فاطمه محمدی
مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC
بیان رخداد
سودان ، مستعمره سابق مصر و بریتانیا، بدون شک بزرگترین دولت- ملت آفریقایی است که مرز مشترک با چاد، مصر، کنگو، جمهوری آفریقای مرکزی، اریتره، اتیوپی، کنیا، لیبی و اوگاندا دارد. همچنین یکی از کشورهای آفریقایی با گوناگونی قومی، مذهبی و زبانی می باشد.
در 9 ژانویه 2011، سودان جنوبی یک رفراندوم هفت روزه را بر مبنای شروط توافقنامه جامع صلح در سال 2005 در خصوص انتخاب بین اتحاد با سودان شمالی یا استقلال از آن را برگزار نمود که نتیجه آن نیز اقدام به جدایی و تشکیل دولتی مستقل گشت. در خصوص سودان شایان ذکر است که همانند سایر دولتهای آفریقایی معاصر، آینده سودان در گذشته نوشته شده است. حداقل از قرن 19 کشور سودان بوسیله جنگ در یک بازی مکرر قدرت و قیام دچار از هم گسیختگی شده است. تقسیمبندیهای نژادی، فرهنگی و مذهبی با تاریخ روابط نابرابرانه بین مرکز و پیرامون ، شمال و جنوب منطبق شده است . مناقشه در سودان به طور کلی به صورت جنگ میان اعراب مسلمان شمال و آفریقاییهای بومی و مسیحیان جنوب قابل توضیح است .اما در اصل بحران سودان معمولاً در خصوص قدرت پیرامون زمین، مردم و فرصت بوده است. درک ماهیت، شدت و مدت جنگ در سودان بدون درک پیش زمینه تاریخی، گوناگونی و دلایل شکلگیری آن تقریباً غیر ممکن است.از این رو در ابتدا به مشکلات ساختاری موجود در سودان شمالی و جنوبی به تفکیک اشاره و سپس تحلیلی صورت خواهد گرفت.
تحلیل رخداد
1- مشکلات حکومت در شمال
- تاریخ دیکتاتوری نظامی، امتیازات فرقه ای در مورد قدرت سیاسی و اقتصادی و ایجاد یک هویت ملی مذهبی، فرهنگی و زبانی ضعیف. حکومت سودان در سال 1989 براساس یک کودتا برسر کار آمد و از آن زمان بوسیله به کارگیری زور و استیلا حکم رانده است؛
- کمبود سنتها و موسسات دموکراتیک. در کنار تاریخ کودتای نظامی، بر سیاستهای سودانیها، سیاستهایی که به حقوق بخش محدودی از مردم سودان اولویت میدهد حکمفرما است که این امر حتی در دوره کوتاهی که دموکراسی بر سودان حاکم گشت نیز جاری بود. بعد از کودتای 1989، یک پاکسازی در حوزههای نظامی، قضایی، حکومتی، تجاری و جامعه مدنی صورت پذیرفت که به شدت همه حوزههای زندگی عمومی را تضعیف نمود. سازماندهی مجدد سیاسی و وفاداریها بدون بهبود توانایی حکومت برای اجرای مسئولیت هایش در قبال جمعیت ضربه دار شد. فرهنگ جداکردن فرقه های مخالف و خودی برای حفظ شرایط با احزاب سیاسی و با گروههای نظامی ادامه یافت؛
- نقشها و مسئولیتهای غیر شفاف بین حکومت و سرویسهای امنیتی. بسیاری از سران حکومتی و سازمانهای عمومی از یک ضعف قدرت واقعی برخوردارند. عاملان امنیت از پشت پرده سیاست و تصمیمات اجرایی را هدایت مینمایند؛
- پیشینه امتناع از انجام تعهد در قبال توافقنامههای امضا شده از جمله موافقتنامههای صلح پیشین. خارطوم بسیاری از جنبه های مذاکرات صلح Machakos را از جمله آتش بس، اجازه به پروازهای برای کمک بشردوستانه را اجرا نکرد؛
چارچوب های قانونی و اجرایی
- به کارگیری چارچوبهای قانونی برای حفظ کنترل همه جنبههای فعالیت سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و نیز رویههای اجرایی کند و غیرشفاف به عنوان یک ابزار سیاسی برای محدود نمودن آزادی جنبش و سازمانی عمل می نمایند.
- محدودیتهای قانونی در مورد جامعه مدنی مستقل. این کنترلها به گونه عمیقی آمادگی و ظرفیت سودانیها را برای سازماندهی خود به تحلیل می برد و سبب ایجاد یک دولت از ترس با سانسورهای مستقیم میگردد. همچنین این سبب محدودیت در اعمال اصول دموکراتیک در سازمانهای موجود و محدودیت در ظهور سازمانهای جدید میگردد.
- ضعف اصلاح در همه بخشهای حکومتی از جمله پلیس، سیستمهای قضایی، کمیسیون انتخاباتی، توانایی انتقال مدنی، سیستم های بانکی و کمیسیون کمک بشردوستانه و…
ترتیبات امنیتی
- نیروهای نظامی سودان شمالی شامل نیروهای امنیتی شبه مستقل، نیروی نظامی قبییلهای و نیروهای دفاعی عمومی، دسته های نظامی و یک ارتش گسترده از سربازان وظیفه است.
مشکلات مالی و اقتصادی
- وجود امتیاز انحصاری برای به کارگیری منابع طبیعی؛
- ضعف پاسخگویی در ترتیبات اقتصادی دولتی؛
- نادیده گرفتن و به حاشیه راندن بسیاری از مناطق شمالی که این سبب ضعف در ارائه خدمات اجتماعی اساسی و به تبع عدم ثبات در این مناطق میگردد؛
- فعالیت رسمی اقتصادی و فرصتهای کاری و اعتبار محدود به افرادی است که در رژیم از نظر سیاسی وابسته هستند؛
- امنیت غذایی نیز در بلند مدت بهوسیله سیاستهای دولت به تحلیل رفته است.
مشکلات اجتماعی و فرهنگی
- در درجه دوم اهمیت قرادادن حوزههای اجتماعی و فرهنگی از طریق سیاستهایی که به نفی فرصتهای برابر برای بسیاری از گروههای اجتماعی میپردازد؛
- برنامهریزی اجتماعی مترادف است با به کارگیری برنامه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، زبانی و مذهبی با هدف محدود کردن گوناگونی فرهنگ های سودان؛
- بی مصرف و بی فایده نمودن جامعه مدنی پویا و فعال و ایجاد سازمانهای جدید با محدودیتهای ایدئولوژیکی و نگاه مذهبی تحت برنامههای طراحی اجتماعی اسلامی؛
- استانداردهای آموزشی از یک روند نزولی برخوردارند؛
- وجود محدودیت در خصوص حقوق زنان در تمامی زمینهها.
2- مشکلات حکومت در جنوب
سیاستهای قدرت
- وجود یک تسلط روحیه ارتشی از سوی ارتش/جنبش آزادی بخش سودان SLA/M[1]؛
- اقتضائات سیاسی و نظامی؛
- وجود فرقه بازی؛
- چارچوبهای قانونی و اجرایی؛
- محدودیت و نامشخص بودن جدایی قدرت بین ارتش، حکومت و جامعه مدنی؛
- کمبود سرمایه گذاری در ساختارهای حکومتی؛
- محدودیت استقلال قضایی و ضعف چارچوب قانونی و سیستم قضایی؛
- ضعف در مهارتهای اجرایی.
دلایل امنیتی
- جنوب سودان برای کسب امنیت به جنبش آزادی بخش سودان به دلیل ضعف نهادهای اجرایی جنوب وابسته است؛
- گسترش ارتش های کوچک؛
- تسلط قبایل.
دلایل مالی و اقتصادی
- ضعف در میزان و نحوه نقل و انتقالات مالی؛
- وابستگی به ادارت خارجی.
- ضعف در پاسخگویی و شفافیت برای منابع داخلی
مشکلات اجتماعی و فرهنگی
- ساختارهای حاکم سنتی اغلب با ارتش/جنبش آزادی بخش سودان در تضاد است؛
- تفاوتهای فرهنگی و قومی اغلب از سوی کسانی که از جنگ بین شمال و جنوب منتفع می گردند سیاسی شده است؛
- ضعیف بودن جامعه مدنی؛
- مشارکت محدود زنان.
مشکلات فوق الذکر سبب گردید که در سال 2003، بحرانی در دارفور سودان به وقوع بپیوندد که تاریخ همواره از آن به عنوان یکی از بدترین بحرانهای بشری و آپارتایدهای قومی همانند آنچه که در رواندا در دهه 90 به وقوع پیوست یاد نماید به گونهای که بیش از یک میلیون نفر را در غرب سودان و در منطقه دارفور تحت تأثیر خود قرار داد. در واقع بحران هنگامی سر برآورد که دو گروه جنبش آزادی بخش سودان و جنبش برابری و عدالت سربلند کردند و قیام را علیه حکومت سودان هدایت نمودند.
دورنمای رخداد
در واقع این گونه میتوان بیان نمود که یکی از اساسیترین مشکلات کشورهایی نظیر سودان در کنار درگیری آن با همسایگان، تحریک شورشیان در شرق، غرب و جنوب و همچنین متهم کردن رییس جمهوری سودان به نسل کشی در دارفور و در کنار تحریمهای اقتصادی مشکل عدم وجود یک هویت واحد و ملی است تا افراد خود را در چارچوب آن تعریف نمایند و این از هم گسیختگی هویتی مانع شکل گیری منافعی واحد میگردد که چنین مبحثی در قالب نظریه سازه انگاری قابل بحث و بررسی است . ونت در خصوص هویت بیان می دارد که هویت عبارت است از فهمها و انتظارات در مورد خود که خاص نقش است و هویتها به طور هم زمان به گزینشهای عقلانی قوام میدهند و این الگوهای هنجاری سیاست بینالملل هستند که به هویتها شکل میدهند. هویت هر بازیگر بر اولویتها و اهداف وی تأثیرگذار است از این روست که در سودان بسیاری از افراد با دولت و سایر جمعیت تشکیل دهنده سودان احساس هم هویتی نمینمایند. از این رو بحث تقسیم سودان به دو قسمت میتواند از یک سو نوید بخش ایجاد انسجام هویتی و از سوی دیگر سرآغازی برای شکل گیری درگیریهای آتی در آن به عنوان یک دولت تازه تأسیس در سودان جنوبی باشد. بنابراین بحران شکل گرفته در سودان از نوع بحرانهایی است که در طول زمان به گونه ای مستمر حالت انباشتی پیدا نموده و به یکباره سر باز نموده است و در کنار عوامل خارجی شکل دهنده به بحران نقش عوامل داخلی در آن از برجستگی بارز برخوردار است.
[1] Saudanese Liberation Army/Movement