مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

کنش و واکنش غرب و جمهوری اسلامی ایران

اشتراک

طهمورث غلامی

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

بیان رخداد

هر چند بین جمهوری اسلامی ایران و برخی از دول غربی از فردای انقلاب اسلامی ایران تقابل ها و کشمکش هایی وجود داشته است، اما میزان، سطح، شدت و ماهیت تقابل غرب با جمهوری اسلامی در ماه های سال پایانی 2011 و هم اکنون به هیچ وجه قابل مقایسه با تقابل های گذشته نیست. در ماه های پایانی سال 2011 کشورهای غربی عموماً در مقام بازیگری کنش گر و فعال به انجام اقدامات سیاسی و اقتصادی علیه جمهوری اسلامی ایران پرداختند. در مقابل جمهوری اسلامی ایران نیز برای دفاع از کیان انقلاب اسلامی در مواردی به این اقدامات واکنش نشان می داد. واکنش جمهوری اسلامی ایران خود باعث می شد که دولت های غربی به انجام کنش های دیگری راغب شوند و یا تهدید به انجام کنش یا کنش های خاصی علیه جمهوری اسلامی بکنند که این خود باز با واکنش جمهوری اسلامی مواجه می شد و بدین طریق این دور شکل گرفته است و به نظر می رسد که روز به روز بر سرعت دورهای آن افزوده می شود. بررسی چرایی این دور و پیامدهای احتمالی آن هدف اصلی این نوشتار است. نگارنده در این نوشتار بر اساس گزاره نظری «هم تعیینی متقابل ساختار-کارگزار» استدلال می کند رفتار برخی از بازیگران فرامنطقه ای و منطقه ای در مقام ساختار و رفتارهای جمهوری اسلامی ایران در مقام کارگزار باعث تولید و بازتولید مداوم رفتارهای یکدیگر می شود.به عبارت دیگر در این نوشتار استدلال می گردد که ساختار قدرت در سطح بین المللی و منطقه ای ماهیتی سلطه طلبانه دارد و رفتار جمهوری اسلامی ایران ماهیتی سلطه ناپذیری و دفاع کننده از استقلال و حقوق خود. براین مبنا نگارنده نشان می دهد که رفتار سلطه طلبانه ساختار و رفتار نفی سلطه گارگزار همدیگر را بازتولید می کنند.

تحلیل رخداد

بستر سازی؛ تعامل ساختار و کارگزار

در ادبیات روابط بین الملل نوع توزیع قدرت در نظام بین الملل (در اشکال یک قطبی، دو قطبی و چند قطبی) ساختار نامیده می شود. اما این تعریف تنها در بر دارنده بعدی مادی ساختار قدرت در نظام بین الملل است. ساختار قدرت در نظام بین الملل یک بعد دیگر دارد و آن بعد غیر مادی و هنجاری است که به گفتمان ها و نظام های فکری و ارزشی غالب در نظام بین الملل اشاره دارد. پس ساختار نظام بین الملل واجد دو بعد مادی و غیر مادی است. در این میان، در کنار نظام بین الملل خرده نظام های منطقه ای نیز دارای ساختار مادی و غیر مادی مختص به خود هستند.

حال پس از روشن شدن معنا و مفهوم ساختار باید به بررسی مفهوم کارگزار پرداخت. در نظام بین الملل هر بازیگر و کنش گری، چه دولتی و چه غیر دولتی، به صورت منفرد در جایگاه کارگزار قرار می گیرد. درباره ی نوع رابطه میان ساختار و کارگزار در نظام بین الملل سه دیدگاه وجود دارد. یک دیدگاه اولویت و حق تقدم را به ساختار می دهد و برای آن جایگاه علی قائل است. بدین معنی که ساختار علت اصلی شکل دهنده رفتار کارگزار است. دیدگاه دوم اولویت و حق تقدم را به گارگزار می دهد. این دیدگاه ویژگی ها و خصوصیات کارگزاران را علت اصلی نتایج و رویدادهای بین الملل می داند. دیدگاه سوم که مدنظر این نوشتار است، معتقد است که ساختار و کارگزار به صورت متقابل همدیگر را می سازند. این دیدگاه بیان می دارد که ساختار رفتار کنش گر را شکل می دهد و موجب می شود. در مقابل، رویه و کنش کارگزار ساختار را می سازد و باز تولید می کند.

 برای فهم این مطلب بهتر است که به این مثال توجه کنیم که دین اسلام به مثابه یک ساختار است و هر مسلمانی به مثابه یک کارگزار. دین اسلام در مقام ساختار رفتار و کنش هر مسلمانی را شکل می دهد. در این میان فرد مسلمان هم با عمل به قواعد اسلامی ساختار اسلام را باز تولید می کند. در واقع اگر اسلام نباشد هیچ مسلمانی وجود ندارد و اگر مسلمانان طبق قواعد اسلامی رفتار نکنند اسلامی نمی ماند. در نظام بین الملل هم وضع این گونه است. بدین معنی که ساختار از یک سو رفتار کارگزاران را شکل می دهد و از سوی دیگر از رویه و عملکرد کارگزاران تأثیر می پذیرد و بدین طریق است که هم تعینی متقابل ساختار و کارگزار حاصل می شود.رابطه جامعه و فرد نیز مثال دیگری از رابطه ساختار و کارگزار می تواند باشد.

جمهوری اسلامی ایران و ساختار بین المللی و منطقه ای

ساختار مادی و غیر مادی نظام بین الملل و خرده نظام منطقه ای خاورمانه همواره با جمهوری اسلامی ایران در مقام کارگزار، به دلیل ویژگی های مادی و غیر مادی ایران، تقابل و مشکل داشته است. ساختار دو قطبی قدرت در دوران جنگ سرد و ساختارهای غیر مادی آن مانند گفتمان کمونیسم وسرمایه داری در سطح نظام بین الملل نمی توانست ایران انقلابی و اسلامی را بپذیرد. این ادعا در مورد ساختار مادی و غیر مادی قدرت در سطح منطقه ای نیز صادق است.

ویژگی های مادی ایران (مانند موقعیت ژئوپولیتیکی و ژئواکونومیکی عالی، جمعیت زیاد، منابع طبیعی غنی و استراتژیک، توان نظامی بالا)، این امکان را به جمهوری اسلامی ایران می داد که به صورت یک بازگر فعال منطقه ای و حتی برتر درآید. این منابع قدرت مادی ایران می توانست ساختار مادی قدرت در عرصه ی منطقه ای و به تبع آن جهانی ار متأثر سازد.

 بدین خاطر دیگر بازیگران به اتخاذ سیاست مهار و موازنه سازی سوق سوق پیدا کردند. از طرفی بیشترین دلیل تقابل ساختار نظام بین الملل و خرده نظام منطقه ای با ایران به خاطر ویژگی ها و خصوصیات غیر مادی جمهوری اسلامی در مقام کارگزار است. ماهیت نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران، ایدئولوژی مشروعیت بخش اسلام سیاسی با هنجارهای غیر مادی غالب در نظام بین الملل و سطح منطقه ای همخوانی ندارد. همین عامل خود باعث تقابل و حتی بی اعتمادی متقابل جمهوری اسلامی ایران و ساختار قدرت در نظام بین الملل و در سطح منطقه ای شده است.

به عبارت دیگر از فردای انقلاب اسلامی و به تدریج ما شاهد بدبینی و سوء ظن نظام و بازیگران بین المللی و منطقه ای نسبت به جمهوری اسلامی و سیاست موازنه جوی آنها هستیم. این اقدام آنها باعث بی اعتمادی و بدبینی جمهوری اسلامی ایران نسبت به آنان شده است. در واقع باید گفت که بی اعتمادی دو جانبه بوده است و سبب عدم درک متقابل شده است و همین عامل آن ها را به رویارویی مستقیم کشانده است. با توجه به رابطه قوام بخش ساختار و کارگزار باید گفت که اعمال فشارهای ساختار نظام بین الملل و خرده نظام منطقه ای باعث شده است که جمهوری اسلامی ایران تصور کند که بازیگران بین المللی و منطقه ای به دنبال اعمال سلطه بر ایران و تهدید نظام سیاسی و ارزشی ایران هستند. این تصور باعث شده است که جمهوری اسلامی ایران الگوی رفتاری مقابله با سلطه، سلطه ناپذیری و رهای از آن را به عنوان الگوی رفتاری اصلی خود در سیاست خارجی دنبال کند. الگوی رفتاری ایران به نوبه خود فشارهای ساختاری را تشدید کرده است. زیرا ساختار قدرت در هر دو عرصه بین المللی و منطقه ای نیز تصور می کند که ایران در صدد آن است که وضع موجود را به چالش بکشد. بر این مبنا باید گفت که ساختار و کارگزار همدیگر را تولید و بازتولید می کنند. در ادامه به تحولات اخیر در این چارچوب پرداخته می شود تا صحت این گزاره نظری نشان داده شود.

ساختار قدرت در عرصه ی بین الملل و منطقه ای با تصور اینکه فعالیت های هسته ای ایران نظامی است و دستیابی ایران به سلاح هسته ای منجر به تغییر شکل توزیع قدرت حداقل در سطح منطقه ای خواهد شد برای جمهوری اسلامی ایران به عنوان کارگزار ایجاد محدودیت کرده است. از طرفی ساختار غیر مادی نظام بین الملل خواهان این است که ایران پایبند و متعهد به گفتمان های ارزشی غالبی چون حقوق بشر غربی و قطع حمایت از جنبشهای اسلامی  باشد. ساختار مادی قدرت در عرصه ی منطقه ای نیز نه تنها از هسته ای شدن ایران راضی نیست بلکه خواهان این است که ایران به نظام فکری محافظه کارانه در سطح منطقه احترام بگذارد. بدین خاطر ساختار قدرت در عرصه ی بین الملل و منطقه ای از اواخر سال 2011، به تشدید فشارها علیه جمهوری اسلامی ایران پرداختند و بدین طریق تلاش کردند که رفتار کارگزاری مانند ایران را تغییر دهند.

در این بین جمهوری اسلامی ایران نیز در مقام کارگزار تأکید کرده است ه از حق هسته ای صلح آمیز خود کوتاه نمی آید و بر تداوم آن اصرار دارد. جمهوری اسلامی ایران همچنین با اعلام تعهد خود به آرمان های اسلامی و دفاع از جنبش های آزادی بخش در سراسر جهان به صراحت اعلام کرده است که از هر حرکت اسلامی و ضد آمریکایی در منطقه حمایت خواهد کرد. این الگوی رفتاری جمهوری اسلامی ایران سبب بی اعتمادی بیشتر بازیگران بین المللی و منطقه ای به جمهوری اسلامی و در نتیجه تمایل آنها به اعمال فشار بیشتر به جمهوری اسلامی شده است. از طرفی همین اقدام خود باعث تولید آن الگوی رفتاری جمهوری اسلامی شده است. یعنی جمهوری اسلامی را در دفاع از حقوق هسته ای خود از یک سو و حمایت از حرکت های اسلامی مصمم تر می کند. غیر از این، در ادامه به موارد دیگری اشاره می گردد که ساختار، در اینجا بازیگران عمده منطقه ای و بین الملل، و کارگزار، منظور جمهوری اسلامی، رفتار همدیگر را بازتولید کرده اند.

در راستای اعمال فشار به جمهوری اسلامی ایران بازیگران عمده ی نظام بین الملل و منطقه خاورمانه تصمیم به اعمال فشارهایی به ایران از طریق اعمال تحریم های اقتصادی و مالی گرفتند و حتی انگلستان بانک مرکزی ایران را تحریم کرد. ایران هم در مقابل ضمن انجام برخی واکنش ها تصمیم به کاهش سطح روابط با بریتانیا و اخراج سفیر این کشور گرفت که در نهایت اشغال سفارت بریتانیا را در پی داشت. رفتار ایران باعث شد که دیگر بازیگران به سمت اعمال فشارهای شدیدتر حرکت کنند و لذا آنها اعلام کردند که نفت ایران را تحریم می کنند و در مقابل ایران اعلام کرد که تنگه هرمز را خواهد بست.

تهدید ایران به بستن تنگه هرمز باعث شد که بازیگران مقابل نیز تهدید به پاسخ شدید بکنند و دولتی مانند انگلستان ناو نظامی خود را به منطقه ارسال کند و آمریکا هم ضمن اعلام بازگشت ناوهای آمریکایی به خلیج فارس اقدام به ارسال نیروی نظامی به اسرائیل جهت هدایت کنترل برخی تجهیزات خاص نظامی جهت مقابله با ایران بکند. در مقابل ایران حضور ناوهای آمریکا و انگلیس را بی اهمیت خوانده است. دولت های منطقه نیز به خرید تجهیزات نظامی سطح بالا پرداختند. واکنش ایران انجام مانورهای نظامی در دریای عمان و نزدیکی تنگه هرمز بود. به نظر می رسد که این دور عمل و عکس العمل میان ساختار و کارگزار روز به روز با دور بیشتری در حال چرخش است.

دورنمای رخداد

ساختار و کارگزار در مواردی می توانند به صورت سازنده و مثبت همدیگر را بسازند و باز تولید کنند و در مواردی به صورت مخرب و منفی. نوع تعامل فعلی( مبتنی بر کنش و واکنش) بین جمهوری اسلامی ایران و قدرت های بین المللی و فرا منطقه ای در مسیر مخرب و غیر سازنده قرار گرفته است و این ویژگی مخرب و غیر سازنده مدام توسط دو طرف به طور اجتناب ناپذیری باز تولید می شود. نتایج تداوم این روند حداقل و در کوتاه مدت می تواند انجام جنگ ناخواسته باشد که ممکن است کنترل شود و دامنه جنگ محدود شود و یا ممکن است در اثر تداوم روند یاد شده جنگ ناخواسته از کنترل خارج شود و به شکل گسترده و فراگیر ظاهر شود. مهمترین وظیفه و رسالت هر سیاستمداری در این شرایط مدیریت و تلاش برای تعدیل تدریجی روند یاد شده است تا بحران منجر نشود. به نظر می رسد ارسال نامه توسط اوباما برای ایران و به دنبال آن لغو مانور مشترک آمریکا و اسرائیل و عدم اقدام ایران برای جلوگیری از ورود سه ناو آمریکایی، فرانسوی و انگلیسس به خلیج فارس و به تاخیر انداختن تحریم نفتی اروپا از سوی مجلس شورای اسلامی گامی برای تعدیل روند یاد شده توسط دو طرف باشد.

مطالب مرتبط