پیرامون آن بوده است، تحولات داخلی کشور مالی در غرب آفریقا وارد برهه نوینی شده است. هراس از تبعات پیشروی نیروهای شورشی و افراطی در شمال مالی به سمت جنوب یعنی پایتخت، بحران داخلی این کشور را به مسالهای بینالمللی مبدل نمود. در همین راستا شورای امنیت سازمان ملل متحد با برگزاری جلسهای ویژه در دسامبر 2012 خواستار تشکیل نیروی بینالمللی برای حمایت از مالی شد، از سوی دیگر دولت مالی نیز از دولت فرانسه تقاضای کمک نظامی برای برگرداندن صلح کرد. فرانسه نیز در 11 ژانویه 2013 اقدام به دخالت نظامی در این کشور آفریقایی نمود. این نوشتار به دنبال ارزیابی منویات فرانسه از اعزام نیرو به مالی و بررسی زمینههای دخالت فرانسه میباشد. مقامات کاخ الیزه اقدام فرانسه را توقف پیشرویهای شورشیان شمال مالی اعلام کردهاند در مقابل دیدگاههای گوناگونی در خصوص اهداف غیررسمی مداخله نظامی پاریس مطرح گشته است که شامل طیفی از اقدام بشردوستانه، مسائل امنیتی، رونمایی از دستور کار نواستعماری میشود.
واژگان کلیدی: فرانسه، مالی، دخالت نظامی، گروههای افراطی و شورشی.
تحلیل رویداد
مالی کشوری با جمعیتی بالغ بر 5/ 15 نفر با اکثریت قریب به 90 درصدی مسلمان در غرب آفریقا است. این کشور دارای تنوع قومی و فرهنگی میباشد. تنوع مذکور تنشهای زیادی را در طول تاریخ قرن بسیتم و قرن کنونی به وجود آورده است. یکی از شکافهای اصلی تشنجزا در مالی بین گروههای بادیهنشین طوارق در شمال این کشور با سیاهان آفریقایی در جنوب این کشور با مرکزیت باماکو است. گروه طوارق حدود یک میلیون و دویست هزار جمعیت دارد و از نظر زبانی ذیل گروه زبانی بربرها قرار میگیرد. این گروه یکی از گروههای اقلیت در غرب آفریقا است که عمدتا در نیجر، شمال مالی و کم وبیش در لیبی، الجزایر و بورکینافاسو حضور دارند. گروه طوارق در مالی به واسطه سیاستهای تبعیضآمیز دولت مرکزی مالی و تفاوتهای فرهنگی و قومی به حاشیه رانده شدهاند و تبعیضهای ساختاری را تحمل کردهاند. خواسته اصلی گروه مذکور در مالی برخورداری از حق تعیین سرنوشت و خودمختاری است(1). عمده درگیریها و اختلافات مناطق شمالی با دولت مرکزی مالی به نیمه دوم قرن بیستم برمیگردد. شورش جدید در مناطق شمالی پنجمین موج عمده در اقدام طوارق علیه دولت مالی در 50 سال اخیر به شمار میآید. اولین حرکت شورشیان شمال مالی در سالهای 1962-1964 رخ داد. در سالهای 1990، 1997 و 2007 نیز شورشهای قابل توجهی در مالی از سوی طوارق اتفاق افتاد. آخرین دور این شورشها در سال 2007 با میانجیگری لیبی به پایان رسید(2).
در دور جدید، یعنی یکسال اخیر گروهی شورشی به نمایندگی از طوارق با هدف اعلام استقلال اقدام به سازماندهی نیروها نمود. شورشیانی که عمدتا به خاطر مشکلات اقتصادی، به مزدوران رژیم ساقط شده قذافی در لیبی تبدیل شده بودند. این افراد مسلح پس از سقوط قذافی، از لیبی به سمت مالی با سرازیر شدند و به همراه شورشیان محلی و شاخههای وابسته به القاعده توانستند حدود 3/2 از قلمرو کشور مالی را تحت کنترل خود درآورند. در 6 آوریل 2012 جنبش ملی آزادسازی آزواد اعلام استقلال کرد. اما اعلام استقلال با مخالفت گروههای افراطی جهادی اسلامی مواجه شد و جنبش ملی آزادسازی آزواد عملا نقش اصلی خود را از دست داد. گروههای عمده شورشی دخیل در شمال مالی عبارتند از انصار دین، جنبش ملی برای آزادی ازواد، جمعیت توحید و جهاد در غرب آفریقا موسوم به موجوا، شاخه مغرب اسلامی القاعده و گروهی به نام الملثمین که از القاعده جدا شده است(3).در سال 2012 تحرکات نظامی گروههای مذکور در خاک مالی بیشتر شد و عملا نبردی جدی بین آنها و دولت مرکزی آغاز شد، ضعف دولت مستقر به ریاست آمادو تومانی توغه بهانه لازم را به نظامیان مالی داد تا علیه دولت ترائوره کودتا کنند و دولت را متهم به سوءمدیریت و ضعف در مبارزه با شورشیان مسلح نمایند. شورای نظامی کودتاگران دینوکوندا ترائوره را جایگزین توغه کرد.
اما کودتای نظامیان نیز نتوانست ورق را در میدان جنگ به نفع دولت مرکزی و به ضرر شورشیان برگرداند. وضع به گونهای پیش رفت که شورشیان دست از هدف اولیه خود یعنی استقلال و خودمختاری از دولت مرکزی مالی کشیدند و ایجاد یک دولت اسلامی در مالی را هدف اصلی خود قرار دادند. به عبارتی پیروزیهای صحنه جنگ بر تقاضاهای سیاسی آنها تاثیر تعیینکنندهای گذاشت. شورشیان تا 200 مایلی پایتخت مالی یعنی باماکو و تا شهرهای دیابلی و غرب کنا را در اختیار گرفته بودند. در این میان مذاکراتی نیز بین طرفین درگیر در الجزایر و همینطور در بورکینافاسو با میانجیگری رئیسجمهور بلاسین کمپائوره صورت پذیرفت. انصار دین نماینده شورشیان در این مذاکرات بود. غالی رئیس انصار دین در مذاکرات بورکینافاسو آمادگی خود را برای فاصله گرفتن از القاعده و مشارکت در بازی دموکراتیک اعلام کرد و اساسا هرگونه ارتباط با القاعده را رد کرد(4). انصار دین خواستار موکول نمودن مذاکرات به 14 ژانویه برای بحث در خصوص نقشه راه پیشنهادی جنبش ملی برای آزادی آزواد در جامه عمل پوشاندن به اعطای خودمختاری و اجازه به اعمال قوانین شرعی در آن منطقه شد. در این مذاکرات از یک سو چندان وقعی به خواستههای شورشیان گذاشته نشد و از سوی دیگر گروههای شورشی برای اعمال فشار بر روند مذاکرات، بالا بردن قدرت چانهزنی خود و به دست آوردن دستاوردهای حداکثری به تحرکاتی در میدان عملیات و حرکت به سمت فتح پایتخت زدند. اتفاقی که دولت مرکزی مالی، دول منطقه غرب آفریقا و فرانسه را به این نتیجه رساند که جنگ در مالی گریزناپذیر است. لذا فرانسه صرف حمایتهای لجستیکی و اطلاعاتی را کنار گذاشت و با کمپینی بینالمللی مساله مالی را امنیتیسازی کرد و در صدر مسائل مربوط به صلح و امنیت بینالمللی در سازمان ملل متحد تبدیل کرد. امری که مورد استقبال آمریکا، کانادا، انگلیس و بسیاری از دول غربی دیگر قرار گرفت.
شورای امنیت سازمان ملل متحد در 20 دسامبر 2012 نشست ویژهای ترتیب داد که ماحصل آن صدور قطعنامه 2085 در چارچوب فصل هفت منشور ملل متحد بود، قطعنامهای که مجوز ایجاد نیرویی بینالمللی برای حمایت از دولت مرکزی مالی در بازپسگیری قلمرو خارج از کنترل این دولت را صادر نمود و از همه دولتهای عضو سازمان ملل تقاضای مشارکت و حمایت از مالی کرد. در این قطعنامه از جامعه اقتصادی دول آفریقای غربی(اکواس) و اتحادیه آفریقا تقاضای ایفای نقشی اساسی شده است(5). این قطعنامه در کنار درخواست دولت مرکزی مالی از فرانسه برای کمک به عقب راندن شورشیان و تروریستهای بنیادگرا زمینههای مشروعیتساز مداخله نظامی فرانسه در مالی را فراهم آورده است.
در چنین فضایی فرانسه از 11 ژانویه 2013 مداخله نظامی خود در مالی را از زمین و هوا آغاز نمود. مداخلهای که اگرچه قرار است با مشارکت نیروهای نظامی از کشورهای آفریقایی همچون چاد، نیجر، سنگال، بورکینافاسو، بنین و … به پیش برود، اما دیدگاههای گوناگونی در خصوص اهداف فرانسه از مداخله در مالی را مطرح نموده است. گروهی بر این باورند که فرانسه از تبعات امنیتی فراگیر شدن بنیادگرایی در غرب آفریقا برای اروپا نگران است و مداخله در مالی در راستای در امان ماندن از خطرات برآمده از گسترش افراطگرایی در منطق است. از اینرو بیشتر در چارچوب مبارزه با تروریسم در قاموس مسائل امنیت بینالملل معاصر و صلح و امنیت بینالمللی در چارچوب منشور ملل متحد به آنگاه میکنند. رویکرد رسمی دولت فرانسه نیز در این چارچوب بیان شده است. مقامات کاخ الیزه توقف پیشروی شورشیان اسلامی را هدف مداخله اعلام نمودهاند. فرانسوا اولاند بر این باور است که منافع امنیتی تصمیم به مداخله در مالی را توجیه میکند و هدف در واقع جلوگیری از تبدیل شدن آفریقای غربی به خطری برای امنیت اروپا میباشد. فرانسه تلاش دارد در چارچوب مباحث مداخلات بشردوشتانه بینالمللی، جوامع درگیر منازعه و کمک به دولت ورشکسته دخالت نظامی خود را تبیین نماید. لذا این چنین به نظر میرسد فرانسه از تبدیل شدن مالی به مرکزی برای آموزش تروریستها تحت سلطه یک دولت بنیادگرای اسلامی هراس دارد. در همین چارچوب امنیتی- بشردوستانه نکاتی دیگر نیز قابل توجه است. نکته اول حضور 6000 تبعه فرانسوی در مالی میباشد لذا گفته میشود حفاظت از امنیت جانی شهروندان فرانسوی در مالی میتواند از اهداف مداخله فرانسه در مالی باشد. در حوزه تبعات امنیتی تسلط شورشیان بر مالی، ابعاد امنیت منطقهای و اثرات آن بر منافع فرانسه نیز قابل توجه است. جغرافیا و پویاییهای امنیتی مالی به گونهای است که بر زیرسیستم امنیتی غرب و شمال آفریقا تاثیرات غیرقابل انکاری برجای خواهد گذاشت. الجزایر همسایه شمالی مالی، بزرگترین شریک اقتصادی فرانسه در آفریقا است. نیجر همسایه شرقی مالی، یک سوم اورانیوم نیروگاههای هستهای فرانسه را تامین میکند. همچنین تحولات مالی پیامدهای قابل توجهی بر دیگر همسایگان مالی از جمله نیجریه در جنوب و موریتانی در غرب مالی خواهد داشت. از اینرو ثبات مالی برای فرانسه بسیار حیاتی است و فرانسه در واقع برای ممانعت از تسری خطرات امنیتی بنیادگرایی مالی به کشورهای منطقه و اثرات آن بر امنیت، منافع اقتصادی و تامین انرژی فرانسه در آفریقا اقدام به مداخله در مالی نموده است. مالی در استراتژی امنیتی فرانسه به نوعی نقش حیات خلوت سابق استعماری را یدک میکشد. از سوی دیگر در همین قالب امنیتی- بشردوستانه، این دیدگاه بشردوستانه وجود دارد که فرانسه خواهان عدم تکرار حادثه تکاندهنده رواندا در اوایل دهه 1990 و سومالیاییزه شدن مالی است. سابقه دخالتهای نظامی و سیاسی فرانسه در آفریقا بعد از جنگ جهانی دوم بسیار پررنگ بوده است. از آنجا که فرانسه نقش مهمی در تسلیح نظامیان هوتویی در رواندا داشت، جنگی که در سال 1994 رخ داد و حداقل 800 هزار کشته عمدتا توتسی برجای گذاشت. در سال 2003 استفساری 592 صفحهای از سوی نهادهای جامعه مدنی فرانسه در خصوص فاجعه رواندا تهیه شد که در آن دولت فرانسه را در نسلزدایی سال1994 رواندا دخیل و به نوعی همدست معرفی نمودند. به گونهای که نیکولاس ساکوزی رئیسجمهور سابق فرانسه در سفر سال 2010 خود به مالی اگرچه بابت این مساله عذرخواهی نکرد اما به خطاهای دولت فرانسه در دهه 90 در این کشور اعتراف نمود(6).
لذا در چارچوب این نگاه، دخالت در مالی در پرتو سه مولفه قرارداهای دفاعی فرانسه با کشور مالی، دفاع از جان اتباع خود و مباحث هنجاری ذیل عنوان صلح و اقدامات بشردوستانه قابل درک است. فرانسه دخالت نظامیدر آفریقا را به سه دلیل تبیین مینمایند: الف) احترام به قراردادهای دوجانبه دفاعی میان فرانسه و مستعمرات قبلی ب) حمایت و حفاظت از شهروندان فرانسوی که در منازعات داخلی آفریقا در معرض تهدید هستند ج) کمک به حفظ صلح در چارچوب سازمان ملل متحد(7).
در مقابل رویکرد امنیتی-بشردوستانه مذکور، دیدگاهی دیگر وجود دارد که حرکت فرانسه را در قالب نواستعمارگرایی و تلاش برای سلطه مجدد بر مستعمرات سابق ارزیابی میکنند. از این زاویه حامیان این دیدگاه بر این عقیدهاند که مالی سومین تامین کننده طلای آفریقا با منابع و ذخایر اورانیوم، گاز و نفت بهرهبرداری نشده است(8). از سویی از آنجا که 78 درصد انرژی الکتریسیته فرانسه از طریق نیروگاهای هستهای تامین میشود تسلط بر منابع اورانیوم و دیگر سوختهای فسیلی مالی برای فرانسه حیاتی است. واقعیت اینست که در قضیه مداخله فرانسه در لیبی چنین استدلالی میتوانست درست باشد اما در خصوص مداخله نظامی فرانسه در مالی نمیتوان حداقل در کوتاهمدت یا میان مدت چنین فرضی را با قطعیت پذیرفت. زیرا منابع اورانیوم و دیگر سوختهای مالی هنوز مورد استخراج قرار نگرفتهاند و تا مرحله استخراج و بهرهبرداری نیز نیاز به زمان و بررسیهای هزینهبر و زمانبری دارد. این مساله وقتی واقعیتر میگردد که نیجر در حال ارائه چنین مادهای به فرانسه است. به عبارت صحیحتر میتوان از نگرانی فرانسه نسبت به تامین اورانیوم از نیجر در صورت تبدیل شدن مالی به یک دولت ورشکسته به عنوان یکی از دلایل مداخله فرانسه در مالی نام برد اما حداقل نمیتوان دلیل اصلی مداخله نظامی فرانسه در مالی را در کوتاهمدت تسلط بر منابع اورانیوم و انرژی مالی دانست، چون فرانسه از یک سو در داخل با مشکلات اقتصادی جدی دست و پنجه نرم میکند از سوی دیگر به نظر میرسد فرانسه به عنوان کشوری که در حوزه مبارزه با تروریسم در افغانستان حضور داشته و در آفریقا نیز تجربیات زیادی دارد، بر این نکته واقف است که مبارزه با گروههای تندرو جهادی در هر کجا از جمله در مالی نامعلوم، خطرناک و مبهم است. لذا صرف نگاه به رفتار فرانسه بر اساس تلاش برای نواستعمارگری آن هم در پرتو دستیابی به منابع استخراج نشده مالی در شرایط فعلی کمی سادهانگاری و تک عاملی دیدن است. نگاه استعمارگرایانه تنها یکی از دلایل دخالت فرانسه در مالی است. به طور کلی اهداف عمده فرانسه در آفریقا در دوره جدید عبارتند از: کسب اعتبار و جایگاه بینالمللی، دسترسی دائم به منابع استراتژیک آفریقا، نمایش قدرت نظامی و حفظ وضع موجود، منافع ناشی از موقعیت انحصاری فرانسه در آفریقا.
دورنمای رویداد
در حالیکه خبرهایی از موفقیتهای نیروهای نظامی فرانسه و مالی در میدان نبرد و پیوستن نیروهایی از کشورهای آفریقایی از جمله نیجر، توگو، سنگال، بورکینافاسو، چاد و …به گوش میرسد، نمیتوان چشمانداز روشن و مشخصی را در خصوص مدت زمان جنگ و آینده مالی ترسیم نمود. از یک سو تبعیضهای تاریخی دولت مرکزی مالی علیه ساکنان شمالی یعنی طوارق وجود دارد، این تبعیضها و عقب نگه داشته شدن طوارق و مناطق شمالی زمینهای مساعد برای بذر افراطگرایی به وجود آورده است. از سوی دیگر جنگ افغانستان نشان داد بنیادگرایی پدیدهای نیست که تنها با اقدام نظامی قابل کنترل و مهار شود. به گونهای که حتی در افغانستان مداخله نظامی ائتلاف غرب به رهبری آمریکا عملا منجر به گسترش بیشتر افراطگرایی در منطقه شد. لذا چندان نباید به پیشرویهای نیروی نظامی فرانسه و کشورهای آفریقایی به سمت شمال خوشبین بود زیرا به دست گرفتن کنترل قلمرو لزوما مترادف با ریشهکن کردن پدیده ایدئولوژیک، سیاسی، اجتماعی و نظامی بنیادگرایی نیست. از طرفی نگاه به رفتار فرانسه در پرتو اقدام استعمارگرایانه صرف یا امنیتی و بشردوستانه صرف نیز نمیتواند تحلیلی واقعبینانه ارائه دهد. لذا به نظر میرسد بتوان رفتار فرانسه را ملغمهای از نگاه کلان و منافع کلان فرانسه در آفریقا با ترکیبی از منافع امنیتی-اقتصادی با رویکردی منطقهای، نگاههای نواستعمارگرایانه و الزامات بینالمللی و جهانی در قالب افکار عمومی، سازمان ملل متحد ، حقوق بینالملل و مسائل هنجاری دانست. اگرچه نسبت به مداخله فرانسه در مالی در فرانسه تا حدود زیادی افکار عمومی، مطبوعات، نخبگان و احزاب دیدگاه مثبتی داشتند اما معلوم نیست با طولانیمدت شدن جنگ در مالی، خسارات جانی نیروهای فرانسوی و تداوم بحران اقتصادی در فرانسه آیا حمایت و نگاه مثبت نیز تداوم خواهد یافت؟
1-Primoz Manfreda, Reasons for French Intervention in Mali Al Qaeda Expands to Africa, Available at:http://middleeast.about.com/od/terrorism/tp/Reasons-For-French-Intervention-In-Mali.htm.
2-Roger Annis, The roots of France’s war in Mali, Available at: http://socialistworker.org/2013/01/21/roots-of-frances-war-in-mali, (January 21, 2013).
3-French Intervention in Mali: Causes and Consequences, Al Jazeera Center for Studies,http://studies.aljazeera.net/en/positionpapers/2013/01/2013120113020737609.htm, (20 January 2013).
4-Mediators to push Mali Islamists to cut al-Qaeda tieshttp://mg.co.za/article/2012-11-04-mediators-to-push-mali-islamists-to-cut-al-qaeda-tie,(04 November,2012). 04 دخر 20i 5-Resolution 2085 (2012)Adopted by the Security Council at its 6898th meeting, on, 20 December 2012, S/RES/2085 (2012).
6-Bronwyn Winter, From Rwanda to Mali: France’s chequered history in Africa, Available at:http://theconversation.edu.au/from-rwanda-to-mali-frances-chequered-history-in-africa-11690, (22 January 2013).
7-Anonymous,“France in Africa”, Foreign Report, 3/7/97,( published by jane`s information,1997).
8-The interests behind’s France intervention in Mail, http://www.dw.de/the-interests-behind-frances-intervention-in-mali/a-16523792.