مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

چالش هاي تغيير خط از سرسليك به فارسي در تاجيكستان -گفتگو با قهرمان سليماني( بخش نخست)

اشتراک

مركز بين المللي مطالعات صلح-IPSC

تاجیکی که از آن با نام زبان تاجیکي  یا فارسی تاجیکی یا فارسی فرارودی نیز یاد می‌شود، به گویشی از زبان فارسی گفته می‌شود که در آسیای میانه به ویژه در کشورهای تاجیکستان و ازبکستان رایج است. وام‌واژه‌هایی از زبان روسی و ازبکی وارد زبان تاجیکی شده‌است.در پی تغییر خط در تاجیکستان، زبان تاجیکی را با الفبای سیریلیک که در آن تغییراتی داده شده‌است، می‌نویسند، که به آن الفبای تاجیکی می‌گویند. مجلس تاجیکستان در سال ۱۳۷۸ (۱۹۹۹ میلادی) با حذف کلمه فارسی، نام قانونی زبان این کشور را تاجیکی اعلام کرد. در واقع یکی از دلایل دور شدن فارسی تاجیکی از زبان فارسی در دیگر کشورهای فارسی‌زبان استفاده از خط سیریلیک برای نگارش این زبان است. در زمان حکومت شوروی ابتدا خط فارسی به لاتین و سپس سیریلیک (روسی) تغییر داده شد و مردم تاجیکستان از ارتباط با سایر همزبانان خود ناتوان شدند. در همين حال براي بررسي بيشتر مساله تغيير خط در تاجيكستان و آينده تاثيرات آن گفتگويي با قهرمان سليماني كارشناس فرهنگي  داشته ايم:

واژگان كليدي: نگاه دولت تاجيكستان به تغيير خط از سرسليك به فارسي، تغيير خط از سريليك به فارسي در تاجيكستان، خط سريليك، مخالفان تغيير خط در  تاجيكستان، حزب نهضت اسلامي و مساله تغيير خط به فارسي، پيامدهاي تغيير خط به فارسي در تاجيكستان

 

مركز بين المللي مطالعات صلح: به نگاه بسياري مهمترین مانعی که برای گسترش زبان فارسی در تاجیکستان وجود دارد و میتوان آن را به دیوار چین تشبیه کرد، خط سیرلیک است. از اين ديدگاه اگر تاجیکستان میخواهد جز کشورهای فارسیزبان باقی بماند و پیشرفت کند، اقدامی که باید بکند برداشتن خط سیرلیک است. در اين حال با نگاهي به گذشته چه عوامل داخلي و خارجي باعث پايداري خط سريليك در تاجيكستان شده است؟

مسئله خط تنها صورت آشکار رقابتی است که بازیگران حوادث آسیای مرکزی در یکصد سال گذشته با آن درگیر بوده اند.این رقابت و رویارویی وجوه مختلفی دارد و تغییر خط نشان دهنده این است که در این رقابت چه نگرشی دست برتر را  داشته و در این رقابت برنده شده است. تغییر دوباره خط را باید در همین چارچوب دید. روسیه امروز میراث دار امپراتوری عظیمی است که با شعار آزادی خلقها آغاز شد و به دربندی افزونتر آنها تمام شد. در همین آغاز این نکته را هم یاد آور شوم که به هیچ وجه در صدد انکار برخی دستاوردهای حکومت شورا ها نیستم. آنان توانستند با هزینه های گزاف آموزش و بهداشت را تا دوردست ترین نقاط متصرفات خود ببرند اما آنچه از آنها گرفتند خسارتی است که تا چند نسل پس از کابوس حکومت شوراها، مردم این قلمرو باید تاوان آن را پس بدهند و آن مصیبت سترون شدن فضای فکری و فرهنگی این مناطق است. اگر برخی از دوستانم در این حوزه آزرده نشوند میگویم طی  یک قرن گذشته کمتر متفکری ظهور کرده که در خصوص سرنوشت فرهنگی مردم این قلمرو وسیع به معنای واقعی بیندیشد. این سترونی و نازایی فکری محدود به قلمرو تاجیکستان نیست. می توان با اندکی تسامح و تساهل تمامی آسیای مرکزی و قفقاز را هم  با همین نگاه مورد نقد قرار داد. حقیقت این است که برای برون رفت از وضعیت کنونی هیچ راهی بجز خودشناسی ملی و نگاه انتقادی به گذشته وجود ندارد. متأسفانه فضای کنونی در این قلمرو چنان آکنده از هیجآنهای کور و غیر معقول است که مجالی برای تفکر منطقی و انتقادی باقی نمی گذارد و برخی از جریآنها که دستی هم در حاکمیت دارند به این هیجان کاذب دامن میزنند و با مقدس کردن برخی ساحتها از نقد، امکان باز شناسی ملی را از ملت خود سلب کرده اند و این ادامه سنت استالینی است که بخش از رهبران این منطقه با آن خوگر هستند. اما در میان اقوام و نژادها و فرهنگ های مختلف این حوزه بیش از همه تاجیکها از این دگرگونی های فرهنگی آسیب دیدند زیرا تنها تاجیکها حامل و میراثدار معنویت و فرهنگ استواری بودند که در این حوزه از آن سوی کاشغر تا مرزهای امپراتوری عثمانی در قفقاز ادامه داشت.

اغلب اقوام و ملتهای این منطقه گر چه هویتهای نژادی و جغرافیایی خاص خود را داشتند، اما زبان و خط  که حضور معنوی و فرهنگی آنها را بیان می کرد زبان و خط  فارسی بود. تا دوره استیلای بلشویکها آنها زبان داشتند اما خط نداشتند. هر چند در زبان آنها نیز خلاقیت ادبی و فرهنگی کمتربه چشم میخورد. اگر هم چیزی در چند قرن اخیر خلق کرده اند بیشتر از نوع ادبیات شبانی بود که در معماری فرهنگی جهان چیزی به حساب نمی آید. در نتیجه خسارتی که تاجیکها از این تغییر دیدند با هیچ یک از ملتهای منطقه آسیای مرکزی اعم از ازبکها و قزاقها و ترکمن ها و قرقیزها. قابل قیاس نیست. این ملتها خط نداشتند و از خط فارسی استفاده می کردند در نتیجه با بلیه تغییر خط خسارتی که متوجه آنها شد با مصیبتی که بر تاجیکان فرود آمد قابل قیاس نیست. شگفت اینکه رهبران روسوفیل منطقه همه در یک مسئله اتفاق نظر دارند و آن عدم بازگشت به هویت تاریخی واقعی آسیای مرکزی است. هراس از بنیاد گرایی دینی همه آنها را با همه اختلافات عمیقشان، در این مسئله متفق القول کرده است. از دیدگاه این جانب اگر در بر همین پاشنه بچرخد آینده این منطقه حتما با جریانهای دینی بنیادگرا تعیین می گردد و رهبران فکری و سیاسی این حوزه امکان زیست و زندگی واقعی را با توهم مبارزه با اسلامگرایی از خود و مردم خود سلب میکنند.

بخواهیم یا نخواهیم قباله گذشته فرهنگی و تاریخی و دینی این قلمرو با زبان فارسی نوشته شده و میراثدار آن مردم تاجیکستان هستند. هر چند جماعتی از روشنفکران و رهبران سیاسی از آن فرار کنند یا بخواهند قلب ماهیت کنند و مسئله را به گذشته تاریخی قبل از اسلام تقلیل دهند و بخواهند نوعی هویت فرهنگی قبل از اسلام را گسترش دهند. خط سریلیک فاقد سرشت معنوی است. درست بر خلاف خط فارسی که جدا از اینکه مثل همه خطوط دیگر وظیفه انتقال و ثبت فرهنگ و دانش را به عهده دارد، به واسطه درآمیختن آن با عناصر معنوی فرهنگ، سیمای ظاهری خط هم صورتی قدسی و معنوی دارد. درست بر خلاف خط سریلیک. با خط سریلیک نمی شود خوشنویسی کرد، نمی شود نقاشی خط داشت، نمی شود کتیبه مدارس و مساجد را نگاشت  این خط نمی تواند جزئی از کار تذهیب و تجلید و تشعیر باشد…. حتی این خط صورتهای بصری زیبایی زبان را نمیتواند بیان کند. هر خواننده ای که این بیت حافظ را میخواند:

 رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار     دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود

 در می یابد که توالی دو حرفسوشصورت بصری شعر حافظ را که در خط فارسی تجلی یافته با رشته تسبیح همانند می کند. دندانه های این دو حرف که در بیت بکرات به کار رفته وجه شبهی با تسبیح دارد که به هیچ وجه در خط سیریلیک نمی تواند تجلی پیدا کند. یا در این شعر شاملو٬

 

…ای کاش می توانستم

خون رگان خود را من

 قطره

قطره

 قطره

بگریم تا باورم کنند

 که حرفهآخر شباهت تام و تمام با شکل قطره دارد و صورت بصری زبان را  به تماشا میگذارد یا  آنچه به عنوانجناسدر شعر فارسی شناخته می شود در مقوله خط است که خود را نشان می دهد یا نوشتن با نقطه و بدون نقطه و…. همه این مهارتهای زبانی در خط تجلی پیدا میکند.

به دیگر سخن می توان گفت که خط سریلیک شایستگی انتقال این مفاهیم را ندارد.از همین روست که با تغییر خط برخی از هنرها هم درحوزه آسیای مرکزی برای همیشه از بین رفت. امروز هنر کتابت و کتاب آرایی و تذهیب و تجلید و تشعیر که روزگاری سمرقند و بخارا و خجند و مرو و… مرکز این هنرها بود، یکسره از بین رفته است. به عبارتی با این خط، گذشته تاریخی و فرهنگی این مردم نابود شده است و بخشی از رهبران و روشنفکران گذشته و اکنون تاجیک دروقوع این فاجعه اسفبار سهم دارند.

 

مركز بين المللي مطالعات صلح: نقش ميراث روسي در جلوگيري از احیاء خط فارسی در تاجيكستان چيست؟

عوامل مختلفی در این قضیه دخیل و سهیمند. تا روزی که این خط در این کشور رایج باشد روسیه خود را کامیاب می داند و وجود قریب به یک میلیون مهاجر کاری از جمعیت هفت میلیونی تاجیکستان در روسیه عملا به استمرار این خط در تاجیکستان کمک می کند. بعلاوه هنوز مدارس روسی در این کشور سعی می کنند فرزندان تاجیکی را با ادبیات و فرهنگ و سبک زندگی روسی پرورش دهند. تکنوکراتهایی که زمام دولت را در دست دارند هنوز هم کسانی هستند که در شوروی سابق تربیت شده اند و احساس قرابت با این خط می کنند و می کوشند مانع تغییر خط شوند.

 

مركز بين المللي مطالعات صلح: چالش هاي اقتصادي و فرهنگي چه نقشي در احیاء خط فارسی در تاجيكستان چيست؟

تفکری که زمام امور فرهنگی را دردست دارد در برزخی گرفتار است که به آسانی نمی تواند از چنگال آن رهایی یابد. از سویی خود را فرزند رودکی و فردوسی و حافظ و بیدل و خیام می داند و از سوی دیگر نوشته های پدران معنوی خود را نمی تواند بخواند. این انديشه در  فكر پی ریزی یک ملت مستقل و ریشه دار به نام ملت تاجیک است که بن مایه های استقلال را تفکر این بزرگان می داند بی اینکه بتواند با این بن مایه ها ارتباط واقعی داشته باشد. این برزخ اگر هم راه به جایی ببرد به ناکجا آباد است نه به سرمنزل مقصود که همانا تاجیکستانی مستقل آباد و آزاد و دارای هویت است.

با تفکر ضد مذهبی، بلشویکها برای از میدان به در کردن خط فارسی عنوانی جعل کردند با عنوانخط عربی اساس. از سوی دیگر کوشیدند با دامن زدن به حمله به مظاهر زندگی سنتی همه مصیبتهای تاریخی مردم فارسی زبان را ناشی از حمله اعراب نشان دهند. در نتیجه خط فارسی را خطی پنداشتند که مانع هر نوع ترقی و پیشرفت است هنوز هم تکیه کلام این گروه همین است. اتفاقی که پس از استقلال افتاد این بود که چون دستگاه حاکم برای استمرار حاکمیت نیاز به ایدئولوژی داشت کوشید تاریخ ایران قبل از اسلام را جایگزین تاریخ دوره اسلامی کند. این حرکتی تازه بود که دستگاه سازنده ایدئولوژی تاجیکها کشف کرده بود. نمی خواهم بگویم این بخش از تاریخ در زمره تاریخ تاجیکها نیست. خیر، هست. حتما هست و باید به آن توجه شود ولی بخش زنده فرهنگ نیست. هیچ تاجیکی به آیین زرتشتی فرزند خود را بزرگ نمی کند و تعلیم نمی دهد. مرگ هیچ کس به این آیین نیست. حتی حاکمیت هم تعطیلات دینی اسلامی مثل عید فطر و قربان را رعایت می کند اما به اسلام هراسی دامن می زند. تجربه تلخ و دردآلود برخی احزاب و گروه ها در تاجیکستان و خارج از تاجیکستان هم به این جریان کمک می کند. این در حالی است که تعداد کسانی که بدرستی با این آموزه ها در تاجیکستان آشنایی دارند و می توانند در عرصه مطالعات زرتشتی حرفی برای گفتن داشته باشند به انگشتان یک دست هم نمی رسد و این دستگاه ایدئولوزی ساز از داشتن نظریه پردازان جدی و فاضل محروم است. از همین روست که آینده این حوزه قبل از اینکه با آیین زرتشتی تعیین شود با صورتهایی از اسلام سلفی و رادیکال تعیین خواهد شد.

دولت عزمی برای تغییر خط ندارد هر چند بنا به تقاضای افکار عمومی و واقع گرایی جناح هایی در داخل حاکمیت آموزش این خط را در مقاطعی از آموزش عمومی گنجانده است، اما نبود منابع آموزشی و معلمان کارآمد و ساعات آموزشی اندک در برنامه هفتگی و عدم اراده برای رفع مشکلات، باعث شده آموزش خط فارسی در حد رفع تکلیف و پاسخگویی ظاهری به افکار عمومی محدود بماند و صورتی جدی پیدا نکند. کمکهای گاه و بی گاه ایران هم به اندازه ای نبوده که جوابگو باشد و حاکمیت هم هر گاه خواسته در مقابل همین کمکهای اندک همانند توقیف کتابهای آموزش الفبای فارسی در سالهای نخست استقلال یا جلوگیری از سفر گروهی از معلمان مدارس برای شرکت در دوره آموزشی به ایران قریب به سه سال قبل مانع تراشی کرده است. به حاشیه راندن روشنفکران مستقل و آزاده ای که برگشت به خط نیاکان را لازم می دانستند همانند مرحوم استاد محمد جان شکوری بخارایی از دیگر برنامه ها بود تا این حرکت نتواند تبدیل به جریانی اثر گذار و جدی شود . فشار بر گروه های دینی همانند حزب نهضت اسلامی که آشنایی با این خط را در برنامه های خود دارند نیز در دستور کار مخالفان خط نیاکان است.

دولت تاجیکستان بنیه اقتصادی زیادی ندارد تا در حوزه فرهنگ عمومی هزینه کند و اگر هم هزینه ای کند اولویتش در هزینه کردن مسئله خط نیست و این تغییر مستلزم هزینه گزاف است. در نتیجه می توان نتیجه گرفت که دولت حتی اگر اراده ای هم برای این کار داشته باشدکه نداردتوان اقتصادی این کار را ندارد. زیرا این سرمایه گذاری باید در حداقل دو نسل و در حوزه های گوناگون صورت بگیرد که دولت توان و اراده لازم را ندارد.

در نظر داشته باشیم که تغییر خط کاری بسیار دشوار است. سخنی مشهور است که تاجیکها می گویند: با هر بار تجربه تغییر خط این ملت یک بار  دیگر یکسره بیسواد می شود و این حقیقتی است. حتی در کشور همسایه تاجیکستان، ازبکستان که پس از استقلال دوباره دست به تغییر خط از سریلیک به لاتین زد پس از گذشت قریب به یک دوره کامل آموزشی که یک نسل را با خط جدید آموزس دادند در انتخابات ریاست جمهوری چند سال قبل باز هم بخشی از اقلام تبلیغاتی به خط  قبلی چاپ  شد. زیرا جامعه نمی توانست با خط جدید ارتباط برقرار کند.

البته برای تاجیکها هم کار آسانی نخواهد بود ولی به یاد داشته باشیم همان طور که قبلا هم گفتم در جریان تغییر خط فقط تاجیکها ضرر اساسی کردند زیرا گذشته تمدنی این منطقه تماما با خط آنها نوشته شده است دیگر اقوام اصلا خط نداشتند. تنها زبان داشتند ولی خط نوشتاری آنها خط فارسی بود از این رو انتظار می رفت در جنبش احیای ملی در تاجیکها پیشگام تغییر خط باشند ولی این اتفاق نیفتاد.

 

مركز بين المللي مطالعات صلح: نقش ايران در اين زمينه چيست؟

گر چه تصمیم گیری در خصوص مسئله خط مربوط به حکومت و مردم تاجیکستان است اما در این سو ما هم برنامه ای برای تعامل روشمند با حاکمیت در این خصوص نداشته ایم. برنامه هایی که اجرا شده قبل از اینکه مبتنی بر برنامه ای از پیش تعیین شده باشد، تابع علاقه های فردی کسانی است که در این کشور مأموریتی داشته اند. این درست بر خلاف برنامه های دیگر کشورها است که همراه با برنامه های دیگر، پیوستی فرهنگی را هم طراحی می کنند. ایران از شرکای عمرانی و تجاری تاجیکستان است، اما در هیچ یک از طرح های اقتصادی ما پیوست فرهنگی تدارک ندیده ایم. در نتیجه نتوانسته ایم چنانکه باید و شاید بر فضای فرهنگی تاجیکستان تأثیر گذار باشیم.

 

گفتگو از فرزاد رمضاني بونش

 

 

مطالب مرتبط