مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

نا آرامي ها مصر و بيان فرضيات محتمل در مورد آينده مصر

اشتراک

سيد مهدي مدني

مرکز بین المللی مطالعات صلح-IPSC


بيان رويداد

حضور هزاران مصري در خيابان ها و محاصره مراكز مهم و تداوم اعتصابات را چه به علت تقلب در انتخابات پارلماني نوامبر 2010 و چه به علت تداوم ديكتاتوري سي ساله حسني مبارك و فساد اقتصادي اش بدانيم، يك نكته قابل احراز وجود دارد و آن اين است كه تور گفتماني حكومت حسني مبارك پاره شده و اركان قدرت ترك برداشته است. تظاهرات مصري ها، البته تا زمان تنظيم اين گزارش تحليلي، وارد روز هفتم شده و روز به روز به تعداد معترضين هم اضافه مي شود. گفتني است تا به حال چنين حجمي از تظاهرات در مصر به منصه ظهور نرسيده است. روز سه شنبه 25 ژانويه هزاران جوان مصري كه بسياري از آنها عضو جنبش «جوانان 6 آوريل» هستند به مناسبت اين روز تاريخي كه يادآور كشتار مردم مصر توسط انگليسي هاست و روز خشم ناميده مي‌شود در خيابان‌هاي مصر شعار مرگ بر حسني مبارك سر دادند و خواستار اصلاحات سياسي در مصر شدند. دامنه تظاهرات روز به روز گسترش يافته تا جايي كه نيروهاي سنتي مانند شيخ الازهر كه در ابتدا تظاهرات عليه مبارك را حرام دانسته بود به معترضين پيوسته و از مبارك خواسته كه حكومت را رها كند. تعداد كشته شدگان تا به حال از مرز 150 نفر گذشته است و اين در حالي است كه احتمال مي رود اين تعداد رو به فزوني بگذارد. آنچه در اين نوشتار مي آيد بيان تحليل چرايي وقوع چنين حركت اعتراضي وسيع است و همچنين ارائه فرضيات محتمل در مورد آينده داخلي و سياست خارجي مصر.

تحليل رويداد

ساموئل هانتينگتون در تحليل انقلاب ها از نظريه اي استفاده مي كند كه به « توسعه ناهمگون» شهرت يافته است. در اين تئوري دولتها در يك سير صعودي توسعه مي كوشند تا ساختار هاي اقتصادي را اصلاح كرده و كشور را به لحاظ مولفه هاي اقتصادي توسعه بخشند حال آنكه از اصلاحات و نوسازي ساختارهاي سياسي غافل شده و تلاشي نيز براي بهبود اين ساختار ها نمي كنند. در اين نوع دولت چرخش نخبگان به معناي واقعي صورت نمي گيرد و اگر هم صندوق رايي ديده مي شود جز براي عوام فريبي نيست. احزاب به معناي واقعي شكل نمي گيرند و اگر هم حضوري دارند به دولت وابسته هستند و مدام در حال تاييد منويات همايوني به سر مي برند. نتيجه اين مي شود كه در اين دولتها ما شاهد انقلاب هاي سياسي و يا اجتماعي مي شويم. انقلابيون تلاش مي كنند تا خواسته هاي خود را در تظاهرات و تحت شعارهايي چون آزادي بيان، آزادي احزاب و درخواست براي بيرون رفتن ديكتاتور از كشور يا قدرت بيان كنند. براي مثال برخي از تحليل گران مانند يرواند آبراهاميان در تحليل انقلاب ايران به همين تئوري تشبث جسته اند و انقلاب 1979 ايران را محصول همين تضاد تلقي كرده است.

اما آنچه ما در مصر مشاهده مي كنيم تا حد زيادي با تئوري هانتينگتون قابليت تطبيق دارد. مبارك وارث حكومتي بي درد سر از انور سادات شد. وي در طول دوران حكومت خود نه معاون رئيس جمهوري را بر سر كار آورد ( البته بجز هفته گذشته) و نه تلاش كرد كه وضعيت فوق العاده را كه حدود سه دهه در جريان است را لغو كند. احزاب هم در دولت مبارك وضعيت اسف باري داشته اند. اخوان المسلمين به عنوان بزرگ ترين حزب مخالف مدتهاست كه فعاليتش ممنوع است. بسياري از افراد اين حزب در زندان بوده و يا كشته شده اند. ديگر احزاب مستقل مانند الوفد نيز وضعيتي مشابه داشته اند. در اين ميان دولت كوشيده تا با تشكيل شبكه حامي پيرو حكومت را داوم و قوام بخشد. نخبگان خشونت و نحوه حكومت مبارك را تئوريزه كرده اند و در ازاي ان از مواهب اقتصادي برخوردار شده اند. ضمن اينكه  آنها كوشيده اند تا تمامي كاستي را به هر كس بجز شخص شخيص مبارك نسبت دهند و همواره براي مبارك هاله اي از تقدس بتراشند.آنان فضايي را در مصر ايجاد مي كنند كه اگر مبارك برود معلوم نيست كه چه اتفاقي بر سر مصري ها مي افتد.

در بعد اقتصادي مي توان گفت كه مصر از جمه كشورهايي است كه به لحاظ اقتصادي مردمش در رفاه به سر نمي برند. بسياري از مردم هستند كه درآمد روزانه اشان كمتر از دو دلار بوده و اين در حالي است كه بسياري از نزديكان به حكومت از موهبت هاي اقتصادي بهره برده اند. اما نكته اي كه بايد بدان اشاره كرد توريستي بودن فضاي مصر است و همين امر سبب شده كه مصري ها مدام در معرض انتقال فرهنگ و تمدن غربي ها قرار بگيرند. اين امر سبب شده كه مصري ها مدام در مقام مقايسه برآيند و اوضاع و احوال كشور را با ديگران بسنجند. ضمن اينكه بايد گفت كه مصر در آوردن مظاهر مدرنيته تا حدودي موفق بوده اما به همان اندازه نتوانسته آزادي هاي سياسي نهفته در مدرنيته را براي جامعه مصر مهيا كند.

خودسوزي محمد بو عزيزي در تونس و جرقه در مصر

در همين ميان مصري ها به ناگاه با يك پديده استثنايي مواجه شدند و آن چيزي نبود جز خود سوزي يك جوان تونسي و براه افتادن رودخانه اي كه تا كنون سر باز ايستادن نداشته است. مرگ دلخراش اين جوان موجي از نا ارامي ها را به راه انداخت و در نهايت سبب فراري دادن ديكتاتور سابق تونس و يار مبارك و پناه آوردن به ديكتاتور ديگر به نام ملك عبدالله شد. اين اقدام به طور مشابه در مصر نيز بوقوع پيوست و در چند روز متوالي خبرگزاري ها از خودسوزي هاي مردم تحت فشار قرار گرفته خبر دادند. با اضافه شدن جنبش 6 آوريل به اين فرايند، ناآرامي هاي جسته گريخته حالت منظم به خود گرفت. اين جوانان كوشيدند تا از ابزار هاي مدرن و سنتي براي جمع كردن مردم بهره بجويند. تويتر و فيسبوك از يك طرف و حضور در مساجد براي اقامه نماز جمعه كه با ورود البرادعي رنگ و بوي جدي تري به خود گرفته بود، دامنه معترضين را وسعت بخشيد. درگيري هاي ميان مردم و پليس به حدي رسيد كه پليس صحنه را براي حضور ارتشي ها خالي كرد. اين در حالي بود كه نفر برهاي ارتشي (كه نماد قدرت نمايي به حساب مي آيند) وسيله اي شد براي انداختن عكس هاي يادگاري معترضين با ارتشي ها. البته هنوز نمي توان گفت كه ارتش قصد دارد اعمال قدرت كند يا نه اما شواهد امر از آن حكايت دارد كه ارتشي ها نمي خواهند بروي مردم بي دفاع آتش بگشايند. خاصه آنكه حضور رسانه ها و از طرفي هشدار قدرت هاي حامي به عدم سركوب وحشيانه آنها را در اين راه با ترديد جدي تري مواجه ساخته است.علاوه بر اين ارتش در شب هفتم بيانيه اي را صادر كرده و در آن اظهار داشته كه بروي مردم آتش نمي گشايد. درهمين زمينه احزاب مخالف دولت كه تا به حال در بدترين شرايط به سر مي بردند بالاتفاق از ترك كردن قدرت توسط مبارك سخن به ميان آورده اند. دامنه احزاب معترض شامل طيف وسيعي از احزاب راست گراي ليبرال، چپ گرايان،اسلام گرايان و همچنين ملي گرايان مي باشد.

دورنماي آينده(بيان فرضيه هاي محتمل)

آينده مصر را مي توان در دو عرصه داخلي مورد بررسي قرار داد.

بعد داخلي:

شواهد امر نشان مي دهد كه دولت مصر راه فرو پاشي را مي پيمايد. در اين ميان مي توان به چند مولفه اشاره كرد.

  1. اول آنكه ارتش به عنوان اصلي ترين عامل براي اعمال قدرت به صورت برهنه از اعمال خشونت عليه شهرواندان امتناع ورزيده و همانطور كه گفته شد در بيانيه آخر خود اعلام كرده كه حالت بي طرفي خود را حفظ مي كند. شايد تلاش هاي البرادعي و ديگر مخالفان كه پيش تر گفته بودند در صددند تا با ارتشي ها ارتباط برقرار كنند مثمر ثمر افتاده باشد.
  2. مولفه دوم كشتار بيش از 150 نفر در تظاهرات روزهاي گذشته مي باشد كه اين امر نشان مي دهد تور امنيتي مصر پاره شده و ظرف گفتماني دولت مصر ترك برداشته است. معمولا دولتها پس از سركوب هاي نيمه تمام نمي توانند به راحتي به حركت خود ادامه بدهند چرا كه معترضين از هر فرصتي براي بيان اعتراضات خود بهره مي جويند و اين خود عاملي براي ريزش تدريجي مشروعيت مي شود.
  3. مولفه سوم كاهش حمايت هاي قدرت هاي بزرگ از دولت حسني مبارك است. دولت آمريكا و اتحاديه اروپا در بيانيه هايي كه در روزهاي اخير منتشر كردند، دولت حسني مبارك را به تعامل با معترضين فراخوانده و از او خواستند كه از خشونت پرهيز كنند. حتي در روزهاي اخير بحثهاي مبني بر ارتباط آمريكا با مخالفين منتشر شده و اين امري مسبوق به سابقه نيز مي باشد. سال 2005 آمريكا تلاش كرده بود كه با اخوان المسلميني ها در سفارت آمريكا در قاهره ارتبط برقرار كند كه پس از افشاي آن حسني مبارك در يك سخنراني به شدت از آمريكا انتقاد كرد. البته در اين ميان بايد به حمايت هاي جسته گريخته عربستان و حمايت قاطع اسرائيل از دولت مبارك اشاره كرد.
  4. آنچه در مورد دولت آتي در مصر مي توان گفت آن است كه احزاب فعال در مصر تلاش مي كنند تا در يك محيط آزاد دولت آتي را شكل دهند. در اين ميان عمده نگراني ها در مورد اخوان المسلمين است و بسياري بيم آن را دارند تا اخوان قواعد بازي را رعايت نكند. اما بايد گفت كه اخوان بارها اعلام كرده كه قصد ندارد بازي دمكراسي را برهم بزند و به قواعد بازي پايبند هستند. ضمن اينكه اخوان در تظاهرات جاري بارها به طرفدران خوداعلام كرده كه از نمادها و نشانه هاي اسلامي براي پرهيز از حساسيت خودداري كنند. چرا كه بازيگراني چون آمريكا و اسرائيل همين امر را دستاويزي براي سركوب قرار داده و با ايجاد موج اسلان هراسي در مصر و حتي منطقه موج برخاسته را منحرف كند. در اين ميان اخوان كوشيد تا با حمايت از البرادعي نقش خود را به در سايه اين بازيگر غير حساس ايفا كند.

بعد خارجي

عمده ترين مسئله اي كه در مورد آينده مصر در بعد خارجي مطرح مي شود مسئله صلح خاورميانه و ارتباط با اسرائيل است.

مصر علي رغم آنكه سابقه شكست اسرائيل در زمان جمال عبدالناصر را داشت، اما اولين كشوري نيز در جهان عرب بود كه از در صلح با اسرائيل برآمد و رئيس جمهور وقت مصر يعني انور سادات نيز جان خود را بر سر همين پيمان صلح از دست داد. نكته قابل توجه آن است كه پس از امضاي پيمان صلح با اسرائيل در 1979، ديگر دول عربي مانند اردن نيز با اسرائيل از در صلح درآمدند و باقي مانده دولتهاي عرب منهاي عراق دوران صدام و سوريه رويه اي مسالمت آميز با اسرائيل را در پيش گرفتند. لذا مي توان انتظار داشت كه فروپاشي دولت مصر و حسني مبارك به عنوان اولين حامي اسرائيل در منطقه مي تواند اين پيامد را داشته باشد كه ديگر دول عربي كه اينك اوضاع نه چندان مناسبي را دارند، به سمت تخاصم با اسرائيل حركت كنند. لذا مي توان انتظار داشت كه روند صلح با فروپاشي دولت مبارك راهي قهقرا شود. ( البته بايد گفت كه روند صلح با تندروي هاي ضد انساني و زيادخواهانه اسرائيل با بن بست جدي مواجه شده و فروپاشي رژيم مبارك به تعبيري تير خلاص بر اين روند كذايي است).

نكته ديگر كه به اندازه نكته اول مهم است تاثير گذاري مستقيم دولت آتي بر نوار غزه است. اينك مدتهاست كه غزه در محاصره به سر مي برد و دولت مبارك در كنار اسرائيل عامل اين محاصره غير انساني است. فروپاشي دولت مصر در ابتداي امر مي تواند اين گذرگاه را باز كند و لذا مي توان انتظار داشت كه غزه فضاي تنفسي پيدا مي كند. اين امر به طور مستقيم بروي امنيت اسرائيل تاثير مي گذارد چرا كه از اين گذرگاه ها فقط غذا رد و بدل نمي شود و مي توان انتظار داشت كه اسلحه و مهمات نيز وارد غزه بشود. اين امر در فضايي صورت مي گيرد كه مقاومت در فلسطين توانسته هويت خود را حفظ كند و در مقابل تشكيلات خود گردان با موج افشاگري هاي صورت گرفته توسط شبكه خبري الجزيره وارد يكي از جدي ترين بحران هاي هويتي و مشروعيتي خود شود.شايد به همين دلايل است كه نخست وزير اسرائيل ضمن هشدار به آمريكا در مورد ثبات مصر و بازگذاشتن دست مبارك در سركوب، از دولت مبارك تمام قد حمايت كرده است.نتانياهو با ابراز نگرانی از اوضاع مصر اظهار كرده كه آنچه كه در ایران اتفاق افتاد ممكن است در مصر هم روی بدهد، به«هنگام هرج و مرج یك گروه اسلامگرای سازمان‌یافته می‌تواند كشور را در دست بگیرد.ها ارتص گزارش داده است كه نتانیاهو درصدد است آمریكا و كشورهای اروپایی را قانع كند كه از فشار بر حكومت مبارك بكاهند تا ثبات منطقه برهم نخورد. در همين زمينه آموس هارل، تحلیلگر نظامی روزنامه هاآرتص روز دوشنبه سقوط احتمالی حكومت مبارك را دارای تبعات گسترده دانسته كه بر موقعیت اسرائیل در منطقه اثر منفی برجای خواهد گذاشت. به نوشته این تحلیلگر نظامی سقوط حكومت مبارك در بلندمدت ممكن است پیمان اسرائیل با مصر و اردن را نیز به خطر بیندازد.

دورنماي آينده

با كنار هم قرار دادن تحولات جاري در مصر و همچنين پرهيز معترضين از فرسايشي شدن تظاهرات با شيوه هاي جديد ( مانند اعتراض مليوني-mega protest-)مي توان انتظار داشت كه دولت مبارك رو به افول است. ارتش نيز به عنوان اصلي ترين عامل اعمال قدرت اعلام بي طرفي كرده است. تنها اميد دولت مبارك به حمايت خارجي اسرائيل و آمريكا و طرفداري هاي دست و پا شكسته برخي دول عربي است. به اين موارد مريضي صعب العلاج مبارك، مانند بيماري محمد رضا شاه، و فرار دولتمردان مصري (كه خود عاملي براي تخريب روحيه زمام داران است) را بايد اضافه كرد. با اين وجود حتي اگر دولت عمر سليمان (فرد شماره يك امنيت مصر كه اينك معاون رئيس جمهور شده و تداعي كنند دولت ازهاري در زمان محمد رضا شاه) اقدام به راه اندازي حمام خون بكند، نمي تواند مانند سابق با رويه هاي ديكتاتوري، فساد و بيكاري در بعد داخلي و حمايت تمام قد از اسرائيل در بعد خارجي به حيات خود ادامه دهد.

مطالب مرتبط