سحر کریمی
پژوهشگر مسائل شرق آسیا، مدیر مسئول مجله بین المللی پژوهش ملل
مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC
روابط میان کابل و واشنگتن هر از گاهی فراز و نشیب های زیادی داشته است که برخی از آن بعنوان تنشهای لفظی-سیاسی مخرب یاد کردهاند. افغانستان بعنوان یکی از پرتحول ترین کشورهای جهان، شاهد تحولاتی در عرصه های سیاسی داخلی و خارجی خود بود. در واقع می توان گفت از معدود کشورهایی که همچنان دچار بحران های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و … بوده و خشونت ها و ناامنیها در آن وجود داشته، کشور افغانستان است. پیچیدگی های سیاسی-قومی، وجود بازیگران و نیروهای متعدد، رقابت بازیگران در افغانستان، اشغال افغانستان توسط آمریکا به بهانه مبارزه با تروریسم از جمله مواردی است که بر پیچیدگی های مسائل افغانستان افزوده است.
بعبارتی میتوان گفت افغانستان برای آمریکا یک فرصت بین المللی برای دیپلماسی خارجی آن کشور محسوب میشود. از زمان حمله آمریکا به افغانستان در سال 2001 تاکنون شاهد کشتار غیرنظامیان در این کشور طی عملیات متعدد و نیروهای آمریکایی بوده ایم. گذشته از رقابتهای شوروی و آمریکا در افغانستان در جنگ سرد، حضور دوباره آمریکا بعد از 11 سپتامبر هزینه های سنگینی برای آمریکا و اروپا تحمیل نموده است. همچنین معضل ناامنی گریبانگیر کشور افغانستان نیز بوده است و حمله ایالات متحده آمریکا به افغانستان نه تنها مشکل را حل نکرد، بلکه عملا در طول این مدت بر شدت آنها افزود و منجر به از دست رفتن ظرفیت ها در زیرساخت های کشور افغانستان شد.
همچنین مطالعه پیشینه روابط آمریکا و افغانستان نشان میدهد که در تمامی دورانها، دولتهای افغانستان درصدد برقراری رابطه با آمریکا بوده است این درحالیست که در تمامی برهه ها از جانب کشور آمریکا مورد بی اعتمادی قرار گرفته اند. این بی اعتنایی تا سال 1936 به طول انجامید که در آن سال موافقتنامه ای برای برقراری روابط سیاسی میان آمریکا و افغانستان به امضا رسید. در طول این سالها و تا پایان جنگ جهانی دوم، ارزیابی که آمریکا در مورد کشور افغانستان داشت از دریچه سیاست خارجی بریتانیا صورت می گرفته است. این رویکرد تا سال 1947 ادامه داشت. در واقع میتوان گفت نگاه آمریکا به افغانستان از سوی آمریکا در صف رقبا و مخالفان آن کشور پنداشته میشد. و حتی پس از فروپاشی شوروی و پساز جنگ سرد نیز افغانستان دارای اهمیت چندانی برای آمریکا نبود.
پس از ظهور طالبان و حادثه 11 سپتامبر و حضور نظامی آمریکا در افغانستان این گمانه زنی ها را به وجود آورد که رویکرد آمریکا نسبت افغانستان تغییر کرده و افغانستان پس از آن جایگاه کلیدی و مهمی در سیاست خارجی آمریکا خواهد داشت. در واقع میتوان گفت آنچه بر روابط فیمابین آمریکا و افغانستان اثر میگذارد، حوادث 11 سپتامبر 2001 میباشد، از آن زمان به بعد بنا بر این گذاشته شد که جهان وارد جنگی علیه تروریسم شود. جرج دبلیو بوش رئیس جمهور وقت آمریکا برنامه هایی را برای حمله به افغانستان جهت ساقط کردن گروه طالبان آغاز کرده و هدف اصلی از حمله را به اصطلاح مبارزه با تروریسم و از بین شبکه القاعده، طالبان و حامیان آن بود. اما بعد از به قدرت رسیدن اوباما، استراتژی آمریکا بر این مبنا استوار شد که مسئله افغانستان، مسئله ای دارای اهمیت است و این مفهوم را به افغانستان تعمیم داد و در دسامبر سال 2009، زمانی که داشتند جایزه صلح نوبل را به او میدادند، تصمیم به افزایش نیرو در افغانستان گرفت.
اما سوالی که در این مبحث پیش می آید این میباشد که چرا کشور افغانستان برای آمریکا دارای اهمیت است؟ در پاسخ به این سوال میتوان بیان نمود که آمریکا حتی پیش از حمله به افغانستان به مقوله امنیت، نگاه اقتصادی داشته است. حضور نظامی که آمریکا در کشورهای نفت خیزی عربی دارد، هیچگاه بر پایه اولویتهای امنیتی آمریکا نبوده است. آمریکا بدین منظور در خاورمیانه حضور دارد که منافع نفتی این کشورها را به تاراج ببرد و برای این منظور، بهترین بهانه امنیتی کردن فضای منطقه و دامن زدن به هراس های واهی و بی پایه امنیتی بوده است. بر این اساس رویکرد آمریکا از دیرباز در افغانستان برپایه نگاه اقتصادی به مقوله امنیت بوده است. امنیت همواره در خدمت اهداف و منافع اقتصادی آمریکا بوده است.
در واقعیت امر میتوان گفت هدف آمریکا از ورود به افغانستان چیزی غیر از مبارزه با تروریزم است. آمریکا برای مقابله با طالبان، گروه داعش را وارد افغانستان کرده و این گروه به نیابت از آمریکا در مقابل طالبان قرار گرفته اند. بعبارتی این سیاست به آمریکا فرصت میدهد تا با حضور پرنفوذ خود در افغانستان منافع اقتصادی خود را تامین نماید. رئیس جمهور آمریکا به همه چیز نگاه اقتصادی دارد. و معادن افغانستان هم درست به اندازه نفت عربستان برای ترامپ، جاذبه محصور کننده خواهد داشت. سیاستهایی که دولت آمریکا و رئیس جمهور آن ترامپ داشت، بیانگر این امر است که وی با پنهان شدن در پشت مقوله امنیت، اهداف و منافع اقتصادی آمریکا را تامین کرده است. به همین دلیل ترامپ استراتژی خود را در مورد افغانستان با تاکید بر افزایش نظامیان خارجی در این کشور و ادامه حضور این نیروها تا مدت زمان نامعلوم اعلام کرد. این راهبرد آمریکا در دوره ترامپ ادامه دوره اوباما است که هدف اش فشار بر طالبان برای بازگشت به میز مذاکره است. در واقع تحولات در افغانستان نشانگر آن است که اولویت و اهداف این کشور و آمریکا چندان مشابه نیست. برای افغانستان 3 مسئله طالبان، داعش و پاکستان به عنوان 3 اولویت اصلی عنوان میشود، اما برای آمریکا اولویت حضور در جنوب آسیا و از جمله افغانستان مبنی بر موازنه نظامی میباشد و آمریکا سعی بر انحصار طلبی در این منطقه و جلوگیری از حضور ایران در این منطقه دارد. و اینکه استراتژی آمریکا در افغانستان جنگ محور بوده و همین امر نشان از آن دارد که هدف و راهبرد آمریکا یک راهبرد منطقهای و حتی فراتر از آن میباشد.
یکسال پس از آنکه دونالد ترامپ، با گسترش حضور این کشور و ادامه جنگ 17 ساله افغانستان موافقت کرد مقام های رسمی آمریکا از بازبینی استراتژی این کشور در قبال افغانستان خبر می دهند. ترامپ گفته است که به دنبال خروج قریب به 7000 هزار نیروی خود، یعنی نیمی از حضور نیروهای امریکایی در افغانستان این کشور درگیر جنگ است. این تصمیم ترامپ در این خصوص، تصمیم مناسبی برای پیشبرد مذاکرات صلح پیشروی طالبان و آمریکا است. با اعلام خروج نظامیان آمریکایی از افغانستان، مقام این کشور حس تردید نسبت به این عمل را دارند. اکنون با گذشت زمان و خروج نظامیان آمریکایی از افغانستان، اعتقاد بر آن است که ترامپ هرگز از اعماق وجودش متقاعد نشده بود و او نسبت به رسیدن به یک پیروزی نهایی در افغانستان بی طاقت است. در شرایط کنونی، کاهش تعداد نیروهای آمریکایی می تواند بارقه امید را برای طالبان ایجاد کند و این حق را منتقل کند که آمریکا مایل به حصول توافق است. اما این درحالی ست که باتوجه به ماهیت غیرمنتظره بودن این حرکت، بعید است که با تدابیر صلح کنونی هماهنگ شده باشد. در مجموع این تغییرات بیانگر آن است که سعی آمریکا بر آن است تا با خودی خواندن جنگ در افغانستان، خود را از قضیه مبارزه با طالبان کنار کشد و با استقرار پایگاه های نظامی به مدیریت صحنه ادامه دهد. در واقع در صورت خروج بخشی از نیروها از افغانستان، یک ترتیبات امنیتی ارشادی را مدیریت نماید تا در صورت نیاز بتواند قابلیت هژمونیکی خود را در حوزه مدیریت امنیتی منطقه بروز دهد.
واژگان کلیدی:هداف و نگاه کنونی آمریکا به افغانستان