فرزاد رمضانی بونش
مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC
اینک حدود دو دهه از استقلال کشورهای قففاز جنوبی میگذرد و این کشورها کوشیده اند تا با تقویت سیاست خارج اندک اندک به عنوان هویتی مستقل تر در جهان باشند . در این بین دو کشور ایران و ترکیه کوشیده اند تا با توجه به پیوندهای گوناگون تاریخی نژادی، مذهبی ، زبانی و هویتی با کشورهای سه گانه این حوزه روابطی پایدار با این کشورها برقرار کنند. در این راستا برای درک بیشتری از میزان نفوذ دو کشور ایران و ترکیه و توان تاثیر گذاری در حوزهای گوناگون در سه کشور جمهوری آذربایجان ،ارمنستان وگرجستان به گفتگویی با دکتر افشار سلیمانی کارشناس ارشد این حوزه و سفیر سابق کشورمان در جمهوری آذربایجان پرداخته ایم:
مرکز بین المللی مطالعات صلح: اگر به جایگاه استراتژیک و ژئوپلتیک قفقاز در سیاست خارجی دو کشور ایران و ترکیه نگاهی داشته باشیم این منطقه چه جایگاهی در سیاست خارجی این دو کشور دارد ؟
برای پاسخ به این سال باید ابتدا به مولفه هایی از جهات درونداد و برون داد اشاره کنم .هریک از سه کشور قفقاز جنوبی دارای موقعیتهای متفاوتی از منظرهای ژئواکونومیک ،ژئوپولیتیک و ژئواستراتژیک هستند. به عبارتی دیگر موقعیت های جغرافیایی ،جمعیتی ، مرزی ،اقتصادی ،فرهنگی –دینی ،سیاسی و امنیتی این کشورها از یک سو از نگاه مولفه های قدرت و از دیگر سو از حیث اهمیت آنها برای دوکشور ایران وترکیه و همینطور برای سایر بازیگران منطقه ای وفرا منطقه ای متفاوت بوده و از یک میزان اهمیت برخوردارنیست. همچنین مسائلی میان این کشورها با یکدیگر و با ایران وترکیه وجود دارد که می توان از آنها به عنوان اشتراکات و افتراقات میان آنها نام برد.
با درنظر گرفتن موارد مطروحه می توان گفت که در میان کشورهای قفقاز جنوبی جمهوری آذربایجان بیشترین اهمیت را در سیاست خارجی کشورمان دارد.این کشور قریب 700 کیلومتر با ایران مرزمشترک زمینی دارد و اکثریت جمعیت این کشور مسلمان شیعه مذهب هستند.آذربایجان همچنین یک کشور خزری است. یعنی یکی از کشورهای ساحلی دریای خزر است و از منظر تاریخی اشتراکات دیرینه از جهات مختلف میان مردم دوکشور وجود دارد.چرا که در دوره ای از تاریخ در کنار یکدیگر و با هم در سرزمینی واحد زیسته اند و قرابت فامیلی میان بخش قابل توجهی از مردم دوکشور وجودارد.تمامی موارد مذکور بیانگر این است که جمهوری آذربایجان از منظر اقتصادی،امنیتی، سیاسی و فرهنگی برای ایران حائز اهیمت استراتژیک می باشد.بویژه آنکه از نظر مسائل حمل ونقل و ترانزیت دو کشور به یکدیگر نیاز حیاتی دارند.
برغم این همه عوامل مشترک میان دوکشور باید گفت که در اثر سیاستهای نابخردانه از سوی دولتهای دوکشور به عوامل افتراق و اختلاف تبدیل شده و فراتر از آن به صورت اهرمی برای سوء استفاده سایر بازیگران در آمده است.به بیانی دیگر در پی گل آلود شدن آب دریاچه مناسبات تهران – باکو برخی کشورهای ثالث از آن ماهی هایی به نفع خود صید می کنند.در این بین موضوع تقسیم منابع فسیلی زیر بستر دریای خزر کماکان لاینحل باقی مانده و اختلاف پیرامون آن یکی از مسائل آسیب رسان به اعتماد فیمابین شده است.عامل دین و تشیع نیز هم اکنون سبب افزایش بی اعتمادی میان دولتهای دوکشوراست.
ایرانیان آذری عنصر مشترک دیگری است که به عامل اختلاف مبدل شده است. منظورم این است که باکو تهران را به دخالت به امورداخلی خود میکند و مدعی است که دولت ایران توسط عوامل خود و از طریق ارتباط با شیعیان و حمایتهای مادی و آموزشی از آنها در پی سیاسی نمودن دین اسلام ومذهب تشیع و برپایی جمهوری اسلامی در جمهوری آذربایجان است. تهران هم باکو را متهم میکند که با طرح موضوع باصطلاح آذربایجان جنوبی و مقوله هایی مانند آذربایجان واحد ،آذربایجان جنوبی مستقل و ادعای اینکه جهموری آذربایجان وطن 50 میلیون نفر آذربایجانی است در امورداخلی ایران دخالت میکند. چنین نگاه متقابلی باعث گردیده که ماهیت مناسبات فیمابین بیشتر ابعاد امنیتی پیدا کرده و زمینه بی اعتمادی را میان دولتها را فراهم نموده است.
عدم حل اختلاف در رابطه با دریای خزر نیز به گسترده تر شدن این بی اعتمادی و فراهم شدن زمینه همکاریهای امنیتی –نظامی سایر بازیگران از جمله امریکا و اسراییل با جمهوری آذربایجان گردیده است.
در مورد نقش ترکیه در جمهوری آذربایجان باید گفت علیرغم اینکه ترکیه اشتراکات چندان زیادی در مقایسه با ایران با آذربایجان ندارد .یعنی ترکیه صرفا از محور نخجوان جدا افتاده از خاک اصلی آذربایجان با این کشور دارای 11 کیلومتر مرز مشترک است و اکثریت مردم این کشور مسلمان سنی مذهب هستند واز سوی دیگر کشوری در حاشیه دریای خزر نیست در مقایسه با ایران عمیق ترین روابط را با آذربایجان دارد. تنها نقطه اشتراک ترکیه و آذربایجان زبان ترکی است که آن هم با زبان آذری اشتراک پنجاه درصدی دارد. برغم اندک بودن اشتراکات ترکیه وآذربایجان آنکارا بازیگر مهمی در آذربایجان است و اگر نگوییم متحد استراتژیک این کشور است می توانیم ادعا کنیم که آنکارا شریک استراتژیک باکوست.
وجود دو محور حمل ونقل انرژی میان دو کشور از مهمترین پروژه های استراتژیک محسوب می شود. خط لوله نفت باکو- تفلیس – جیهان و خط لوله گاز باکو – تفلیس – ارض روم که با دور زدن ایران و روسیه با حمایت آمریکا ومجموعه غرب صورت گرفت مزید بروارد نمودن زیانهای مادی برایران از لحاظ امنیتی نیز با کاستن از اهمیت استراتژیک کشورمان سبب خسران منافع ملی ایران گردیده است. در حال حاضر نیز با تکمیل شدن پروژه خط آهن قارص – آخالخالاکی (درگرجستان) – باکو و حمایت غربی ها از این پروژه و همینطور تکمیل و احداث مسیرهای جاده ای پیوندهای استراتژیک میان ترکیه –گرجستان – آذربایجان در حال قویتر شدن است و با راه اندازی این محور متاسفانه شاهد کاهش اهمیت ترانزیتی وحمل ونقلی ایرا ن خواهد شد. این درشرایطی است که در صورت حل مناقشه قره باغ و آزاد شدن 20 درصد اراضی اشغالی آذربایجان از سوی ارمنستان و برقراری مسیر انتقال انرژی و حمل ونقلی میان آذربایجان وارمنستان و همینطور بازگشایی مرزهای ترکیه وارمنستان ،کشورهای ترکیه،آذربایجان و ارمنستان تا حدود بسیار زیادی به منابع و مسیرهای انرژی وحمل ونقلی بی نیاز خواهند شد . این در حالی خواهد بود که ایران به مسیرهای حمل ونقلی ترکیه وآذربایجان کماکان نیازمند باقی خواهد ماند.مهمتر اینکه در چنین وضعیتی ترکیه برای رسیدن به آسیای مرکزی نیز به محورهای ترانزیتی ایران بی نیاز خواهد شد.
در حال حاضر ترکیه از آذربایجان حمایت گسترده ای می کند و با ارمنستان مرزهای خود را مسدود و روابط خود را قطع نموده است.هرچند که ترکیه با ارمنستان به دلیل ادعای ارضی ارمنی ها نسبت به آقری داغ و ادعای قتل عام ارامنه در سال 1915 توسط حکومت عثمانی دارای مشکلات زیادی است، اما آنکارا توانسته عدم برقراری مناسبات با ارمنستان و انسداد مرزهایش با این کشور را به حساب آذربایجان واریز کند .این درحالی است که درهمین شرایط میزان مبادلات تجاری ترکیه – ارمنستان به 250 میلیون دلار بالغ می گردد.این رقم اندکی کمتر از مبادلات تجاری ایران – ارمنستان است که همواره مورد انتقاد افکار عمومی آذربایجان قرارمی گیرد. درحالی که افکار عمومی این کشور حساسیتی نسبت به مناسبات تجاری ترکیه – ارمنستان که از طریق مرزهای ترکیه – گرجستان – ارمنستان صورت می گیرد نشان نمی دهند.
مناسبات ایران – ارمنستان درزمینه ها وابعاد مختلف صورت می گیرد .این مناسبات بیشتر به نفع طرف ارمنی است و تهران امتیازات لازم را از طرف ارمنی دریافت نمی کند. استفاده از این روابط از سوی ایران به عنوان اهرم فشاری بر آذربایجان نتیجه مثبتی برای تهران دربر نداشته است و با مدیریت بهینه ای توسط باکو صورت گرفته افکار عمومی در آذربایجان نسبت به روابط تهران – ایروان بسیار منفی شده است.
مناسبات ایران با گرجستان به دلیل عدم همسایگی و عدم اشتراک دینی و عدم خزری بودن و کاهش حساسیت غرب به این روابط از روند رو به رشدی برخوردار است، اما در مقایسه با مناسبات ترکیه – گرجستان از سطح بسیار پایینی برخورار می باشد.گرجستان به دلیل همسایگی با ترکیه و قرار گرفتن در حاشیه دریای سیاه و پیوندهای حمل ونقلی بویژه در زمینه انرژی که پیشتر به آن اشاره کردم از روابط مستحکمتروعمیق تری با ترکیه برخوردار است .حمایت آمریکا و غرب از این روابط و برخوردار بودن از زمینه های همگرایی بیشتر در عرصه سیاستهای داخلی وخارجی بعنوان عواملی مضاعف در این روند ایفای نقش می کنند. بعنوان مثال در شرایطی که میزان صادرات ترکیه به گرجستان بالغ بر یک میلیارد دلار در سال می گردد، صادرات ایران به گرجستان به رقم 50 میلیون دلار درسال می رسد. همین مورد در ارتباط با آذربایجان نیز مایوس کننده است .در حالیکه مبادلات تجاری ترکیه – آذربایجان بیش از 2 میلیارد دلار درسال است .مبادلات ایران – آذربایجان حدود 400 میلیون دلار در سال می باشدکه ظرف 4 سال گذشته از روند کاهشی برخوردار بوده است.
مرکز بین المللی مطالعات صلح: با توجه به روابط راهبردی جمهوری آذربایجان و ترکیه، ایران تا چه حدی توانسته است در رقابت با ترکیه نفوذ خود را در این جمهوری افزایش دهد ؟
با توجه به مواردی که در پاسخ به سوال قبلی عرض کردم به جرات می توانم بگویم که نفوذ ایران در آذربایجان با نفوذ ترکیه در این کشور قابل مقایسه نیست. شاید ایران در میان بخش مذهبی آذربایجان (که از اهمیت چندانی برخوردار نیست) دارای نفوذی باشد، اما ترکیه در میان دولت و ملت آذربایجان از نفوذ گسترده ای برخورداراست. تنها دانشگاه خارجی در آذربایجان تحت عنوان دانشگاه قفقاز متعلق به ترکیه است. مدارس متعددی در آذربایجان وجوددارد که توسط ترکها اداره می شود.ایران صرفا دارای یک مدرسه در باکو ست که فرزندان ایرانیان مقیم در آن مشغول تحصیل هستند و رایزنی فرهنگی هم سالانه چند نفر آذری را در رشته آموزش زبان فارسی وبرخی رشته های هنری می پذیرد که دولت باکو هم نسبت به اینگونه فعالیتها حساسیت فزاینده ای نشان می دهد. اکثریت قاطعی از مردم آذربایجان کانالهای مختلف ترکیه را تماشا می کنند.این درحالیست که اقلیت اندکی در شهرهای جنوبی آذربایجان چندساعتی از شبانه روز شبکه برون مرزی ایران موسوم به کانال سحر را می بینند که برنامه های این شبکه همواره مورد اعتراض دولت باکو می باشد.
لابی ترکیه در آذربایجان بسیار قویست این درحالیست که ایران دراین کشور از هیچ لابیی برخوردارنیست. اتباع ترکیه در آذربایجان با مشکلات بسیار کمی مواجه هستند درصورتی که اتباع ایرانی با مشکلات عدیده ای روبرو می باشند.در یک جمله اگر بگوییم نفوذ ترکیه در آذربایجان درحال افزایش و نفوذ ایران در این کشور در حال کاهش است اشتباه نکرده ایم.
مرکز بین المللی مطالعات صلح: حوزه های تعامل و تضاد دو کشور ایران و ترکیه در منطقه قفقاز در چه حوزه هایی قرار میگیرد؟
کفه ترازوی مولفه های تضاد دوکشور در قفقاز بر کفه تعامل سنگینی می کند. رویکردها ،منافع ،رفتارها و تصمیمات دو کشور در قبال قفقاز جنوبی بیانگر این ادعاست.درطول قریب بیست سال گذشته شاهدی بر تعامل عملی ترکیه – ایران در این منطقه نمی توان ارائه داد.
ترکیه با ارمنستان قطع رابطه نموده و مرزهای 600 کیلومتری خود رامسدود نموده است.اما ایران با ارمنستان رابطه گسترده تری دارد ومرز 40 کیلومتری دو کشور باز وفعال است. ترکیه با آذربایجان حداقل شریک استراتژیک محسوب می شود اما ایران با آذربایجان روابطی شکننده و غیر قابل اعتماد دارد.
شاید دوکشور در گرجستان بتوانند تعاملی داشته باشند که آنهم به دلیل همسایگی و همگرایی گرجستان –ترکیه و مشارکت استراتژیک گرجستان در مسائل انرژی وحمل ونقل فرصت قابل توجهی برای این تعامل فراهم نمی کند.
ترکیه عضو و پایگاه ناتو است.گرجستان نیز به دنبال عضویت درناتو می باشد. آذربایجان و ارمنستان با ناتو در چارچوب پیمان مشارکت برای صلح و براساس قراردادهایی همکاری انفرادی با این سازمان دارند. در صورتی که ایران با ناتوو اتحادیه اروپا دارای چالش جدی در عرصه های مختلف است.
ترکیه ،گرجستان ،آذربایجان و ارمنستان عضو سازمان امنیت وهمکاری اروپا ،شورای اروپا ، مجمع پارلمانی اروپا و سازمان همکاریهای کشورهای ساحلی دریای سیاه هستند.( برغم اینکه آذربایجان و ارمنستان در حاشیه این دریا قرار ندارند)اما ایران در هیچ یک از نهادهای مذکور عضویت ندارد. نکته قابل توجه این است که ارمنستان پس از حل بحران قره باغ بیش از پیش به ساختارهای اروپایی نزدیک خواهد شد. با توجه مسیحی بودن مردم گرجستان و ارمنستان غرب در صدد تقویت کریدور مسیحی در قفقاز و الینه کردن مردم مسلمان آذربایجان در این محور است.
با استمرار روند کنونی در منطقه پروسه اتصال استراتژیک ترکیه به قفقاز تکمیل تر و قویتر خواهدشد و ایران همانگونه که فرصت تبدیل شدن به مسیر انتقال انرژی و حمل ونقل را تا حدود زیادی از دست داده سایر فرصتها را نیز از کف خواهد داد.
مرکز بین المللی مطالعات صلح: در رویکردی مقایسه ای حضور و نفوذ اقتصادی دو کشور ایران و ترکیه را در جمهوری های سه گانه قفقاز را چگونه مورد بررسی و ارزیابی قرار می دهید
همانگونه که قبلا گفتم اساسا این حضور و نفوذ قابل مقایسه نیست. ترکیه در آذربایجان و گرجستان بسیار پیشروتر از ایران است . در ارمنستان ایران به دلیل داشتن روابط سیاسی با این کشور و به دلیل نیاز ارمنستان به ایران که از رهگذر عدم رابطه ارمنستان با ترکیه وحاکم بودن فضای نه جنگ نه صلح میان ارمنستان – ترکیه حاصل شده است نفوذ ایران بیشتر است. هرچند که مبادلات تجاری فیمابین ایران- ارمنستان وترکیه – ارمنستان تقریبا برابر است .شاید اندکی مبادلات ایران با ارمنستان بیشتر از مبادلات ترکیه با ارمنستان باشد. ارمنستان به دلیل نیاز به انرژی ایران و عدم حمایت ایران از آذربایجان همواره سعی نموده بیشتر با ایران مراوده داشته باشد ، اما این مناسبات بیشتر به نفع ارمنستان بوده و ایران ما به ازای درخوری از این مناسبات دریافت ننموده و از رهگذر این روابط افکارعمومی مردم جمهوری آذربایجان را ازدست داده است. گاز و برق ایران به ارمنستان صادر می شود .آذربایجان مدعی است که بنزین، نفت وگازوییل هم از ایران به ارمنستان صادر می شود .این همکاریها در حالی صورت می گیرد که لابی ارمنی در آمریکا و فرانسه تا کنون اقدام ارزنده ای به نفع ایران انجام نداده است.
مرکز بین المللی مطالعات صلح: با توجه به وجود برخی پیوندهای مشترک فرهنگی و مذهبی کشور های قفقاز با دو کشور ایران و ترکیه رویکردهای فرهنگی دو کشور در قفقار را چگونه مورد ارزیابی و مورد مقایسه قرار می دهید ؟
در عرصه فرهنگی و مذهبی نیز ترکیه بسیار پیشروتر از ایران در قفقاز حرکت میکند. اقدامات ایران سلیقه ای ،سطحی و غیر کارشناسی است. برعکس ایران ،ترکیه با اساس برنامه های کوتاه مدت ،میان مدت و بلند مدت اقدامات عمیقتری وموثرتری انجام داده ودر حال انجام است.
مرکز بین المللی مطالعات صلح: بعد از جنگ روسیه و گرجستان در سال 2008 میلادی ایران و ترکیه دارای چه جایگاه سیاسی و ژئوپلتیکی در منطقه قفقاز بوده اند ؟
روسیه پس از فروپاشی شوروی سابق به اشکال و ترفندهای مختلف در راستای ادامه تسلط بر قفقاز جنوبی تلاش گسترده ای نموده و همواره مساعی خودرا در مسیر ایفای نقش فعال مایشائ در این منطقه نموده است.روسها در قفقاز جنوبی به رغم ادعای همکاری با ایران هیچ گونه همکاری ومشارکت با کشورمان نداشته اند .
قفقاز جنوبی برای روسیه به دلیل تاثیر تحولات آن بر قفقاز شمالی و احتمال همکاری کشورهای آذربایجان وگرجستان با مبارزین قفقاز شمالی از موقعیت استراتژیک برخوردار است. روسها به دلیل اعتقاد به تئوری دومینو در قفقاز شمالی از هرگونه تاثیر قفقاز جنوبی و حمایت این منطقه از تحرکات در قفقاز شمالی نگران هستند. حوزه نفوذ واقعی روسیه در قفقاز جنوبی ارمنستان است که می توان گفت در همه عرصه ها روسها دراین کشور حضوردارند ، اما به دلیل عدم وجود مرز مشترک روسیه با ارمنستان مسکو صرفا از طریق گرجستان توان تاثیر گذاری در ارمنستان را دارد .انتقال گاز روسیه به ارمنستان از مسیر گرجستان صورت می گیرد و تفلیس متناوبا از این موضوع به اهرم در برابر روسیه بهره می برد. روسیه به دلیل فشار بر آذربایجان به منظور دریافت امتیازاتی بسیار بیشتر از آنچه که هم اکنون از این کشور دریافت کرده از بحران قره باغ و اشغال اراضی آذربایجان که از رهگذر کمکهای جدی به ارمنستان بر آذربایجان تحمیل نموده به عنوان اهرم فشار بهره می برد.
پس از جنگ روسیه – گرجستان درآگوست سال 2008 جایگاه ترکیه در گرجستان تقویت ومستحکمتر شده است. البته با توجه به امضاء و اجرای سند لغو روادید متقابل برای اتباع ایرانی و گرجی میان مقامات دوکشور (که نزدیک یکسال پیش شروع شده است ) حضور ایرانیان در گرجستان نیز افزایش یافته و ایران در زمینه تجاری و توریستی همکاریهای خودرا با گرجستان گسترش داده است، اما ترکیه از جهات مختلف در گرجستان همچنان پیشرو است.
مرکز بین المللی مطالعات صلح: تاچه حدی می توان بین ایران و ترکیه رقابتی در منطقه قفقاز تصور کرد ؟
موقعیت قفقاز جنوبی و اهمیت آن برای ایران وترکیه نشانگر ضرورت رقابت میان دوکشور دراین منطقه است .اما ایران دراین رقابت عملا بازی را به ترکیه واگذار کرده است. ایران صرفا در ارمنستان حضور نسبتا قابل توجهی دارد که این حضور نیز موقتی است .چرا که پس از حل مناقشه قره باغ و آغاز برقراری روابط میان آذربایجان وارمنستان از یکسو و برقراری روابط میان ترکیه و ارمنستان و بازگشایی مرزهای دو کشور از سوی دیگر بصورت قطعی ترکیه در ارمنستان حضور گسترده تر و عمیق تری خواهد داشت.
ایران حتی در ارمنستان اقدامی بلند مدت و استراتژیک انجام نداده است. اگر امروز ارمنستان به انرژی ایران نیازمند است و خط لوله گاز ایران به ارمنستان کشیده شده است، فردا با حل بحران قره باغ و بحران روسیه – گرجستان ارمنستان با ایران بازی خواهد کرد. چراکه خواهد توانست گاز آذربایجان و روسیه را دریافت کند. حتی ارمنستان تحت فشار روسیه حاضر نشد مسیرترانزیتی انتقال گاز ایران به مقاصد ثالث شود. در صورتی که تهران باید انتقال گاز به ارمنستان را مشروط به فراهم نمودن ترانزیت گاز ایران می نمود.
به هر تقدیر با رویکرد فعلی سیاست خارجی ایران باید درانتظار ازدست دادن فرصتهای بیشتر در منطقه بود. با حل بحران قره باغ و برقراری رابطه میان ترکیه – ارمنستان ترکیه حضوری فراگیرتر در قفقاز جنوبی خواهد داشت و زمینه ها و میزان شراکت پذیریش را با روسیه (به رغم رقابتی که میان آنها موجوداست) بیش از پیش افزایش خواهد یافت. درچنین وضعیتی مشارکت ایران و روسیه در قفقاز جنوبی به پایین تر از صفر درجه خواهد رسید.
عدم ایجاد امکان همکاری با ایران از سوی روسیه در قفقاز جنوبی در شرایطی صورت می گیرد که ایران در قبال جنایتهای مسکو برعلیه مسلمانان در قفقاز و نقض تمامیت ارضی گرجستان از سوی روسیه سیاست سکوت وانفعال را برگزیده است .
مرکز بین المللی مطالعات صلح: با توجه به مولفه هایی همچون روابط ترکیه با غرب، ناتو و اروپا و روابط ایران با روسیه و چالش با غرب و اروپا از منظر مقایسه ای آینده حضور و نفوذ دو کشور ایران و ترکیه را در منطقه قفقاز چگونه ارزیابی میکنید ؟
اقدامات وتحرکات موجود در قفقاز جنوبی بیانگر این است که با نگرش به وجود همگرایی هرچه بیشتر میان غرب و دوکشور قفقاز جنوبی (آذربایجان و گرجستان ) و ترکیه و همچنین مناسبات غیرمعتمدانه ایران – روسیه در نهایت بازیگر بازنده صرفا ایران خواهد بود و تاکنون نیز چنین بوده است. روسیه از ایران بعنوان کارت بازی استفاده می کند و امتیازات خود را در حوزه ها و زمینه های مختلف از کشورهای قفقاز جنوبی و غربی ها دریافت می کند.
ترکیه عمدتا اقدامات ایجابی را سرلوحه سیاست خارجی خود در قفقاز بویژه آذربایجان قرارداده و تا حد امکان از اقدامات سلبی پرهیز می کند. اولویت ترکیه در منطقه اقتصادی – فرهنگی است و از همین رهگذر منافع امنیتی خودرا نیز تامین می کند. اولویت ایران در آذربایجان فرهنگی – امنیتی است و از همین رهگذر منافع اقتصادی خود را کف داده است و درعین حال از نظر فرهنگی هم نتوانسته موفقیت قابل توجهی کسب کند و دوکشور با چالش امنیتی مواجهند. مروری بر اظهارات و مواضع برخی مسئولان و رهبران احزاب و سیاستمداران دوکشور ایران و جمهوری آذربایجان در سه سال اخیر در قبال یکدیگر به روشنی این ادعا را به اثبات می رساند .در چنین فضایی بدیهی است که اعتمادی میان دو کشور موجود نیست و رقبا گوی سبقت را از ایران خواهند ربود.