مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

چالش های داخلی پیش روي دونالد ترامپ

اشتراک

دکتر امیر هوشنگ  میرکوشش

کارشناس مسائل امریکا

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

 

رییس جمهور جدید ایالات متحده آمریکا به طور کلی از جنس متفاوت تری ازسایر همتایان پیشین خود برخوردار است. این تفاوت نه صرفا در برنامه ها و شعارها بلکه حتی در ویژگی های شخصیتی،گفتاری و کرداری بعضا غیر متعارف در حوزه سیاست بالاخص در کشور آمریکا خود نمایی می کند. احتمالا به همین دلیل باشد که تحلیل و پیش بینییا آینده پژوهی سیاست داخلی و خارجی آمریکا در زمان ترامپ مشکل و تامل برانگیز به نظر می رسد.

ترامپ اولین رییس جمهور در تاریخ آمریکا است که بیشتر با تکیه بر خصایص عامه پسندانه یا پوپولیسم در انتخابات به پیروزی رسیده و نه صرفا  با تکیه بر برنامه ها و راهبردها. اما به  هر حال از منظر تحلیل برنامه ها و نیز سیاست ها می توان گفت که در مجموع سیاست های مد نظر وی اساسا و به رغم پایگاه اصلی وی در حزب جمهوری  خواه سنخیت چندانی با تفکرات نو محافظه گرایی نداشته و حتی می توان  گفت در تضاد و زاویه جدی با آن قرار می گیرد. برنامه ها و سیاست های  مطرح شده از سوی ترامپ در مبارزات انتخاباتی را بیشتر می توان ترکیبی از راست کیشی ناسیونالیستی شبه اروپایی و پوپولیسم آمریکایی دانست که در عرصه سیاست داخلی آمریکا خصوصا پس از جنگ جهانی دوم سابقه چندانی را دارا نمی باشد.

راست گرایی ناسیونالیستی از آنجا که شدیدا درون گرایی اقتصادی ،سیاسی و فرهنگی باز تولید می نماید لذا سنخیت چندانی با اقتصاد نو لیبرالی و جهانی آمریکا و سیاست های هژمونیک این کشور نخواهد داشت. پوپولیسم مورد تاکید ترامپ و طرفداران وی نیز بیشتر پوپولیسمی سفید پوست مدار و آنگلو ساکسونی است که با بسیاری از واقعیات جامعه متکثر و چند فرهنگی و چند نژادی آمریکا زاویه پیدا می کند. در ادامه این تحلیل به چالش های پیش روی ترامپ در جهت اجرای منویات و برنامه ها در بعد داخلی و در حوزه های اقتصادی،سیاسی و فرهنگی خواهیم  پرداخت.

چالش های اقتصادي:

اگرچه ایالات متحده آمریکا تا پیش از جنگ جهانی دوم در چارچوب دکترین مونروئه دوران طولانی از انزوا را طی نمود‏‏‏ اما اساسا مبنای اقتصاد آمریکا براصول لیبرالیستی و نو لیبرالی مانند تجارت آزاد ،اقتصاد خصوصی و سرمایه داری، کم رنگ بودن مرزهای تجاری، مراودات جهانی و ورود سرمایه و کالا به صورت آزادانه پی ریزی گردیده است . لذا برنامه ترامپ به منظور بنای دیوار حائل در مرز با مکزیک که تامین کننده بخش قابل توجهی از نیروی کار آمریکاست و یا ایجاد مانع جهت ورود کالاهای ساخت چین و نظایرآن اساسا در تعارض با سیستم شدیدا سرمایهداری و لیبرالی این کشور قرار داشته و می تواند درصورت اجرایی شدن مخالفت های گسترده صاحبان صنایع،شرکت های خدماتی و حمل و نقل و حتی کسب و کارهای کوچک را به همراه داشته باشد

اصرار ترامپ در بازگرداندن سرمایه ها و کارخانه جات از چین و کشورهای شرق آسیا عملا امری محکوم به شکست است، چرا که اولا کمپانی های خصوصی و غیر دولتی در اقتصاد آمریکا از استقلال کامل نسبت به دولت برخوردار بوده و صرفا ملزم به رعایت قوانین مالیاتی و حقوقی داخلی هستند .بنابراین حتی فرصت های شغلی بیشتر برای کارگران آمریکایی که اغلب لاتین تبار هستند بخش های صنعتی و خدماتی آمریکا را به دلیل نیاز به نیروی کار خارجی با مشکل مواجه خواهد نمود.

بیکاری در آمریکا همچنان رو به افزایش است و پیشرفت بسیار کم در بازار کار در چهار دهه اخیر بسیار محسوس بوده است. بدون شک مقابله با بیکاری و تلاش برای کاهش شمار افراد بیکار در آمریکا از مهمترین چالشهای پیش روی دونالد ترامپ خواهد بود. شمار اشخاصی که از بیمه بیکاری نیز استفاده میکنند در امریکا افزایش یافته است و این موضوع علاوه بر هزینه بر بودن برای دولت، خسارتهای جبران ناپذیری به بخشهای اقتصادی و اجتماعی کشور وارد خواهد کرد.

موضع ضدتجاری ترامپ نیزمی تواند این کشور را در تجارت بین‌المللی منزوی‌کند. رکود در تجارت می تواند به تضعیف اقتصادی آمریکا نیز بیانجامد . کشور چین در تجارت خارجی آمریکا به لحاظ صدور سرمایه و کالا دارای اهمیت فراوانی برای بانک ها و کمپانی ها بوده و افزایش چالش با این کشور می تواند برای آنها در میان مدت مشکل ساز باشد.بیش از 6/4 درصد تولید ناخالص داخلی چین را تقاضای آمریکا تشکیل می‌دهد که ریاست جمهوری دونالد ترامپ می‌تواند آن را تحت تاثیر قرار دهد، چرا که او قصد دارد تعرفه‌های تجاری را افزایش دهد. افزایش 45 درصدی تعرفه‌ها از سوی ترامپ می‌تواند به کاهش 25 درصد حجم صادرات چین به آمریکا در اولین سال اعمال نرخ جدید تعرفه‌ها منجر شود. چالش تجاری میان چین و آمریکا بر اقتصاد آمریکا و در نتیجه افزایش چرخه رکود و بیکاری تاثیر گذار است.

چالش های سیاسی و فرهنگی

ایالات متحده آمریکا اکنون و در عرصه سیاست داخلی با بزرگترین شکاف اجتماعی و سیاسی شاید در طول تاریخ خود مواجه گردیده است. به گونه ای که جامعه سیاسی و نظام سیاسی آمریکا عملا یک وضعیت دو قطبی را تجربه می نماید.رفتار نژاد پرستانه دونالد ترامپ با اقلیت نژادی و مذهبی  و  ادامه تندروی های وی نه تنها به گسترش این شکاف و تعارضات خواهد افزود بلکه ممکن است حتی وی را با بحران مشروعیت در میان مخالفین روبرو سازد.

دو قطبی شدن اجتماعی خود به خود حوزه های فرهنگی را نیز متاثر می سازد . شعار های انتخاباتی ترامپ به صورتی جدی تعارضات فرهنگی میان سفید پوستان آمریکایی و لاتین تبارها و آسیایی تباران که جمعیت قابل توجه آمریکا را تشکیل می دهند را منعکس نموده و تقویت کرد. در صورت در پیش نگرفتن اعتدال از سوی ترامپ و دولت وی این و عدم توجه به واقعیت کثرت گرایی فرهنگی در این کشور احتمالا دولت وی با مشکلات عدیده ای در اداره کشور ودر انتخابات آینده مواجه خواهد بود.

چالش های اخلاقی

مهم ترین ویژگی ترامپ در این بود که بسیاری از استانداردهای پذیرفته شده و هنجارهای نهادینه شده در سپهر و اخلاق سیاسی جامعه را نا دیده گرفت و به پیروزی دست یافت. صرف نظر از قضاوت ارزشی در این خصوص اما به نظر می رسد که در صورت عدم لحاظ و احترام به هنجارهای حرفه ای سیاست و یاآنچه که اخلاق سیاسی خوانده می شود این هنجارشکنی ها سرانجام به شکلی ترامپ و دولت او را با چالش مواجه سازد. اگر ترامپ به وسیله زیر پا گذاشتن ارزش ها و هنجارها به پیروزی رسید از همین طریق نیز می تواند به چالش کشیده شده و توسط حرکت های هنجار گریز متقابل به مبارزه دعوت گردد. اعتراضات خشونت آمیز مخالفین وی پس از اعلام نتایج انتخابات هشداری جدی بر عواقب ناگوار هنجار گریزی در سیاست و جامعه سیاسی آمریکا بود.

واژگان کلیدی: دونالد ترامپ ، بسترها ، شکاف، جمهوری خواهان ، دونالد ترامپ و چالش های داخلی پیش رو

 

مطالب مرتبط