مركز بين المللي مطالعات صلح – IPSC
در جهان دگرگون شده امروزی و در شرایطی که وابستگی متقابل بین ملت ها افزایش یافته، مفهوم قدرت و دیپلماسی هم مانند دیگر مفاهیم عرصه روابط بین اللملل دچار تغییر شده اند. به این ترتیب، مفهوم قدرت در بسیاری از موارد، دیگر صورتی سخت و نظامی ندارد. يعني امروزه قدرت نرم به عنوان عامل مهمی در روابط بین کشورها شناخته می شود و پیوسته بر اهمیت آن افزوده می شود. برخي هرآنچه تحسین افکار عمومی جهانی از فرهنگ و تمدن، تصحیح برداشت افکار عمومی نسبت به سیاستها و رفتارهای در محیط بینالمللی را سبب گردد، جزو ابزارهای قدرت نرم و اهداف اعمال آن مي دانند. در اين بين ايران نیز به عنوان یکی از کشورهای مهم خاورمیانه با توجه به پشتوانه اقتصادی فرهنگي تمدني خود تلاش کرده است تا از این قدرت در سیاست خارجی خود بهره برد. در این راستا برای شناخت بیشتری از توان و نقش قدرت نرم ايران و آسيب شناسي آن گفتگویی با دکتر محمود رضا گلشن پژوه کارشناس قدرت نرم و معاون موسسه مطالعات بینالمللی ابرار معاصر تهران ترتیب داده ايم:
واژگان كليدي: نقش قدرت نرم در سیاست خارجی ايران، توانايي قدرت نرم در سیاست خارجی ايران، آسيب شناسي نقش قدرت نرم در سیاست خارجی ايران،
مركز بين المللي مطالعات صلح: نقش و قدرت جنبههای فرهنگي و تمدني قدرت نرم ايران در سطح خاورمیانه و جهان اسلام چگونه مورد بررسی و تحلیل شما قرار میگیرد؟
قدرت نرم، عرصهای است که گرچه ورود آن به مباحث آکادمیک سیاست خارجی عمری کوتاه و حدوداً ۲۰ ساله دارد، اما اجرای آن در سیاستهای خارجی کشورها به سالیانی بسیار دور بازمیگردد. تقریباً تمامی دولتها به مثابه بازیگران عرصه بینالملل تلاش دارند تصویر و وجههای مناسب و جذاب از رفتار خود در صحنه جهانی به نمایش بگذارند. ایران نیز از این قاعده مستثنا نیست و بهواسطه جایگاه ویژهای که هم در جهان اسلام و هم منطقه خاورمیانه دارد، ظرفیتهای عظیم و غالباً بالقوهای (و متأسفانه نه بالفعل) در این حوزه به خود اختصاص داده است.
مركز بين المللي مطالعات صلح: پيشينه تمدني و فرهنگي چند هزار ساله ايران چه نقشی در بهرهبرداری تهران در سیاست خارجی خود داشته است؟
مؤثر بوده، اما نه متناسب با ظرفیتهای حقیقی آن. متأسفانه چون ما تاکنون به شکلی صحیح و دقیق نتوانستهایم از ادغام دو عامل تنومند و مقتدر اسلامیت و ایرانیت بهره لازم را در اقتدار نرم خود ببریم و ناخودآگاه در سطوح بالا تا پایین دستگاههای تصمیمساز و مجری خویش این دو عامل را غیرقابل ادغام و حتی برخی مواقع، در مقابل هم تعریف میکنیم، امکان استفاده از ظرفیتهای تمدنی و فرهنگی خودمان را نیافتهایم. این در حالی است که حتی با اعتقاد به تضاد در برخی حوزههای این دو مؤلفه، باز هم ظرفیت عملکرد آن به مراتب از وضعیت کنونی بیشتر است. خیلی از کشورها از تضادهای موجود در جامعه خود در جا انداختن مفاهیمی مثل مدارا، تحمل رأي مخالف یا چندگانگی فرهنگی بهره بردهاند و بهجای مانع، از آنها تختههای پرش در حوزههای قدرت نرمی خودشان ساختهاند.
مركز بين المللي مطالعات صلح: مهمترین شاخصهها و تواناییهای کنونی قدرت نرم ايران در سياست خارجي شامل چه مواردی است؟
از یکسو جاذبههای فرهنگی، تمدنی، باستانی و سنتی ایران و از سویی دیگر جذابیتهای فرهنگ متعالی تشیع و ظلمستیزی ایرانیان، مؤلفههایی هستند که در صورت تعریف و تحلیل صحیح و قابل فهم برای افکار عمومی جهانی، ظرفیتهای عظیمی در اقتدار نرم کشور پدید میآورند. ولی اگر به شکلی صحیح و هوشمندانه به آنها توجه نشود، تمام این ظرفیتها میتوانند از سوی رقبا و بدخواهان به شکل عوامل خنثی یا تهدیدزا معرفی شوند. نباید فراموش کرد که حوزه قدرت نرم، همانند سایر وجوه قدرت، عرصه رقابتی نفسگیر است و حتی یک روز غفلت، یک رقیب همسایه، که از نگاه ما به گردپای ما نیز نمیرسد را یک قدم جلوتر خواهد انداخت.
مركز بين المللي مطالعات صلح: ظرفیتهای استفاده نشده کشور در حوزه قدرت نرم چه نقشی در وضعیت کنونی قدرت نرم ايران داشته است؟
متأسفانه از آنجاکه نقش ابزارهای غیردولتی در سیاست خارجی کشورمان به درستی و وضوح تبیین نشده، نمای بیرونی سیاست خارجی ایران، یک نمای غالباً دولتی است. بنابراین در بحث قدرت نرم نیز، هر آنچه تأیید و صلاحدید دولت را همراه خود داشته باشد قابلیت نمایش مییابد. این امر به خودی خود امری صرفاً منفی نیست، اما زمانیکه تنوع ابزارهای قدرت نرمی را از ما بگیرد و مفهوم قدرت نرم را در چند حوزه مشخص محدود کند، مطلوب نیست. در حقیقت صرفاً دولتی دیدن یک موضوع، قابلیت مانور آن را کاهش داده، خطر انتخاب مسائل بر مبنای رویکردها و علایق سیاسی یک طیف خاص را واقعی میسازد. به همین دلیل است که با نگاهی به سیر توجه و بهرهبری از منابع و مؤلفههای قدرت نرم کشورمان میبینیم که در دورهای تمرکز بر برخی حوزهها بسیار بیشتر بوده و در دورهای دیگر، تمامی آن حوزهها نیمه کاره رها شده، حتی تقبیح شده، و بر مؤلفههایی دیگر تأکید شده است. با این نگاه کلی میتوان حجم عظیمی از قابلیتهای اقتدار نرم جمهوری اسلامی ایران را یافت که یا اصلاً توجهی به آنها نشده یا رها شده یا به شکلی مصنوعی مورد توجه زیاد قرار گرفته است.
مركز بين المللي مطالعات صلح: آيا برخورداری از رسانههای دیداری و نوشتاری همچون شبکههای ماهوارهای خبری تاثیری در افزایش قدرت نرم و نوع نفوذ ايران در منطقه داشته است؟
یقیناً. با این حال حساسیت و ظرافت بحث رسانه، حوزهای را میسازد که نیازمند آسیبشناسی دائم و با نگرشی وسیع و باز است. رسانه به عنوان یک ابزار قدرت نرم نیازمند بازتولید دائم اقتدار خود و همچنین گسترش مخاطبان است. باید دید آیا به مرور زمان رسانههای برونمرزی ما در حال جذب مخاطب بیشتر هستند؟ اگر بله، چه باید کرد که این روند حالت صعودی خود را حفظ کند و اگر خیر، چرا؟
مركز بين المللي مطالعات صلح: در نگاهی مقایسهای توانایی و بهرهگیری ايران از قدرت نرم در سیاست خارجی خود چه تفاوتی با کشورهایی مانند مصر و ترکیه دارد؟
راجع به مصر جدید، در حال حاضر نمیتوان ارزیابی دقیقی به دست داد. روند تحولات مصر در دو سال گذشته بهگونهای بوده که به منحنی قدرت نرم این کشور حالتی سینوسی داده. باید منتنظر بود و دید آینده رفتار اخوان، نتیجه زورآزماییهای خیابانی و جهتگیریهای سیاست خارجی این کشور بر چهره اقتدار نرم این کشور چه خواهد بود. اما در مورد ترکیه، حداقل میتوان گفت که در دهه گذشته تلاشی نظام مند برای افزایش مؤلفههای اقتدار نرم این کشور از سوی دولت آن صورت پذیرفته. تمرکز بسیار بر بحث جذب گردشگر، سرمایهگذاری بالا در حوزه سریالهای تلویزیونی و همچنین استفاده از مانورهای محاسبه شده در سیاست خارجی، همچون کشتیهای کمکرسان به غزه، مخالفت با رژیم اسرائیل و نمایش خود به عنوان کشوری الگو برای انقلابهای عربی و نزدیکی با نیروهای معارض سوری از جمله اقداماتی بوده که نشان میدهد ترکیه سرمایهگذاری بسیاری در جذب افکار عمومی عرب به انجام رسانده است. قصد ما اینجا ارزشگذاری بر این اقدامات نیست، گو اینکه برخی کارشناسان این اقدامات را در مجموع، سبب افول وجهه ترکیه میدانند. با این حال این امر حداقل نشان میدهد ترکیه توجه، تمرکز و سرمایهگذاری بالایی در این حوزه داشته و به اهمیت آن پی برده است.
مركز بين المللي مطالعات صلح: رويكرد رسانهاي و فرهنگي غرب درمورد ايران (انجام نظرسنجي در مورد ايران و ایران را بزرگترین دشمن امنیت ملی آمریکا دانستن، ساخت فيلمهايي همچون آرگو و….) چه تاثيري در نگاه جهان به قدرت نرم ايران دارد؟
متأسفانه بیتأثیر نیست. این یک واقعیت است که تصویر یک کشور، بیش از آنکه ناشی از واقعیتها و اهداف و اصول آن باشد، بر ساخته اطلاعاتی است که از سوی رسانهها له یا علیه یک کشور داده میشود. این همان تیغ دو لبه رسانه است که هم حامل نقاط قوت است و هم شامل آسیبپذیری و همان اندازه که ما را آسیبپذیر میسازد به ما امکان استفاده از آن در جهت منافع ملی را نیز ارائه میدهد. به هر حال به نظر میرسد در مقابل سالها تبلیغات منفی علیه ایران، بهویژه در چند سال گذشته، حجم اقدامات ما در مقابله با این روند منفی رسانهای، اصلاً تناسبی با حجم حمله نداشته است.
مركز بين المللي مطالعات صلح: با نگاهي آسيبشناسانه عوامل کاهنده قدرت نرم در سياست خارجي کشور چيست؟
به نظر من مهمترین عامل که تأثیری منفی بر سیاستهای قدرت نرمی کشور دارد، فقدان راهبرد مشخص و همچنین هماهنگی لازم میان دستگاههای ذیربط است. بهعنوان مثال گرچه ما سیاستهایی کلی در حوزه جذب گردشگر و آشنا نمودن افکار عمومی جهانی با ظرفیتهای عظیم گردشگری کشور تدوین کردهایم، اما تقریباً به هیچ یک از آنها عمل نمیکنیم. دلیلش هم واضح است: ما تعریف مشخصی از گردشگر نداریم و چون بهواسطه تجربه تاریخی، وزن نگاه امنیتی در حوزههای فرهنگی ما، سنگینی بیشتری دارد، نگاهمان به بحث گردشگری بیشتر تهدید محور است تا فرصتمحور. بگذارید مثالی را خدمتتان عرض کنم: صنعت گردشگری هند پس از وقایع ۱۱ سپتامبر رکود شدیدی را به خود دید. دلیلش هم این بود که بهدلیل فضای حاصله و همچنین تبلیغات منفی، اصولاً هرگونه سفر به مقصد خاورمیانه، آسیای مرکزی و آسیای جنوب قاره جذابیتش را برای گردشگران از دست داده بود. هندیها در آن زمان کمپینی را راه انداختند به نام Incredible India و با هماهنگی و همدلی تمامی بخشهای ذیربط چند سال تلاش کردند تا با ارائه تصویری جذاب از جاذبههای گردشگری، فرهنگی، سنتی و حتی مذهبی هند، تصویر مخدوش شده را بهبود دهند که اثر هم نمود. حتی اکنون هم تلاش وسیعی میکنند تا وجهه تخریب شده کشورشان به دلیل اخبار منفی اخیر درخصوص بحث تجاوزهای گروهی را ترمیم کنند. میخواهم بگویم که در مقابله با تحولات منفی و امواج رسانهای نباید قهر کرد یا انتظار داشت افکار عمومی خودشان تحقیق کنند و بدانند که فرضاً آنچه راجع به ایران گفته میشود صحت ندارد. باید مانند آب سیال بود و در مواجهه با هر خرابکاری، مانع یا شیطنت و توطئه، بهدنبال مسیری دیگر برای جاری شدن گشت. ما اگر همین رویکرد را در خصوص آداب و سنن غنی اسلامی ـ ایرانی خود؛ موسیقی، هنرهای دستی، اکوسیستمهای بکر، آثار و ابنیه تاریخی و همچنین فرهنگ خوشرو، پذیرا و مهماننواز خودمان داشته باشیم میتوانیم این فرایند تخریبی را تغییر مسیر دهیم. لذا اول باید سیاستی درست و معتدل داشته باشیم، بعد هماهنگی نهادی و بعد هم ابتکار و هوشمندی. باقی قضایا به مرور راه خودش را پیدا خواهد کرد.
گفتگو: فرزاد رمضانی بونش