مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

چشم انداز حضور ایالات متحده امریکا در منطقه آسیای مرکزی

اشتراک

مریم وریج کاظمی 

پژوهشگر ژئوپلیتیک

مرکز بین المللی مطالعات صلح-  IPSC

جمهوری های خارج نزدیک روسیه در منطقه آسیای مرکزی،که شامل کشورهای قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان، می شوند به شکل سنتی شریک اقتصادی و سیاسی روسیه و به عنوان تامین کننده مواد اولیه مراکز صنعتی این کشور فعالیت می کنند و این موضوع به همراه دخالت در روند توسعه اقتصادی-تجاری چین تحت عنوان یک کمربند-یک راه، رقابت ژئوپلیتیکی ایالات متحده امریکا را با روسیه و چین در منطقه آسیای مرکزی تشدید کرده است. 

بی شک تشکیل اتحادیه نظامی توسط چین و روسیه می تواند بر سیاست های ایالات متحده امریکا و متحدانش در این منطقه تاثیرگذار باشد، بر همین اساس ایالات متحده درصدد ایجاد خلاء ژئواستراتژیکی میان چین و روسیه است و منطقه آسیای مرکزی فضای موثری را برای اجرای آن به وجود می آورد. 

وزارت امور خارجه ایالات متحده امریکا استراتژی این کشور برای آسیای مرکزی بین سالهای 2019-2025 را منتشر کرد که در این سند بر کاهش تهدیدات تروریستی بخصوص با خروج ایالات متحده از افغانستان که نگرانی اصلی در خصوص ثبات امنیتی در منطقه می باشد، تاکید شده است. هدف اصلی واشنگتن ظاهراً افزایش همکاری های امنیتی با کشورهای آسیای مرکزی به منظور افزایش توانایی آنها در پاسخگویی به چالش های فعلی و آینده بر ثبات منطقه ای پس از خروج ایالات متحده از افغانستان ارزیابی می شود. بر این اساس طبیعی به نظر می رسد ایالات متحده کمک های امنیتی خود را برای جمهوری های آسیای مرکزی افزایش دهد. با این حال سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه، فعالیت های ایالات متحده در منطقه را منفی ارزیابی کرد.

شکی نیست که بعد از حوادث 11 سپتامبر 2001 و حمله ایالات متحده امریکا به افغانستان، جمهوري هاي آسیاي مرکزي در وضعیت پیچیده اي قرار گرفتند.  به عقیده کارشناسان، کنترل افغانستان صرفا دسترسی بازیگران متعدد بین المللی به منابع استراتژیک حیاتی را تامین نمی نماید بلکه قدرت کنترل بازیگران منطقه ای و یا حتی بازیگران جهانی را فراهم می سازد. همچنین موقعیت جغرافیایی آن،کنترل بخش هایی از یکی از مهمترین کانونهای جهانی یعنی پل زمینی اوراسیا را امکان پذیر می نماید. در این زمینه، مداخله نظامی امریکا پس از یازدهم سپتامبر 2001 باید در آنچه که عده ای آن را بازی بزرگ جدید می خوانند، مورد ارزیابی مجدد قرار گیرد.

با این حال، ازبکستان به عنوان مهمترین متحد استراتژیک ایالات متحده امریکا در منطقه از نقش محوری برای تحقق اهداف مورد نظر مقامات واشنگتن برخوردار است. ازبکستان و ایالات متحده به طور مشترک در سازمان های بین المللی از جمله سازمان ملل، سازمان امنیت و همکاری در اروپا، صندوق بین المللی پول و بانک جهانی عضویت دارند. ازبکستان به طور ویژه در تلاش برای عضویت در سازمان پیمان آتلانتیک شمالی(ناتو) برای مشارکت در صلح و ناظر سازمان تجارت جهانی است.

این در حالیست که روسیه و چین اتحادیه اقتصادی و امنیتی نظیر سازمان پیمان امنیت جمعی،سازمان همکاری شانگهای، اتحادیه اقتصادی اوراسیا با کشورهای منطقه آسیای مرکزی ایجاد کرده اند و اغلب این جمهوری های هم به خوبی درک می کنند که درجه همکاری آنها با روسیه و چین بسیار بالاتر از ایالات متحده امریکا خواهد بود و هم معتقدند که بدون دخالت امریکا، تعادل اقتصادی-نظامی-سیاسی میان روسیه و چین برای آنها به دلیل ضعف زیرساختارهای تولیدی و صنعتی بسیار دشوارتر خواهد بود. مشخصا آن چیزی برای ایالات متحده امریکا مهم است تامین نیروی کار ارزان و منابع اولیه صنعتی و در نهایت بازار مطمئن برای فروش محصولات خود می باشد و منابع طبیعی و جمعیت قابل ملاحظه منطقه این فرصت را در اختیار ایالات متحده امریکا می گذارد؛ از این رو امریکا نمی تواند به آسانی از حضور و نظارت خود در منطقه آسیای مرکزی دست بکشید و انقباض ژئوپلیتیکی داشته باشد.

حضور ایالات متحده در حیاط خلوت دو قدرت چین و روسیه برای فراهم ساختن امنیت منطقه ای یا به طور واضح تر نفوذ در منطقه، با توجه به تنوع قومی-مذهبی،نقش محوری کانون بحران این منطقه یعنی دره فرغانه را برجسته می کند. در اینجا منطقه فرغانه که در فضای جغرافیای سیاسی سه کشور ازبکستان-قرقیزستان و تاجیکستان قرار گرفته است،همانند مناطق قبیله ای پاکستان همچون باشگاهی برای تقویت و آماده سازی نیروهای افراطی و ظرفیت سازی بی ثباتی و ناامنی، عمل می کند. ایالات متحده امریکا برای فراهم ساختن زمینه های تثبیت حضور منطقه ای خود سرمایه گذاری های متعددی در زمینه فعالیت های بشردوستانه و بهداشت عمومی در این منطقه انجام می دهد.

با این تفاسیر به نظر می رسد، عدم ساماندهی سیاستهای مشترک برای اقوام و نبود هویت ملی مشترک برای کنترل تنش و بحران و تبعیض های قومی –مذهبی از جانب حکومت مرکزی در منطقه آسیای مرکزی می تواند چالش های خارج از کنترل برای رهبران منطقه آسیای مرکزی بوجود آورد. ضمن اینکه ترسیم نامتوازن مرزها در منطقه آسیای مرکزی دغدغه های امنیتی را دستمایه ای برای نفوذ به جهت اهداف اقتصادی –تجاری برای ایالات متحده هموار کرده است.از سوی دیگر این منطقه پرالتهاب هم نقش به سزایی در تولید و ترانزیت مواد مخدر و هم تربیت،آموزش و صادر کردن نیروهای افراط گرا برای ظهور رخدادهای تنش زا در مناطق مختلف جهان دارند که بیشتر به دلیل توپوگرافی خاص منطقه، فقر اقتصادی-اجتماعی و عدم کنترل و دخالت دولتها در امور قبایلی هر روز بر دامنه گسترش آن افزوده می شود. 

بر این اساس خروج ایالات متحده امریکا از افغانستان علاوه بر اینکه جنبه تاکتیکی دارد و نباید به طور جدی روی آن مانور داد، باعث فعال شدن نیروهای بنیادگرا در منطقه آسیای مرکزی با محوریت ازبکستان می شود،چرا که علاوه بر موضوعاتی که شرح آن رفت، این منطقه کانون اصلی تجارت بین المللی چین به غرب آسیا و اروپا، و مسیر ترانزیت انرژی از حوضه دریای کاسپین به مراکز صنعتی چین، همچنین تامین کننده آب برای مناطق غربی چین به شمار می آید.  بدین ترتیب، به نظر می رسد طی سالهای نه چندان دور، حضور ایالات متحده امریکا برای محدود سازی فعالیت رقیبان خود یعنی چین و روسیه، با هدف مقابله با تروریسم و بنیادگرایی اسلامی، همانطور که در افغانستان عملیاتی شد، مجددا در منطقه آسیای مرکزی بخصوص در کشورهای قرقیزستان و ازبکستان گسترش یابد، که البته واکنش های منفی را از سوی چین و روسیه بر علیه منافع ایالات متحده  امریکا در مناطق مختلف جهان شاهد خواهیم بود.

کلید واژگان: آسیای مرکزی,ایالات متحده امریکا,روسیه,چین,افغانستان,مریم وریج کاظمی

مطالب مرتبط