دکتر گلناز سعیدی
استادیار دانشگاه پیام نور
مرکز بین المللی مطالعات صلح –IPSC
سرزمین پهناور ایران به ویژه خلیج فارس از دیرباز مورد توجه کشورها و دول اروپایی بوده است این موضوع از دوران تمدن یونان باستان و سپس سده های میانه و دورة معاصر قابل بررسی بوده است جغرافی نگاران و مورخان بسیاری در جهان این دریا را به نامهای دریای پارس، خلیج فارس و یا خلیج العجم یاد کرده اند.
در کتیبه ای که از داریوش بزرگ پادشاه هخامنش در تنگه مولز یافته اند، در عبارت درایه تیه هچا پارسا آیی تی یعنی دریایی که از پارس می رود یا سر می گیرد، نام دریای پارس آمده است.
یونانیها نخستین مردمی بودند که با این دریا، نام پرس و به سرزمین ایران، پارسه، پرسای، پرسپولیس یعنی، شهر یا مملکت پارسیان داده اند.
در واقع ایران را به نام خلیج فارس می شناختند و تمام این انگیزه ها مهمترین گرایش اروپائیها برای حضور آنها در این منطقه بوده است با بررسی تاریخ روابط خارجی و سیاست خلیج فارس به این نکته دست می یابیم که اولین حضور رسمی اروپایی ها به عنوان برقراری روابط تجاری و در واقع با اهداف سیاسی، دوران حکومت صفوی را در کتابها و سفرنامه های باقی مانده در ذهن ما تدامی می کند. در این دوران (روی کار آمدن سلسلة صفوی) مساعی زمامداران ایران بیشتر در راه حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور در برابر مهاجمین بیگانه بکار می رفت. رسمی شناختن مذهب شیعه پس از متجاوز از صدوبیست سال جنگهای متناوب با ترکهای سنی مذهب در نهایت منجر به عهدنامة قصرشیرین در سال 1639 میلادی با دولت عثمانی شد که مرزهای بین دو کشور را تثبیت نمود و صلحی بوجود آوردند که تا حدود یک قرن بعد دوام داشت. از همین زمان سیل پیشنهادات و تلاش برای برقراری روابط خارجی و سیاسی کشورهای چون پرتغال، انگلیس، آلمان، هلند، فرانسه و روسیه با ایران آغاز گردید که ایران به ویژه خلیج فارس را دستخوش تحولات بسیار سیاسی و اقتصادی نموده سعی دارم در این پژوهش به چگونگی غلبه و تسلط اروپائیها از ابتدای قدرت صفوی تا انعقاد قرارداد 1907 و تقسیم خاک ایران توسط آنها بپردازم و نتایج آن را مورد تجزیه و تحلیه قرار دهم.
پیشینة تاریخی خلیج فارس
جغرافی نگاران و مورخان جهان، چه در دوران باستان، و چه در سده های میانه و دورة معاصر، از این دریا به نامهای دریای پارس، خلیج فارس و یا خلیج العجم یاد کرده اند و جز آنها نامی نمی شناسند.
کهن ترین قومی که بررسی زمین را آغاز کرد، بابلیان بودند. آنان در آثاری که از 2500 سال پیش باقی مانده است، زمین را صفحة مسطحی فرض کردند، محاط در رودخانه آب شور (خلیج فارس) که آشوریان آن را در کتیبه های خود نارمرتو (رود تلخ) یاد کرده اند و این کهن ترین نامی است که از خلیج فارس بر جای مانده است.
بنا به نوشتة تاریخ و جغرافیا نگاران یونانی، که پیش از میلاد مسیح می زیسته اند چون هرودوت (484-425پ.م) کتزیاس (445-380پ.م)، گزنفون (430-352پ.م)، استراین (63-24پ.م.) یونانیها نخستین مردمی هستند که با این دریا، نام پرس و به سرزمین ایران، پارسه، پرسای، پرسپولیس یعنی، شهر یا مملکت پارسیان داده اند.
در کتیبه ای که از داریوش بزرگ پادشاه هخامنش در تنگه سوئز یافته اند، در عبارت درایه تیه هچا پارسا آیی تی(2) یعنی دریایی که از پارس می رود یا سر می گیرد، نام دریای پارس آمده است نئارخوس، سردار مقدونی موجب ناموری خلیج فارس شده است. وی در سال 326پ.م. به دستور اسکندر مقدونی، دریای پارس را با کشتی دور زد و از رود سند گذشت و تا دهانة آن پیش رفت.
در زمانی ساسانیان نیز خلیج فارس را دریای پارس می گفتند. تاریخ نگار یونانی فلاویوس آریاتوس(3) که در سدة 2م. می زیست، در کتاب معروف خود انابازیس یا تاریخ سفرهای جنگی اسکندر، ضمن شرح دریا نوردی نئارخوس(4) که به امر اسکندر مأموریت یافته بود، از رود سند به دریای
1- nar marratv
2- drayatya hacha parsa aity
3- flavius arrianus
4- nearchus
در برسی های به عمل آمده از کتابهای تاریخی گذشته به این نتیجه می رسیم که هیچ دریایی به اندازه خلیج فارس توجه دانشمندان زمین شناسی، کارشناسان عتیقه، تاریخ نگاران، جغرافیا نویسان، سیاستمداران و جنگجویان را به خود معطوف ساخته باشد. سرگذشت رویدادهای خلیج فارس به قدیمی ترین دوره های تاریخی می رسد و ذکر آن در تاریخ بشری، مقدم به تمام دریاهای دیگر آمده است. جایگاه مرکزی آن در یکی از مهمترین جاده های بین خاور باختر از ابتدای آغاز تاریخ، اهمیت ویژه ای به آن داده شده است. در حالی که هنوز آبهای دریای مدیترانه با حرکت کشتی ها شیار نشده بود، رویدادهای بزرگی در پهنة خلیج فارس روی می داد، که در مسیر تکاملی نژاد بشر اهمیت زیادی داشت.
تاریخ پیشین خلیج فارس و پیرامون آن کاملاً روشن نیست و آن چه در این باره گفته می شود از دایرة فرض و گمان بیرون نیست. مآخذ بسیاری از اساطیر و افسانه های قدیم و آثار تاریخی، چون تو راه و کتیبه های میخی اطلاعات خوبی را در مورد خلیج فارس به ما داده است و همچنین دانشمندان انسان شناس از جمجمه و استخوانهای نژادهای گوناگون قدیم و جدید هم به پدیده های مهمی دست یافته اند با بررسی اسناد و مدارک مشخص می شود که قدر مسلمی بابلی ها دارای نیروی دریایی بوده و هم در دریا و هم در رودخانه کشتی رانی می کرده اند.
بابل در نزدیکی خلیج فارس و کنار رودهای بزرگ دجله و فرات واقع شده و به این جهت مرکز ارتباطات دریاهای هند، اسود و خلیج فارس به شمار می رفته و این دریاها به ویژه خلیج فارس مهد تاریخ و فرهنگ و تمدن غنی بشر بوده است.
اروپایی ها در خلیج فارس:
اروپا همواره برای یافتن راهی به هند در نیمه دوم سدة پانزدهم میلادی تلاشی ناایستا را آغاز کرد. این تلاش به یافتن راهی از جنوب آفریقا به اقیانوس هند در 1486 میلادی، یافتن قارة آمریکا در 1492 میلادی و رسیدن و اسکودوگاما به هند در سال 1498 میلادی انجامید. رسیدن دوگاما به هند همزمان با روی کار آمدن سلسلة شاهان صفوی و یکپارچگی سیاسی ایران شد. یکپارچگی ایران هر چند شاید جلوی چیرگی گسترش جویان اروپایی به این سوی جهان را می گرفت. ولی از سوی دیگر زمینة چیرگی سیاستی را که می توانست گفتگو گرانه و زیرکانه ره جویی کند، فراهم می آورد.
بعد از راه یابی پرتقالی ها به هند در سالهایی که هنوز شاه اسماعیل صفوی نتوانسته بود بر همة آن چه ایران بود دست یابد، دریانوردی به نام آلفونسودوآلبوکرک در سال 1507 به جزیرة مرمز لشگر کشید و از امیر آن جزیره که تنها دوازده سال داشت خواست تا سر به فرمانی از شاه پرتقال را بپذیرد، ولی وی نپذیرفت و از آن رو دو آلبوکرک به آن جزیره حمله کرد و بر آن غلبه یافت و امیر خردسال آن را خراج گزارشاه پرتقال نمود.
با چیرگی پرتقالی ها بر هرمز، کالاهای بازرگانی پرتقال از پرداخت عوارض در خلیج فارس آزاد گشت و بازرگانی کشتی های دیگر کشورها، به آن که پرتقال بخواهد بازداشت شد. دو آلبوکرک دژی در جزیرة هرمز بر پا داشت و به گسترش بازرگانی پرتقال در خلیج فارس کمر بست.
شاه اسماعیل سر به فرمانی امیر هرمز به شاه پرتقال را در برابر کمک نیروی دریایی پرتقال به ایران در لشکر کشی به بحرین ورویارویی با عثمانی پذیرفت و پرتقال را فرصت به دست آمده سود برد و توانست پس از چندی بندر گمبرون را در دست داتش. تا آن که در آن سال شاه عباس صفوی این بندر را باز پس گرفت.
از نیمه دوم سدة شانزدهم میلادی سروکلة انگلیسی ها و کمپانی هند شرقی نیز در دهانة خلیج فارس پیدا شد.
آنها تلاش می کردند تا با ایران پیوندهای اقتصادی برقرار کنند و به خلیج فارس راه یابند و در برابر پرتقالی ها می کوشیدند راه انگلیسی ها را برای رسیدن به خلیج فارس ببندند.
انگلیس در راه دست یابی به خواست خود در اسل 1616 میلادی یکی از کارگزاران کمپانی هند شرقی به نام جان کروثر را به دربار شاه عباس فرستاد و از شاه صفوی خواست تا دست آنها را در فروش پارچه های پشمی انگلیسی باز گذارد. شاه عباس نیز برای بستن راه بازرگانی عثمانی در خلیج فارس فرمانی داد که به موجب آن انگلیسی ها اجازه یافتند در هر جایی از خلیج فارس که بخواهند بتوانند به برپایی بندر و کارهای بازرگانی بپردازند. پس از بسته شدن پیمان صلح میان ایران و عثمانی در سال 1618 میلادی، شاه عباس که از دست اندازی های عثمانی به مرزهای باختری ایران آسوده گشته بود بر آن شد تا دگر باره بر جزیره ها و بندرها و کرانه های جنوبی ایران دست یابد و از آن رو دژ پرتقالی ها در جزیرة قشم را در میان گرفت و در پی آن بر رأس النجمیه که در دست امیر نافرمان هرمز بود دست یافت و به دنبال آن کوشید پرتقالی ها را از خلیج فارس براند و هرمز را به ایران باز گرداند و برای دست یابی به این خواستة خود خواهان کمک انگلیسی ها شد.
در زمان شاه عباس و به منظور کمک از انگلیس، اجازه ورود بازرگانان به بندر جاسک صادر شد. تلاش انگلیسی ها برای بهره جویی از امتیازی که شاه عباس به آنها داده بود سودی نداشت، زیرا ناوهای انگلیسی در مبارزه با پرتقالی ها شکست خوردند و عقب نشینی کردند و پرتقال در واکنش به رفتار ایران به قشم تاخت و بر آن جزیره چیره شد.
عملکرد پرتقال، ایران و انگلیس را به همکاری بیشتر و تلاش های هم سو برانگیخت. نتیجه گفتگوی هماهنگ امامقلی خان فرمانروای فارس و ادوارد موناکس نماینده کمپانی هند شرقی، دست یابی انگلیس به بهره هایی چون شریک شدن در گرداندن کار جزیرة هرمز و بهره های عوارض گمرکی آن جزیره و معاف شدن کالاهای انگلیسی از پرداخت حقوق بندری و گمرکی بود.
هم پیمانان ایران و انگلیسی در دسامبر سال 1621 میلادی جزیرة قشم را در آوریل سال 1622 میلادی جزیرة هرمز را از دست پرتقالی ها بیرون آوردند و پس از صد سال به چیرگی پرتقال به هرمز پایان داده شد.
تلاش انگلیسی ها برای بهره جویی های بازرگانی در سده های هفدهم و هیجدهم میلادی نیز پی گرفته شد و بر آن پایه ستیزه های سنتی از سوی آنان با اسپانیایی ها و پرتقالی ها و هلندی ها و فرانسوی ها در خلیج فارس انجام گرفت. در نیمه دوم سدة هیجدهم میلادی، انگلیس بزرگی و برتری ویژه ای در بازرگانی دریایی خلیج فارس به دست آورد و از نفوذ سیاسی خاصی در میان کشورهای کرانه ای خلیج فارس برخوردار شد.
انگلیس برای حفظ این برتری بازرگانی دریایی، بر آن شد که بازرگانی برون مرزی بندرها و جزیره های خلیج فارس را تنها ویژة خود ساز و از آن رو در سال های آغازین سدة نوزدهم میلادی به فرستادن سه دستة نظامی برای سرکوبی دزدان دریایی و پیدایش امنیت بازرگان و رویارویی با بی نظمی و ناامنی پدید آمده از سوی قبیله های نافرمان عرب به ویژه عرب های عمائی و قاسمی دست زد.
بیشتر دزدان دریایی از عرب های قاسمی بودند. آنان پیرامون شیخ نشین ابوظبی می زیستند و پی در پی به کشتی های انگلیسی می تاختند و خلیج فارس را ناآرام کرده و آسیب های سختی به درآمدهای بازرگانی ایران وارد می آوردند و ایران از آن جا که نیروی دریایی نداشت نمی توانست آنان را سرکوب و خلیج فارس را آرام کند. در سال های 1808 و 1810 میلادی، نیروی دریایی انگلیس حملاتی برای سرکوبی دزدان دریایی انجام داد ولی پیروزی های بدست آمده موقتی بود. در سال 1819 میلادی بار دیگر نیروی دریایی و زمینی انگلیس به فرماندهی ژنرال سرویلیام کی یر از بمبئی راهی خلیج فارس شد. پس از نیروی بزرگ رأس الخیمه به چنگ آنان افتاد و آن سرزمین و ایران و کشتی دزدان دریایی به آتش کشیده شد.
در ژانویه سال 1820 میلادی پیمانی به نام ((پیمان همگانی صلح با عشیره های عرب)) با شیخ های کرانة جنوبی خلیج فارس بسته شد و شیخ ها پذیرفتند که بر کشتی ها برگ ویژه و اجازه نامه ای که در بندر صادر شده باشد و شیخ آن بندر، آن اجازه نامه را به همراه داشته باشند که هرگاه کشتی های نیروی دریایی انگلیس راه آنها را ببندند هویت آنها آشکار باشد. بر اساس این پیمان، انگلستان برقراری امنیت در خلیج فارس را در دست گرفت.
در سال 1820 میلادی انگلستان با بستن زنجیره ای از این پیمان ها با شیخ های خلیج فارس نفوذ سیاسی خود را گسترش داد و نمایندة سیاسی انگلیس در بوشهر اعتبار یافت و بوشهر کانون حل مشکلات سیاسی میان دولت انگلیس و شیخ های عرب شد. تا آن جا که به نمایندة سیاسی انگلیس در بوشهر شاه بی تاج و تخت خلیج فارس می گفتند و به آرامشی که برآیند آن همه تلاش زیرکانه بود عنوان صلح بریتانیایی داده شد. این پیمان تا سال 1917 میلادی چیرگی انگلیس بر خلیج فارس را تأمین کرد.
ولی از غلبه انگلستان بر شیوخ کرانه های جنوبی خلیج فارس، انگلیس بر آن شد که بر بخشی از کرانه های شمالی نیز تسلط یابد.
هنگامی که در سال 1801 میلادی سرجان ملکم به ایران آمده بود تلاش کرد فتحعلی شاه قاجار را به واگذاری جزیره های قشم و هنگام به انگلیس که پایگاه های دریایی در آنجا تأسیس کند. و همین امر نشانة تن دادن انگلیس به مالکیت ایران بر آن جزیره ها بود.
انگلیسی ها سه سال در قشم ماندند و چون هوای آنجا را بسیار نامساعد دیدند نیروی خود را از قشم به جزیرة باسعید و که انگلیسی ها آن را با سادو می نامیدند، بردند و آن جزیره را تا سال 1879 به صورت پایگاه مرکزی و اسکادران نیروی دریای انگلیس در خلیج فارس نگهداری کردند و از آن پس تا سالها آن را به عنوان ایستگاه زغال گیری خود حفظ کردند و پرچم خود را بر فراز خاک آن جزیره برافراشته نگه داشتند. بعدها این ایستگاه (سال 1911م) به جزیرة هنگام منتقل شد.
یکی از اقدامات مهم انگلستان در جهت تسلط بر اوضاع بازرگانی و سیاسی در خلیج فارس این بود که قانون خرید و فروش برده را از میان برداشت و از آنجایی که این مسئله به پهنة امپراتوری انگلستان لطمه وارد ساخت برای افزایش اعتبار خود به خلیج فارس شروع به بستن زنجیره ای از پیمان ها دربارة ممنوعیت خرید و فروش برده با شیخ های مسقط و عمال و بحرین و کویت و دولت های ایران و عثمانی پرداخت و در سالهای 1864 میلادی به بعد برتری چشمگیری در خلیج فارس به دست آوردند که تا ورود کشتی های روسی و آلمانی این برتری در آبهای خلیج فارس همچنان ادامه داشت.
فعالیت آلمانیها در خلیج فارس
زمامداران امپراتوری آلمان در سالهای آخر قرن نوزدهم متوجه اهمیت خاورمیانه شده و درصد یافتن راهی به این منطقه و استقرار پایگاهی در خلیج فارس بر آمدند تا در منطقه ای که انگلیسی ها بدون رقیب به شمار می رفتند برای خود پایگاهی به دست آورند.
در سال 1896 یک شرکت آلمانی به نام وتک هاوس نمایندگی خود را در بندر لنگه تأسیس کرد و شروع به معاملات صدف و مروارید کرد. سال بعد کنسولگری آلمان در بوشهر افتتاح شد و در اکتبر 1898 ویلهلم دوم یک سفر رسمی به استانبول کرد و مورد استقبال و پذیرایی مجلل سلطان عبدالحمید دوم و رجال دولت عثمانی قرار گرفت سیاست انگلستان از ابتدای قرن نوزدهم بر اساس حمایت از دولت عثمانی و دور نگاه داشتن روسها از بغازهای سبفروداردانل قرار داشت. به همین جهت در طول قرن 19 انگلستان در موارد متعدد به نفع امپراتوری عثمانی دخالت کرد که مهم تر از همه جنگ کریمه و کنگرة برلن بود. با پیروی از این سیاست انگلیسی ها توانستند تا مدتی دیگر حیات ((مرد بیمار اروپا)) را تضمین کنند. اما از سال 1894 به بعد تغییراتی در سیاست انگلیس نسبت به خاورمیانه به وجود آمد و فکر تقسیم کشورهای این منطقه از جمله ایران و عثمانی به مناطق نفوذ را دنبال کردند.
آلمانیها از این موقعیت استفاده کرده و سیاست نزدیکی با دولت عثمانی را پیش گرفتند. در سال 1900 یک هیأت آلمانی برای معاینه و بررسیهای مقدماتی اتصال راه آهن استانبول – بغداد به کویت به آن شیخ نشین مسافرت کرد و عده هایی به شیخ کویت داد. اما شیخ کویت که تحت الحمایه انگلستان بود زیر بار نرفت. آلمانیها دولت عثمانی را تشویق کردند که به کویت نیرو بفرستد و شیخ را گوشمالی دهد اما دولت انگلیس با اعزام کشتیهای جنگی خود به ساحل کویت نقشة آنها را از بین بردند.
در سال 1901 شرکت ونک هاوس که از دولت آلمان کمک مالی می گرفت و دامنة عملیاتش توسعه یافته بود مرکز نمایندگی خود را به بحرین انتقال داد و شعباتی هم در بصره و بندرعباس دایر نمود. سال بعد نخستین خط کشتیرانی بین هامبورگ و بنا در خلیج فارس دایر گردید و آلمانیها فعال برای به دست آوردن نفوذ در ایران شروع به اقدام نمودند. به موازات انعقاد پیمان اتحاد نظامی بین آلمان و عثمانی نمایندگان سیاسی آن کشور سعی به جلب محبت ایرانیان نمودند و توانستند حیثیت و نفوذ معنوی زیادی بین میهن پرستان ایرانی که از دخالتهای دو دولت بزرگ همسایه به شدت ناراضی بودند به دست آورند. این اقدامات زمانی انجام شد که انگلیسی ها گرفتار جنگ با بوئرها شدند، توانستند به مسئله نفوذ آلمان در خلیج فارس بپردازند. در زمستان 1903 لرد کرزن نایب السلطنه هند در حالی که ناوگان جنگی عظیمی او را همراهی می کرد. به خلیج فارس مسافرت کرد.
این سفر که توأم با قدرت نمایی بود تأثیر فراوانی در تحکیم موقعیت سیاسی انگلیسی در این منطقه نمود پس از خاتمه آن لرد لانسدون وزیر امور خارجة انگلیس در مجلس لردهای آن کشور اعلام کرد:
((ما تأسیس پایگاه دریایی و تأسیسات بندری را در خلیج فارس به وسیلة هر دولتی باشد یک تهدید جدی به منافع بریتانیا می دانیم و به وسایل ممکنه ای که در دست داریم از وقوع آن جلوگیری خواهیم کرد.)) پس از این دولت انگلستان یک هیأت بازرگانی به ایالات جنوبی ایران فرستاد تا تجارت با آن نواحی را تقویت کند و با تأسیس کنسولگریهای جدید و فرستادن ناوگان جنگی به بنادر خلیج فارس توانست تا حدودی از فعالیتهای روز افزون آلمانیها جلوگیری کند.
روسها هم که از نفوذ آلمان در خاورمیانه به هراس افتاده بودند اقداماتی برای تحکیم موقعیت خود در ایالات شمالی ایران کردند و به بهانة کافی نبودن قوای داخلی ایران برای حفظ نمایندگیهای سیاسی و کنسولی و انفاع خود عده ای قزاق روسی را به ایران آورده گارد مسلح تشکیل دادن. انگلستان هم بلافاصله برای مقابله با این حرکت عده ای سرباز هندی به عنوان محافظت سفارت و کنسولگریهای خود وارد ایران کرد.
نخستین حضور روسها در خلیج فارس در تابستان 1899 صورت گرفت. در چهارم ژوئن 1899م پرنس دابیژاکنسول روسیه در اصفهان همراه دو قزاق از شیراز راهی بوشهر شد. نمایندة سیاسی انگلیس در بوشهر به هاردینگ سفیر انگلیس در تهران در تلگرافی خبر داد که هدف دابیژا تفحص در جزیرة هرمز است تا جایی مناسب برای برپایی ایستگاه زغال گیری بیابد.
بنا بر باور هاردینگ، سفر دابیژا پیش در آمد یک نیروی نظامی پر خطر دشمن به شمار می رفت و از آن رو در پاسخ نوشت که: باید مراقب رفتار او و دیگر فرانس روس ها در بندرها… باشید.
یقین داشته باشید که روسیه و فرانسه در کارشان هماهنگ اند.
اشاره هاردینگ به فرانسه از آن جهت بود که فرانسه و روسیه در برابر آلمان متحد شده و فرانسه هم در سال 1894 میلادی در مسقط کنسولگری بر پا کرده بود.
دابیژاهم در بازگشت به خرمشهر به بهانه اینکه بوشهر شهری طاعون زده است و او دارندة میکروب آن بیماری است پس از چند روز نگهداری در قرنطینه با احترام به دیدار شیخ خزعلی حاکم خرمشهر رفت و عنوان کرد که روسیه در نظر دارد تا بندری در خلیج فارس داشته باشد.
پس از چند روز در روزنامه های روسیه درخواست شد که بهتر است روسیه هر چند زودتر بندری در خلیج فارس به دست آورد و هر چه بهتر که آن بندر، بندرعباس است.
این نوشته ها در روزنامه های روسیه، انگلیس را سخت نگران کرد، زیرا انگلیس مقیم هند خلیج فارس را دریای خودمان می نامیدند و از دست اندازی و حضور هر دولتی در آن ناراضی بودند.
فریزر نوشته است:
ما سیصد سال است که در سراسر دریاهای تنگ و باریک خاورمیانه درخش و پرچم خود را به اهتزاز در آوردیم و قربانی های زیادی داریم و این حق را به راحتی از دست نمی دهیم. ما این حق را سه چندان به دست آورده ایم که برتری خود را به گونة دست نخورده و خدشه ناپذیر حفظ می کنیم.
در همین زمان انگلستان که درگیر جنگ بوئرها بود روسها فرصت یافتند تا به درون خلیج فارس بخزند. در 14 فوریه سال 1900 اولین ناو روسی گیلیاک به آرامی در بندرعباس لنگر انداخت.
ناو گیلیاک نتوانست سیصد تن زغال را که به سفارش روس ها از بمبئی به بندرعباس آورده شده بود، بار زدند و از آن رو 25 تن آن را بر جای نهاد و از حاکم بندرعباس خواست تا بازگشت دوباره آنها را نگهداری کند، در واقع از این طریق و با این شیوه آن جا را به ایستگاه زغال گیری روسیه تبدیل کرد و لرد کرزن پس از این رویداد در کتابش نوشت ((مثل این که میخ خود را کوفته اند.)) اصولاً روسها نگاهی ژرف به خلیج فارس داشتند و از آن رو یکی از بزرگترین چهره های سیاسی خود را راهی کنسولگری خود در بصره کردند. آداموف، سیاستمدار کهنه کار در امور خاورمیانه بود و قبل از آن اداره امور آسیایی در وزارت امورخارجة روسیه و سفیر روسیه در تهران بود.
شایان ذکر است که روسیه زمانی نفوذ خود را در بنادر و جزایر جنوب و خلیج فارس کم کرد که در سالهای 1903 میلادی به بعد در شمال ایران نفوذ پیدا کرد. البته اقداماتی از قبیل ساختن راه آهن بغداد توسط آلمان ها و هم چنین احداث راه آهن توسط انگلیس ها با بین کیتاونومسکی کاملاً مطمح نظر دولت روسیه بوده و در واقع این دو خط روزی سبب خواهد شد که دولت روسیه بتواند به محیط هندوستان دسترسی پیدا کند.
اینجا بود که دولت روسیه برای رفع این مشکل صلاح دانست که در بغداد و محمره، بصره و بوشهر کنسول گری ایجاد نماید و در ضمن کمک نقدی به یک کمپانی بحری داده تا راه تجارت را ما بین بحر سیاه و خلیج فارس باز کند.
لرد کرزن که در سال 1903 میلادی از چشم روم بوشهر افتاده بود آنهم به دلیل مسالمت با شیخ نشین ها و ایجاد تفرقه در سیاست تجاری و بازرگانی و حفظ منافع انگلستان بود، نهایتاً منجر به ترک بوشهر شد. و همین مسائل موجب شد تا با روسیه به توافق شوم برسد و قرارداد 1907 میلادی و تقسیم خاک ایران به مناطق نفوذ روسیه و انگلیس در شمال و جنوب سرزمین ما بینجامد.
نتیجه گیری
خلیج فارس از دیر باز به دلیل اهمیت استراتژیک آبراههای آن و وجود منابع نفتی از سالیان گذشته تا کنون همواره به عنوان یک واحد ژنو پلتیک کم نظیر در دنیا مطرح می باشد .
در این پژوهش به پیشینه تاریخی خلیج فارس و چگونگی تسلط دول استعمارگر از ابتدا تا قرن بیستم پرداخته شده است . در این دوره ی سیصد ساله روابط ایران با کشور های ارو پایی اصولاً بر اساس احترام متقابل مبادلات تجاری بوده است و با اینکه در این امر بین دول مذبور مخصوصاً انگلستان و هلند روسیه و فرانسه رقابت وجود داشت اما به طور اجمالی به اهداف این تسلط به ویژه انگلستان وروسیه در پژوهش حاضر پرداخته شده است .
دولت انگلستان که از پیشروی روسها به سوی خلیج فارس و سرحدات هند نگران شده بود پس از آنکه توانست نظیر امتیازات روسها را در ایران بدست آورده و هرات و بلوچستان را منتزع نماید سیاست خود را بر این مبنا قرار داد که ایران به صورت یک دولت ضعیف و دست نشانده و حصاری برای حفظ سر حدات هند در آورد. به این جهت در سراسر قرن نوزدهم ایران صحنه ی رقابتهای دو دولت استعمار گر شده بود تا اینکه در برابر خطر امپراتوری آلمان دو دولت مزبور در سال 1907 با یکدیگر کنار آمده و ایران را به مناطق نفوذ تقسیم کردند .
انقلاب اکتبر 1917 و سقوط دولت روسیه تزاری خلئی در صحنه ی سیاست ایران به وجود آورد که انگلیسی ها سعی کردند آنرا با قراردادی نظیر تحت الحمایگی که در آن زمان با سایر دول آسیایی و آفریقایی منعقد کرده بودند پر کنند .
در حقیقت خلیج فارس نقطه عطفی بود برای توجه دول استعمار گر بویژه اروپایی ها که با نقشه های متعدد سعی در تسلط برآن داشتند، به هر حال این توطئه ها و تحریکات، ریشه جهانی و فراماسونری داشته و در موقعیت حساس هوشیاری و توجه شدید و مستمر ملت رشید و اصیل ایران را برای عقیم گذاشتن این تحریکات طلب می کند می کرد.
رویداد های سالهای اخیر نشان داده که کشور های این منطقه به تنهایی تا چه اندازه در برابر سیاستها و اقدامات قدرتهای بزرگ جهانی آسیب پذیر هستند .
مشکلات داخلی این کشور ها و از همه مهمتر اتکای بیش از حد به صادارات نفت آن چنان تار پود حکومتی این کشور ها را در هم تنیده که این کشور ها از این بیم دارند که با در خطر قرار گرفتن این منبع حیاتی و عدم امنیت آبراههای این منطقه با مشکل جدی مواجه گردند، به همین دلیل تامین امنیت در منطقه برای این کشور ها بسیار حیاتی می باشد و چون خود را قادر به تامین چنین مسئولیتی نمی ببینند به جست و جوی امنیت در پناه کشور های پر قدرت و خرید سلاح و انبار کردن آنها مشغول هستند. حتی ساختار های دفاعی و امنیتی موجود در منطقه به دلایل مختلف به ویژه عدم شرکت کلیه کشور های خلیج فارس در آن ، هرگز نتوانسته اند توفیقی در عمل پیدا کنند .
در خاتمه امید است خلیج همیشه فارس کما کان مظهر تمدن و همزیستی مسالمت آمیز همسایگان ایران عزیز باشد. رویداد های اخیر خلیج فارس نشان داده است که قدرتهای بزرگ استعمار گر دنیا سعی دارند با تبلیغات منفی و پنهان داشتن واقعیات، خلیج فارس را به محل چالش کشور های منطقه تبدیل کنند تا از این طریق دفاعی و امنیتی منطقه را ضعیف کرده و همبستگی جهان اسلام را به خطر اندازند که با توجه به به مرور تاریخ این موضوع جدیدی نبوده و همواره خلیج همیشه فارس دستخوش این فعالیتها بوده است .
تاریخ ، گاه تکرار زشت رویداد های پلید است . خواندن آن چه پیش تر روی داده است می تواند باز دارنده ی تکرار همسان رویداد های پیشین باشد .
فهرست منابع و ماخذ
1- دریا نوردی ایرانیان ، اسماعیل رایین ، جلد اول
2- ایرج افشار سیستانی ، جغرافیایی تاریخ دریای پارس
3- فام خلیج فارس در طول تاریخ ، محمد جواد مشکور ، وزارت اطلاعات و جهانگردی .
4-صنعت ماهی در خلیج ، محمد علی جلالی ، تهران 1339
5- حفاظت محیط زیست در خلیج فارس ، مجموعه مقالات سمینار بررسی مسائل خلیج فارس ، رضا حسن میرزا طاهری
6- ایرافشار سیستانی ، جزیره هند رابی و دریای پارس و نگاهی به جزایر فارور و فاروگان دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی تهران 1371
7- اقبال یغمایی ، خلیج فارس ، انتشارات کل نگرش وزارت فرهنگ و هنر تهران
8- محسن شاملو ، خلیج فارس ، تهران خرداد 1347
9- روزنامه کیهان شماره 16054، 20 مهر 1376
10- محمد صادق ، رضایی شوشتری ، خلیج فارس از نظر تاریخی ، مجموعه مقالات سمینار بررسی مسایل خلیج فارس ، مرکز مطالعات سیاسی بین امللی ، 1386
11- فصل نامه سیاسی – اقتصادی اطلاعات شماره و سالهای 1381، 1382
12- محمد علی جناب ، خلیج فارس ، انتشارات سال 1367
13- تاریخ روابط خارجی ایران از ابتدای دوران صفویه تا پایان جنگ جهانی دوم ، عبدالرضا هوشنگ مهدوی ، 1375 ، انتشارات امیر کبیر ، تهران
14 – سر پرسی سایکس ،تاریخ ایران ، جلد دوم ، ترجمه سید محمد تقی فخر داعی گیلانی ، تهران ، علمی ، 1355
15-فیروز کاظم زاده روس و انگلیس در ایران ، ترجمه دکتر جواد صدر ، تهران ، سپهر ،1322
16- ابولقاسم طاهری ، تاریخ روابط بازرگانی و سیاسی انگلیس و ایران ، انتشارات انجمن آثار ملی ، 1354
17 – ایرج ذوقی ، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرت های بزرگ ، تهران پاژنگ ، 1368
18- ادوارد براون ، یکسال در میان ایرانیان ، ترجمه ذبیح الله منصوری ، تهران ، کانون معرفت سال 1330
کلید واژه: خلیج فارس، روابط خارجی، سیاست، صفویه، انگلستان