فاطمه محمدی
دکتری روابط بین الملل دانشگاه علامه طباطبایی و پژوهشگر دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه
مرکز بین المللی مطالعات صلح-IPSC
مشارکت دیاسپورای ایرانی خارج از کشور در مسائل داخلی کشور، اهمیت بررسی هرچه بیشتر دیاسپورا به صورت کلی و نقش آن بر سیاست داخلی و خارجی را بیش از پیش برجسته ساخته است از اینرو نوشتار پیشرو بر آن است کنشهای دیاسپوریک و سیاست خارجی ایران را مورد توجه قرار دهد.
دیاسپورا یک واژه یونانی که در فارسی به «قوم پراکندگی» و «جامعه دور از وطن» گفته میشود و به معنای پراکندگی بخشی از یک قوم یا ملت در نقاط مختلف دنیاست. در واقع منظور از دیاسپورا، مهاجرت جمعیت و ایجاد سکونت گاه های جدید اما مرتبط با سرزمین اصلی است. جوامع مختلف دیاسپورا در سطح بین المللی به گونه های مختلفی اعم از فعال و غیر فعال، سازنده و مخرب بر مسائل جهانی تأثیر گذار بودهاند. اگر بخواهیم به پیوند میان جوامع دیاسپورا و سرزمین مادری اشاره کنیم؛ به دو نوع رسمی و غیر رسمی قابل تقسیم است. پیوند رسمی به سیاستهای دولت مبدا برای ارتباط با دیاسپورا در کشورهای مقصد اشاره دارد. در این دیدگاه اعضای دیاسپورا به مثابه کارگزاران توسعه و پیشرفت در خارج از کشور در نظر گرفته میشوند که به نیابت از کشور مبدا عمل میکنند. پیوند غیر رسمی پیوندهای اجتماعی، ملی، فرهنگی که افراد جامعه دیاسپورا با وطن خود دارند را در برمیگیرد. تاثیرات جوامع دیاسپوریک بر سیاست خارجی کشورها را در دو دسته می توان برشمرد: تاثیرات بر سیاست خارجی میزبان و تأثیرات بر سیاست خارجی کشور مادری.
پایان جنگ سرد و ظهور جهانی شدن، فعالیتهای دیاسپورا را به شیوههای جدید برجسته کرده است که نقش دیاسپورا در درگیریها و بحرانها از جمله آنها می باشد؛ به عنوان مثال می توان به نقش پر رنگ دیاسپورا در درگیری فلسطینیها و همچنین کردها اشاره نمود.[2] از ابتدای دهه 1990، مؤسسات و دفاتر رسمی از سوی دولتها و سازمانهای بین المللی برای مشارکت هرچه بهتر و بهره گیری از توانمندیهای دیاسپورا افزایش یافته است.
در حال حاضر دولتهای بسیاری وزارت خانه هایی را به این مهم اختصاص داده اند نظیر صربستان، هائیتی، هند، لبنان، ارمنستان، سومالی، ایرلند، فیلیپین، مکزیک، آذربایجان و … . در سال 2006، سازمان ملل متحد، مجمع جهانی مهاجرت و توسعه را در راستای مثبت تر شدن هدایت گفتمان در مورد مهاجرت با تاکید بر ایجاد امکان مشارکت از جمله با نمایندگان دیاسپورا تاسیس نمود. سازمان بین المللی مهاجرت نیز به بسیاری از دولتها تعامل با دیاسپورا را توصیه می کند[3]. دیاسپورا میتواند به گسترش تنشهای داخلی و یا حل و فصل آنها کمک نماید و یا هر دو نقش را به طور همزمان بازی کند. به عنوان نمونه دیاسپورای ایرلندی در ایالات متحده در ابتدا از رویکرد ملی گرایانه نظامی در درگیریهای ایرلند شمالی حمایت میکرد و سپس به حمایت از ملی گرایی قانون اساسی و حل و فصل مسالمت آمیز از طریق دیپلماسی تغییر رویکرد داد.[4]
شاین و بارث در سال 2003 در مقاله ای تحت عنوان «دیاسپورا و تئوری روابط بین الملل»[5] این را مطرح نمودند که دیاسپورا به دلیل تکیه بر مسائل هویتی و میزان حوزه نفوذ دیاسپورا، نقطه تلاقی سازه انگاری و لیبرالیسم محسوب می شود. براساس این مدل در صورت وجود دو شرط دیاسپورا می تواند بر سیاست خارجی کشور مبدا نفوذ داشته باشد. الف) دموکراتیک بودن کشور مقصد ب) وجود انگیزه مبتنی بر هویت در دیاسپورا. هر دو عامل را در دیاسپورای ایرانی شاهدیم؛ زیرا هم در کشورهایی حضور دارند که آزادی عمل و آزادی اجتماعات وجود دارد و هم ریشه های هویتی آنها به ایران، به دیاسپورای جامعه ایرانی انگیزش تاثیر گذاری میدهد. براساس مدل شاین و بارث، میزان امکانپذیری نفوذ و تأثیر جامعه دیاسپورای ایرانی بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران تابع 5 متغیر میباشد:
- میزان توانایی مادی: در طول دهه های گذشته به دلیل تحریمهای یک جانبه و بین المللی شدید، قدرت اقتصادی کشور مادر دچار ضعف نسبی شده است و این موازنه قدرت را به نفع دیاسپورا تغییر داده است و سبب افزایش نفوذ آنها شده است.
- میزان قدرت ایدئولوژیک: نقطه قوت و عامل قدرت و پر رنگ جمهوری اسلامی ایران این متغیر می باشد.
- میزان نفوذپذیری: تجربه نشان داده است که افکار عمومی و گروه های ذی نفوذ در برخی مقاطع توانسته اند جهت سیاست خارجی ایران را تغییر دهند. به عنوان نمونه خواست برخی از افکار عمومی و فشار برخی جریانات غیرحکومتی از داخل و خارج از کشور برای اتخاذ سیاست خارجی ملایم تر و همگرا با نظام بین الملل بود. اوج آن تلاشهای شورای ملی ایرانیان آمریکا و شورای ایران آمریکا در حمایت از توافق هسته ای ایران و امضای برجام میباشد.
- میزان یکپارچگی دیدگاه دیاسپورای ایرانی در مورد سیاست خارجی ایران: در اتفاقات اخیر شاهد یکپارچگی و فراخوانها و اجتماعات دیاسپورای ایرانی در اکثر نقاط جهان هستیم که این تاثیرگذاری آنها را بیشتر میکند.
- سرمایه یا دغدغه محسوب شدن دیاسپورای ایرانی از سوی جمهوری اسلامی ایران: علیرغم سیاست اعلانی مبنی بر جذب نخبگان و مهاجرین ایرانی و استفاده از فرصت های این چنینی، در عمل و سیاستهای اعمالی چنین رویکری را شاهد نیستیم. در واقع نگاه رسمی از داخل به جامعه ایرانی خارج از کشور را نمی توان چندان مثبت تلقی کرد.
بهطورکلی، دیاسپورا در حال تبدیل شدن به شبکه های فعال دیپلماتیک قدرتمندی هستند که دولتها باید به درک بهتری از آن بپردازند و به عنوان عوامل فراملی مداخله و تغییر با آنها ارتباط برقرار نمایند. موازنه قدرت میان جامعه دیاسپورای ایرانی با جامعه جمهوری اسلامی ایران تعیین کننده میزان اثرپذیری سیاست خارجی ایران از کنشهای دیاسپوریک است. در واقع هرچه دیاسپوریک منسجم تر و قویتر باشد و هر چه سرزمین مادری در ابعاد مختلف قدرت، ضعیف تر باشد، احتمال نفوذ جوامع دیاسپوریک در سیاست خارجی وطن نیز بیشتر خواهد بود و بالعکس.
واژگان کلیدی: کنش, دیاسپوریک , سیاست خارجی ,جمهوری اسلامی ایران, فاطمه محمدی, ایرانیان خارج
[2] Feargal Cochrane, Migration and Security in the Global Age: Diaspora Communities and Conflict ,Abingdon,
UK: Routledge, 2015.
[3] Liam kennedy, “Diaspora and Diplomacy”, Routledge Handbook of Public Diplomacy, Second Edition, Edited by Nancy Snow and Nicholas J. Cull, New York and London: 2020.
[4] Michaella Vanore, Nora Ragab, and Melissa Siegel, “Roundtable: Diaspora and Peace: What Role for
Development Cooperation? Maastricht Graduate School of Governance: Background Paper, December 2015,
www.giz.de/fachexpertise/downloads/giz2015-en-report-diaspora-and-peace-role-of-developmentcooperation(2).pdf.
[5] Shain, Yossi and Barth, Aharon. (2003), “Diasporas and International Relations Theory”, International Organization, summer, 57(3):449-479.