شهاب دليلي
كارشناس مسائل سياسي
مركز بين المللي مطالعات صلح – IPSC
مقدمه؛
به یک برداشت میتوان بیان داشت که ماجرا قتل خاشقجی از چند روز قبلتر از تکهتکه شدن وی در سفارتخانه عربستان سعودی شروع شده بود. به این معنا که ماجرا از آنجا آغاز شد که در اروپای شرقی یک خبرنگار به نام ویکتوریا مارینووا به دست مأموران اطلاعاتی کشور مطبوع خود به قتل رسید. البته در آن ماجرا رسانهها زیاد به قتل یک خبرنگار اهمیت چندانی نداند.
در مقابل تا آنجا که تا امروز میدانیم خبرنگاری وارد سفارت عربستان سعودی در ترکیه میشود، مشاجرهای صورت میگیرد و خبرنگار معترض تکهتکه میشود.اما چرا ماجرای خاشقجی بیشاز قتل یک خبرنگار مورد توجه قرار گرفت؟
به برداشتی دیگر میتوان بیان داشت که ماجرای قتل خاشقجی از سالیان سال قبلتر آغاز شده است. آنچنان که این واقعه را میتوان نماد بخش اعظمی از هویت کشور عربستان سعودی دانست. با بررسی گذشته تاریخی ساختار سیاسی عربستان میتوان به ابعاد این هویت دست یافت. در ادامه به این موضوع خواهیم پرداخت؛ لذا آنچه این نوشتار به دنبال بررسی آن است واکاوی هویت ساختار سیاسی عربستان از منظر واقعه قتل یک خبرنگار است.
طرح مسئله؛
این قتل به «ظاهر» بسیار ناشیانه است و تا به امروز مقامات سعودی همواره آن اقدامی خودسرانه از سوی برخی افراد امنیتی ـ اطلاعاتی عنوان میداند. اما آیا در دورهای که حذف افراد مخالف در قالب تصادف ساختگی، تکتیراندازی از مصافتی بسیار دور و چندین راه دیگر قابل تحقق است چرا باید فردی به این مهمی(به واسطه خبرنگار بودن در عصر ارتباطات) را در داخل سفارتخانه با این شیوه شکنجه نمود و به قتل رساند؟
قتلی به این درجه خشونتبار بخشی از فیلمهای هالیوودی به سبک تارانتینو نیست، بلکه اقدام یک نظام سیاسی است. لذا سخت باورپذیر است که سهلانگاری شده باشد و البته که غیرقابلباورتر که تا این سطح سهل انگاری شده باشد؛ لذا لازم است در پی معنا و مفهوم این رخداد بود.
میدانیم که مقتول شصت سال داشته و چهلسال آخر عمر خود را خبرنگار متعهد و مشاور دولت آلسعود بوده است. به تعبیری دیگر این فرد از بیست سالگی در همان نظام سیاسیای فعالیت نموده است که تکهتکهاش کرده است. به بیانی روشنتر وی سراسر عمر خود را یک «خودی» در رژیم آلسعود بوده و تنها یک سال آخر از عمر خود را به انتقاد از برخی از اقدامات به ظاهر اصلاحی بن سلمان(ولیعهد) رسانهای میکند. وی همچنین یک سال آخر را در ایالات متحده امریکا و در واشنگتنپست به عنوان یک رسانه بینالمللی فعالیت داشته است.
در جهان امروز واشنگتن پست را میتوان نماد یکی از چند رسانهی بین المللی در عصر ارتباطات و اطلاعات دانست و ایالات متحده را نیز میتوان بخشی از نماد عصر سیطره نظامهای دموکراتیک قلمداد نمود. آنچه از این دو جمله میتوان برداشت کرد این است که ما در عصر رسانه، نماد و دموکراسی قرار داریم.
بر این اساس خاشقجی نماد یک خبرنگار، آن هم خبرنگار یک خبرگزاری بین المللی میباشد که در ایالات متحده که نماد دموکراسی مشغول به فعالیت بوده است. اما این تنها بخشی از هویت این مقتول است. او همچنین یک عرب که شهروند عربستان سعودی بوده است محسوب میشود.
لذا خاشقجی دو نیمه هویتی متفاوت یا بهتر است بگوییم متعارض دارد. خبرنگار بینالمللی نیمه هویتی او است که در یک سال آخر زندگی کسب نموده است و نیمه دیگر هویتی او شامل مشاور نزدیک سیستم سیاسی ـ امنیتی آل سعود میشود.به این روایت خاشقجی، خود نماد رژیم آلسعود در دوره پیش و پس از رویکار آمدن ولیعهد جدید میتواند قلمداد شود.
بخشی از هویت ساختار سیاسی عربستان سعودی را میتوان از میان اعداد و ارقام به دست آورد. آنچنان که این کشور در 1919 تأسیس شده یا قانون اساسی عربستان در 1991 تنظیم شده است. بخشی از هویت عربستان سعودی را میتوان از خلال رخدادهای جاری این کشور کسب نمود. آنچنان که هرگز انتخابات سراسری در این کشور برگزار نشده و در معدود انتخابات صورت گرفته نیمه از جمعیت این کشور(زنان) از حق رای برخوردار نبودهاند.
اما محور مرکزی هویت عربستان سعودی را میتوان از خلال بازخوانی واقعه قتل خاشقجی ترسیم نمود. همانطور که بیان شد این قتل چیزی بیشاز یک پاکسازی است و پیامی خاص از سوی گوینده پیام برای مخاطب دارد.
ما در عصر جهانیشدن قرار داریم و دنیای امروزین به میزان بسیار زیادی از نماد و هویت تشکیل شده است که هر نماد و هویت گویای پیامی مختص خود میباشند. این پیام و انتقال آن از سوی گوینده به مخاطب واجد وجوهی متعدد است. انتخاب نوع و جنس این وجوه، گویای هویت گوینده پیام میباشد.
جهت دستیابی به هویت ساختار سیاسی عربستان سعودی میتوان مطالعاتی با رویکردهای مختلف را دنبال نمود؛ در اینجا با تکیه بر ارتباط نظری سه مفهوم نماد، هویت و مسیر انتقال پیام به بازخوانی قتل خاشقجی میپردازیم تا از این رهگذر به بخشی از هویت ساختار سیاسی عربستان سعودی دست یابیم.
گوینده پیام؛ از قاتلی سریالی تا قتلی گزینشی
در جهان رسانه ای امروزین یک تصادف یا یک سانحه رانندگی شاید در حالت طبیعی یک یا نهایتا دو روز سرتیتر خبرها را به خود اختصاص دهد، اما مفقود شدن، قتل و تکته تکه شدن یک خبرنگار آن هم در درون یک سفارتخانه قطعا بیش از اینها در روی موج خبرها جای خواهد داشت و خواهد ماند. لذا میتوان دریافت که گوینده پیام به طور مشخص چهره هویتی خاصی از خود به نمایش میگذارد. او میخواهد در پس یک واقعه چیزی بیشاز پیام آن واقعه را مخابره نماید.
لازم است نیم نگاهی به توییت شبکه الجزیره و یا سر تیتر اشپیگل داشته باشیم که مینویسند محمد بن سلمان خواسته بود که قتل جمال خاشقجی وحشیانه و رعب آور باشد. یا به طور دقیقتر به جمله ای منتصب به «سعود القحطانی»(مظنون اصلی قتل خاشقجی) مراجعه نماییم که مینویسد: «سر این سگ را را بیاورید»؛ و وقتی به تویت های دیگر وی مراجعه میکنیم درمی یابیم که یک هفته قبل سعود القحطانی(در جواب یک فعال مدنی) مینویسد: «تو فکر میکنی من بدون دستور و سر خود کاری میکنم؟ من یک کارمندم و مجری امانتدار دستورات سرورم و اربابم ولیعهد امین هستم».
نظام سیاسی عربستان سعودی در پی آن است تا به مخالفان خود این پیام را برساند که ما با کسی که مشاور عالی رتبه و یک «خودی» محسوب میشد این چنین برخورد کردیم؛ این «ما» امروز یک ساختار سیاسی است که مدعی انجام اصلاحات در داخل کشور عربستان سعودی است؛ اما تنها خود این «ما» است که تشخیص میدهد کدام اقدام را به عنوان انجام اصلاحات معرفی نماید و با کدام درخواستهای اصلاحی از سوی معترضین سیاسی مقابله کند. حتی اگر این معترض یک خبرنگار در یک خبرگزاری مشهور باشد.
عربستان همواره از سال تأسیس در سال 1304 تا به امروز در داخل، در کشورهای همسایه و در جهان اقدام به کشتن مخالفین خود نموده است. آنگونه میتوان از کشتار راهپیمایی 1987 تا واقعه منا در سال 2014 و از آن تا جنگ یمن خطی ممتد را ترسیم نمود.
مخاطب پیام؛ پیامی برای یک «دیگری»
خاشقجی در درون سیستم قدرت عربستان رشد کرده و به طور قطع در سی سال گذشته یک خودی محسوب میشود، اما با رویکار آمدن ولیعهد جدید به یک دیگری خودخواسته تبدیل میشود؛ البته این دیگری لزوما از تبار و دیاری دیگر نیست، بلکه این عاقبت وحشتناک عاقبت یک خودی است که به دیگری تبدیل شده و با پشت کردن به دولتمردان عربستان از نظر صاحبان جدید قدرت در ریاض یک مرتد و خائن به حساب میآید؛ اما قتل او محدود به حذف یک مخالف نیست، بلکه قتل خاشقجی چیزی فراتر از حذف یک مخالف است.
بر این اساس شلختگی در کار سازمان و نهادی امنیتی آلسعودی میتواند معنایی فراتر از معنای رایج یک پاکسازی را متبادر سازد. مخاطب این پیام ادامه دهندگان مسیر خبرنگار تکه تکه شده است. این واقعه تلاش دارد تا بیان دارد که خائن به سلطنت آل سعود سرنوشتی جز چاه سفارت را نخواهد دید. مضاعف بر این، از آنجا که پشتیبان و حمایت کننده حقوق شهروندی مقتول خود قاتل است، دست متوفی به جایی بند نیست.
نماد هویتی؛ پیام یک قتل
رسانه بعد چهارم دموکراسی است و در عصر حاضر وجود رسانه های آزاد در یک کشور به معنای آن است که آن ساختار سیاسی به مبانی اصولی دموکرات بودن تا حد زیادی پایبند است. اما در مقابل اگر در یک نظام سیاسی فردی را در سفارتخانهای شکنجه شدن و بعد از به قتل رسیدن تکهتکه شد دیگر به طور قطع آن نظام سیاسی نه دموکراتیک است و نه حتی به صورت صوری میتواند ادعای اصلاحات سیاسی را برای خود اعلان نماید.
بر این ماجرا میتوان مضمون یکی از آخرین یادداشتهای خاشقجی در واشنگتنپست را افزود که بر اهمیت وجود رسانههای آزاد برای جهان عرب و به طور مشخص برای عربستان سعودی تجویز میشود.
زمینه ی پیام؛ استمرار هویت
امروز هفته ها است که از قتل خاشقجی میگذرد؛ این ماجرا نه بر مراودات سیاسی و اقتصادی عربستان سعودی با همپیمانان خود در اروپا و امریکا تأثیر نمیگذارد؛نه صادرات اسلحه از این کشورها به عربستان متوقف یا کاهش پیدا میکند و نه بر برگزاری کنفرانس «سرمایهگذاری برای آیند» معروف به داووس کویر تأثیر میگذارد؛
به صورتی که شاهد حضور 150 سخنران برجسته از 140 موسسه مالی و اعتباری منطقهای و بینالمللی در این کنفرانس هستیم.
در عصر حاضر آنچه برای قدرتهای منطقه و فرامنطقه ای در جنوب غربی آسیا مهم است در دو نکته خلاصه میشود که شامل حفظ قدرت و انباشت سرمایه میباشد. عربستان سعودی در این مسیر یکه تازی میکند. البته که این نکته چندان تازه و تعجب برانگیز نیست و تا به امروز قتل یک خبرنگار(خاشقجی) یا مردم یک کشور(یمن) نیز تأثیر بهسزایی بر این یکهتازی نگذاشته است.
سخن آخر
خاشقجی یک مقام ارشد در سیستم سیاسی عربستان سعودی بود که با توجه به اعتراضاتی که داشت به قتل رسید. اما آنچه سبب شد افکار عمومی جهان وی را بشناسند و ماجرا را دنبال کنند در دو وجه خلاصه میشود.
از یک سو او یک خبرنگار در یک خبرگزاری بین المللی بود و آن رسانه به عنوان صدای گویای یک مقتول، حق وی را دنبال نمود. حال آنکه مردم کشوری همچون یمن هرگز به این چنین صدای گویایی دسترسی نداشته و ندارند. از سوی دیگر ساختار سیاسی عربستان خواهان آن بود که جزئیات ماجرا هرچه بیشتر در اوج امواج خبری باقی بماند تا دیگر یک «خودی» تبدیل به یک «دیگری» متعرض نشود.
در انتها میتوان به یکی از آخرین توییتها خاشقجی به عنوان چکیده این یادداشت اشاره داشت که مینویسد؛ «من موقعی که خیلیها نمیتوانند حرف بزنند، حرف میزنم».
واژگان كليدي: قتل خاشقجی ، نسبت، هویت ساختار سیاسی، عربستان سعودی