کارشناس مسائل خاورمیانه
مرکز بین المللی مطالعات صلح –IPSC
سياست خارجي دولت خودگردان فلسطين هر چند همواره در پيوند با مساله فلسطين بوده است اما شناخت دقيقي از آن وجود نداشته است. گفتگوي زير براي بررسي بيشتر سياست خارجي آن است.
واژگان کلیدی: كنشگري سیاست خارجی، دولت، فلسطین، عباس پرورده،اسرائيل
مرکز بین المللی مطالعات صلح: اگر رویکرد دولت خودگردان فلسطین به تحولات منطقه را بررسی کنیم، راهبردهای اصلی و سیاست خارجی و منطقه ای دولت خودگردان فلسطین را با چه معیارهایی می توان مد نظر قرار داد؟
کسانی که دولت خودگردان را تاسیس کردند، از جمله یاسر عرفات و ابومازن(محمود عباس) دو ویژگی مهم و شناخته شده داشتند، نخست اینکه چریک هایی بودند که نزدیک به سه دهه با رویکرد ملی گرایی و جلب حمایت از بلوک شرقدر زمان جنگ سرد برای رفع اشغال فلسطین فعالیت مسلحانه داشتند و دوم اینکه وقتی ساختار نظام بین الملل از فضای جنگ سرد به سوی هژمون گرایی غرب به سرکردگی آمریکا تغییر کرد، چاره کار را در آن دیدند که اسلحه را کنار بگذارند و تن به یک الگوی رفتار سیاسی منفعل و وابسته به میانجی گران عرب و قدرت های بازیگر فرامنطقه ای بسپارند.
بر این اساس راهبردهای سیاست خارجی دولت خودگردان هم ماهیتی مستقل از چنین فرایندی نداشته و در واقع محمود عباس و سلف او توان ژئوپلتیک کافی برای تدوین یک سیاست خارجی مستقل و همراه با معیارهای شناخته شده در نظام بین الملل نداشته اند. از این رو رویکردهایی که بر سیاست خارجی و تصمیم سازی های روابط خارجی دولت خودگردان حاکم بوده دارای یک ضعف درونی و ساختاری بوده که تحت تاثیر دخالت های منافع محور میانجیگران عرب از یک سو و تحمیل های بازیگران فرامنطقه ای از سوی دیگر قرار داشته است. در این میان اسرائیل تلاش کرده از این وضعیت حداکثر بهره را برد و به همین دلیل هر روز مواضع دولت خودگردان پس از تاسیس آن در دهه 1990 میلادی ضعیف تر شده است.
مرکز بین المللی مطالعات صلح: در سال های گذشته رویکردی که آقای عباس به بازیگری بازیگران جهانی چون روسیه، غرب، اتحادیه اروپایی و آمریکا در منطقه داشت چه بوده است؟
پس از آغاز انقلاب های عربی در سال 2012، و فروپاشی نظم سنتی که بر جهان عرب حاکم بود، از آنجاییکه همانگونه که گفته شد سیاست خارجی دولت خودگردان مستقل نبوده و عموما وابسته به رویکردهای میانجیگرانه و تحمیل های بازیگران فرامنطقه ای بود، با فروپاشی حاکمیت دولت های اقتدارگرای عرب به خصوص مصر، معادلات موجود در منطقه نیز تغییر کردند. به دنبال آن دولت خودگردان احساس کرد تاکنون به یک درخت خشک در حال فرورپاشی تکیه داشته و به نظر می رسید رهبران دولت خودگردان در سال های پس از انقلاب های عربی دچار یک ناکامی مضاعف از فرایند صلح فلسطینی شده اند. از این جهت در مقاطعی حتی رفتارهای مناقض را از محمود عباس در روابط خارجی و موضع گیری ها شاهد بودیم و به تبع آن انقلاب هاب عربی و اختلافات و بحران های میان دولت های عرب، اختلافات داخلی میان خود گروههای فلسطینی را هم گسترش داد.
تل آویو بر اساس سنت ماکیاولیستی خود بیشترین بهره برداری را از فضای ایجاد شده پس از انقلاب های عربی برد و شهرک سازی ها در کرانه باختری و سرکوب فلسطینی ها در نوار غزه را گسترش داد. به یهودی سازی بیت المقدس شتاب داد و در نهایت دونالد ترامپ را مجاب به انتقال سفارت آمریکا به بیت المقدس کرد. انتقال سفارت آمریکا به قدس اعتمادهای پوشالی دولت خودگردان به آمریکا را که ناشی از همان دو مولفه گفته شده در سوال اول بود، بر باد داد. پس از آن محمود عباس تلاش کرد تا از ظرفیت های اتحادیه اروپایی و سازمان ملل بیشتر استفاده کند. اما به دلیل روابط خاص میان آمریکا و اتحادیه اروپایی چندان موفق نبوده است. روسیه نیز چندان علاقه ای به هزینه تراشی برای خود در موضوع فلسطین ندارد و اساسا آن را موضوع مهمی در سیاست خارجی خود نمی بیند. به همین جهت دولت خودگردان انتظار خاصی از روس ها ندارد.
مرکز بین المللی مطالعات صلح: از نگاه دولت خودگردان فلسطین کشورهای عربی به چند دسته تقسیم می شوند و چه رابطه ای با این کشورها برقرار کرده است؟
اینکه محمود عباس و دوستانش دولت های منطقه را رسما به چند دسته تقسیم کرده باشند، منطقی به نظر نمی رسد. اما نمی توان انکار کرد که با اهمیتی که رفتار اعراب در طول هفتاد سال گذشته در وضعیت فلسطین داشته، طبعا نگرش های قابل شناسایی در باره کشورهای عرب در میان رهبران دولت خودگردان دیده می شود. به نظر من دولت خودگردان کشورهای عرب را همیشه با معیار قابل اتکا بودن و یا قابل اتکا نبودن به دو دسته تقسیم کرده اند که باز به همان موضوع ضعف های درونی و ساختاری تشکیلات خودگردان مربوط است. کشورهای های قابل اتکا از نظر تشکیلات خودگردان دولت هایی هستتند که می توانند دلار یا امکانات اقتصادی بدهند مثل عربستان و امارات متحده عربی و یا از جهت سیاسی فلسطینی ها را در مذاکرات و محافل بین المللی حمایت کنند مثل مصر و اردن. اتفاقا نکته همین جاست چون مصر که مهمترین حامی سیاسی فلسطینی ها بود، پس از انقلاب های عربی بخش بزرگی از توان سیاسی خود را از دست داد و به جای آن عربستان و متحدانش در حاشیه خلیج فارس مدعی رهبری در جهان عرب شدند. در حالیکه عربستان نشان داده حداکثر توان مالی دارد و درایت سیاسی ندارد و حتی توان مالی خود را نیز در جهت گروکشی ها و رقابت های منطقه ای استفاده می کند و این برای دولت خودگردان نوعی ابهام و بی اعتمادی بیشتر نسبت به دولت های عربی ایجاد کرده است.