مریم وریج کاظمی
پژوهشگر روابط بین الملل
مرکز بین المللی مطالعات صلح –IPSC
شاید اینطور به نظر برسد که تفاوت های فکری منجر به ظهور ایدئولوژی افراط گرای فرهنگی-دینی مشترک برای بسط و گسترش و حتی تحمیل عقیده و سنت های برگرفته از اسلام رادیکالیز شده که بی چون و چرا مخالف هرگونه انشعاب از دین اسلام است در وهله اول مذهب تشیع را نشان گرفته باشد؛ چراکه مذهب تشیع مذهب خاص و مهدویت گراست.
مذهب شیعه که بر بازگشت امام غائب متمرکز است قائل به عدم تکامل تاریخ تا ظهور و بازگشت اوست و به نوعی به قضاوت اخروی شبیه آنچه در مسیحیت آمده اعتقاد دارد و این رخدادی مشکل ساز برای بنیادگرایان اسلامی به حساب می آید، اگرچه این موضوع مهم تلقی می شود ولی تمام صورت مسئله نیست.
با توجه به اینکه نگاه اغلب نخبگان سیاسی و مذهبی کشورهای خاورمیانه بزرگ(کشورهای حوزه دریای کاسپین،خلیج فارس و دریای سرخ) به حضور نیروهای خارجی که سعی در حفظ ثبات و آرامش در جهت تامین امنیت انرژی و خطوط ترانزیت آن دارند غالبا خصمانه است چراکه این حضور را به معنی دخالت در امور داخلی کشورشان می دانند و از این جهت شاهد شکل گیری گروههای تاثیرگذار شبه نظامی مذهبی با گرایش های افراطی از جمله القاعده،دولت اسلامی عراق و شام(داعش)؛جبهه النصره،احرار الشام؛ هیئت التحریر الشام و غیره هستیم.
از سوی دیگر حضور نیروهای نظامی کشورهای خارجی بخصوص ایالات متحده امریکا با منافع ملی کشورهای عربی حوزه خلیج فارس در پیوستگی کامل قرار دارد، لذا این کشورها با تقویت گروههای شبه نظامی و ایجاد تنش میان طوایف گوناگون در کشورهای مختلف منطقه خاورمیانه بزرگ سعی در حفظ ثبات ملی و تحکیم علت وجودی حاکمیتشان دارند و از این راه می کوشند تا حضور نیروهای نظامی خارجی را در منطقه تداوم بخشند. پیچیدگی این دو مسئله در کنار یکدیگر باعث شده تا معضلی به نام تروریسم، ورای فعالیت یک گروهک صرفا مسلح ناراضی از دولت مرکزی و معتقد به اجرای بی چون چرای شریعت اسلام در تمامی شئونات زندگی، به نظر برسد و اینچنین است که تهدیدات فراملی ظهور پیدا می کند وبه سختی مهارشدنی می باشند. به طور مثال چه بسا فرد بنیادگرای مذهبی می تواند در فرانسه آموزش ببیند؛ حقوق خود را از یک فرقه مذهبی در ایالات متحده امریکا و از طریق بانکی در حوزه کارائیب دریافت کند؛ سلاح را از یک سازمان در روسیه خریداری کند و با گذرنامه کانادایی سفر کند و سرانجام گردشگران انگلیسی را در آلمان مورد حمله قرار دهد. در عصر حاضر گروههای افراطی اینگونه عمل می نمایند.این یک زنجیره بسیار پیچیده ای است که تنها بازیگران غیر دولتی نظیر تولیدکنندگان اسحله و بانکهای تجاری قادر به مهار آنها می باشند آنهم زمانی که دیگر سودی عایدشان نشود.
با این تفاسیر پس از فروپاشی داعش؛ چندین گروه معارض مسلح تشکیل هیئت التحریر الشام به فرماندهی ابومحمد الجولانی که در ظاهر خود را از وضعیت همکاری و وفاداری به قوانین القاعده خارج ساخته،اما به شکل ضمنی قواعد بازی را در راستای جاه طلبی و فعالیتهای جهانی القاعده بدون توجه به اختلافات و درگیریهای نظامی درون گروهی اجرا می نماید؛ داده اند. این گروه در یک سری پیشرفت های چشمگیر در ماه های اخیر، کنترل ادلب ، استانی در شمال غرب سوریه را در دست گرفته و نمونه اولیه یک خلافت را برای حدود یک میلیون نفر تشکیل داده است.در حال حاضر تحریر الشام با بیش از بیست هزار جنگجو قدرتمندترین گروه جهادی در سوریه و شاید بزرگترین تمرکز جهادگران مسلح که در یک مکان جمع شده اند؛ باشد. از این روست که فرستاده سابق آمریکا در سوریه اینطور ابراز نگرانی کرده که بزرگ ترین پناهگاه امن القاعده از 11 سپتامبر تاکنون در سوریه ایجاد شده است.
هزاران جنگجو از آلبانی، چین، آسیای مرکزی، مالدیو و روسیه و.. نیز در صفوف آنها وجود دارند و آموزشهای تاکتیکی حرفه ای را از نظامیان کهنه کار در گروه های موسوم به متحدین مرگ یا شال قرمزها دریافت می کنند و حمایت های گسترده ای رسانه ای و مالی توسط برخي بازيگران چون ایالات متحده امریکا، ترکیه و سازمان ملل و سایر سازمان های تروریستی وابسته به القاعده را برای خود محفوظ داشته اند. از آغاز سال 2019، این گروه بیش از پانصد حمله انجام داده که منجر به مرگ بیش از صدها نفر نظامی و غیر نظامی در استان ادلب شده است.
به نظر می رسد القاعده در مرحله جدیدی از گسترش جهانی قرار داشته باشد و تجدید حیات مجددش در صحنه جنگ سوریه متبلور است. القاعده در ظاهر برپایی جامعه ای بر اصل شریعت اسلام درغالب قلمروهای اسلامی پراکنده در پنج قاره جهان را در سر می پروراند وتنها گروه بنیادگراییست که خود را مسئول در قبال وقایع جهان اسلام( نه صرفا جوامع عرب زبان) و برخوردار از هویت مشخص می دانند که توانسته در طول این سالها دوام و قوام و پایه های خود را مستحکم نماید و از این رو القاعده خود را جدای از سایر گروههای رادیکالیستی نظیر داعش و دیگران می داند که خیلی زود فرو پاشیدند.
القاعده به طور مشخص سناریوی سیاستهایی که برای پیاده کردن عملیات نظامی مغایر با اهداف کلی اش که همان جلوگیری از تجربه تناقض آمیزی از گذار یک زندگی سنتی به زندگی مدرن که پیش زمینه بروز بحران هویت میان فرق مختلف اسلام است را اتخاذ می کند و با توجه به پیشینه تندرو بودنش، سیاست های خاورمیانه اش را در مناطق شامات و عراق دستخوش تغییرات غیرمنتظره ای با حضور هم پیمان جدی خود یعنی هیئت التحریرالشام به رهبری ابو محمد الجولانی در دست عملیاتی سازی دارد.اگرچه این گروه توفیق چندانی در بسط و گسترش قلمرو سرزمینی خود نداشته اما تحت کنترل درآوردن استان ادلب که هم مرز با ترکیه در کناره دریای سیاه است وهمچنین نزدیکی به بندر لاذیقه (بندری استراتژیک برای روسیه و سوریه) و همجواری با مناطق مسلمان نشین اروپای جنوبی،باعث شکل گیری قدرت به نفع القاعده ای ست که فعلا محبوس در سرحدات مرزی افغانستان و پاکستان است.
از سوی دیگر به نظر می رسد منزوی شدن القاعده خیلی به نفع قدرتهای جهانی نباشد، چراکه جنگ و درگیری برای جوامع صنعتی نشان از رونق بازار و کاهش نرخ بیکاری دارد و القاعده مدتهاست ضمن داشتن تضمین های سیاسی-امنیتی از سوی غرب؛ با برداشتن گامهای حساب شده ، قالب پیچیده فکری خود را با حفظ تمامی حساسیت های عقیدتی به سمت همکاری با ایالات متحده برای مقابله با اروپا سوق می دهند؛ اروپایی که همواره خواهان استقلال همه جانبه از سیاستهای ایالات متحده امریکا است. بی شک نزدیکی و خیزش تدریجی گروههای وفادار به القاعده در کشورهای شبه جزیره بالکان (هرگونه تحول یا تنش در اروپا از این منطقه با انضمام کشورهای حوضه بالتیک آغاز میشود) به مثابه اهرم فشار تلقی می شود که بیش از آنکه خاورمیانه را تحت تاثیر قرار دهد اروپا را درگیر خواهد ساخت، موضوعی که روسیه و چین به آن علاقمند و از آن بهره مند خواهند شد و کماکان عظمت اروپا زیر پوشش منافع ایالات متحده امریکا نادیده گرفته میشود و این موضوعی مهم در اهداف بلند مدت ژئوپلیتیک و ژئواستراتژی جهانی است.
از این رو افرادی همانند ابو محمد الجولانی بازیگران مناسبی برای رویکرد خصم آلود رقبای منطقه ای و جهانی به شمار می آیند که گرایشات بحران آفرینی و ستیزه جویی را در تشکیل جبهه ای ضد اسلام اصلاح شده به نفع سیاستهای ایالات متحده و بخصوص بازارهای صنعتی می دانند. به نظر می رسد این افراد و گروهها نه موضعی انقلابی دارند و نه انفعالی و صرفا در جریان حیات بازارهای اقتصادی –تجاری کمپانی های صنعتی و تعادل در حفظ ارزشهای ایدئولوژیکی فعال هستند.
واژگان کلیدی: القاعده؛ابومحمد الجولانی؛بنیادگرایی؛بازارهای صنعتی؛مریم وریج کاظمی.