مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

دکترمحسن رضایی – منطقه آسیای جنوب غربی

اشتراک

منطقه آسیای جنوب غربی

دکترمحسن رضایی


دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام ج.ا.ایران


خلاصه :
پس از آنکه نظام دو قطبی فروپاشید، در جهان چند منطقه با خلأ قدرت روبه‌رو و به تعبیری ساده تر بی صاحب شد. اروپای شرقی ، اسیای مرکزی ، قفقاز ومنطقه خلیج فارس ازمهم ترین مناطقی بودند که با خلا قدرت مواجه شدند.امریکا در دوران پس ازجنگ سرد با اقدامات عجولانه وبدون تئوری ونظریه منطقی سراسیمه به مصادره مناطق فوق پرداخت. امدن اوباما می تواند فرصتی برای امریکا باشد که یک دوره عقلانی را دراین مناطق در پیش بگیرد . اگر امریکا همان سنت قدیمی ویا نئو محاظه کاران را درپیش گیرد . با مشکلات اساسی دراینده مواجه خواهدشد . شکل گیری منطقه اسیای جنوب غربی درمنطقه به توسط خود کشورها می تواند صلح ، امنیت وتوسعه را درمنطقه رقم بزند.

مقدمه :

اروپای شرقی از یوغ شوروی نجات یافته بود ولی نمی‌توانست در صحنه بین‌المللی نقشی ایفا کند. آنها کشورهای ضعیفی بودند که متحد هم نبودند. اتحادیه اروپا چتر خود را بر سر آنها گسترانید و آنها را تحت پوشش قرار داد. منطقه دوم که دچار خلأ قدرت در عرصه بین‌المللی شدد، منطقه خاورمیانه بود که در آن رژیم آمریکا به دلیل حمایت از اسرائیل، از دست دادن رژیم شاه در ایران و رشد اسلامگرایی روابط شکننده ای با جهان عرب پیدا کرد. روسیه هم که با رژیم‌های سوریه و عراق ارتباط دیرینه ای داشت، رو به ضعف گراییده بود.

انقلاب اسلامی در ایران نیز مهمترین پایگاه آمریکا را فتح کرده، جان تازه ای به لبنان و فلسطین بخشیده و به عنوان یک رقیب جدی در برابر آمریکا و شوروی در منطقه در حال پیشروی بود و برای همین، آمریکا که به بهانه آزادسازی کویت برای اولین بار ناوهای هواپیمابر خود را وارد خلیج فارس کرده بود به تقویت حضور خود در خلیج فارس ادامه داد و تلاش کرد که آرام آرام خلأ قدرت را در منطقه پر کند. منطقه سومی که دچار خلأ قدرت شد، آسیای مرکزی و قفقاز بود. آمریکا به بهانه تقاضای کشورهای تازه استقلال یافته در آسیای مرکزی و قفقاز وارد این منطقه شد و به ایجاد پایگاه‌های هوایی در این منطقه همت گمارد، البته هرچند وانمود می‌شد، کشورهای منطقه از آمریکا تقاضای کمک‌های اقتصادی کرده اند اما آمریکا به حضور توأمان سیاسی، نظامی و اقتصادی در این مناطق دست زد و با حضور خود به پر کردن خلأ قدرت ناشی از فروپاشی شوروی مشغول شد.

از سوی دیگر، آمریکا تلاش کرد حضور بیشتری در افغانستان پیدا کند، به گونه ای که با توجه به حاکمیت نیروهای انقلابی احمدشاه مسعود که سال‌ها علیه شوروی جنگیده و با گرفتن کابل پایتخت افغانستان حکومت قانونی تشکیل داده بودند، تلاش کرد از کانال طالبان آنها را مورد تهدید قرار دهد. پاکستان و آمریکا شروع به تقویت طالبان علیه حکومت قانونی احمد شاه مسعود و ربانی کردند و نتیجه آن شد که طالبان از دل حمایت‌های بی دریغ تسلیحاتی، مالی و آموزشی آمریکا و پاکستان تبدیل به یک جریان سیاسی قوی شد و سراسر افغانستان را گرفت و دولت طالبان را شکل داد و البته چیزی نگذشت که از دل طالبان القاعده و گروه‌های ضد آمریکایی برخاستند و حادثه حمله به برج‌های دوقلو در آمریکا رقم خورد.

خاورمیانه جدید

نئومحافظه کاران دربرنامه دفاعی  اهداف و استراتژیهای  خودرا به نحوی تنظیم کرده بودند . که کلیه مناطقی که دراثر فروپاشی نظم دوقطبی با خلا قدرت مواجه شده بودند را به نفع خود مصادره کنند. حتی ان چنان به این دکترین باورداشتند وانرا موفق می دانستند که ساختار جدیدی برای سازمان ملل پیشنهاد کرده بودند. دران ساختار یک نظام تک قطبی سلسله مراتبی به رهبری امریکا دردنیا شکل می گرفت. تلاش انها برای رسیدن به قدرت اززمان ریاست جمهوری کلینتون شروع شد . باید قدرت را درامریکا به دست می گرفتند تا برنامه های خودرا دنبال می کردند.شرط  دوم اینکه بهانه ای در سطح بین‌المللی شکل می‌گرفت. نئومحافظه کاران در آمریکا بر سر کار آمدند و دیری نپایید که حمله 11 سپتامبر انجام شد و بهانه به دست آمریکا افتاد. نئومحافظه کاران اولویت طرح خود را درمناطق خاورمیانه و آسیای مرکزی و قفقاز  وخلیج فارس قرار دادند که انها را کاملا تحت پوشش و سلطه خود قرار دهد. نام این طرح را خاورمیانه جدید گذاشتند.

برای این کار باید کمربند طلایی را اشغال می‌کرد.آمریکا به همین بهانه طرح اشغال کمربند طلایی را در منطقه طراحی کرد به گونه ای که در این طرح باید سوریه، عراق، ایران و افغانستان اشغال می‌شد و دریای مدیترانه را به چین وصل می‌کردند.

کمربند طلایی

حمله آمریکا به افغانستان سرآغاز شروع طرح اشغال منطقه بود. با توجه به اهمیت استراتژیک محور ایران، سوریه، افغانستان و عراق که به کمربند طلایی منطقه معروف است، معلوم بود که حمله بعدی به عراق و پس از آن نوبت سوریه و ایران خواهد رسید. البته آن قدر این لقمه بزرگتر از دهان آمریکا بود که در بین راه متوقف شد و آنچنان تلفات سنگین مادی و انسانی به آنها وارد  (1) شد که ناچار شدند برای ادامه طرح توسعه طلبانه خود اسرائیل را وارد صحنه کنند. حمله فضاحت بار رژیم صهیونیستی به لبنان با مقاومت بی سابقه مردم لبنان و حزب‌الله در برابر ارتش اسرائیل مواجه شد و آنها را با شکست روبه‌رو کرد و نه تنها آمریکا به نتیجه نرسید و از بن بست بیرون نیامد بلکه اسرائیل نیز در منطقه به شدت تضعیف شد و ایران، لبنان و فلسطین به شدت تقویت شدند.

از سویی اقدامات آمریکا در اروپا با سپر موشکی و دخالت در گرجستان موجب باز شدن دو جبهه در مقابل روسیه شد که هر دو ناموفق بود لذا دولت آقای بوش در تمامی طرح‌های خود یا با شکست مواجه شد و یا آنها را نیمه کاره باقی گذاشت. اما در این شرایط که حیثیت آمریکا زیر سؤال رفته و شعارهای آزادی و حقوق بشری آمریکا بی رنگ و بی خاصیت شده بود دولت بوش تنها نیاز به تلنگری داشت تا از بالای آبشار نیاگارا به زمین سقوط کند که این اتفاق با شکست در مقابل ایران و با بحران مالی 2008 اتفاق افتاد.

بوش و ایران

پس از استقرار نیروهای آمریکا در عراق مهمترین اولویت دولت بوش حمله به ایران بود ولی دو مسأله اساسی سد راه اجرای طرح آنها بود یکی اینکه نیروهای مسلح ایران بسیار قویتر از عراق بودند و دوم اینکه نظام ایران یک رژیم سیاسی با معیارهای بین‌المللی بود که از نظر بین‌المللی هم مقبولیت خوبی داشت، ضمن آنکه مردم ایران هم با نظام خود یک پیوند قوی داشته و نسبت انسجام و وحدت ملی در ایران بالا بود.

البته از سویی، نبودن بهانه حمله به ایران برای اقناع افکار عمومی در عرصه بین‌المللی نیز مزید بر علت بود چرا که ایران فاقد سلاح‌های شیمیایی بود و سلاح هسته‌ای هم در اختیار نداشت و فعالیت‌های هسته‌ای خود را هم در معرض شفافیت قرار داده و همه نوع همکاری را با سازمان‌های بین‌المللی انجام می‌داد به گونه ای که حتی تا مرز تعطیلی کامل فعالیت‌های پژوهشی صلح آمیز هسته‌ای خود هم حرکت کرد، ضمن اینکه ایران هیچ گونه ارتباطی با سازمان‌های تروریستی مانند القاعده نداشت.

مشکل بعدی که آمریکا در حمله به ایران با آن مواجه شد، حاکم شدن دوستان ایران در عراق بود. در واقع بر خلاف خواست آمریکا، گروه‌های مبارز عراقی از کردها گرفته تا شیعیان و اهل سنت که علیه صدام حسین مبارزه می‌کردند از دوستان ایران بوده و از طریق انتخابات حکومت عراق را به دست گرفته بودند.

البته هرچند که برخی از اقدامات شتابزده ممکن بود که بهانه‌هایی به دست آمریکایی‌ها بدهد ولی مذاکرات هسته‌ای ایران با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، سازمان ملل و مذاکرات تیم هسته‌ای ایران با گروه 5+1 و آمادگی‌های طاقت فرسای نیروهای مسلح  ایران که همه با تدابیر رهبر انقلاب اسلامی  ایران صورت گرفت آمریکا و آقای بوش را از حمله به ایران ناامید کرد.

اوباما و بوش

پس از سقوط دولت بوش در افکار عمومی آمریکا و جهان، آقای اوباما با شعار تغییر رای آورد و مهمترین بخش کاری خود را در سطح بین‌المللی به ایران و منطقه معطوف کرد. دولت وی ابتدا از باب مذاکره وارد شد و سپس ناشیانه در حوادث داخلی ایران ورود پیدا کرد. رژیم صهیونیستی نیز از ضعف سیاسی و کم تجربگی دولت جدید آمریکا حداکثر استفاده را برده و او را به تحرکی علیه ایران تشویق کرده اند؛ بنابراین، آمریکا ظاهرا مصمم شده است که تحرک جدیدی را علیه ایران آغاز کند که به یقین پشیمان خواهد شد.

اعراب و فریب دوباره

کشورهای عربی که دوستان ما در منطقه هستند در دولت آقای بوش مورد سوء استفاده قرار گرفتند، به گونه ای که در حمله به عراق، افغانستان و لبنان با آمریکا همکاری کرده در نهایت کلاه بزرگی بر سر آنها رفت که البته بعدها پشیمان شدند. اما امروز یک بار دیگر آمریکا قصد کرده است که از آنها علیه ایران سوء استفاده کند. آمریکا به بهانه پیشرفت صلح آمیز هسته‌ای ایران در حال ایجاد نگرانی از ایران در کشورهای منطقه است و سفر خانم کلینتون به منطقه عربی و طرح مسائل بی پایه بیانگر این است که آمریکا قصد دارد با پول‌های کشورهای عربی یک حادثه ای را در منطقه رقم بزند.

ایران و اعراب

از آغاز پیروزی انقلاب اسلامی، سیاست ایران تقویت کشورهای عربی بوده است. ایران همیشه با نظر برادرانه به آنها نگاه کرده است، به گونه ای که حتی در حادثه حمله عراق به ایران که با هم دستی و کمک‌های فراوان کشورهای عربی صورت گرفت ایران به روابط دوستانه خود با کشورهای عربی آسیبی وارد نکرد و امروز نیز ایران برای عزت و پیشرفت کشورهای عربی اهمیت فوق العاده‌ای قایل است.

ایران و آقای اوباما

به نظر می‌رسد اگر آمریکا در حال فریب دادن برادران عرب ما باشد، خود آمریکا هم از سوی رژیم صهیونیستی فریب خورده است، چرا که اگر راههای مسالمت آمیز بین آمریکا و ایران باشد ممکن است از این طریق به منافع متقابلی دست یابند .اما قطعا آمریکا از جنگ و تحریم با ایران هیچ چیزی عایدش نخواهد شد. البته احتمال  خمله نظامی امریکا به ایران ضعیف است و بعید است که تیم آقای اوباما به ایران حمله کند.احتمال تحرکی از سوی اسرائیل درمنطقه وجود دارد.

که این تحرک یاعلیه لبنان ویا علیه غزه خواهد بود. حمله به تاسیسات اتمی ایران هم مورد نظر سران اسراییل هست . ولی روند روبه نزولی موفیتهای اسرایئل وروند رو به صعودی شکستهای اسرائیل طی دهه اخیر نشان می دهد که ساختار قدرت سابق اسرائیل ودکترین امنیت ملی وتاکتیکهای  انها دربرابر حماس وحزب الله کارایی خود راکاملا ازدست داده است. اگر اسرائیل به ایران حمله کند با مشکلات بزرگتری ازحمله به لبنان وغزه مواجه خواهد شد.
ایران امروز به انواع سلاح‌های دریایی، موشکی و هوایی مجهز است و از طرف دیگر هزاران جوان شهادت طلب هستند که حاضرند خود را با وسایل موثری به ناوهای آمریکا بزنند .درمانور شهادت درسال1367در خلیج فارس  بیش از ده هزار جوان داوطلب شهادت در مانور شرکت کرده بودند.  باید توجه داشت که در ایران فرماندهان و افسران بزرگی وجود دارند که به خوبی از عهده دفاع در مقابل اسرائیل وآمریکا برمی‌آیند و حتی فرماندهان و رزمندگان قدیمی هم به صحنه دفاع خواهند .

آمریکا واسرائیل نباید فکر کند که اختلافات داخلی ، حکومت ایران را ضعیف کرده است.امروز بین رهبری، مردم و نیروهای سیاسی انسجام وجود دارد که در موقع بروز رخدادهای خارجی این انسجام چند برابر خواهد شد. راهپیمایی 22 بهمن نشان داد که ملت ایران یک ملت یکپارچه است و به انقلاب و نظام جمهوری اسلامی وفاداری خویش را حفظ کرده است. البته من امیدوارم که آمریکا از هر نوع فشاری علیه ایران دست بردارد و به جای فرار به جلو از شکست‌های آقای بوش عبرت بگیرد و منطقه را به عهده کشورهای منطقه واگذار کند، نیروهای نظامی خود را از منطقه بیرون ببرد و از دخالت در کشورهای منطقه پرهیز کند.

منطقه اسیای جنوب غربی

البته خلاء قدرت درمنطقه می تواند ازطریق منطقه گرایی حل شود. (1)

امریکا وکشورهای اروپایی بجای دخالت روابط  منطقه ای بهتر است که  از شکل گیری یک منطقه سیاسی اقتصادی واحد پرهیز کنند.

ایران با کمک کشورهای ترکیه، عربستان، پاکستان و سایر کشورهای منطقه و خلیج فارس می‌توانند طرحی مشابه اروپای واحد داشته باشند که «منطقه آسیای جنوب غربی» (2)را شکل بدهند و خود کشورهای منطقه امنیت، صلح و پیشرفت را پیگیری کنند. ایجاد پول واحد و تشکیل شورای امنیت منطقه ای و سازمان های اقتصادی و تجاری منطقه ای می تواند در راستای چنین طرحی به وجود آید.

این منطقه ازچند زیر سیستم می تواند شکل گیرد.

1-کشورهای حوزه خلیج فارس.

2-کشورهای ترکیه وسوریه ولبنان واردن وفلسطین.

3-کشورهای قفقاز.

4- کشورهای اسیای مرکزی.

5- کشورهای پاکستان وافغانستان.

منطقه اسیای جنوب غربی  بین هند وچین وروسیه واروپا وافریقا قرار گرفته است .این منطقه را منطقه بین دریا ها هم می توان نامید زیرا که درمیان دریاهای مدیترانه ، دریای سیاه ،دریای سرخ ودریای مازندران ودریای عمان وخلیج فارس واقیانوس هند قرار گرفته است.

منابع :

(1)-محسن رضایی ،1383،هزینه های نظامی امریکا درحمله به عراق ،

(2)-محسن رضایی ،1382، کتاب ایران منطقه ای.

(3)- محسن رضایی ،1385، مقاله منطقه اسیای جنوب غربی

مطالب مرتبط