مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

وضعیت، جایگاه و آینده ی شیعیان در معادلات سیاسی عربستان

اشتراک

کامران کرمی

مرکز بین المللی مطالعات صلح-IPSC

 

بیان رخداد

 

شیعیان در عربستان همواره مورد تبعیض های سیاسی، مذهبی، فرهنگی و اقتصادی قرار گرفته و هویتشان مورد انکار قرار می گیرد و به عنوان اقلّیتی کوچک، به هیچ وجه نمی‏توانند خواستار این باشند که به نفوذ سیاسی زیادی در این کشور دست یابند. تبعیض های فوق در طول زمان گویای این واقعیت بوده که شیعیان همواره در فشار بوده و نمی توانند بسان شهروندان عربستان از حقوق اولیه ی خود بهره مند گردند و فراتر از آن به منصب های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دست یابند. از اینرو در این مقاله، با توجه به برخورد تبعیض‏آمیز حکومت عربستان سعودی با اقلّیت شیعی؛ که نمود خود را در مراسم عاشورای امسال نشان داد و برخوردهای شدیدی که منجر به دستگیری تعدادی از شیعیان شد، و طرح مباحثی که از سوی رهبران شیعی مبنی بر گفتگو و چانه زنی با مقامات سعودی ارائه گردیده، وضعیت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی شیعیان و همچنین چالش‏های پیش‏روی آن‏ها و راه برون‏رفت از این چالش‏ها مورد بررسی قرار می گیرد. در این ارتباط، پس از ارائه تاریخچه مختصرى از وضعیت تاریخی شیعیان در این سرزمین، جایگاه آنان در عرصه های مذهبی، فرهنگی، سیاسى و اقتصادی واکاوی می گردد و در پایان، سناریوهای محتمل پیش روی این گروه مورد بحث و بررسى قرار خواهد گرفت.

شیعیان عربستان سعودی پس از شیعیان عراق، بزرگ‏ترین جامعه شیعی عرب را در خلیج فارس تشکیل می‏دهند. جمعیت شیعیان در عربستان را منابع مختلف بین 10 تا 15 درصد جمعیت کل کشور، یعنى رقمى حدود دو میلیون نفر تخمین مى زنند. این درصد جمعیت، شیعه دوازده امامى هستند که اکثریت شیعیان عربستان را تشکیل مى دهند. بیشتر این جمعیت در منطقه شرقیه زندگى کرده و در همانجا نیز مشغول به کارند. شرقیه استانى است که شیعیان به لحاظ جمعیتى، اکثریت غالب را تشکیل داده و از نظر اقتصادى بزرگ ترین منطقه نفتى با گسترده ترین تاسیسات پالایش نفت در عربستان است. در حالي که تعداد کمي از شيعيان در دمّام، مرکز استان شرقيه و بزرگ ترين شهر اين استان ساکن هستند؛ اکثر قريب به اتفاق آنها در شهرها و روستاهاي بين دو واحه بزرگ قطيف و الحساء زندگي مي کنند. تعداد کمي شيعه نيز در مکه و مدينه وجود دارد و گروه قابل ملاحظه اي هم شيعه اسماعيلي در استان نجران و حومه آن نزديک به کشور يمن ساکن مي باشد. از قرن چهاردهم تا اوايل قرن بيستم، شيعيان در شبه جزيره عربي به معني واقعي کلمه تحت تسلط مداوم خارجي قرار داشته اند. به استثناي حدود 70 يا 80 سال در زمان حضور پرتغالي ها در قرن شانزدهم، بقيه اين مدت را تحت قيادت سني هاي خارجي قرار داشته اند. روحانيون و پيروان آنها تا به حکومت رسيدن سعودي ها، مؤسسات مهم ديني از قبيل مساجد و حسينيه ها را همچنان فعال نگه مي داشتند. در سال 1913، آل سعود منطقه شرقيه را فتح و کنترل آن را از دست حاکمان عثمانی خارج ساخت و آن را در آنچه بعداً پادشاهي عربستان سعودي شد، ادغام نمود. حاکمان سعودي و ناظران محلي به شدت از انجام شعاير و مراسم مذهبي شيعيان ممانعت به عمل مي آوردند. محدوديت ها در اين زمينه، ممنوعيت اعلام عمومي براي نماز و دعا، چاپ و انتشار متون ديني، ساخت مساجد و از رونق انداختن مراکز تعليم علوم ديني، تخريب اماکن مقدس، تعقيب و آزار آنهايي که مراسم مذهبي را به جاي مي آوردند، را در بر مي گرفت. تا پیش از انقلاب ایران، مخالفت شیعیان با رژیم سعودی عمدتا در قالب مشارکت در جنبش‏های چپگرا تبلور می‏یافت؛ جنبش‏هایی همچون حزب غیرقانونی کمونیست سعودی یا دیگر جنبش‏های چپگرای افراطی غیرقانونی. به‏گونه‏ای که شیعیان در جست‏وجوی جنبشی جهان‏شمول و غیرفرقه‏ای که آن‏ها را بپذیرد، با احزاب بعث عراق و سوریه یا با دیگر جنبش‏های مشابه در منطقه خلیج پیوند برقرار کرده‏اند. علاوه بر این، دهه 1960 شاهد ایجاد «سازمان انقلابیان پیش‏گام» بود که در کل منطقه فعالیت می‏کرد و با گروه‏های مشابه در بحرین و عراق مرتبط بود. که تقاضا برای حرکت به سوی دموکراسی و رعایت حقوق بشر در سال 1990، باعث شد تا این گروه به‏طور رسمی به روابط تشکیلاتی و ایدئولوژیکی خود با سایر سازمان‏های شیعی در کشورهای دیگر خاتمه داده و نام «جنبش اصلاح» را برای خود برگزید. گروهای دیگری هم در این مقطع حضور داشتند که می توان گروه شیخ حسن الصفار را نام برد که امروزه او نیز بهترین راه برای تامین منافع شیعیان عربستان را تعامل و چانه زنی با مقامات سعودی می داند.

بنابراین تحت تاثیر این جنبشها و فعالیتهای آنها و بر اثر فشارهای گسترده، رژیم سعودی در حرکتی استراتژیک و شگفت‏انگیز درصدد کم کردن از فشار شیعیان مخالف برآمد. در سال 1994 حکومت طی اقدامی بی‏سابقه، بسیاری از مخالفان برجسته شیعه را به کشور دعوت کرد تا در خصوص دست کشیدن از مبارزه ضدحکومتی با آن‏ها مذاکره کند. اعطای فرصت‏های برابر، بخصوص الغای تبعیض علیه شیعیان برای ورود به دانشگاه‏ها و مؤسسات آموزشی و اشتغال در دستگاه‏های دولتی و سمت‏های سیاسی، نظامی و امنیتی؛ احداث زیرساخت‏های اقتصادی بهتر در مناطق شیعی که تاکنون مورد غفلت واقع شده‏اند. عربستان سرانجام در سال 1993 اقدام به تأسیس مجلسی نمود که تحت عنوان شورای مشورتی زیر نظارت پادشاه عمل می کند. در این شورا، تنها یک شیعه عضویت داشت. در ژوئیه 1997، شاه فهد اعضاء را از 60 نفر به 90 نفر افزایش داد؛ شورای جدید 4 عضو شیعه داشت. به نظر برخی مفسران، انتصاب چهار عضو شیعه منعکس‏کننده آمار رسمی سعودی در مورد شمار شیعیان است که آن‏ها را تقریبا 4 درصد جمعیت کشور برآورد می‏کند. به گمان تحلیلگران، شاید افزایش تعداد نمایندگان شیعه نمادی بوده است از تلاش برای ایجاد توازن در روابط با شیعیان.

تحلیل رخداد

عربستان سعودى، به دلیل قرارگرفتن در منطقه استراتژیک خلیج فارس و دارا بودن بزرگ ترین ذخایر نفتى جهان، از نگاه بین المللى ارزش بسیار زیادى دارد. در جهان اسلام نیز، این کشور با داشتن پیشنیه تاریخى بسیار کهن و استقرار خانه خدا در آن، نقش بسیار مهمى ایفا مى کند. عربستان کشورى مذهبى است که قوانین آن برپایه اسلام وهابى است و عملاً تمامى سیاست کشور بر پایه این آیین رسمى پایه ریزى شده است. درهم تنیدگى وهابیت با قومیت سعودى، باعث شده تا مذاهب دیگر بخصوص شیعیان عملا در حاشیه قرار گیرند. با تأسیس پادشاهى سعودى در سال 1932 میلادى، سرکوب و به حاشیه راندن شیعیان، رنگ دولتى به خود گرفت و به سیاست رسمى رژیم تبدیل گردید. آغاز بنيانگذاري عربستان سعودي مدرن و تسريع ساخت دولت، تضعيف جدي نهادهاي شيعي را به دنبال آورد. نتيجه ناگزير اينکه، رژیم سعودى به طور همزمان، ابزارهاى مختلفى را براى آرام کردن و به حاشیه راندن اقلیت شیعه به کار گرفت.

به شکل قانونی، سازمان یا گروه سیاسی شیعی در عربستان فعالیت ندارد؛ اما تعدادی سازمان‏ها و شبکه‏های غیررسمی وجود دارند که مطالبات و حقوق شیعیان را دنبال می‏کنند. مشارکت شیعیان در جامعه عربستان از تمام شیعیان عرب کمتر است. آن‏ها بسیار محرومند؛ به این معنا که تنها شیعیانی هستند که نه فقط از تبعیض در عمل، بلکه از تبعیض‏های قانونی در این کشور رنج می‏برند و تقریبا بکلی از اظهار علنی سنن مذهبی خود محرومند؛ آنان دور از پایتخت و مرکز تجاری جده تمرکز یافته‏اند تا از کانون توجه عمومی به دور باشند، البته به استثنای حضورشان در نزدیکی مرکز نفتی «ظهران» که از اهمیت ویژه‏ای برخوردار است. اگر امروزه زندگی روزمره شیعیان تا حدی آرام است، صرفا به این دلیل است که آن‏ها (به جز برخی موارد) نتوانسته اند همچون شیعیان بحرین، که البته در فضایی بسیار بازتر زندگی می‏کنند، به طور علنی برای آرمان‏هایشان مبارزه کنند. هرگونه اظهار علنی هویت شیعی به شدت و مکرر سرکوب شده است. این واقعیت، که آن‏ها در قلب مراکز نفتی پادشاهی سعودی در قسمت شرقی کشور (که منطقه استراتژیک و حساسی است) ساکنند، موجب حساسیت بیشتر موضوع شده است. بدین دلیل است که شیعیان احساس می‏کنند «تشیع» در واقع، تنها هویتی است که امروزه در این کشور پادشاهی در پیش روی آنان قرار دارد. آن‏ها واقعا شهروندان عربستان سعودی نیستند و حکومت پادشاهی آنان را از خود طرد کرده، مظنون به حساب آورده و در پایین‏ترین سطح نظام اجتماعی جای داده است. در نتیجه، اساسا هویت مهم دیگری برای انتخاب در پیش‏روی شیعیان قرار ندارد و به همین دلیل، آن‏ها به‏طور غیر ارادی به هویت اصلی شیعی خود تشبث می‏جویند. تنها زمانی که نظام سیاسی و اجتماعی کشور تغییر کند، شیعیان می‏توانند در چارچوب جامعه سعودی هویت فراگیری «تعلق به کشور» را برگزینند.

شیعیان در دوران حاکمیت سعودی‏ها، همواره در معرض تبعیض‏های رسمی و تضییع حقوق اجتماعی‏شان قرار داشته‏اند. به لحاظ مذهبی، شیعیان در معرض تبعیض دینی نظام‏مند، رسمی و قانونی قرار دارند. در سال 1927 علمای رده بالای سعودی فتوایی صادر کردند که بر تکفیر شیعیان دلالت داشت و بیان می‏کرد که «شیعیان حق ندارند اعمال دینی را بجا آورند و اگر این تحریم را زیر پا بگذارند، باید از سرزمین مسلمانان تبعید شوند.» حق شیعیان برای احداث مساجد یا رسیدگی به عبادتگاه‏های دینی خود به شدت محدود شده است. آنان مجاز نیستند هیچ نوع آثار مکتوب مذهبی درباره تشیع در اختیار داشته باشند. از نظر فرهنگی، به شدت سرکوب شده‏اند. کتاب‏ها، سرودها و نوارهای مذهبی شیعی ممنوعند و در اختیار داشتن آن‏ها مجازات به همراه دارد. استفاده از برخی اسامی شیعی نیز غیرقانونی است. تغییر نام ایالت قدیمی “الحساء” به “ایالت شرقی” ـ عنوانی فاقد محتوای فرهنگی ـ نیز در همین زمینه صورت گرفته است. شیعیان مجاز نیستند کتاب‏هایی درباره تاریخ یا فرهنگشان منتشر کنند. در نظام آموزش و پرورش نیز تعالیم وهابی بر شیعیان تحمیل می‏شود. به لحاظ سیاسی شیعیان از تمامی مشاغل مهم حکومتی محرومند و حتی در امور مربوط به مناطق خود نیز از حق خودمختاری و خودگردانی برخوردار نیستند. اینان هیچ نفوذی در حکومت سعودی ندارند و تنها اندکی از مشاغل دولتی را در دست دارند. ورود شیعیان به دست‏کم 50 درصد دانشگاه‏ها و مؤسسات تحقیقاتی ممنوع است. در دادگاه‏ها به شیعیان اجازه شهادت نمی‏دهند. علاوه برآن، جایگاه شیعیان با سنیان در دادگاه برابر نیست. در دادگاه‏های سعودی، هیچ قاضی شیعه‏ای وجود ندارد. از نظر اقتصادی هم استان «الحساء»، از رفاه عمومی، که مشخصه بخش‏های دیگر کشور است، سهمی ندارد. این وضعیت طی دهه گذشته تا حدی بهبود یافته، اما فاصله همچنان چشمگیر است.

در چارچوب مباحث مربوط به مهار و سرکوب حرکتهای قومی می توان برخورد حکومت عربستان با شیعیان این کشور را با توجه به پیروزی انقلاب اسلامی ایران، نفوذ شیعیان در عراق و همچین فشار سازمانهای حقوق بشری و نهادهای مدنی تحلیل نمود، بدین صورت که با پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1979 و طرح مباحثی که مختص به انقلابات در سراسر کشورها بوده، عربستان از موضوع صدور انقلاب تا حدودی نگران بود، چرا که احساس می نمود که این موج ممکن است به این کشور سرایت کند و باعث بیداری جنبش ها و حرکت های قومی بویژه در بین شیعیان این کشور شود. موضوعی که نه تنها عربستان بلکه بیشتر کشورهای حوزه ی خلیج فارس از این موضوع نگران بودند. ذهنیتی که تا قبل از سقوط صدام و قدرت گیری شیعیان در عراق عملا کمرنگ شده بود، اما با سقوط صدام و نفوذ شیعیان در عراق دوباره این موضوع مطرح گردید که با توجه به شرایط جدید گزینه ی مناسب در برخورد با شیعیان چیست؟ و از سویی با توجه به فشارهای بین المللی و گسترش شبکه ها و نهادهایی حقوق بشری کدام سیاست می تواند هزینه های کمتری در بر داشته باشد؟ این پرسش هایی است که امروزه مقامات سعودی با توجه به آن، سیاست یک گام به پیش و دو گام به پس را در برخورد با شیعیان لحاظ کرده اند. بنابراین با چنین وضعیتی، شیعیان با سناریوهای چهارگانه ای پیش رو هستند که برخی از آنها در تاریخ مبارزاتی آنها به کارگرفته شده و برخی دیگر هم در فضای جدیدتری مطرح گشته است که به آنها می پردازیم. بنابراین با چنین وضعیتی، شیعیان با سناریوهای چهارگانه ای پیش رو هستند که برخی از آنها در تاریخ مبارزاتی آنها به کارگرفته شده و برخی دیگر هم در فضای جدیدتری مطرح گشته است که به آنها می پردازیم.

دورنمای رخداد

شیعیان تاکنون در میان جناح مخالف، کاملاً تنها مانده‏اند و آینده‏ای دشوار در پیش‏رو دارند. شیعیان سعودی همچون دیگر فعالان سیاسی شیعه، در کشورهایی همچون پاکستان و ترکیه، در مورد جنبش‏های اسلامگرای سنی آسوده‏خاطر نیستند؛ چرا که معتقدند، بعید است این‏گونه جنبش‏ها اهل تساهل با شیعیان باشند. در نتیجه، روشن است که وضعیت شیعیان در رژیمی سکولار بهتر از وضعیتشان در یک رژیم اسلامگرای سنی خواهد بود. به همین دلیل، بسیاری از شیعیان نسبت به آینده خود در عربستان بدبین هستند و اظهار می‏دارند که تنها زمانی که رژیمی دموکراتیک بر سر کار بیاید، این کشور امکانی برای یکپارچگی خواهد داشت. فعّالان سیاسی شیعه، امروز همچنان در مورد مسائل جاری در کشور اختلاف نظر دارند. بسیاری معتقدند که رژیم به صورت جدی به عهد و پیمان خود پایبند نبوده و وضعیت همکیشان آن‏ها به اندازه کافی بهبود نیافته است. دیگر شیعیان بر این باورند که با وجود ناکامی حکومت در انجام کامل تعهداتش نسبت به جامعه ی شیعی، پذیرش شرایط اندک بهبودیافته کنونی، از بازگشت به حالت مقابله و درگیری بهتر است. آن دسته از رهبران شیعه، که دیدگاه‏های افراطی‏تری در این خصوص دارند، عمدتا بازداشت شده یا در خارج از پادشاهی کشور به‏سر می‏برند.

امروزه راه‏های پیش‏روی شیعیان عربستان را می توان در چهار مورد زیر تحلیل نمود:

مخالفت فعال با رژیم سعودی؛ با استفاده از همه ابزارها، از جمله خشونت، به منظور تحمیل تغییراتی بنیادین بر نظام سیاسی. این خط‏مشی مستلزم یک سلسله اعمال خشونت‏آمیز از جمله بمب‏گذاری، ترور، شورش و اشکال دیگر مقاومت است. شیعیان در دهه‏های گذشته به برخی از این اقدامات مبادرت ورزیده‏اند، اما اعتقاد غالب بر این است که جامعه شیعه به اندازه کافی مسلّح نیست و از اسلحه علیه رژیم استفاده نکرده است.

استمرار مبارزه از طریق روش‏های مسالمت‏آمیز؛ این راهبرد متضمّن اطلاع‏رسانی جدّی‏تر و فعالیت تبلیغاتی است و تلاش برای همکاری با دیگر عناصر جامعه سعودی را، که خواستار تغییرات در کشورند، نیز دربرمی‏گیرد. از جمله این عناصر، نیروهای مخالف سکولار و لیبرال‏های سنّی‏اند که بسیاری از آن‏ها امروزه در خارج از پادشاهی هم فعالیت می‏کنند. مخالفان مذهبی سعودی را نیز می‏توان از همین جمله به حساب آورد.

کناره‏گیری و انزوا؛ در اصل، این راه فقط راهبردی [موقت] برای بقاست، تا زمانی که روزهای بهتر فرا رسند. با آگاهی از قدرت سرکوبگری که رژیم برای ضربه‏زدن به زندگی و آسایش شیعیان دارد، گزینه دوری از مخاطره‏جویی مطرح می‏شود. این شیوه بر مواردی تأکید می‏ورزد: روی آوردن به درون جامعه، حفظ اصول اولیه فرهنگ و شیوه زندگی شیعی، خودیاوری، و در صورت امکان، اتّکا به حمایت مالی خارجی برای بقا. این رویکرد مستلزم هیچ نوع مواجهه با رژیم نیست، و در واقع، عدم تعامل با رژیم جز در موارد ضروری را توصیه می‏کند.

همکاری و همزیستی؛ این گزینه شیوه‏ای است که در حال حاضر، جنبش اصلاحات در پیش‏گرفته و احتمالاً مورد پسند بیشتر شیعیان سعودی است و همانطور که در متن اشاره شد، شیخ حسن الصفار از رهبران شیعی امروزه معتقد به این روش می باشد. این خط‏مشی در نکات ذیل خلاصه می‏شود: پذیرش وضعیت موجود، پرهیز از درگیری، و جست‏وجوی روزنه‏هایی برای تغییر و اصلاح. در عین حال، همزیستی متضمّن تسلیم نیست. این خط مشی راهی برای گفت‏وگو و مذاکره باقی می‏گذارد و نیز در خصوص کاهش تدریجی تبعیض علیه شیعیان. با این‏همه، مشکل راهبرد همزیستی آن است که کاملاً وابسته به حسن نیت دیگر احزاب، دولت و تشکیلات دینی وهّابی بوده و نیز در گرو توافق اعلام شده یا ضمنی آن‏هاست، اگر قوای دولت به هر دلیل، موجب افزایش فشار بر شیعیان شوند، همزیستی راهبردی غیرقابل دفاع خواهد شد.

بنابراین می توان گفت که با توجه به پیروزی انقلاب اسلامی ایران و نفوذ شیعیان در عراق از بعد خارجی و سیاستهای سلفی گری در بعد داخلی که در ایدئولوژی این کشور وجود دارد و نمود آن در سیاستهای داخلی این کشور به وضوح قابل لمس است، می توان اینگونه به سوال مطرح شده پاسخ داد که مخالفت با شیعیان تا زمانى که وهابیت از ارکان و اجزاى اصلى رژیم سعودى باشد، از سوى این رژیم حمایت و بنابر مقتضیات زمان و برآوردهاى استراتژیک به کار گرفته خواهد شد؛ هم چنان که عربستان از این ابزار براى کنترل بخش هاى شیعه نشین خود و دیگر مناطق شیعه نشین در کشورهاى همجوار، از جمله عراق و بحرین و گسترش وهابى گرى در نقاط دیگر از جمله آسیاى مرکزى، افغانستان و پاکستان بهره برده است؛ اگر چه حوادث 11 سپتامبر تا حدودى موجب شد تا از جو شیعه ستیزى و شیعه زدایى در عربستان کاسته شود؛ اما با سقوط رژیم عراق و قدرت یافتن شیعیان در این کشور، این روند بار دیگر تقویت شده و خصومت بین شیعه و وهابى افزایش یافته است؛ از سوى دیگر، اگر چه سیاست حکومت سعودى در قبال شیعیان، از خصومت ذاتى و ریشه اى از بدو تأسیس به رودررویى در پى رویدادهاى 1979 و در سال هاى اخیر و بعد از قدرت یافتن ملک عبدالله به تنش زدایى گراییده؛ اما حاکمان سعودى، همچنان که گفته شد، از روى هدف، متناوبا و با احتیاط، محوریت ها و تبعیض ها را علیه شیعیان اعمال مى کنند. اما با توجه به وضعیت سیاسی عربستان که امروزه با موضوع جانشینی روبرو گردیده که می تواند دورنمای این کشور را با تغییراتی روبرو سازد و از سوی دیگر دعوت رهبران شیعی از گروههای شیعی برای گفتگو و چانه زنی با حکومت، و همچنین فشار سازمانها و نهادهای بین المللی، می توان این سناریو را مطرح کرد که با ورود نسل جدیدی از رهبران سعودی که بعضا از نخبگان تحصیل کرده و اصلاح طلب این کشور هستند، شیعیان با اتخاذ سیاستهای راهبردی که امروزه تا حدودی میان آنها پذیرفته شده، می توانند در چارچوب نظام سیاسی عربستان به خواسته های خود دست یابند و هویت فراموش شده ی خود را بازیابند

مطالب مرتبط