گلناز سعیدی
عضو هیات علمی دانشگاه پیام نور
مرکز بین المللی مطالعات صلح –IPSC
چکیده
قره باغ منطقهای کوهستانی به وسعت ۴۴۰۰ کیلومتر مربع می باشد. این منطقه به طور سنتی محل سکونت ارمنیهای مسیحی و ترکهای مسلمان بوده که در دوران اتحاد جماهیر شوروی، به یک منطقه خودمختار در جمهوری آذربایجان تبدیل شد. البته قره باغ از نظر جامعه بین الملل به عنوان بخشی از جمهوری آذربایجان شناخته شده، اما اکثریت جمعیت آن ارمنی است، اما مقامات خودخوانده توسط هیچ یک از اعضای سازمان ملل از جمله ارمنستان به رسمیت شناخته نمیشوند. در سال های ۱۹۹۴-۱۹۸۸، جمهوری آذربایجان و ارمنستان بر سر این منطقه جنگیده اند و نظامیان ارمنستان علاوه بر قره باغ، مناطقی از خاک جمهوری آذربایجان را که در اطراف قره باغ قرار گرفته را “اشغال” کردند و حدود یک میلیون نفر آواره و ۳۰ هزار نفر کشته برجای گذاشتند.
نیروهای جدایی طلب نیز مناطق بیشتری را در اطراف قره باغ در جمهوری آذربایجان تصرف کردند. البته نباید نادیده گرفت که زمانی که دو طرف در میدانی نزاع می کردند در دو سویش روس ها و ترک ها ایستاده بودند و در پیرامونش انگلستان و آلمان، اینک این میدان در دست کثیری از مدعیان است که در منطقه قفقاز به دنبال سهم خود هستند. اگر تا دیروز وزن روسیه در منطقه سنگین تر از دیگران بود، امروز این هژمونی ایالات متحده است که در روزگار پسا جنگ سرد و در منطقه ای که زمانی حیاط خلوت روس ها بود به صحنه آرایی آمده است. صحنه ای که قرار است در غیاب همسایگان مناقشه، شکل گیرد. بنابراین منطقه قفقاز مرز میان تمدن اسلامی، مسیحی و یهودی بوده و قومیت های مختلفی را در خود جای داده است.
کلید واژه: قره باغ،ارمنستان،جمهوری آذربایجان،نیروهای جدایی طلب،جنگ،قفقاز
مقدمه
ارامنه قره باغ با به دست گیری کنترل نواحی قره باغ کوهستانی، استانی خودمختار در جمهوری آذربایجان، و اشغال هفت ناحیه پیرامونی آن در خاک جمهوری آذربایجان به عنوان مناطق حایل، موفق شدند حدود یک پنجم اراضی جمهوری آذربایجان را به کنترل خود درآورند. این روند به تدریج از آغاز فروپاشی شوروی تا 1994 ادامه یافت و در ماه مِی 2004، گروه مینسک سازمان امنیت و همکاری اروپا( متشکل از نمایندگانی از یک کشور منطقه ای، یعنی روسیه، و دو کشور خارج از منطقه، یعنی فرانسه و ایالات متحده) آتش بس را بین ارامنه و آذری ها برقرار کرد. سوال این است چرا ارامنه ساکن در استان قره باغ کوهستانی خواهان جدایی از جمهوری آذربایجان و استقلال کامل به عنوان یک جمهوری هستند؟ چرا در هنگام کنترل اوضاع قره باغ کوهستانی توسط ارامنه ساکن در قره باغ و اشغال هفت ناحیه مجاور، هیچ فردی در این اراضی هم چون برخی نقاط جهان از جمله فلسطین، باقی نماند.
به نظر می رسد آذری های ساکن در قره باغ کوهستانی که کمتر از %20 کل ساکنان این استان را تشکیل می دادند، به جهت عدم تعلق به خاکی که در آن ساکن بودند، نخواستند در این اراضی باقی بمانند و به سوی دیگر نقاط آذربایجان، از جمله مترویل باکو سرازیر شدند، حرکتی که نشان از توزیع نامتعادل جمعیت و ثروت در این کشور داشت. نکته لازم به یادآوری آنکه مرزهای بین جمهوری های تشکیل دهنده اتحاد شوروی، مرزهای بین المللی نبـودند، بنابرایـن ایـن مـرزها تـحدیـد حـدود نـشده و معاهده ای بین المللی بین ایـن جـمهوری ها امضاء نشده بـود. به همیـن سبب تعیین حدود بین جمهوری ها بیشتر براساس تقسیمات اداری داخلی اتحاد شوروی و بر آورده کردن برنامه های مناطق اقتصادی هیجده گانه ای بود که قفقاز جنوبی یکی از آنها بود. وجود بوم بسته های (enclave) یک جمهوری در نواحی مجاور جمهوری دیگر خود گویای این واقعیت است. با در نظر گرفتن این واقعیات می توان درگیری بین دو جمهوری ارمنستان و آذربایجان بر سر مسأله قره باغ را در این چارچوب ارزیابی کرد. به همین سبب، سازمان ملل متحد و شورای امنیت، این مسائل را زیاد جدی نگرفته اند، هر چند درمورد فلسطین اشتغالی نیز پس از گذشت چندین دهه از صدور قطعنامه های متعدد، هنوز اقدام عملی از سوی اسرائیل انجام نشده است. بنابراین نباید انتظار داشت که مساله قره باغ در چارچوب ها و نرم های متعارف بین المللی حل و فصل گردد. لذا بحران می تواند سال ها ادامه داشته باشد.
آنچه مردم دو جمهوری آذربایجان و ارمنستان از آن رنج می برند، نه تصرف و کنترل استان قره باغ کوهستانی و نه نواحی پیرامونی آن است، بلکه دستاویز قرار دادن وجود این بحران به عنوان مستمسکی برای ادامه حکومت هیأت های حاکمه ای است که توانایی حل مشکلات اقتصادی مردم از جمله رفع بیکاری، مبارزه با مافیای اقتصادی، رشوه، فساد و اداری ندارد. اکنون بحران قره باغ برای هر دو هیات حاکمه و طرف سوم یعنی قره باغی ها به مسأله ای حیثیتی تبدیل شده است. اگر نهادهای بین المللی آن را به نفع آذربایجان تمام کنند، هیات حاکمه ارمنستان به مردم خود که سال ها از بحران اقتصادی و کمبودها و بیکاری و فقر و فساد و رشوه به بهانه وجود جنگ رنج برده اند، چه پاسخی می تواند بدهد. آیا آن ها نخواهند پرسید اگر تصمیم بر این بود که قره باغ دوباره در ترکیب جمهوری آذربایجان قرار بگیرد، چرا سال اول مناقشه این کار نشد؟ چرا جوانان ما در جبهه شهید شدند و ده ها سوال دیگر. همین طور اگر تصمیم براین باشد که قره باغ مستقل یا به ارمنستان داده شود، چرا در آغاز مناقشه این کار انجام نشده بود؟ پاسخ به خانواده هزارها شهید و صدها هزار آواره جنگی را چه کسی عهده دار خواهد بود؟ باید توجه داشت که قفقاز بر خلاف آنچه پنداشته می شود، هیچگاه یک نظام واحد نبوده مگر زمانی که یک قدرت برتر، کل آنرا در سیطره خود داشته است، مانند دوره های ساسانی، صفوی و امپراتوری روسیه و شوروی. بنابراین در بررسی مسائل قفقاز جنوبی نمی توان آن را در چارچوب یک سیستم واحد مورد ملاحظه قرار دارد. از این رو، حل مناقشاتی که در این منطقه رخ داده است، از پیچیدگی های ویژه ای برخوردار است که تاکنون مدلی از پیش تعیین شده برای آن وجود نداشته است. شاید این بحران را بتوان به بحران کشمیر تشبیه کرد که بهترین وضعیت آن، بدترین وضعیت آن است و آن وضع موجود است.
برای ملت ارمنی که از همه سو سرزمین های خود را از دست داده، قره باغ هویت جدیدی است که سال ها به دنبال آن بوده است. در حالی که ارامنه دارای سابقه ای کهن از دولتمداری بوده اند، آذری ها به تازگی بدان دست یافته اند. حتی نام آذربایجان برای اران، جعلی است. ملت ارمنی که آرارات کوه مقدس خود را همه روزه در جنوب کشور در منظر خود دارد به دنبال هویت جدیدی است که با نمادهای کهن و اسطوره ای اش در پیش رو دارد. آرارات در ترکیه در نزدیکی مرز ارمنستان قرار دارد و نماد زندگی و سر بلندی برای ارامنه به شمار می رود. به دست گیری کنترل قره باغ کوهستانی از سوی ارامنه قره باغ، به زعم آنان حقی است که پیشترها از آن محروم شده بودند. بنابراین طرف سوم، با قدرت بیشتری نسبت به طرف اول (آذربایجان) و طرف دوم (ارمنستان) به مساله قره باغ می نگرد. در پاییز 2006 ارامنه قره باغ پانزدهمین سال آزادی قره باغ و پنجمین سال تاسیس جمهوری قره باغ را جشن می گیرند. ارامنه قره باغ با به دست گیری ارتفاعات مشرف بر دشت شیروان، هر نوع تحرکی را در جبهه آذربایجان تحت نظر دارند. هر نوع حمله زمینی از سوی دشت به طرف ارتفاعات مستلزم تلفات انسانی بسیار بالایی است. از سال 1994 تاکنون، ارامنه قره باغ قدرت بیشتری گرفته اند و از نظر سیاسی موفق شده اند دفتر جمهوری قره باغ را در ایالات متحده آمریکا تأسیس کنند. آنان از سوی ارامنه جهان حمایت می شوند و لابی ارامنه در ایالات متحده، فرانسه، و دیگر کشورها، بر تصمیم گیری رهبران تأثیر می گذارند. تحولات دیپلماتیک اخیر در زمینه بحران قره باغ نشان می دهد که همه طرف های درگیر در این مناقشه، به نوعی بر این مسأله اذعان دارند که این مناقشه با وجود تأکید آنان به حل سریع آن، در یک وضعیت گیج کننده ای قرار دارد که حل آن را به تاخیر می اندازد.
تاریخچه قره باغ
منطقه قرهباغ سرزمینی است باستانی که به دو پاره جلگهای (سفلی) و کوهستانی (علیا) تقسیم شدهاست. بخش سفلی در شمال واقع شده که شهر گنجه مرکز آن بود و قسمت کوهستانی آن با عنوان رسمی «استان خودمختار قرهباغ کوهستانی» شناخته میشود. قسمت کوهستانی تقریباً ۱۲/۵ درصد کل سرزمین قرهباغ را دربر گرفتهاست. مساحت این استان ۴۳۸۸ کیلومتر مربع، درازای آن از جنوب به شمال ۱۲۰ کیلومتر و پهنایش از خاور به باختر بین ۳۵ تا ۶۰ کیلومتر است. این استان در سدههای گذشته از ۵ ناحیه شامل “آسکران، مارتونی، هادروت «در قرون وسطی آن منطقه را دیزاک مینامیدند»، مارتاکرت، شوشی) و همچنین دو شهر به نامهای استپاناکرت و شوشی، پنج شهرک یک قصبه و از ۲۲۰ روستا تشکیل شده بود (زارع شاهمرسی،۱۳۸۷).
نام منطقه (قرهباغ-قراباغ)، اولین بار در سده دوازده میلادی بر اساس نامگذاری پارسی برای این منطقه به کار رفت (احمدی،۱۳۷۳). استرابون در (کتاب جغرافیای) خود قسمت سمت راست رود کورا (محل کنونی قرهباغ) را با نام «ارخیستینا» (Orkhistene) به عنوان یک استان هایک بزرگ (ارمنستان = هایاستان) دانسته که به خاطر سوارکارانش شهرت داشتهاست(ارفعی،۱۳۷۱). شرایط مناسب جغرافیایی در قرهباغ، سبب پیدایش اجتماعات انسانی از عصر حجر شده است. یکی از قدیمیترین نمونههای انسان ابتدایی در قفقاز، در غار آزوخ پیدا شدهاست. در این منطقه آثار باستانی فراوانی وجود دارد. از دورههای پارینهسنگی، مفرغ و ابتدای دوره آهن، آثاری چون گورستان آراجادزور (مارتاکرت) و «خوجالی» و بسیاری دیگر کشف شدهاست. آثار عهد عتیق و قرون وسطی در نواحی مارتونی و مارتاکرت به دست آمدهاست. منطقه فعلی قرهباغ در ابتدای حکومت مادها به زیر سلطه این پادشاهی درآمد و در زمان هخامنشیان نیز جزئی از ایران بود.
تیگران دوم پادشاه دودمان آرتاشسی در سال ۹۵ پیش از میلاد آرتساخ را نیز در قلمرو خود داشت و وجود شهر تیگراناکرت آرتساخ گواه بر این امر است. پس از تقسیم ارمنستان میان ایران و امپراتوری روم شرقی در سال ۳۸۷میلادی، آرتساخ تا انقراض پادشاهی ارمنستان در سال ۴۲۸میلادی، جزو ارمنستان شرقی باقی ماند. ساکنان قرهباغ در سدههای اول و دوم میلادی علیه اشغالگران رومی و در سده سوم و چهارم علیه امرای ساسانی مبارزه کردند. در سدههای سوم تا پنجم میلادی در قرهباغ مناسبات فئودالی به وجود آمده و از سده چهارم میلادی به بعد، مسیحیت در این منطقه گسترش یافت. این منطقه در سده ششم میلادی توسط هونها و در اوایل سده هفتم توسط خزرها مورد تاخت و تاز قرار گرفت.
در اوایل سده هشتم میلادی قرهباغ در زمان خلافت امویان توسط اعراب به تصرف درآمد. از اواسط سده یازدهم تا نیمه دوازدهم میلادی، قرهباغ تحت حکومت سلجوقیان قرار داشت. در دهه سوم سده سیزدهم میلادی قرهباغ توسط مغولها و در اواخر سده چهاردهم میلادی توسط سپاهیان تیمور لنگ اشغال شد. در نیمه اول سده پانزدهم میلادی، قرهباغ کوهستانی در ترکیب دولت قراقویونلوها و در نیمه دوم در ترکیب دولت آق قویونلوها قرار داشت.
در قرن هفدهم به جای حکومتهای محلی، مِلیکهای ارمنی اداره نقاط مختلف را در دست گرفتند. (۱۶۰۳م) تا اواسط سده نوزدهم، نقش در خور توجهی در تحولات منطقهای جنوب قفقاز ایفا کردند. در دوره صفویه قرهباغ به مرکزیت گنجه یکی از بیگلربیگیهای ایران بود. مقام بیگلربیگی که در قرن دهم بهطور موروثی به سران ایلات چادرنشین قزلباش میرسید، در قرهباغ در اختیار یکی از شاخههای ایل قاجار بود. در اواسط قرن هجدهم میلادی پناهعلیخان جوانشیر، با خیانت «ملیک شاهنظر» و با کمک او برج معروف شوشی را، که مرکز واراندا بود، تصاحب کرد. پناه علی خان پس از کشتار مردم، با کمک شاه ایران، موفق به تصرف کامل قرهباغ شد و خود را خان آرتساخ (قرهباغ) نامید. او با نیرنگ و حیله مِلیکهای ارمنی را علیه هم شوراند و با استفاده از موقعیت ایجاد شده قدرت خود را توسعه داد. پناه علی خان، با هدف تضعیف امرای محلی ارمنی، در نظر داشت با کمک سلطان عثمانی و پادشاه ایران مردم را به اجبار از دین مسیح برگرداند و بر کل منطقه چیره شود (رافی،خمسه،۱۳۸۵)، پس از سالها کشتار و ویرانی به دست ترکان عثمانی، و جنگهای ایران و روسیه، مطابق عهدنامه گلستان، کل منطقۀ مزبور به روسیه الحاق شد.
تلاش سیاسی ارمنیان برای الحاق قرهباغ به ارمنستانپس از برکناری خروشچف، مسکو در سال ۱۹۶۵ میلادی با برگزاری مراسم پنجاهمین سالگرد نسلکشی ارمنیان موافقت کرد. در این مراسم تظاهرات گستردهای در ایروان انجام شد که الحاق مناطق از دست رفته ارمنستان از شعارهای اصلی شرکت کنندگان بود. در سال ۱۹۶۶ میلادی گروهی از هواداران حزب فدراسیون انقلابی ارمنی، حزب ملی ارمنستان را تأسیس کردند. یکی از نخستین اقدامات این حزب تهیه و انتشار نقشه ارمنستان بزرگ بود که قرهباغ را نیز شامل میشد. دو سال بعد تمامی کادر و رهبران این حزب توسط کاگب بازداشت شده و دو نفر از آنان به نامهای (سامول باغداساریان) و (استفان زاتیگیان) به جرم خرابکاری علیه دولت اعدام شدند.در همین مقطع، تحت تأثیر آموزههای گارگین نژده گروههای زیرزمینی دیگری شکل گرفت که حزب (متحد ملی) و (ارتش استقلال) از مهمترین آنها بهشمار میرفت.
در مجموع با وجود کوششهای فراوان ارمنیان تغییری در وضعیت منطقه قرهباغ تا پایان دهه ۱۹۸۰ میلادی پدید نیامد. چرا که در اصل ۷۷ قانون اساسی شوروی مصوب ۷ اکتبر ۱۹۷۷ میلادی تصریح شده بود که سرزمین یک جمهوری متحده را بدون موافقت خود آن جمهوری نمیتوان تغییر داد. با قدرت رسیدن میخائیل گورباچف در سال ۱۹۸۵ میلادی، ارمنیان درخواستهای خود را دربارۀ الحاق قرهباغ به ارمنستان از سر گرفتند. نخستین اقدام مهم، ارسال نامه از طرف شخصیتهای برجسته ارمنی خطاب به رهبران شوروی بود. در سپتامبر ۱۹۸۷ میلادی اتحاد برای حق تعیین سرنوشت به رهبری بارویر هایریکیان از فعالان ارمنی ضد کمونیست به عنوان نخستین حزب سازمان یافته نسل دوم (احزاب مقطع استقلال) شکل گرفت و برنامه خود را جدایی ارمنستان از اتحاد جماهیر شوروی و کسب استقلال سیاسی برای ارمنستان اعلام نمود.
در پاییز ۱۹۸۷ میلادی طوماری با حدود نود هزار امضاء همراه با نام و نشانی افراد امضاکننده تقریباً همه افراد بالغ قرهباغ، تحت عنوان (وحدت قرهباغ با ارمنستان) برای گورباچف فرستاده شد. در اوت ۱۹۸۷ میلادی نیز (آکادمی علوم ارمنستان) درخواستی با امضاء صد هزار نفر مبنی بر واگذاری منطقه قرهباغ علیا و نخجوان به جمهوری ارمنستان تهیه کرد. در اوایل سال ۱۹۸۸ میلادی نیز هیئتی از ارمنیان قرهباغ، راهی مسکو شده و یک نسخه از وحدت قرهباغ با ارمنستان را که به شکل کتابی درآمده بود، به پتر نیلوویچ دمیچوف (معاون اول رئیس هیئت رئیسه شورای عالی اتحاد شوروی) تحویل داد (زارع،ص۳۵۰). در حالی که رهبران شوروی توجهی به اقدامات و کوششهای ارمنیان نشان نمیدادند، اوضاع در استپاناکرت و ایروان رو به وخامت میگذاشت. در ۱۳ فوریه سال ۱۹۸۸ میلادی تظاهرات وسیعی در ایروان برپا شد که شعار اصلی تظاهرات کنندگان «یک خلق، یک جمهوری» بود. در این شرایط ملتهب، هیئتی از سوی ارمنیان در ۱۷ فوریه ۱۹۸۸ میلادی راهی مسکو شد. گورباچف در ملاقات یک ساعته با زوری بالایان و سیلوا کاپوتیکیان اظهار داشت که برای یافتن راه حلی عادلانه تلاش میکند.«روزهای ۲۱ و ۲۲ فوریه ۱۹۸۸ میلادی در هادروت ساکنان ارمنی منطقه به تظاهرات پیوستند.
بسیاری از ارمنیان راهی استپاناکرت شدند تا به تظاهرات آنجا بپیوندند. در روز دوشنبه ۲۲ فوریه ۲۵۰ هزار نفر، در روز سه شنبه ۴۰۰ هزار نفر و در روزهای پنج شنبه و جمعه حدود یک میلیون نفر در ایروان به تظاهرات پیوستند. تظاهرات مسالمتآمیز بود و تظاهرکنندگان با حمل پلاکاردهایی از گورباچف و پرچم ارمنستان شوروی بر علاقه خود میهن شوروی تأکید کردند» (زارع،ص۳۵۲).در همین مقطع نمایندگان ارمنی شورای قرهباغ رأی به الحاق این منطقه به جمهوری ارمنستان دادند. شورای عالی اتحاد جماهیر شوروی با استناد به این که نمایندگان جمهوری آذربایجان شرکت نکرده بودند، از پذیرش آن خودداری کرد.
جنگ قرهباغ (به ترکی آذربایجانی: Qarabağ müharibəsi) (و به ارمنی: Արցախյան ազատամարտ
جنگ آزادیبخش آرتساخ) جنگی بود که از فوریه ۱۹۸۸ تا مارس ۱۹۹۴ در ناحیه قرهباغ، واقع در جنوب غربی جمهوری آذربایجان، بین جمهوری آذربایجان و اکثریت (دیدبان حقوق بشر) ارمنی ساکن با پشتیبانی ارمنستان رخ داد. با بالا گرفتن درگیری، هر کدام از طرفین سعی در پاکسازی قومی مناطق تحت تصرف خود از نژاد دیگر کردند (شورای روابط خارجی،۲۰۰۷).در نتیجه جنگ قرهباغ بیش از ۳۵ هزار نفر کشته شدند و بیش از ۸۰۰ هزار نفر در نواحی مورد مناقشه، آواره و مجبور به جلای وطن شدند. برای برقراری صلح دائمی و فراگیر در منطقه کوششهای متعددی به عمل آمد و طرحهای صلح مختلفی ارائه گردیدهاست ولی هیچیک به نتیجه عینی و مورد انتظار نرسید و وضعیت حاکم بر منطقه همچنان نه جنگ و نه صلح است. (عباس اف. و چاخاتریان،۱۳۸۳).بحران قرهباغ موجب قطع روابط دیپلماتیک جمهوری آذربایجان و ترکیه با ارمنستان(کالجی،ص۱۲۱)، انسداد مرزها و شرایط جدید و شکنندهای را در فضای منطقه قفقاز جنوبی حاکم نمود. حضور و نقش آفرینی بازیگرانی نظیر ایران، ترکیه، روسیه، آمریکا، فرانسه، سازمان امنیت و همکاری اروپا و شورای امنیت سازمان ملل متحد در روند تحولات قرهباغ موجب شد این بحران ابعاد منطقهای و بینالمللی به خود گیرد. (کالجی،ص۱۲۱).پس از اعلام آتشبس در ۲۴ دسامبر ۱۹۹۴ میلادی شورای عالی قرهباغ روبرت کوچاریان را به عنوان نخستین رئیسجمهور قرهباغ انتخاب نمود و در ۳۰ آوریل ۱۹۹۵ میلادی دومین دوره انتخابات پارلمانی قرهباغ برگزار شد. نخستین دوره انتخابات در ۲۸ دسامبر سال ۱۹۹۱ میلادی صورت گرفت (کالجی،ص۱۲۰).