مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

چالش های فراوری زبان فارسی دراروپا

اشتراک

دکتر مژگان حاجت پور بیرگانی

مدرس دانشکده زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

 

چالش های فراوری زبان فارسی دراروپا

 زبان  ابزار تفهیم و تفاهم ،ووسیله ی  ارتباط و انتقال فرهنگ است .این جمله بارها گفته و شنیده شده است. آیا کاربردهای این وسیله ی ارتباط وانتقال فرهنگ را هم می دانیم ؟این که در واقع زبان چه پتانسیل هایی دارد؟  چه بهره برداری هایی از زبان می توا ن داشت ؟ زبان دروازه ی ارتباط است واین قابلیت را دارد که جامعه را در میان جوامع دیگر قدرتمند و صاحب هویت سازد. اما ناگفته پیداست که بستر مناسب وهدفمند به پرورش و پویایی زبان کمک به سزایی می کند. زبان فارسی در فرایند بالندگی ، در پیشینه ی تاریخی اش دچار تنش ها و آشوب های بسیاری شده وافت و خیزها و آسیب دیدگی های فراوانی نیز داشته است؛ والبته هنوزهم فارغ از برخی پیچیدگی ها و آشوب ها  نیست. هر اجتماعی ابتدا باید زبان و هویتش را باور داشته باشد تا بتواند مروج یا مبلغ زبانش در خارج از محدوده ها ی جغرافیایی شود. آنچه در دوره ی حاضر مشاهده می شود ؛گونه ای بی باوری به زبان فارسی است؛ بی باوری به زبان یعنی ناآشنایی و بیگانگی با فرهنگ  و تاریخ.  هرگونه کم کاری و بی تعهدی و اشتباهات خواسته و نا خواسته  از جانب بانیان زبان و ادبیات فارسی مانندآموزش وپرورش ،آموزش عالی، فرهنگستان ها و پژوهشکده ها، سبب تغییر مسیر فکری و فرهنگی مردم می شود  و زبان را به قهقرا می بَرد. بنده  هرچه جستجو کردم ریشه های ناکامی زبان فارسی در اروپا را، در ایران یافتم. رسالت زبان،  ارتباط و انتقال فرهنگ است و هر آنچه این رسالت را خدشه دار کند؛ مانع رشد و پویایی زبان  می شود .پیش از برشمردن برخی مشکلات زبان وادبیات فارسی ، ابتدا پیشینه  ی کوتاهی از روابط ایران با برخی کشورهای اروپایی و رشد و توسعه ی زبان و ادبیات فارسی در آن کشورها  آورده  می شود.

 تاریخچه ی روابط ایران و انگلستان به دوره ی صفویه باز می گردد و با باز شدن پای انگلیسی ها به ایران ،فرصت آشنایی دانشمندان دو کشور نیز فراهم می شود. در قرن 17 در دانشگاه كمبريج، آثار فراوانی از فارسی به انگلیسی ترجمه و منتشر شد.در قرن 19 ایران شناسی در انگلستان رونق یافت ونخستین فارسی دانان ایران شناس پا به عرصه ی ظهور گذاردند. فیتز جرالد ،ادوارد براون و نیکلسن از  ایران شناسان صاحب نام در قرن نوزدهم بودند. هم اکنون نیز در دانشگاه های معتبر انگلیس آموزش زبان و ادبیات فارسی از برنامه های اصلی و فرعی آن مراکز می باشد. از نمونه های بارز می توان “مدرسه ی مطالعات شرقی” در  لندن و یا کمبریج و اکسفورد را نام برد. سیاوش رنجبر دائمی استادیارتاریخ ایران وهیات علمیِ دانشگاه منچستر، در مصاحبه ای با روزنامه ی ایران، اذعان می داردکه:دانشگاه منچستر به عنوان  نخستین دانشگاه بریتانیایی که ایران شناسی داشته است، در حال حاضر تنها یک هیات علمی دارد ورشته ی ایرانشناسی در انگلیس در دانشگاه هایی که جنبه ی سیاسی ندارد در حال به حاشیه رفتن است و تنها آن هایی پابرجا می مانندکه حامی مالی دارند.

انتشار گلستان  سعدی  با ترجمه ی آدام الئاریوس در سال 1654 میلادی سرآغاز پژوهش ایران شناسی در آلمان شد. پس از آن  در دوره ی سلطنت شاه اسماعیل صفوی با ارتباط ایران و آلمان  ، پژوهش های ارزنده ی در باب زبان و ادبیات فارسی  در این کشورشکل گرفت. در قرن نوزده میلادی با تحقیقات  گئورک فریدریک گروتفرند تحت عنوان “رمزگشایی نوشته های خط میخی کتیبه های بیستون”باب جدیدی در این زمینه آغازگردید. ایرانشناسان مهمی چون هلموت ریتر،اشپینگل وبرتولد در خلق آثاری در موضوعاتِ ایرانشناسی و زبان فارسی همت گماشتند .موسسه ایرانشناسی برلین ،بوخوم نورنبرگ،فرانکفورت ومونیخ و همچنین دانشگاه گوتینگن از مراکز مهم و قدیمی  تدریس زبان و ادبیات فارسی محسوب می شوند.در کتابخانه ها ،موزه ها ،دانشگاه ها و مراکز شرق شناسی این کشور نسخ خطی و چاپی فارسی  بسیاری نگهداری می شود.تاکنون آلمان در میان کشورهای اروپایی در زمینه ی پژوهش و گسترش ایرانشناسی و زبان و ادبیات فارسی  پیشتاز بوده است. ازنمونه پژوهش های این کشورمی توان به این آثار اشاره کرد: “فرهنگ شاهنامه شناسی” تألیف فریتس ولف ،”حماسه ملی ایرانیان”تئودور نولدکه،”تاریخ ادبیات ایران”یان ریپکا .  اما هنوز مجله اختصاصی –علمی در حوزه ایرانشناسی یا زبان و ادبیات فارسی در کشورآلمان وجود ندارد . به جز نشریه ی “گزارش های باستان شناختی از ایران” که مربوط به دوره ی اسلامی ایران است ؛انتشار باقی مجلات  بعد از چند شماره متوقف شد.هم اکنون”ترک شناسی” در حال اشغال تدریجی جایگاه  ایرانشناسی درآلمان است ودر اثر عدم توجه وعدم حمایت های مالی  مسوولینِ امر،مطالعات ایرانشناسی در دانشگاه های آلمان سیر نزولی را  طی می کند.

اتریش نیز از دیرباز محل پژوهش و تحقیق در زبان و ادبیات فارسی و ایرانشناسی بوده است . مراکز اسناد خطی و کتابخانه های اتریش کتاب های فراوانی از آثار ادبی ایران را در خود جای داده و همچنین آثار زیادی در قالب تألیف و ترجمه از هامرپورگشتال ( پدر شرق شناسی اتریش) نگاشته شده است.موسسات شرق شناسی دانشگاه وین وخاورشناسی دانشگاه اینسبورگ از مراکز مهم  اتریش است.دانشگاه وین از قدیمی ترین مراکز علمی اروپاست که در سال1353شمسی پس از دایر کردن کرسی زبان شناسی، عهده دار تدریس زبان و ادبیات فارسی شد.

در سایت اینترنتیِ رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در اتریش، اعلام شده است که( درسال 1388 شمسی) نشست “آسیب شناسی آموزش و پژوهش زبان و ادبیات فارسی” در وین اتریش برگزار شد وموضوعاتی از قبیل: وضعیت دانش آموزان و فراگیران زبان و ادبیات فارسی ،مشکلات آموزش در کشور میزبان ،وضعیت مدرسین و مراکز زبان و ادبیات فارسی وهمچنین بهره گیری از فن آوری های نوین مطرح گردید. در این نشست ،عدم تدوین کتابی جامع به سبک نوین ، عدم رغبت والدین ایرانی برای آموزش زبان به فرزندان،عدم سرمایه گذاری و حمایت مالی برای ورود زبان فارسی به عنوان یک زبان خارجی به دبیرستان های اتریش،از مهم ترین مشکلات عنوان شد.

 قرن هفدهم میلادی (زمان سلطنت شاه عباس) آغاز روابط ایران با فرانسه است . در “مدرسه زبان جوانانِ”پاریس، یک کرسی به زبان فارسی اختصاص داده شد.در آن دوران ژان شاردن از ایران شناسان مشهور فرانسوی، بخش های زیادی از گلستان سعدی را ترجمه ومنتشر کرد .مونتسکیو در اثر مطالعه ی سفرنامه ی شاردن است که با ایران آشنا می شود.درنیمه ی اول قرن بیستم، مطالعات اسلام شناسی با هدف گسترش نفوذ و حضور استعماری فرانسه در کشورهای اسلامی، گسترش چشمگیری پیدا می کند.حضور میرزا محمد خان قزوینی در پاریس  وهمچنین نسخ خطی موجود در کتابخانه های   پاریس ، فرصت آشنایی مستشرقان فرانسوی با دانشمندان ایرانی را فراهم نمود.

حسن انصاری در مقاله ای در سایت اینترنتیِ بررسی های تاریخی (نگارش در سال1385)می نویسد:کیفیت و کمیّت مطالعات ایرانشناسی و اسلام شناسی در فرانسه مانند گذشته وضعیت مطلوبی ندارد.پژوهش ها به مطالعات معاصرایران و خصوصا مسایل سیاسی روز ایران، محدود شده اند. کرسی های ایرانشناسی در فرانسه چنان قوی نیست واین امر تا اندازه ای به دولتی بودن دانشگاه ها در فرانسه باز می گردد و سبب شده کرسی های دانشگاهیِ متکی به دولت ایران یا ثروتمندان ایرانی در این کشورفعال نباشند.هم اکنون مطالعات شرق شناسی در حیطه ی  عربی شناسی و مطالعات کنونی اسلام و ایران و جهان عرب در حال فعالیت است. در نهایت با تأسیس حکومت قاجار ایران  بار دیگر  محل توجه قدرت های اروپایی می شود. سفر جوانان ایرانی به فرنگ به جهتِ تحصیل ،موجب آشنایی آنان با فرهنگ غرب می گردد و در  نهایت  هر کدام از دانشجویان ایرانی در اروپا  یک سفیر  و مروّج  غیر رسمی زبان و ادبیات فارسی و فرهنگی می شوند ؛ اما پس ازاتمام تحصیلات  در بازگشت به کشور  هر کدام دست مایه هایی ازاروپا به همراه  دارند.بنابراین بازار فرنگی مآبی بیشتر گرم می شود تا ایرانی گرایی .چرا؟زیرا این نیروهای متخصص با و برای  فرهنگ و زبان اروپایی تربیت شده بودند. دقیقا این  همان چیزی است که بنده در نظر دارم برای مقایسه اکنون و گذشته بگویم.

اروپا چه مقدار با زبان فارسی و فرهنگ فارسی آشناست؟ ما برای تشویق جامعه ی جهانی به زبان فارسی چه گام های مؤثری برداشته ایم؟ برای علاقمندان به یادگیری زبان فارسی در خارج و داخل کشور چه تسهیلاتی در نظرگرفته ایم؟آیا ترجیح می دهیم یک اروپایی در کشورش زبان ما را بیاموزد یا در داخل ایران؟ چه برنامه های کاربردی و انگیزشی در این زمینه ها می توان و یا باید اجرا کرد؟

به هرحال سطح پیشرفت زبان فارسی دچار سیر نزولی شده است ودر حال دور شدن از شرایط مطلوب می باشد.   برهم ریختگی ارتباطات سیاسی ونیز شرایط تحریم ایران،  روند این سیر نزولی راسریعتر نموده است.

زبان همانقدر که  وجه های سیاسی دارد ؛دارای وجه ی بالقوه اقتصادی و درآمدزا نیز هست . بیش از آنکه مراکز زبان و ادبیات فارسی در خارج از کشور داشته باشیم و یا دانشجو به اروپا بفرستیم ؛شایسته و بایسته است که زمینه ی ورود دانشجویان اروپایی به ایران  مهیا شود .دانشجوی خارجی که در ایران( در هر رشته ای) تربیت شود؛ به ناچار با فرهنگ ایران آشنا می شود؛ یک آشنایی مستقیم و بی واسطه.  زبان فارسی می آموزد و در مسیر آشنایی با زبان و فرهنگ ایرانی قرار می گیرد.

مکتوب کردن تفاهم نامه ها  با موضوعیت گسترش زبان فارسی که صرفا بر کاغذ نوشته می شود و اصولا در زمینه ی گسترش زبان، منفعل است دردی از زبان فارسی  دوا نخواهد کرد. یکی دیگراز مهم ترین مشکلات ما در خارج از کشور این است که سفیران گسترش زبان فارسی، متخصصین این وادی نیستند .پُرواضح است که یک متخصص زبان فارسی  نسبت به کارشناسان در حوزه های دیگر، دغدغه ی بیشتری در مورد  زبان  دارد و در امور  مربوط به زبان و ادبیات فارسی آگاه تر است. از دیگر آفات که تیشه به ریشه ی زبان می زند؛ بی تفاوتی به مسایل پیرامون زبان در داخل کشوراست بنابراین تلاش در جهت از بین بردن آسیب هایی که زبان را تهدید می کند؛ از دیگر اقدامات مهم و اساسی در جهت نجات زبان فارسی است.

 مهم ترین رسالت در زمینه ی زبان، زنده و پویا نگاه داشتن آن است.یکی از راه های پویا کردن زبان ، معادل سازی است؛ اما نه معادل سازی هایی که عملا وارد زبان نمی شود ومردم در استفاده از آن سردرگم می شوند .تلاش برای معادل سازی های متعصبانه کار را بدتر خواهد کرد.ایجاد معادل های نا به جا و به وجود آوردن واژه های بی بنیاد و ساختگی، آسیب بیشتری به زبان خواهد زد. آیا این نوع معادل سازی ها  به پویایی زبان کمکی می کند؟

 پالودن زبان عربی از فارسی که 14 سده است با زبان فارسی آمیخته  کاری بس دشوار می نماید و البته بی نتیجه خواهد بود.اما می شود واژه های جدیدبیگانه در نوشتار و گفتار راه نداد و یا در جهت درست نویسی و درست گویی تلاش کرد؛ تا پاسدار زبانی باشیم که در مسیر طولانی و پر فراز و نشیبش برای بقا همواره جان فدایانی داشته است. مسلما مطالعات عمیق و پیش بینی های علمی از ملزومات این راه است.

 گونه ای دیگرازگرایشات متعصبانه؛ سبب شده است تا برخی ازفارسی زبانان ، اصطلاحات و عبارات نامأنوس و ناآشنای فارسی استفاده کنند.ایجاد آگاهی و زمینه ساز ی های فرهنگی  سبب می شود ؛دیدگاه های متعصبانه در مورد زبان به سوی دیدگاه های علمی ،منطقی و کاربردی سوق پیدا کند .

از دیگر مشکلات گسترش و پویایی زبان ، بیگانگی مردم با فرهنگ و آداب و رسومشان می باشد.بیگانگی مردم یک کشور با فرهنگ و سنن پیشینشان در معنای از دست دادن بسیاری از واژه ها و عبارات مربوط به آن رسوم   است؛ بنابراین هرگونه حمایت ناپخته وبی تدبیر از فرهنگ و رسوم بیگانه، تنها یک حرکت تنوع طلبانه ی صرف نخواهد بود ؛ بلکه می تواند در به قهقرا بردن زبان، نقش بسزایی ایفا کند. طبق نظر علی اصغر محمد خانی معاون فرهنگی شهر کتاب ؛از دو دهه ی پیش گرایش دانشجویان  اروپایی به  رشته های شرق شناسی به غیر از زبان و ادبیات فارسی، بیشتر شده است. از علل این موضوع  نخست بازار کار و دیگری کاستی در حمایت مادی و معرفی ناکارآمد زبان و ادبیات فارسی می باشد.

در آخر فهرست وار به چند راه کاراشاره می شود؛ باشد که در مسیر رشد هرچه بیشتر زبان فارسی به کار آید.

-برپایی سمینارها ،جشنواره های فرهنگی وهنری  مختلف به همراهی کارگاه های زبان فارسی در اروپا.

-تلاش در جهت ترجمه های علمی و درست و پرهیز از ترجمه های بازاری

-تشویق به درست نویسی و درست گویی در داخل کشور

-ایجاد انگیزه و تشویق به یادگیری زبان فارسی برای علاقمندان اروپایی

-تلاش مضاعف در بخش ادبیات تصویری و هنری( سینما تئاتر وموسیقی) ومعرفی سینمای ایران به اروپا و جهان

-تربیت منابع انسانی متخصص و متعهد به زبان و ادبیات فارسی

-در نظر گرفتن کیفیت به جای کمیّت در پذیرش دانشجو  در داخل وخارج از کشور

-حمایت مالی در جهت ایجاد کرسی های زبان فارسی در کشورهای دیگر

-مبادله استاد و دانشجو

-برگزاری نمایشگا ه های کتاب در اروپا

واژگان کلیدی: چالش، زبان فارسی ،اروپا، فارسی دراروپا

مطالب مرتبط