مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

وفاق ملی و تغییر صحنه بازی در منطقه 

اشتراک

دکتر محمد مهدی مظاهری

استاد دانشگاه

مرکز بین المللی مطالعات صلح–IPSC 

در روزها و هفته های اخیر سیاست خارجی ایران شاهد تحرکات بسیاری برای نجات منطقه از یک جنگ فراگیر بوده است. در شرایطی که ترور فرماندهان مقاومت در رأس برنامه های رژیم اسرائیل قرار گرفته (که برخی از آنها با نقض حاکمیت ایران و عبور از خط قرمزهای مشخص کشورمان همراه بوده است) و این رژیم در حمله به غزه و لبنان به طور مرتب و سازمان یافته مرتکب جنایات جنگی، نقض حقوق بشر و حقوق بشردوستانه شده و می شود و کشورهای غربی نیز به دلیل راهبردها و منافع خود در منطقه غرب آسیا در برابر آن سکوت کرده و به حمایت مالی و نظامی از آن ادامه می دهند، جمهوری اسلامی ایران تلاش کرد با اجرای عملیات وعده صادق پاسخی قاطع به ترور مهمان رسمی اش (اسماعیل هنیه) و سردار نظامی اش (شهید نیلفروشان) نشان دهد و قدرت بازدارندگی خود را به رخ حریف بکشد.

 با این وجود، اعتماد به نفسی که حمایت کشورهای غربی به نخست وزیر رژیم اسرائیل بخشیده، سبب شده است تا این پایان ماجرا نباشد، اسرائیل به پذیرش نتیجه اقدامات ضد حقوق بین الملل خود رضایت ندهد و اعلام کند که پاسخی سخت تر به حمله موشکی ایران خواهد داد. این وضعیت منطقه را در یک شرایط بحران و تنش پینگ پنگی قرار داده و اعلام اخباری مبنی بر انتقال فوری سامانه ضد موشکهای بالستیک تاد از سوی آمریکا به رژیم اسرائیل و تحرکات نظامی آمریکا در پایگاه هایش منطقه نیز بر آتش این تنشها و تحلیلهای نگران کننده اضافه می کند. 

در پاسخ به چنین شرایطی ضمن اینکه نیروهای میدان ایران برای مواجهه با تهدیدات احتمالی آماده می شوند، دستگاه دیپلماسی کشور نیز بنا به رسالت خود، تحرکات وسیعی را به منظور جلوگیری از گسترش جنگ آغاز کرده است. تور منطقه ای وزیر امور خارجه به کشورهای عرب و مسلمان منطقه حکایت از آن دارد که ایران ضمن آمادگی برای دفاع از خود، خواهان تداوم تنشها در منطقه نیست و معتقد است صلح فراگیر منطقه ای، تنها با همکاری و نشان دادن ابتکارعمل‌های سریع و دقیق از سوی همه کشورهای منطقه امکان پذیر است. 

هر چند پاسخ رسمی همه سران منطقه اعتقاد و علاقه آنها به جلوگیری از جنگ منطقه ای بوده است، اما از آنجا که در عرصه سیاست خارجی و روابط بین الملل سیاستهای اعلامی کشورها چندان قابل اعتماد و اعتنا نیست و این منافع پنهان و چند لایه و سیاستهای اعمالی آنها است که بر روند تحولات در منطقه تاثیر می گذارد، به نظر می رسد نمی توان با قاطعیت تخمین زد که موضع گیری واقعی این کشورها در صورت گسترش دامنه تنشها چه خواهد بود. 

تکلیف چین و روسیه نیز مشخص است؛ چین به صورت سنتی از ورود مستقیم به تنش‌های سیاسی- امنیتی منطقه احتراز و تنها به صدور بیانیه های کلی مبنی بر لزوم خویشتن داری طرفها و پرهیز از گسترش جنگ تأکید می کند. روسیه نیز که خود در باتلاق اوکراین گرفتار شده و حمایتهای همه جانبه کشورهای غربی از اوکراین مانع پیروزی برق آسای آن در کشور همسایه اش شده است، حال منافعش حکم می کند که از باز شدن جبهه های جدید پیش روی آمریکا و سایر کشورهای غربی و معطوف نمودن حواس آنها به یک بحران جدید جلوگیری نکند. البته این امکان وجود دارد که مقامات کرملین با ارائه یک سری همکاری های اطلاعاتی بکوشند پاسخ حسن نیت های پرهزینه ایران به خودشان را بدهند، اما حداقل بر اساس اخبار و اطلاعات رسمی، به نظر نمی رسد بیش از این حاضر به حمایت از ایران در برابر اسرائیل و کشورهای غربی باشند.

در چنین شرایطی مهمترین مولفه رهایی ایران از این وضعیت و خروج عزتمندانه و مقتدرانه از بحرانهای موجود، در کنار رایزنی های منطقه ای، تکیه بر مؤلفه های قدرت ملی است. قدرت ملي هم تنها در توان موشکی ایران خلاصه نمی شود؛ بلکه مجموعه ای از عناصر شامل جمعيت، وسعت و عمق استراتژيك، توان اقتصادي، قدرت نظامي، قدرت رسانه‌اي، حمايت‌هاي مردمي، اعتماد و سرمايه اجتماعي و البته وفاق ملی را در بر می گیرد. بی شک جمهوری اسلامی ایران تنها با اتكا به يك مولفه از قدرت ملي نمي‌تواند سياست خارجي موثري را طراحي و اجرايي كند. در شرایط کنونی ایران به یک استراتژی شبکه ای نیاز دارد که همه عوامل قدرت ملی در آن مورد توجه و بهره وری قرار بگیرند. 

البته نکته ظریفی که در این میان وجود دارد و حاصل تجارب ایران در جنگ تحمیلی با عراق است، این است که مولفه های قدرت ملی از وزن یکسانی برخوردار نیستند و حتی در صورت ضعف و نابرابری توان کشور در حوزه های اقتصادی، نظامی و رسانه ای با دشمن، برخورداری از حمایتهای مردمی یکدست و وفاق ملی می تواند ورق بازی را به نفع ما برگرداند.

 وفاق به معنی سازگاری، همکاری کردن و اتحاد است و زمانی که بحث وفاق ملی در سیاست خارجی مطرح می شود مراد این است که آحاد جامعه و همه احزاب و گروهها، فارغ از نگرشهای حزبی و منافع فردی و گروهی، همگی به نفع یک امر مقدس یعنی «منافع ملی» با یکدیگر همکاری کنند و مانع آن شوند که اختلاف نظر آنها به دستاویزی برای دشمنان و لطمه به منافع کشور و مردم تبدیل شود.

در شرایط کنونی که کشور به واسطه سیاستهای دیوانه وار نخست وزیر راستگرای رژیم صهیونیستی در وضعیت بحرانی قرار گرفته، وفاق ملی می تواند پشتوانه ای قوی برای تصمیم گیران کشور باشد تا ایران و منطقه را از مهلکه جنگ فراگیر برهانند. در این وضعیت بر دولت و تصمیم گیران سیاست خارجی لازم است صداهای مختلف را شنیده و به توصیه های دلسوزانه و منطقی گوش دهند و با پرهیز از خودمحوری و یک جانبه نگری در تصمیم گیریها، مانع وفاق ملی نشوند. بر مردم و احزاب سیاسی نیز واجب است تا مطالبات و درخواستهای خود را با توجه به مقدورات و محذورات کنونی کشور با صبر، مصلحت اندیشی و قانون گرایی مطرح و دنبال کنند و اجازه ندهند صدای اختلاف و اعتراض آنها به دستمایه ای برای دخالت بیگانگان در امور کشور تبدیل شود.  

 

 

مطالب مرتبط