ولی کوزهگر کالجی
مرکز مطالعات بین المللی صلح – IPSC
مقدمه: تحولات پرشتاب منطقه خاورمیانه با سقوط چهار دولت اقتدارگرا در تونس، لیبی، مصر و یمن به مرحله سرنوشتسازی رسیده و اکنون نگاه بسیاری از تحلیلگران به تحولات کشور کوچک اما مهم حاشیه جنوبی خلیج فارس یعنی بحرین دوخته شده است. اهمیت جنبشهای اعتراضی در بحرین به واسطه همسایگی با ایران، نقش شیعیان در روند تحولات و خطر سرنگونی یکی از رژیمهای سلطنتی پاتریمونال عضو شورای همکاری خلیج فارس از اهمیت فراوانی برخودار است. از این رو بر آن شدیم تا به منظور درک بهتر تحولات پرشتاب و پیچیده این کشور را در گفت وگو با محمدرضا فرازمند، سفیر سابق ایران در بحرین و از کارشناسان مطرح خاورمیانه عربی مورد واکاوی قرار دهیم.
مرکز مطالعات بینالمللی صلح: همانگونه که مستحضر هستید بحرین پس از درگذشت شیخ عیسی بن سلمان و به قدرت رسیدن فرزند وی حمد بن عیسی، پادشاه کنونی از پیشگامان اصلاحات سیاسی در منطقه بود. برگزاری همهپرسی در خصوص منشور ملی و تصویب آن در فوریه ٢٠٠١ و احیای مجلس شورا و نیابتی و نیز برگزاری سه انتخابات پارلمانی در سالهای ٢٠٠2، 2006 و 2010 از جمله مهمترین اصلاحات صورت گرفته به شمار میرود. علیرغم این اصلاحات که در مقایسه با سایر کشورهای عربی شایان توجه نیز هست، چرا بحرین با چنین جنبشهای اعتراضی گستردهای روبه رو شده است و جریانهای سیاسی به جای روند اصلاحات راه سرنگونی نظام سیاسی را در پیش گرفتهاند؟
فرازمند: ملک حمد پس از بدست گرفتن قدرت همانطور که اشاره کردید اصلاحاتی را در بحرین صورت داد. ابتدا نیز مردم و نیروهای اپوزیسیون امیدوارانه به این اصلاحات مینگریستند و در رفراندومی که در سال 2001 برگزار شد بیش از 90 درصد مردم به منشور اصلاحات رای دادند. بر اساس این منشور قرار بود انتخابات آزاد و عادلانه در این جزیره برگزار و پارلمانی قدرتمند و با صلاحیت شکل گیرد . اما در ادامه کار، ملک حمد از وعدههای خود عقب نشست و خود را پادشاه خواند بدون آنکه به الزامات یک پادشاهی مشروطه یعنی دولت منتخب و پارلمان آزاد پایبند باشد. نخستین انتخابات پس از اصلاحات با تحریم معارضین روبرو شد.آنها به صلاحیتهای محدود مجلس نمایندگان و ایجاد یک مجلس انتصابی در کنار مجلس نمایندگان و استمرار کار نخستوزیری که بیش از چهار دهه در این پست بوده اعتراض داشتند. در ادمه کار عقب نشینیهای حاکمیت بحرین از اصلاحات وعده داده شده بیشتر شد. دوائر انتخاباتی به نحوی مهندسی شد که شیعیان که اکثریت هستند، نتوانند به بیش از 17 یا 18 کرسی پارلمان 40 نفری دست پیدا کنند.همچنین برای تغییر ترکیب جمعیتی بحرین حاکمیت اقدام به دادن تابعیت فلهای به شهروندان عرب سایر کشورها کرد. در مورد مسائل اقتصادی شفافیتی وجود نداشت و مجلس از قدرت نظارتی برخوردار نبود. با وجود این نقایص و شکافها اپوزیسیون برای به محک گذاشتن امکان اصلاحات از درون حاکمیت در انتخاباتهای سالهای 2006 و 2010 شرکت کردند. اما این تجربه نیز به شکست انجامید و حاکمیت بحرین که از پشتیبانی کشورها ی عربی هم پیمان و کشورهای غربی برخوردار بود هیچ فشاری برای اصلاحات احساس نمیکرد. لهذا وقتی امواج اعتراضی مردمی در پایان سال 2010 و آغاز سال 2011 کشورهای عربی را درنوردید، به سرعت تاثیر خود را در بحرین گذاشت و مردم بحرین مطالبات انباشته شده چهار دههای خود را در قالب شعارها و مطالبات بهار عربی از روز 14 فوریه آغاز کردند.
مرکز مطالعات بینالمللی صلح: ویژگی مشترک نظامهای سیاسی تونس، لیبی، مصر و یمن وجود یک رئیس جمهور مادامالعمر و اقتدارگرا در قالب یک نظام جمهوری بود. اما بحرین نخستین کشور سلطنتی عربی است که با بحران سیاسی مواجه شده است. با توجه به ماهیت سلطنتی شش کشور عربی حاشیه جنوبی خلیج فارس، آیا میتوان این عامل را در حمایت سرسختانه رژیمهای سلطنتی پاتریمونال منطقه از سلطنت آل خلیفه موثر دانست؟
فرازمند: بحرین عضوی از شورای همکاری خلیج قارس است. این مجموعه به لحاظ جغرافیایی و سیاسی و فرهنگی بهم پیوسته است. علیرغم تفاوتهای بومی در یک نگاه کلی این کشورها پیوستگیهای زیادی دارند. عربستان عضو اصلی و برادر بزرگ کشورهای عربی خلیج فارس در ابعاد وسیعتری از شورای همکاری در سطح منطقهای و عربی ماموریت استراتژیک کنترل خیزشهای عربی را برای خود تعریف کرده است. به غیر از لیبی و سوریه در سایر کشورهای دچار تحول، عربستان با هر گونه تغییری مخالف است و در این زمینه تفاوت دیدگاه بین عربستان و غرب وجود دارد. در مصر و تونس، سعودیها از غرب انتقاد میکنند و غرب هم خیلی به نق زدنهای عربستان گوش نمیدهد. اما بحرین و یمن در حوزه امنیت ملی عربستان قرار دارند بنابراین اینجا دیگر عربستان دست بسته ننشست و قبل از اینکه تحولات به نقطه غیر قابل برگشت برسد مستقیما دخالت کرد و با اعزام نیرو به بحرین و کنترل سیاسی بحران در یمن، غرب را هم در مقابل عمل انجام شده قرارداد. سعودیها به غرب بطور ضمنی اعلام کرده که تغییر در کشورهای همسایه خط قرمز عربستان است. غرب هم این خط قرمزها را عایت کرده و فعلا بنا ندارد در بحرین با سیاست سرکوب مقابله کند. حمایت عربستان از آل خلیفه ابعاد و علل گوناگونی دارد که در یک نظر کلی میتوان این حمایت را در چهارچوب منافع استراتژیک عربستان دانست که در برخورد با خیزشهای عربی اساسا مخالف تغییر و تحول به نفع دموکراسی است. اگر در سطح خردتری بخواهیم تحلیل کنیم بحرین به دلیل نوع نطام سیاسی که سلطنتی است و شباهت با عربستان دارد و از سوی دیگر به خاطر موقعیت جغرافیایی که در همسایگی عربستان است و ترکیب جمعیتی که اکثرا شیعه مذهب هستند و هراس از نفوذ ایران در این کشور، برای عربستان از الویت برخوردار است و در استراتژی سعودیها در مقابله با خیزشهای عربی از اهمیت فوق العادهای برخوردار است. ضمناً به همان نسبت که بحرین برای عربستان مهم است، دست این کشور نیز برای اقدام در این جزیره کوچک باز بود و به راحتی توانست حاکیت بحرین را وادار به دعوت از نیروهای سپر جزیره برای سرکوب انقلاب بنماید.
مرکز مطالعات بینالمللی صلح: نقش و جایگاه دو کشور عربستان سعودی و قطر را در تحولات بحرین چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا این قابل قیاس با نقش و جایگاه دو کشور در تحولات سوریه است؟
فرازمند: قطر بر خلاف عربستان تمایل دارد به عنوان کشوری که حامی انقلابها و تغییرات در جهان عرب است معرفی شود و ایفای نقش کند. شبکه الجزیره نقش بسزایی در پوشش اخبار انقلابهای عربی داشته، از سوی دیگر دیپلماسی پر تحرک قطر و ریاست دورهای این کشور بر اتحادیه عرب در سال 2011 این امکان را به امیر و نخست وزیر جنجالی قطر داد تا در نقش حامیان خیزشهای مردمی ظاهر شوند. در لیبی نقش قطر فراتر از تحرکات دیپلماتیک و حمایت رسانهای رفته و این کشور در اقدام نظامی ناتو علیه معمر قذافی مشارکت کرد. در سوریه نیز محور تحرکات اتحادیه عرب است و نخستوزیر این کشور در جلسه شورای امنیت پیرامون تحولات سوریه شرکت کرد و به نمایندگی از اعراب خواستار مداخله شورای امنیت در سوریه شد. عربستان نیز به دلیل مشکلات و اختلافاتی که با قذافی داشت با قطر هم سو بود .در بحران سوریه نیز عربستان به دلیل اینکه از دریچه توازن قوا با ایران به تحولات منطقه نگاه میکند، موافق و مشوق تحرکات قطر است. اما در بحرین، قطر مراعات خط قرمزهای عربستان را میکند گاهی نیز شبکه الجزیره به خاطر اینکه بنا دارد ژست حرفهای خود را زیر سوال نبرد، گزارشهایی در باره بحرین منتشر میکند که موجب عصبانیت حاکمیت بحرین و عربستان میگردد. اما نباید از نظر دور داشت اقدام عربستان در بحرین با اتکای شورای همکاری انجام شده و قطر نیز عضو این شوراست و اگر پا را فراتر بگذارد با تصمیم و انتقاد جمعی شورا بخصوص کشورهایی که با ایران مشکل دارند مثل کویت و امارات مواجه خواهد شد. لذا قطر در بحرین علی رغم اینکه ممکن است تمایل داشته باشد موضع متفاوتی از عربستان اتخاذ کند فعلا ترجیح داده محافظهکارانه برخورد کند.
مرکز مطالعات بینالمللی صلح: سیاست اتحادیه عرب را در قبال تحولات بحرین، از ابتدای جنبش اعتراضی تا کنون چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا میان همه اعضای این اتحادیه در خصوص تحولات بحرین اجماع نظر وجود دارد؟
فرازمند: متاسفانه به چند دلیل اتحادیه عرب تاکنون تحرکی در قبال بحران بحرین به نفع مردم این کشور نداشته است. نخستین و مهمترین دلیل این است که اعراب کماکان از منظر طائفی و قومی به تحولات مینگرند. چون معترضین بحرینی اکثرا شیعه مذهب هستند، اعراب سنی تمایلی به حمایت از آنها نشان نمیدهند. از سوی دیگر عربستان و بحرین با تبلیغات خود ایران را به دخالت در تحولات بحرین متهم کرده و از منظر رقابتهای عربی- ایرانی نیز زمینه حمایت عربی از مردم بحرین را مسدود ساختهاند. جالب است که در سفری که معارضین بحرینی برای تبریک به انقلابیون و تشریح وضعیت بحرین، به مصر داشتند تنها گروهها و احزابی که آنها را پذیرفتند احزاب و گروههای سکولار بودند و اسلام گرایان مصری حاضر به ملاقات با آنها نشدند. این مسئله نشان میدهد که تا چه حد فضای جهان عرب تحت تاثیر چالشهای مذهبی است. دلیل دوم بیتحرکی اتحادیه عرب، جایگاه عربستان در این اتحادیه است. در غیاب و ضعف دو کشور بزرگ عربی دیگر یعنی مصر و عراق، این عربستان است که در اتحادیه عرب نقش آفرینی میکند و اجازه نمیدهد اعراب بر خلاف نظر عربستان در بحران بحرین مداخله کنند.
مرکز مطالعات بینالمللی صلح: سیاستهای جهان غرب بویژه ایالات متحده و اتحادیه اروپا را در قبال تحولات را چگونه تحلیل میکنید؟ آیا این سیاست حمایتی تا آخرین لحظه ادامه خواهد یافت یا غرب برای حفظ جایگاه خود در معادلا منطقه و ارتباط با نظامهای سیاسی جایگزین، با روند دموکراتیزاسیون در کشوری چون بحرین همراه خواهد شد؟
فرازمند: بحران بحرین یک پارادوکس بزرگ در سیاست خاورمیانهای غرب است. آنها مدعی حمایت از دموکراسی و تغییر نظامهای استبدادی هستند ولی در بحرین منافع خود را درحفظ رابطه حسنه با عربستان و کشورهاِی نفتخیز عربی بر شعارها و ارزشهای تبلیلغاتی ترجیح داده و فعلا سکوت کردهاند. قرائنی وجود دارد که نشان میدهد قبل از دخالت نظامی عربستان در بحرین امریکا از مصالحه و توافق بین حاکمیت بحرین و اپوزیسیون برای انجام اصلاحات در ساختار سیاسی و ایجاد پادشاهی مشروطه حمایت میکرد اما دخالت عربستان باعث شد امریکا سکوت کند. با این وجود هر از چندی اقدامات کوچکی در جهت حمایت از مردم و فشار به حاکمیت صورت میگیرد. گفته میشود کمیته حقیقتیابی که پادشاه بحرین در سال گذشته تشکیل داد و منجر به صدور گزارش بی طرفانهای در باره حوادث بحرین گردید با فشار و ابتکار غرب بوده است. اما این ابتکارات ناچیز درجایی که پای عربستان در میان است جواب نمیدهد. عربستان به اتکای قدرت نفتی خود و روابط استراتژیک با غرب در مقابل این اقدات کم اثر و غیر مستقیم کوتاه نمیآید. اصولا تجربه نشان داه که در بحرانهای منطقهای هر جا که پای عربستان به میان میآید، میمیمیمید پیدا کردن راه حل مشکل میشود و بن بست بر بحرانها حاکم میشود.یدید
مرکز مطالعات بینالمللی صلح: برپایه آنچه در یک سال گذشته رخ داده است، پیشبینی شما از روندهای آتی تحولات بحرین چگونه است؟
فرازمند: تاکتیک عربستان و حاکمیت بحرین برای نسبت دادن ناآرامیهای یک سال گذشته به ایران موثر نبوده، کسی در دنیا این ادعا را نپذیرفته، گزارش کمیته حقیقتیاب نیز این ادعا را بیاساس خوانده لذا جهان غرب اگر بخواهد بیش از این نسبت به سرکوب در بحرین بی تفاوت باشد با انتقادهای نهادهای بیطرف و نهادهای حقوق بشری مواجه خواهد شد. گرچه عربستان فعلا با فشار قابل ملاحظهای در بحرین روبرو نیست ولی وضعیت عربستان در پی روی کار آمدن حکومتهای مردم سالار در جهان عرب تضعیف خواهد شد. ضمن اینکه بحرین کشوری است که حیات آن وابسته به فعالیتهای تجاری و توریستی و بانکی بینالمللی است. ادامه اینگونه فعالیتها در شرایط امنیتی کنونی مقدور نیست و اگر بناست بحرین به شرایط طبیعی باز گردد باید عربستان در سیاست امنیتی خود تجدید نظر کند. جناحهای معتدل در حاکمیت بحرین نیز تمایل دارند به این وضعیت پایان داده شود. وضعیت بین ایران و عربستان نیز در پیچیده شدن راه حل خروج از وضعیت فعلی موثر است. راه حل بحران بحرین تقریبا مشخص است. بازگشت به توافقات ولیعهد بحرین و اپوزیسیون قبل از ورود نیروهای نظامی عربستان. ظاهراً همه طرفهای داخلی و خارجی به جز عربستان با این راه حل موافقند. متقاعد کردن عربستان به خروج از بحرین در شرایط ناآرام خاورمیانه کار راحتی به نظر نمیرسد. از سوی دیگر ادامه وضعیت فعلی حیات سیاسی و احتماعی و اقتصادی در این جزیره کوچک را تعطیل کرده است. باید حاکمیت بحرین و جامعه بینالمللی سعودیها را متقاعد کنند که اجازه دهد بحران بحرین از طریق یک راه حل داخلی حل و فصل شود.
مرکز مطالعات بینالمللی صلح: و به عنوان پرسش پایانی، ارزیابی شما از سیاست خارجی ایران در قبال تحولات بحرین چیست؟ برخی محافل خارجی آن را دخالتجویانه و برخی محافل منتقد داخلی نیز آن را منفعلانه تفسیر میکنند. دیدگاه شما در خصوص سیاست خارجی عملی و واقعبینانه در قبال تحولات کنونی بحرین چیست؟
فرازمند: طبیعی است که ایران به دلایل عدیدهای نمیتواند نسبت به تحولات بحرین بیتفاوت باشد. از یک سو این جزیره فقط چهار دهه قبل از ایران جدا و مستقل شده، هنوز تعداد زیادی ایرانی تبار در این کشور زندگی میکنند که در سرکوبهای اخیر بینصیب نبودهاند. از سوی دیگر ایران دارای پیوندهای اجتماعی و فرهنگی عمیق با جامعه بحرین است .اما از سوی دیگر وضعیت بینالمللی ایران به گونهای است که در صورت هر گونه دخالت مستقیم در خارج از مرزهای خود با واکنش شدید بینالمللی روبرو خواهد شد. به همین دلیل است که اپوزیسیون بحرین هم از دهههای پیش تلاش داشته خود را مستقل نشان داده و خواستار مداخله ایران نیست. خواستهها و مطالبات مردم بحرین از منظر ارزشها و اصول پذیرفته شده بینالمللی مشروع و قابل دفاع است. علیرغم اتهامات عربستان و حاکمیت بحرین قرائن و مستنداتی برای اثبات دخالت ایران وجود ندارد و همانطور هم که گفته شد کمیته حقیقتیاب بحرین نیز این عدم مداخله را تایید کرده اما پادشاه بحرین به هنگام قرائت گزارش کمیته حقیقت یاب، ایران را متهم کرد که از نظر تبلیغاتی بحرین را هدف قرار داده است. مقامهای سیاسی ایران در ماه مارس 2011 در واکنش به ورود نیروهای نظامی عربستان به بحرین تهدید کردند که ایران دست بسته نخواهد نشست. اما عملا اقدامی صورت نگرفت. به همین دلیل این انتقاد وارد است که تهدیدی که زمینه عملی شدن نداشت نباید صورت میگرفت. ایران از نفوذ در بین مردم بحرین برخوردار است و میتواند به عنوان یک بازیگر، جزیی از راه حل باشد و کمک کند که مردم بحرین و حاکمیت این کشور زودتر به یک توافق مرضی الطرفین برسند. ترمیم روابط با عربستان میتواند به حل بحران بحرین کمک کند. در هر حال ورود به بحران بحرین به عنوان یک میانجی مستلزم آن است که سیاست عدم مداخله کنونی ادامه یابد و بهانه به دست دیگر طرفها برای به تعویق انداختن حل وفصل بحران داده نشود.