مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

منحنی تحولات اصلاحی در سوریه و تحلیل نقش اپوزیسیون در این کشور

اشتراک

سید جواد صالحی[1]

 

چکیده

تحولات اصلاحی در خاورمیانه از لحاظ نظری و عملی فراز و فرودهای متفاوتی را طی نموده است .تحولاتی که از لحاظ نظری خود را در دوگانه های سنت و مدرنیسم، اسلام گرایی و سکولاریسم ،عربیسم و پان عربیسم باز تابانده و مجادلات گفتمانی با چند دهه سابقه و معتنابهی از متون را پدید آورده است . مروری بر آرا و آثار اندیشمندان در کشورهای بزرگ و صاحب تمدن در خاورمیانه از جمله مصر، ایران ،ترکیه ، لبنان و …. ضرورت باز خوانی ،تحلیل و توصیف این جریانهای اندیشه ای و تطورات ان در سپهر  سیاسی خاورمیانه را اشکار می سازد . تحولات مربوط به بیداری اسلامی در جهان عرب سبب شد تا واکنش مردم در دستیابی به خواست خود برای مبارزه با رژیم های اقتدار گرا ، شیوه های متفاوتی از جمله توسل به بیگانگان ،مقاومت مدنی و مبارزات مسلحانه را پیشه نمایند که نمونه ان را می توان در تونس ، مصر، لیبی ، بحرین ،یمن و سوریه  مشاهده نمود . نویسنده بر این اعتقاد است که فقدان شکل گیری دولت – ملت به مفهوم واقعی در خاورمیانه ، تعمیق شکاف بین حاکمان و مردم و تشدید بحران مشروعیت سبب ساز روند های اعتراضی در این منطقه گردد. ازآنجاییکه تحولات مربوط به سنخ شناسی حوادث خاورمیانه از کشوری به کشور دیگر متفاوت است این پژوهش در نظر دارد تا منحنی روند تحولات اصلاحی در سوریه را بر اساس دوگانه اسلام و سکولاریسم و بازتاب عینی آن در  دوران حاکمیت حزب بعث سوریه مورد واکاوی قراردهد. فرضیه اصلی نویسنده براینست که نگاه امنیتی به اصلاحات در سوریه و پیوند خوردن آن به مولفه  مداخله   منطقه ای و فرمنطقه ای سبب گردید تا  خواست های اصلاحی  که حتی رهبران سوریه بر ضرورت اجرای آن تاکید داشتند از مجرای مسالمت آمیز خارج و جنبه خشونت امیز به خود بگیرد.

 

واژگان کلیدی : سوریه ، حزب بعث ، اصلاحات ، سکولاریسم ، اسلام گرایی

 

 

پیش در آمد

سوریه از سال ۱۵۱۶ تا سال ۱۹۱۷ تحت سیطره حکومت عثمانی قرار داشت و به وسیله شاهزاده فیصل بن حسین، رهبر قشون مشترک بریتانیا و اعراب به استقلال دست یافت. اما فاتحان جنگ جهانی اول، سوریه را به صورت سرزمین تحت قیمومت به فرانسه واگذار کردند.پس از جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۶ سوریه از قیمومت فرانسه بیرون آمد، اما تاریخ این کشور بعد از پایان جنگ تا چند دهه تحت تاثیر بحران اعراب و اسرائیل قرار داشت. در سال ۱۹۴۸ سوریه با حضور در اولین جنگ اعراب و اسراییل شکست سختی را تحمل کرد. پس از آن، این کشور برای بیست‌ سال در بحرانی داخلی فرورفت و کودتاهای متوالی را تجربه کرد.( ر.ک به :کامروا ،1388،فصل دوم و  احمدی ،1366)

سوریه تحت تاثیر قیمومت فرانسه، نسبت به سایر کشورهای عربی آمادگی بیشتری برای تحزب، حکومت پارلمانی و پلورالیسم سیاسی داشت. میشل عفلق و صلاح بیطار که اولی یک مسیحی ارتدکس و دومی یک مسلمان سنی بود، هر دو در دانشگاه سوربن پاریس درس خوانده بودند. آن‌ها که مجموعه نظراتی متناقض از ناسیونالیسم عربی و گرایش‌های چپ را نمایندگی می‌کردند، پایه‌گذاران حزبی به نام بعث بودند که به تدریج بازیگری پرنفوذ در صحنه سیاسی سوریه شد. (علی السمان ، 1357،صص 77-115)

حزب بعث از سال ۱۹۴۴ به صورت اتحادیه مخفی دانشجویان و روشنفکران جوان فعالیت می‌کرد و پس از استقلال از فرانسه علنی شد. تاسیس این حزب در بهار سال ۱۹۴۷ با هدف مبارزه با اقتدار سیاسی و اقتصادی زمین‌داران بزرگ و بازرگانان ثروتمند دمشق و حلب صورت گرفت.حزب بعث سوریه در سال ۱۹۵۳ در جانبداری از پان عربیسم رهبران مصر با حزب سوسیالبست به رهبری اکرم حورانی یکی شد، اما پس از منحل شدن تمامی احزاب در جمهوری متحد عرب، به مخالفت با ناصر برخاست. پس از منحل شدن این جمهوری در سال ۱۹۶۱ به تدریج قدرت سیاسی در سوریه به دست حزب بعث افتاد تا آنجا که در سال ۱۹۶۳ به حزب حاکم تبدیل شد. (همان )

در ماه مارس سال ۱۹۶۳ کودتای دیگری در سوریه روی داد که حزب بعث را برای اولین بار در این کشور به قدرت کامل رساند. حافظ اسد در این زمان عضو شورای ملی فرماندهی انقلاب شده و درجه سرلشکری گرفته بود. او با این کودتا فرمانده نیروی هوایی سوریه شد. 

در چنین شرائطی حزب بعث با اینکه فقط 11 درصد آرا و 16 کرسی در پارلمان داشت، به بازیگر ذی‌نفوذ و تعیین سیاست سوریه بدل شد. مواضع اعلامی اولیه آنان در این مقطع، شعارهای ضد غربی و جانبداری نسبی از شوروی بود. بعضی از اعضا ذی‌نفوذ حزب بعث عمدتا یا از کمونیست‌های سابق و یا از اعضای حزب نیمه فاشیستی پ.پ.اس. بودند. ولی اکثریت اعضا حزب بعث از روشنفکران طبقه متوسط و یا افسران جوان ارتش بودند.(    moshe maoz &avner yaniv,1986,p.69)

ایده اتحاد و “پان‌عربیسم” در این دوران در سوریه بیش از پیش محبوبیت یافت. این جنبش از همبستگی کشورهای عربی حمایت می‌کرد. یکی از قویترین هواداران “پان عربیسم” حزب بعث بود که علاوه بر سوریه اعضایی در عراق، لبنان و اردن را به خود جذب کرده بود. ایجاد پدیده ای به نام اسرائیل موجب شد که کینه از استعمارگران اروپائی کمرنگ‌تر شود و یا اینکه از اولویت بیفتد. ناسیونالیست‌های عرب به جای کینه گذشته و تخلیه نفرت بر سر استعمارگران سنتی اروپائی یعنی فرانسه و انگلیس، همّ خود را بیشتر معطوف به دشمن نزدیک و اشغالگر ی که در سرزمین های عربی مآوا گزیده بود معطوف کنند.) ر.ک به :لوئیس فاست ،1386)

در حزب بعث از همه طبقات اجتماعی حضور داشتند. دهقانان و رعایای خسته از ستم مالکان، خواهان توزیع و تقسیم زمین و ثروت در سوریه بودند و این خواسته که در شعارهای سوسیالیستی حزب بعث نیز برجسته بود، برای انان جذابیت داشت. همچنین این حزب در بین سایر طبقات محروم و فرودست جامعه و طبقات متوسط شهری و روشنفکران بیشتر از کشورهای دیگر مقبولیت یافته بود.

در اساسنامه اولیه حزب بعث تاکیدی به رسمیت دین اسلام و اشاره به هیچیک از ادیان ابراهیمی نشده و از این باب یک حزب سکولار به شمار می‌رفت.

تئوریسین ها و بنیانگذاران حزب بعث، میشل عفلق (مسیحی ارتدوکس) و صلاح بیطار (مسلمان سنی) در زمان قیمومت فرانسه بر سوریه در دانشگاه سوربون پاریس درس خوانده بودند،آنها از طرفی تحت تاثیر افکار مارکسیستی که بعد از جنگ جهانی اول که در اروپا مد شده بود قرار گرفته بودند ، و از طرفی هم از “ناسیونال-سوسیالیسم” آلمان هیتلری متاثر بودند.

هر دو آنها در 1932 پس از پایات تحصیلات در اروپا باآرمانهای ناسیونالیستی و آگاهی های سوسیالیستی به سوریه برگشتند و با تدریس در دانشگاه به نشر افکار خود مشغول شدند. آنها در ابتدا در سال 1934 با مارکسیستهای سوری جمعیتی بنام ” جماعة الإحیاء العربی” تشکیل دادند که مجله “الطلیعه” بصورت غیر رسمی ارگان آن بود. این حزب تا پایان جنگ بگونه ای به حیات خود ادامه داد ولی در قدرت نقش چندانی نداشت. تا اینکه در اواخر 1947 میشل عفلق، صلاح بیطار و دو نفر از همفکرانشان، بنام جلال سید و ذکی ارسوزی حزبی به نام (حزب البعث العربی) تشکیل دادند.آنها مجله ای  به نام ( بعث) نیز منتشر کردند.

 بعد از جنگ جهانی دوم مارکسیسم-لنینیسم در سایه موضع تهاجمی استالین، در خاورمیانه نیز حضور و جلوه متفاوتی یافته بود.

در چنین فضائی در سال 1953 (حزب البعث العربی) و (حزب العربی الاشتراکی) که آن را “اکرم حورانی” رهبری می‌کرد، در هم ادغام شدند و حزب واحدی را بنام (حزب البعث العربی الاشتراکی) تشکیل دادند.

می‌توان گفت که حزب بعث از نظر ایدئولوژیک، اجتماع نقیضین بود. این ایدئولوژی در حقیقت ملقمه ای از ناسیونالیزم (عربی) و مرام اشتراکی و مارکسیسم بود که تئوری های آن فقط در محدوده قومیت عربی اعتبار داشت. ولی در باطن با حوزه جهانی این ایدئولوژی یعنی کمونیزم بین الملل، همانند نازی های آلمان به شدت معارض بود. (هرایر دکمجیان ، 1366، بخش 7)

در دوران جنگ سرد و جهان دو قطبی، و به ویژه مقطع زمانی مورد بحث مجموعه دنیای غرب به ویژه امریکا، حکومتهای ضد کمونیسم شوروی ولو با رژیم دیکتاتوری و یا توتالیتر را تحمل و بعضا حمایت می کرد. برای آنها اگر رژیم های جهان سوم حکومت مبتنی بر دموکراسی غربی هم نداشتند، و یا حقوق بشر وحقوق شهروندی نادیده گرفته می‌شد، حتی اگر در شعارها و لفاظی های سیاسی آنان امپریالیسم غرب هم مورد تهاجم قرار می‌گرفت، مهم نبود. اولویت اصلی این بود که این رژیم ها با مارکسیسم لنینیسم شوروی مبارزه کنند.برای آنها روشن بود که در جامعه استعمار زده خاورمیانه عربی با داشتن توده های فقیر، شعارهای کمونیستی جذابیت بیشتری خواهد داشت ، و در صورت برقراری “پلورالیسم “سیاسی و دموکراسی آزاد و پارلمانی بازنده اصلی خود آنها خواهند بود. لذا احزاب انحصارطلب مخالف کمونیسم، مطلوب تر بود.

در سال 1957 که حزب بعث قدرت را در دولت سوریه به دست گرفت، دورانی بود که حزب کمونیست با حمایت شوروی روز به روز در سوریه قدرت و نفوذ بیشتری می‌یافت. به نحوی که عفیف بذری رئیس ستاد ارتش سوریه عضو حزب کمونیست بود .سوریه در آن زمان تنها کشور عربی بود که حزب کمونیست نماینده ای در پارلمان داشت. این در شرائطی بود که حزب کمونیست در مصر ممنوع بود.

 شکری القوتلی و اکرم حورانی رهبران بعثی سوریه احساس کردند که وحدت با مصر هم با ایده “پان عربیسم” سازگار است و هم اینکه با برپائی دولت و پارلمان مشترک و فرماندهی مشترک نظامی از حضور مارکسیست ها در سطوح بالا ممانعت خواهند کرد، و مانع به قدرت رسیدن حزب کمونیست خواهند شد.

سوریه و مصر در سال 1958 به یکدیگر وحدت کردند و با ریاست جمهوری جمال عبدالناصر جمهوری متحده عربی را تشکیل دادند. اما این اتحاد آن گونه که رهبران سوریه امید داشتند ثمربخش نبود. همه سوریها با سیاستهای مورد حمایت حزب بعث موافق نبودند و درگیری های‌ محلی و نارضایتی‌هایی در میان کسانی که خواهان اصلاحات سوسیالیستی بودند و نیز بازرگانان ثروتمند شهری و زمین‌دارانی که خواستار حفظ قدرت خود بودند در می‌گرفت. از طرفی‌ ناصر منافع سوریه را تحت الشعاع منافع مصر قرار داد و مآلا این اتحاد در سال 1961 پایان یافت.

پس از فروپاشی اتحاد با مصر، افسران ارتش سوریه زمام امور را در دولت به دست گرفتند و ناظم القدسی رئیس جمهور شد. در اوایل دهه 1960 میلادی رهبری در سوریه چندین بار تغییر یافت. تا اینکه در سال 1963 حزب بعث مجددا بر کشور تسلط یافت.

در این مقطع اعضای این حزب را عمدتا روستاییانی تشکیل می‌دادند که در نواحی فقیرنشین کشور پرورش یافته بودند. علویان از جمله این گروه بودند. آنان خارج از ارتش گزینه های اندکی برای ارتقای وضعیت اجتماعی و اقتصادی خود داشتند. بسیاری از آنان که در دهه 1950 به ارتش پیوسته و ارتقای درجه یافته بودند اکنون در جایگاه های قدرتمندی در ارتش قرار داشتند. علویان شاخه‌ای از دین اسلام‌اند که پیروان آن بیشتر در استان لاذقیه و بندر طرطوس سوریه ساکنند. علویها در گذشته تاریخ کشاورزان فقیری بودند که در زمین های متعلق به ثروتمندان سنی کار می‌کردند. (دکمجیان ،همان )

در انشعابات و جدالهای مذهبی در قرون گذشته،”ابن تیمیه” از متفکرین و نظریه پردازان مذهب حنبلی قرن هشتم در سوریه – که نوشته های او مبنای تفکر پیروی از “سلف صالح” توسط محمد عبدالوهاب(بانی وهابیت و سلفیه )گردید- و نیز ابن بطوطه مراکشی، در فتاوای خود علویان شامات را، رافضی و خارج از دین اسلام دانسته بودند .

با این حال در دوره های متاخر علویان با خدمت در ارتش توانستند به قدرت و مقام اجتماعی دست یابند. در رهبری دولت جدید آنان نفوذ بسیاری داشتند. اما برای مسلمانان سنی مذهب که همیشه در ساختار سیاسی کشور تأثیرگذار بودند، تحمل این امر دشوار بود.

در دهه 60 میلادی با آنکه اعضای حزب بعث مقام‌های مهمی را در دولت سوریه بر عهده داشتند اما هنوز هم درباره چگونگی اداره کشور در میان اعضای حزب اختلاف نظر وجود داشت. برخی از اعضای حزب حامی شکل‌گیری اتحادیه عرب مانند اتحاد با مصر بودند، اما دیگران خواستار استقلال بیشتر سوریه بودند. برخی از آنان در راستای باورهای سوسیالیستی حزب از مالکیت بیشتر دولت در بخشهای صنعتی و کشاورزی حمایت می‌کردند. سرانجام اعضای جوان‌تر حزب که نسبت به همتایان محافظه‌کار خود بیشتر از خط مشی سوسیالیستی حمایت می‌کردند در سال 1966 قدرت را در دولت به دست گرفتند.

صلاح جدید به عنوان رهبر حزب سیاست‌های دولت را رهبری می‌کرد و نورالدین الاتاسی نیز رئیس جمهور بود. وزیر دفاع در دولت جدید نیز سرلشکر حافظ اسد بود که در سالهای باقیمانده قرن بیستم در سیاستهای سوریه نقشی سرنوشت ساز ایفا کرد. در این دوره مقام های بلندپایه دولت در ادوار گذشته یا دستگیر شدند، و یا کشور را ترک کردند.

حافظ‌ اسد که از جوانی تحت‌تأثیر ملی‌گرایی عرب و اندیشه‌های سوسیالیستی و ضداستعماری قرار داشت، در شانزده سالگی به حزب ‌بعث پیوسته بود.

وی در1952، در دانشکده خلبانی حِمْص ثبت‌نام کرد . وی سه سال بعد با درجه ستوانی فارغ‌التحصیل شد و به خدمت نیروی هوایی سوریه درآمد.

در سال 1955 برای گذراندن یک دوره آموزشی شش‌ماهه به مصر اعزام شد . کارآمدی او به عنوان خلبان جنگی موجب شد تا برای کسب مهارت و آموزش پرواز باهواپیمای میگ روسی، در اواسط 1958 در زمان وحدت مصر و سوریه، به شوروی اعزام گردد. حافظ ‌اسد پس از بازگشت از شوروی در 1959، متوجه شد که در نظام تازه، حزب بعث به حاشیه رانده شده است و بیشتر افسران بعثی به مشاغل غیرنظامی گمارده شده یا به‌واحدهای بی‌اهمیت نظامی در مصر اعزام شده‌اند.

وی در 1960، همراه با دو افسر علوی (صلاح جدید و محمد عمران) و دو نظامی اسماعیلی (عبدالکریم الجُندی و احمد المیر)، تشکیلاتی سرّی به‌نام کمیته نظامی پایه‌گذاری کردند.

در 28 سپتامبر 1961، گروهی از افسران سوری که در کمیته نظامی عضویت نداشتند، به رهبری عبدالکریم نَحْلاوی، با کودتای نظامی به وحدت مصر و سوریه پایان دادند و قدرت را در سوریه به دست گرفتند.

برخی سران حزب بعث، از جمله صلاح‌الدین بیطار و اکرم حورانی، جدایی سوریه از جمهوری متحد عربی و پایان وحدت را تأیید کردند؛ ناصر که از این تحول ناراضی بود، حافظ اسد و دیگر نظامیان بعثی را زندانی کرد. حافظ اسد 44 روز در توقیف مصری ها بود. ( ر.ک به : خدوری  ،1366)

طرفداران جمال عبدالناصر، در 2 آوریل 1962 تلاش کردند، با کودتا قدرت را در دست بگیرند که نافرجام ماند. پس از شکست کودتا در سوریه، حافظ اسد بار دیگر فعالیتهای سیاسی خود را در حزب بعث متمرکز ساخت و با دیگر اعضای کمیته نظامی، کودتای 8 مارس 1963 را طرح‌ریزی کرد که درنتیجه آن، حزب بعث در سوریه به قدرت رسید. بر اثر این تحول، حافظ اسد، که اینک عضو شورای ملی فرماندهی انقلاب بود، با درجه سرگردی به نیروی هوایی سوریه بازگشت. در 1964، او درجه سرلشکری گرفت و به فرماندهی نیروی هوایی سوریه منصوب شد. به‌علاوه، به عضویت شورای مرکزی حزب بعث نیز برگزیده شد.
از همان ابتدای به قدرت رسیدن حزب بعث، اختلاف میان اعضای قدیمی و سنّتی آن (مانند میشل عفلق) و اعضای نظامی و جوان حزب (مانند حافظ‌اسد و صلاح جدید) آغاز شد. نظامیان جوان اعتقاد داشتند که رهبری عفلق بر حزب با ضعف و فساد همراه است. حافظ اسد و صلاح جدید به‌ تدریج، با بسیج حامیان خود در سوریه، به‌قدرت اصلی حزب تبدیل شدند . آنان در 23فوریه 1966 دست به کودتایی نظامی زدند که در نتیجه آن دولت امین‌الحافظ سقوط کرد. امین الحافظ و میشل عفلق از حزب تصفیه شدند. در دولت جدیدی که به ریاست صلاح جدید تشکیل شد، حافظ اسد با حفظ سمت فرماندهی نیروی هوایی، وزیر دفاع نیز شد.( see to :Tauber.1995)

با شکست سوریه در جنگ شش روزه ( ژوئن 1967)، ارتفاعات جولان از دست رفت و نیمی از نیروی هوایی سوریه نابود شد. ژنرال حافظ اسد در مقام وزیر دفاع، مقصر دانسته شد و عزل وی مطرح شد، اما اسد گناه این شکست را به گردن آن عده از رهبران حزب انداخت که با تسویه ‌حسابهای سیاسی مکرر، ارتش سوریه را تضعیف کرده بودند.

پس از کودتای 23 فوریه 1966، و به‌ویژه پس از شکست سوریه در جنگ ژوئن 1967، اختلاف‌نظرِ حافظ اسد و صلاح جدید در مورد استراتژی نظامی و سیاستهای خارجی، اقتصادی و اجتماعی افزایش یافت، که به ایجاد شکاف در حزب بعث انجامید. حافظ اسد نفوذ زیادی در ارتش سوریه داشت، اما صلاح جدید بر تشکیلات سیاسی حزب بعث مسلط بود .

 صلاح جدید در کنگره سراسری حزب بعث در اکتبر 1970 کوشید اسد را از وزارت دفاع برکنار نماید، اما حافظ اسد با کودتایی بدون خون‌ریزی در 16 نوامبر 1970 کنترل اوضاع را به بدست گرفت. درنتیجه این کودتا، صلاح جدید و نورالدین آتاسی از نخست‌وزیری و ریاست‌جمهوری و نیز مناصب حزبی برکنار و زندانی شدند و دولت تازه‌ای به نخست‌وزیری حافظ اسد تشکیل شد. چهارماه بعد، در 12 مارس 1971، اسد به ریاست جمهوری سوریه انتخاب شد. او تمامی فعالیتهای سیاسی را از طریق فرماندهی منطقه ای حزب بعث در انحصار خود درآورد. )  see to :Kienle.1990)

یکی از چالشهای حافظ اسد در عرصه داخلی، مبارزه اخوان‌المسلمین سوریه با نظام بعث حاکم بود. تدوین قانون اساسی سکولار در 1973، پیوستن به فرایند صلح پس از جنگ در همان سال، و مداخله در لبنان به نفع مارونی‌ها و برضد گروههای‌ فلسطینی، مهم‌ترین اقدامات حافظ‌اسد بود که مخالفت و اعتراض اخوان‌المسلمین سوریه را برانگیخت .

بعد از آنکه حسن البکر و صدام حسین با کودتائی مجددا حزب بعث را در عراق به قدرت رسانیدند، با اینکه حاکمان هر دو کشور عراق و سوریه از نظر ایدئولوژیک بعثی بودند، ولی برای رهبری جهان عرب بایکدیگر رقابت داشتند. به ویژه بعد از امضا کمپ دیوید و منزوی شدن سادات در جهان عرب، این رقابت شدیدتر شد.

انقلاب اسلامی در ایران و آغاز جنگ عراق با ایران ، موجب شده بود که صدام حسین خود را در بین اعراب سنی قهرمان و خاکریز مقدم جلوگیری از سرایت انقلاب اسلامی و نفوذ ایران شیعه در منطقه قلمداد کند. و حال آنکه حافظ اسد و برای تضعیف موقعیت رقیب خود صدام و دلائل دیگر از ایران در جنگ با عراق حمایت می‌کرد. در چنین شرائطی نگرانی و دغدغه سلفی‌های عربستان سعودی واردن و شیوخ کویت و شیخ نشین‌های دیگرخلیج فارس که از نفوذ روز افزون جمهوری اسلامی ایران در بین شیعیان لبنان، و ایجاد محور لبنان – سوریه – ایران (که با روی کار امدن دولت شیعه در عراق تکمیل شد، و ملک عبدالله اردن آنرا هلال شیعی می‌نامد) موجب شد که آنها اخوان المسلمین سوریه را در خفا تحریض و تجهیز به شورش بر علیه حافظ اسد نمایند.

اما ریشه اصلی و قدیمی مخالفت آنان، افزایش نقش علویان در نظام سیاسی سوریه و افول قدرت سیاسی و اقتصادی اهل تسنن بود. در نتیجه، اخوان‌المسلمین سوریه خط‌مشی مسلحانه را در مبارزه با حکومت حافظ اسد در پیش گرفت.( Satloff,19993,pp.11-31) 

سنی مذهب‌های سوریه عمدتا از شاخه سلفی اخوان المسلمین بودند که با شورش‌های آنان در سالهای 1982-1984 درگیری‌های شهر حماء، حمص و ادلیب بوجود آمد. در این وقایع نیروهای نیروهای وابسته به گروهان‌های دفاع، “سرایا الدفاع” به رهبری ژنرال رفعت اسد با قدرت تمام شورش را سرکوب کرد. گفته شد که 20-30 هزارنفر در این وقایع کشته شدند.در زمان وقایع سرکوب اخوان المسلمین در حماء، عبدالحلیم خدام وزیر خارجه و معاون رئیس جمهور بود. عبدالحلیم خدام در یک دوره انتقالی بعد از فوت حافظ اسد به مدت 6 هفته کفیل ریاست جمهوری بود. خدام اینک یکی از هماهنگ کنندگان مخالفین بشار اسد است (اوسُنّی و باجناق رفیق حریری لبنان و ملک عبدالله پادشاه عربستان است) که در سال 2005 به فرانسه پناهنده شد و در سلک مخالفین خانواده اسد درامد.

حافظ اسد، پدر بشار اسد که از سال 1970 تا سال 2000 قدرت اول در سوریه بود، یکی از رهبران باهوش و قدرتمندجهان عرب به شمار می‌رفت.او نیز همچون سایر رهبران جهان عرب در صدد بود تا قدرت را خانوادگی نماید لذا باسل فرزند بزرگ خود را برای این کار اماده می ساخت اما مرگ نابهنگام او در یک تصادف رانندگی باعث شد تا حافظ اسد و حلقه او به زحمت افتند و به فکر جانشین دیگری برایند که نه تنها جاه طلبی سیاسی نداشت بلکه از نظر سنی نیز شرایط پذیرش قدرت را نداشت و مستلزم تغییر قانون اساسی بود .

 لذا بشار از لندن فراخوانده شد و برای آماده شدن برای مسئولیت‌های غیر مترقبه‌اش به ارتش رفت. وقتی بشار در سال 2000 جانشین پدر شد، طبق قانون سوریه حداقل سنّ لازم برای ریاست جمهوری 40 سال بود، و او 35 سال بیشتر نداشت. لذا برای رفع محذور در این قانون تجدید نظر شد و حداقل سن را به 34 سال تقلیل دادند.

بشار اسد اینک حدود 12 سال است که در سوریه فرمان میراند. بدنبال نا آرامی‌ها یکسال گذشته، طی رفراندومی برای تجدیدنظر در قانون اساسی سوریه در اسفند 1390، سوریه از سیستم تک حزبی که انحصار قدرت در دست حزب بعث بود خارج شد. بدین ترتیب به نظر می‌رسد که تفکر بعثی از دروازه سیاست خاورمیانه گذشته و به تاریخ پیوست اما واقعیت انست که میراث ان در عرصه تصمیم سازی وتصمیم گیری سیاسی  هنوز برجاست و در کنار حلقه های امنیتی یکی از موانع اصلی انجام اصلاحات اعلانی بشار بشمار می رود.

تقدیر و سرنوشت سیاسی اینک بشار اسد را به مسیر و جاده‌ای کشانده است که همانند اتوبان فرودگاهی که برادرش “باسل” در آن تصادف کرد، تاریک و مه آلود است.

برای بشار اسد انتخاب او به جای پدر، تنها ارث بردن از مزایا و مواهب قدرت نبود. بلکه او وارث مشکلات و زخم‌های دیرینه و قرن بیستمی باز مانده از دوران پدر بود، این زخم‌ها با تغییر موازنه قدرت و تغییر در اوضاع و احوال بین المللی، و به تبع آنچه که به “بهار عرب” معروف شده است، در قرن بیست ویکم سر باز کرده اند.

Bottom of Form

 

 هرچند حافظ اسد در سایه اقتدار ، کاریزما و مواهب در امدهای ناشی از دیپلماسی شیخوختی و مقاومتی خود توانست کشور را بعد ار انتخابات دهه نود سامان دهد اما روی کار امدن بشار زمینه برای انجام اصلاحات را فراهم ساخت .اصلاحاتی که در بدو ورود او به قدرت مورد ستایش تحلیل گران و موجب امیدواری مخالفین و منتقدین شد. با گذشت بیش از 12 سال از حضور بشار در راس قدرت سوریه اکنون این کشور نا ارامی هایی را تجربه می کند که بهانه ان امتناع رزیم بشار از انجام اصلاحات واقعی و انسداد مجاری قانونی در دستیابی به خواست ملت اعلام می شود .در این بخش روند تحولات و تطورات اصلاحی در سوریه و موانع توفیق ان مورد بررسی قرار می گیرد.

اپوزسیون اسلام گرا و دولت حافظ اسد

یکی از برجسته ترین گروههای اسلامی معارض در سوریه اخوان المسالمین است . اخوان المسلمین سوریه در سال ۱۳۱۴ ه. ش./ ۱۹۳۵ م. در شهر حلب بوسیله دکتر مصطفی السّباعی به تأسی از اخوان المسلمین مصر و به منظور مقابله با اشغال سوریه از سوی فرانسه و سروسامان دادن به اوضاع نابسامان اقتصادی و رفع شکاف موجود بین جهان عرب از طریق احیای اسلام به وجود آمد. امّا بعداً عواملی چون لزوم همکاری با اعراب در باز پس گیری فلسطین اشغالی و سکنی گزیدن برخی از رهبران و اعضای اخوان المسلمین مصر در سوریه که پس از انحلال آن در سال ۱۳۳۳ ه. ش./ ۱۹۵۴ م. صورت گرفت، به گسترش فعالیتهای اخوان المسلمین سوریه کمک رساند. «هدف اخوان المسلمین سوریه، استقرار یک نظام اسلامی جامع است که برای حصول به این هدف، نخست به ارشاد وموعظه مردم و دولت روی آورد. امّا در اواخر دهه ۴۰ ه. ش./ ۶۰ م. گروهی از اعضای جنبش این روش را بی نتیجه ارزیابی کرده و جهاد علیه دولت را برگزیدند. این گروه به طور رسمی با تأسی «جبهه اسلامی سوریه» درسال ۱۳۵۹ ه. ش./ ۱۹۸۰ م. راه خود را از گروه اصلاح طلب اخوان المسلمین سوریه جدا کرده‏اند. السباعی- دوست حسن البنا- که اوّلین رهبر اخوان المسلمین سوریه بود تا سال ۱۳۴۰ ه. ش./ ۱۹۶۱ م در. این سمت باقی ماند. بعد از وی «عصام عطار» به رهبری اخوان برگزیده شد، امّا با انشعابی در اخوان المسلمینِ شمال سوریه به رهبری «امین یاغان» و سپس تأسیس جبهه اسلامی سوریه (جناح طرفدار جهاد) به رهبری «ابو النصر البینونی»، عملًا رهبری عطار بر کلِ اخوان المسلمین سوریه دوام نیاورد. از اواسط دهه ۵۰ ه. ش./ ۷۰ م. «عدنان سعد الدین» جای عطار را گرفت. در حال حاضر رهبری اخوان المسلمین سوریه به صورت جمعی انجام می‏گیرد. بارزترین مشخصه این جنبش در سوریه، مخالفت دایمی آن با دستگاه سیاسی کشور است. از مهمّترین جلوه این مخالفت، می توان به درگیری نظامی ۱۳۶۰ ه. ش./ ۱۹۸۱ م. طرفداران جهاد ضد دولتی در جنبش اخوان المسلمین با نیروهای حکومتی اشاره کرد. ( دکمجیان ، بخش 7)
طی آن، یک نبرد سه هفته‏ای در «شهر حما» » صورت گرفت که منجر به کشته و مجروح شدن تعداد زیادی از مقامات دولتی و حزبی (حزب بعث سوریه) و نیز سرکوب شدید اعضای جنبش از سوی دولت بعثی سوریه گردید. با این وصف جنبش اخوان المسلمین سوریه تا کنون به علت زیر:

  1. وجود اختلاف در اخوان المسلمین بر سر مسأله روش مبارزه علیه دولت‏
  2. اقداماتِ دولت در جهت اصلاح ساختار سیاسی و اقتصادی کشور، نتوانست به‏عنوان یک نیروی مؤثر در سیاستهای داخلی و خارجی سوریه ایفای نقش کند. تحولات ناشی از بیداری اسلامی یا بهارعربی سبب شد تا اخوان المسالمین در جامعه سوریه قد علم نماید.

بعد از روی کار آمدن حزب بعث در 1963 میلادی سیاستهای اقتصادی حزب بعث ( یعنی ملی کردن ) طبقه تجاری سنی مذهب را متضرر ساخت . بسیاری از تجار سوری خصوصاً در شهر مرکزی حما مستقر شدند. این طبقه ( تجار) رابطه  بسیار نزدیکی با گروه اخوان داشتند. اولین برخوردها بین اکثریت سنی مذهب و دولت ( اقلیت علوی) در قالب برخورد بین اخوان المسلمین و دولت خود را نشان داد. تا سال 1976 یعنی بین سالهای 1970 و 1976 و درست بعد از روی کار آمدن اسد در 1970 آرامش وجود داشت ولی بین سالهای 1976 و 1980 برخوردها بین دولت و اخوان شدت یافت و سوریه را در مسیر جنگ داخلی قرار گرفت . در سال 1982 که شهر حما در محاصره اخوان بود دولت به شهر حمله ور شد و حدود 15000 تا 25000 نفر را کشت.

حافظ اسد با این اقدام توانست کانون اعتراض اخوان المسلمین در سوریه را به بهای تبدیل شدن به یک دیکتاتور در افکار عمومی جهان وجامعه سرکوب  کند.علاوه بر قتل عام حماء ، حافظ اسد کانونهای مختلفی را چون کانون وکلاء، مهندسین، داروسازان و غیره را در اوایل دهه هشتاد منحل نمود. در هر صورت در دوره حافظ اسد و قبل از ورود به قرن بیست و یکم یکی از مهمترین موانع حکومت حافظ اسد یعنی اخوان المسلمین از سر راه برداشته شد.

شایان ذکر است که در دوره حافظ اسد اپوزسیون سوریه بیشتر ماهیت اسلامی داشت.دولت سوریه بعد از سرکوبی اخوان المسلمین در شهر حماء، به یک دولت پلیسی واقعی تبدیل شد. رژیم اسد با توجه به اینکه درصد بالایی از مردم مسلمان و سنی مذهب بودند قدرت اسلام را درک کرد . نکته دیگر اینکه رژیم به این نکته پی برد که سرکوب سلبی شاید بتواند مخالفین اشکار داخلی و خارجی را تار  و مار کند اما راه حل نهایی نیست .لذا دولت سوریه بعد از سرکوبی اخوان در صدد تاسیس و تحکیم اسلام سیاسی برامد.در قالب این سیاست دولت تصمیم گرفت خود مشابه جدیدی از اسلام را تاسیس نموده و احساسات مذهبی را جذب نماید و مانع شود تا بعنوان مثال گروههای اسلامی مخالف دولت از این احساسات بهره برداری کنند.

دولت دردهه هشتاد میلادی شروع به ساختن مساجد نمود و  مسابقات قرآن برگزار نمود. مردم را به رعایت حجاب دعوت نمود. از سال 1990 میلادی نیز جهت جلوگیری از تبدیل شدن مساجد به محل و مبدا مخالفت  و شورش مبلغان را مجبور به دریافت مجوز می نمود. در پادگانها اقامه  نمازمجاز شد. در ادامه این مشی بشار اسد حتی به افراد مورد حمایت خود اجازه می داد تا از دولت انتقاد نمایند. در این میان میتوان به محمد حبش عضو مجلس و صلاح کفترو  رئیس مسجد ابونور اشاره کرد. کفتر و  به صراحت اعلام می کرد که که اسلام حاکم در ترکیه بهترین مدل برای تقلید است.

حبش نیز خواستار لغو قانون 49 شده بود و از قانونی شدن احزاب سیاسی اسلامی حمایت می نمود. در این راستا متفکر اسلامی سوری البوتی از جنبش اسلامی زنان حمایت نمود.

درسال 2001 حبش اجازه یافت تا جلسات فرهنگی اجتماعی را برای گسترش اسلام میانه روی مورد نظر دولت برگزار کند.

دراین جلسات حبش تفاوت بین مسلمانان محافظه کار و  رادیکال را چنین توصیف کرد:

“مسلمانان گروه اول طرفدار اصلاح و بازسازی اسلام هستند ولی مسلمانان گروه دوم که حدود کمتر از یک درصد را تشکیل می دهند بیشتر خشونت را ترویج می دهند.” این اقدامات در شرایطی دنبال می شد که هیچ اپوزسیون داخلی اسلامی وجود نداشت و حکم فعالان و شرکت کنندگان در اخوان المسلمین قانونا  اعدام بود . (  patric seale,1989.pp.171-318)

به هر حال دولت موفق شده بود تا اسلام گرایی و احساسات مذهبی را کنترل کند .

در مورد رشد اسلام گرایی در دهه اخیر در جهان اسلام ،دید گاههای مختلفی ارایه شده است.هانتیگتون رشد اسلام گرایی را در عدم رضایت مسلمانان از سلطه و تهاجم غرب بر جهان اسلام می داند و دکمجیان ظهور اسلام گرایی را معلول بحرانهای داخلی کشور های اسلامی دانسته است . به زعم تحلیل گران هر دو عامل را می توان در روند رو به رشد اسلام گرایی در خاورمیانه و به خصوص سوریه موثر دانست .تنفر شدید از امریکا به دلیل حمایت از اسراییل ،حمله امریکا به کشور های اسلامی در خاورمیانه و مبانی سکولار رژیم بعث و بی توجهی ان در اجرای احکام اسلامی مطابق تفسیر اسلام گرایان و موضع رفضی انها نسبت بعلویان را بایستی از دلایل تعارض جریان های اسلام گرا با بشار اسد دانست. به گونه ای که اسلام گرایان سوریه به یکی از جریانات معارض غیر قابل انعطاف تبدیل شده است (اجورلو ،1390 ،60 ).

 

اپوزیسیون سکولار و رژیم بشار اسد

در تاریخ هفدهم جولای 2000 میلادی اپوزسیون سوریه بعد از سخنرانی بشار اسد احساس نمود که وقت تغییر فرا رسیده و فضا برای اظهارنظر آماده می باشد.  محورهای سخنرانی بشار اسد در این تاریخ شامل موارد زیر می بود:

  1. پر رنگ شدن نقش شهروندان در سوریه  
  2.  حرکت جدی بسوی توسعه بعنوان یک ضرورت
  3.  شفاف سازی سیاسی و اقتصادی
  4. حرکت بسوی دموکراسی
  5. اصلاحات اجرایی و آموزشی و نهایتا
  6. آماده ساختن سوریه برای قرن 21

بشار برخلاف حاقظ اسد که عمدتا تمرکز خویش را بر امور سیاست خارجی بنا نهاده بود ،امور داخلی را مورد توجه قرارداد .

 

 

بهار دمشق و بیانیه های 99 و 1000 و نقش ان در تحولات سوریه

بهار دمشق به دوره ای اطلاق می شود که آزادی بیان، تریبونهای آزاد و فعالیت های سیاسی با آزادی دنبال می شد.به زعم نویسنده مقاله بهار دمشق  دو ستون اصلی داشت که یکی شامل تریبونهای بحث آزاد یا گردهم آیی ها بود ( forums ) و دیگر بیانیه های 99 و 1000 می شد. هر چند شروع این گرد هم آیی ها به روزهای قبل از مرگ حافظ اسد برمی گردد که در آن روزها میشل کیلو، روزنامه نگاران معروف، فعالان سیاسی و هنرمندان را در خانه نبیل المالح جمع می نمود.  دستاورد این گرد هم آیی کمیته های بازسازی جامعه مدنی (societies committees for the revival of civil) نام گرفت. شروع به کار این کمیته ها با جلسات بحث آزاد درارتباط با بازسازی جنبشهای دموکراتیک و فرهنگی در سوریه آغاز شد. تریبونهای دیگری نیز بزودی شروع به کار نمود. علاوه برگردهم آیی ها و تریبونهای بحث آزاد ، ریاض السیف تریبون دیگری را در منزلش در دمشق ایجاد نمود.نام این تریبون بحث آزاد یا دیالوگ ملی نام داشت.(    -bab.com/arab/countries/syria/bashar00a.htm al) علاوه بر تریبونهای بحث آزاد میراث دیگر بهار دمشق ، بیانیه های عمومی بودند که به بیانیه های 1000 و 99 معروف هستند.

در سپتامبر 2000 در روزنامه الحیات چاپ لندن بیانیه ای صادر شد که به امضای 99 تن از روشنفکران، مخالفان دولت و فعالان جامعه مدنی سوریه رسیده بود تقاضای آنها از دولت عبارت بود از :

  1.  پایان دادن به وضعیت اضطراری که از سال 1963 برقرار شده بود
  2. عفو زندانیان سیاسی
  3. اعطای آزادیهای سیاسی
  4. آزاد سازی زندگی عمومی از قوانین محدود کننده

در ژانویه 2001 میلادی بیانیه دیگری صادر شد که به امضای 1000 مخالف سیاسی رسیده بود و آنها 8 خواسته داشتند که عبارت بود از :

  1. لغو قانون وضعیت فوق العاده
  2. آزدیهای سیاسی کامل
  3. آزادی مطبوعات
  4. قانون انتخابات آزاد
  5. قوه قضاییه مستقل
  6. حقوق اقتصادی مساوی برای تمام شهروندان
  7. بازنگری در فعالیتها و سازمان   مترفی ملی یادمان احزابی که در اتحاد با دولت بودند.
  8. پایان تبعیض علیه زنان

دولت در  بیانیه 99 هیچ عکس العملی نشان نداد. ولی بیانیه 1000 مصادف با پایان بهار دمشق شد. ستون دوم بهار دمشق محل تبادل نظر اندیشمندان و منتقدین بود . علاوه بر دو تریبون یا گردهم آیی که بدان اشاره رفت تریبونهای دیگری نیز وجود داشتند که از ان جمله می توان به :

  1. تریبونهای آزاد الکواکبی در الپو
  2. تریبون آزاد ترتوس به رهبری حبیب الفتاس اشاره نمود.

نهایتا انکه از فوریه 2001 میلادی رژیم بشار شروع به دستگیری گسترده و برخورد شدید با اعضای اپوزسیون نمود و دولت بشار موقتا اوضاع را آرام نمود. (see to:Eyal zisser,2007)

چگونه بهار دمشق به زمستان دمشق تبدیل شد؟

دولت در فوریه 2001 شروع به سرکوب جامعه مدنی و فعالیتهای سیاسی نمود. برای نیل به این هدف ، دولت روسای منطقه ای حزب بعث را به 17 استان سوریه و 4 دانشگاه اصلی سوریه اعزام نمود تا اقدامات خود را علیه مباحث آزد اندیشی – تریبونها، اجتماعات، انتقاد از دولت شروع نمایند.  بعد از سخنرانی خدام در دانشگاه دمشق این اقدامات از سوی دولت شدت وحدت بیشتری گرفت.

خدام گفت” جریانات اخیر( بحث های آزاد اندیش، تریبونها و غیره) نه دموکراسی است نه آزادی. خدام گفت هیچ شهروندی حق ندارد به اساس جامعه حمله ور شود. چون وقتی امنیت و ثبات جامعه پایان می یابد آزادی پایان می یابد. به نظر وی هدف از این تریبونها منحرف کردن توجه دولت سوریه از موضوع مهمی چون کشمکش اعراب و اسرائیل عنوان شد.

به دنبال سخنرانی خدام ، دولت برای برگزارکنندگان شرایط جدیدی را اتخاذ نمود که عملا منجر به تعطیلی این مراکز و فعالیتها می شد. شرایط  جدید شامل :

  1. اخذ مجوز 15 روز قبل از برگزاری اجتماع
  2. یک کپی از سخنرانی و نام سخنران
  3. نام حضار شرکت کننده در تریبون
  4. محل گردهم آیی و اسم میزبان می شد.

بدنبال این قوانین، دولت شروع به بدنام کردن اعضای اپوزسیون نمود و اعضای آنها را به عامل خارجی نامید.  سپس در ماههای آگوست و سپتامبر 2001 بیشتر اعضای فعال بهار دمشق را دستگیر نمود که میتوان به ریاض السیف، مامون حمص، عارف دلیله ،ریاض الترک اشاره نمود. در نتیجه این سخت گیریها  اکثر اجتماعات ممنوع شدند و تنها تریبون که دولت مزاحم آن نمی شد، تریبون آتاسی[2] بود. بشار وجود این تریبون و گردهم آیی را شاهد و گواهی برای آزادی و دموکراسی در سوریه نام می برد. ( ibid   )

به هر حال تریبون آتاسی  ادامه یافت. دولت در ابتدا شرکت کنندگان را تحت نظارت داشت یعنی تمام اعضایی که در جلسه شرکت می کردند می دانستند که کنترل می شوند و هر کس از خط قرمز عبور می کرد حذف می شد. بین سالهای 2001 تا بهار 2005 یعنی تاریخ دقیق بسته شدن این گرد هم آیی دولت استراتژی متفاوتی را بکار برد نام استراتژی، استراتژی اشغال نام داشت. تنها در یکی از گردهم آیی که در سال 2003 توسط تریبون  آتاسی برگزار شد اکثر اعضای شرکت کننده در گردهم آیی را اعضای دستگاه امنیتی سوریه تشکیل می دادند. اعضای غیر وابسته به دولت از دیدن چنین صحنه ای ناراحت شده و دیگر در جلسات شرکت نکردند. (مثلا از 300 نفر شرکت کننده حدود 250 نفر از نیروهای دولتی و امنیتی بودند) . تا سال 2005 این استراتژی ادامه یافت تا جایی که چند روز قبل از بسته شدن تنها تریبون آزاد اعضای وابسته به دولت حدود 100 درصد حاضران در جلسات را تشکیل می دادند.

با بسته شدن مراکزی که در نتیجه بهار دمشق شکل گرفته بود امید به اصلاحات عملا خاموش شد اما این به معنای پایان کار نبود بلکه روح بهار دمشق را گروههای حقوق بشری، نشریات و گروههای جامعه مدنی در سطحی ضعیف تر و کوچگتر ادامه دادند . نقش گروههای حقوق بشر ، نشریات و گروههای جامعه مدنی در زنده نگه داشتن شعله بهار دمشق و رویکردهای ارتباطی و تعاملی ان در فضای مجازی تداوم یافت . (     Seth Wikas ,2011.pp.4-5)

گروههای حقوق بشر: این گروهها با استفاده از اینترنت به انعکاس وضعیت حقوق بشر در کشور سوریه پرداختند. قرابی رهبر سازمان ملی حقوق بشر در سوریه ایمیلهایی به افراد، سازمانهای گوناگون می فرستاد و در ارتباط با دستگیریها، دادگاهها، نقض حقوق بشر به آنها اطلاع رسانی می کردو سیاست دیگری وجود داشت به نام  thara که مرکزش برای وضعیت حقوق بشر و زنان در سوریه بود.

و سیاست دیگری بنام  111syria .org  وجود داشت که آقای ایمن عبدالنور آنرا مدیریت می نمود مطالبی را در ارتباط با امور خارجی ، سیاست اجتماعی و اصلاحات به حدود 17000 کاربر که 11 هزار نفر سوری بودند می فرستاد.

 

 

تلاشها برای ایجاد جامعه مدنی

این تلاش ها بسیار کند می باشد. تعداد بسیار کمی از این فعالان هستند که از تجربه کافی و آموزشهای لازم برای بیان خواسته ها و ارائه طرح و گزارشهای تبلیغاتی را ندارند. تعطیلی این مراکز به معنای پایان اعتراضات و انتقادات نبود بللکه اپوزیسیون سوریه در قالب بیانه ها حیات سیاسی خود را حفظ نمود .بیانه دمشق و بیانه بیروت _دمشق از نمونه های این حضور سیاسی است .

بیانیه دمشق : تلاش دیگر از سوی مخالفان

نقطه عطف این بیانیه این بود که بیانیه مذکور به امضای پنج گروه سیاسی و 9 چهره معروف اپوزیسیون رسید. نکته دیگر اینکه احزاب مخالف کرد نیز این بیانیه را امضاء نمودند در 15 اکتبر 2005 ان را منتشر ساختند.

نکات قابل توجه در این بیانیه عبارت بود از:

  1. تعیین آزادی افراد ، گروهها و اقلیت های ملی
  2. یافتن یک راه حل دموکراتیک برای مساله کردستان در سوریه و تضمین حقوق و تساوی تمام شهروندان کرد سوری
  3. پایان دادن به قانون فوق العاده و لغو قانون 49
  4. اجازه ایجاد گردهم آیی ها و تریبون ها برای تنظیم و سازماندهی فعالیتهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی
  5. انتخاب یک مجلس جدید برای یک قانون اساسی جدید
  6. نفی حق انحصار و فرا قانونی احزاب .
  7. ایجاد یک رژیم ملی دموکراتیک به عنوان یک راهکار اساسی برای اعمال تغییرات و اصلاحات  سیاسی ( ALAN GEORGE, 2003.P33 )

بیانیه بیروت دمشق

این بیانیه را شخصیتها و گروههای سیاسی تحریم شده امضاء کردند در ماه می 2006 میلادی افراد و گروههای فوق الذکر بیانیه دیگری را انتشار دادند که از سیاست سوریه در لبنان انتقاد می نمود. این بیانه در 12 می توسط رسانه ها لبنانی و مخالف سوریه  انتشار داده شد. متن بیانه در برگیرنده نکات زیر می بود:

  1. احترام برای استقلال و حاکمیت هم سوریه و هم لبنان
  2. احترام همه جانبه برای قانون ها، نهاد ها، انتخابات و حقوق بشر
  3. برپایی رژیم هایی با محوریت دموکراسی در هر دو کشور
  4. محکوم کردن و ابراز انزجار از ترور سیاسی و حمایت از تحقیقات درباره قتل نخست وزیر فقیر لبنان رفیق حریری. بیانیه مذکور را 250 روشنفکر لبنانی و سوری امضاء کردند دولت مانند فوریه 2001 گستره ترین سرکوبها و دستگیریها را در طی یک هفته به راه انداخت. رسانه های دولتی نیز این بیانیه را محکوم کردند و آن را مشکوک قلمداد کردند. دولت سوریه در مقابل این بیانیه دو تن از مهمترین مخالفان دولت که این بیایه را امضاء کرده بودند یعنی میشل کیلو و انورالبونی را دستگیر و زندانی نمود.

دستاوردهای بهار دمشق، بیانیه دمشق و بیانیه بیروت- دمشق

دستاوردهای بهار دمشق:  به زعم مخالفین رژیم سوریه ، بهار دمشق نکته بسیار مهمی را به رژیم حکومت سوریه و جهان عموماً ثابت کردکه جامعه سوریه به گونه ای است که اگر آزادی بیان و آزادی اجتماع بدان داده شود، شهروندان سوری نهایت استفاده را از این فرصت استفاده خواهند نمود . در طول مدت بهار عربی تریبونها و گردهم آیی ها سازمانهای حقوق بشری، و گروههای جامعه مدنی بنا نهاده شدند.

دستاوردهای بیانیه دمشق و بیروت:

بیانیه های مذکور تبلور تقاضای اپوزسیون برای تغییر رژیم و اصلاحات دموکراتیک بود. مفاد بیانیه دمشق ثابت کرد که سوریه نمیتواند تا زمانی که به نام ماده هشتم قانون اساسی اداره می شود تغییری در آن حاصل گردد. طبق ماده هشت قانون اساسی حزب بعث حزب پیشرو در دولت و جامعه می باشد.(MEWWW.mefroum.org/article/465).

شکاف در میان اپوزیسیون سوریه را میتوان در قاالب سه شکاف بررسی نمود:

  1. شکاف عربی  و کردی
  2. شکاف  پیرو جوان
  3. شکاف سکولار و اسلام گرا

 

 

 

 

 

اختلاف میان اعراب و کردها

هر چند در میان خود این شکافها دامنه ای از تنوع و تکثر مشاهده می شود .بطور نمونه در میان جریان کردی بالغ بر چندین حزب با گرایش و اندیشه سیاسی متفاوت به چشم می خورد.که هرکدام عقاید خاص خود را دارند. 

شکاف بین پیر و جوان : شکاف نسلی بزرگترین نقطه ضعف ایوزسیون می باشد.

نسل 1970 به بعد این نسل فقط حزب بعث و سوریه تحت حکومت ا سد را می شناسد.اما نسل 1950 و 1960: متولدین این دوره انقلاب حزب بعث درسال 1963 را دیده بودند سپس جنگ بلند مدت را در بین رژیم سوریه اخوان المسلمین را دیده بودند که نهایتاً در 1970 میلادی که خانواده اسد سوریه تحت تسلط خود در آورده بود.

نسل 1940 و 1930 میلادی: این نسل استقلال سوریه را از حکومت فرانسه به خاطر می آورد و حتی روزهای سوریه دموکراتیک بین سالهای 58-1954 را به خاطر دارند شایان ذکر است که اعضاء و ستونهای اصل اپوزسیون یعنی ریاض  سیف، میشل کیلو، ریاض الترک، هیثم المالح این ها ستونهای اصلی ایوزسیون بودند. پس بوی شکاف نسل ها می آید افراد فوق الذکر همگی شصت یا هفتاد سال داشتند.

تحلیل حاضر این است که نسل جدید هیچ تمایل و علاقه ای به سیاست ندارد به زعم وی سیستم آموزش و پرورش به گونه ای است که در دوره ابتدایی تمام دانش آموزان این دوره یونیفورمهایی بر تن کرده اند که ورای سمبل حزب بعث می باشد. حتی دانش آموزان هر روز صبح به اسد احترام نظامی می کنند.

در دوره متوسط نیز تمام دانش آموزان باید به واحد جوانان انقلابی که در سال 1963 ایجاد شد  ملحق گردند . در دانشگاه نیز دانش جویان باید نوشته های خود را به شبکه های دستگاه امنیتی تحویل دهند.

آنها هم همچنین باید به اتحادیه دانش جویان ملی سوریه ملحق شوند. او هم چنین معتقد است که بسیاری از جوانان سوریه یا نسل جدید اصلاً نمی دانند قانون فوق العاده چیست؟ و قانون اساسی چه  می گوید: حتی آنها نام و اعضای پارلمان را نمی شناسند یا اصلاً نمی دانند بلندیهای جولان کجاست؟

حتی بعضی از دانشجویان دانشگاه دمشق یا در لاذقیه صحبت کردن درباره سیاست را بی فایده می دانند چرا که آنها هیچ قدرتی ندارند تا فرصت موجود را تغییر دهند.

در هر صورت به سه دلیل شوق برای فعالیت سیاسی در بین جوانان بسیار کم است.

  1. جوانان تمایل به دادن هزینه ندارند(از دست دادن شغل و زندگی آرام و غیره)
  2. هیچ کدام از احزاب برنامه ای منسجم برای بسیج جوانان نداشتند. بعبارت دیگر احزاب برنامه برای تشویق و برانگیزاندن آنها نداشتند.
  3. سوم اینکه از سوی دولت احساس می شد که درگیر کردن جوانان در فعالیتهای جامعه مدنی تهدید بسیار بزرگی علیه امنیت رژیم می باشد.
  4. بهترین مثال مربوط به تریبون و گردهم آتاسی[3]  است که در قالب این گردهم آیی، جوانان (دانشجویان) کمیته جوانان را به راه انداختند، شرکت کنندگان و سخنرانان کمیته جوانان، دانشجویانی بودند که از دانشگاه به دلیل فعالیت های سیاسی شان اخراج شده بودند تشکیل چنین کمیته ای از سوی رژیم یک خطر جدی تلقی قلمداد شد و نهایتاً دولت گردهم آیی مذکور را مجبور کرد فعالیت های جوانان را در قالب کمیته جوانان تعطیل کند با این ادعا که تشکیل چنین جلساتی باعث فساد قشر جوان می شود.

شکاف سکولار اسلام گرا

یکی از موضوعات دیگری که عملا تحولات سوریه را با پیچیدگی مواجه ساخته است تنوع قومی این جامعه است .طبیعتا فقدا ن شفافیت رفتاری و نگرانی از حاکمیت اندیشه های بنیادگرا نه تنها مانع از اجماع گروههای اپوزیسیون در داخل می گردد بلکه نوعی حزم و احتیاط در حمایت یا عدم حمایت افکار عمومی جهان یا کشورهای خارجی نسبت به سوریه شده است.(Seth Wikas ,2011,pp.6-10  )

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نمودار تحلیل سنخ شناسی اپوزیسیون سوریه

کنفرانس برای تغییر در سوریه

 

بیانیه

دمشق

                                                                                                                                                                          عبدالله الملهم            رهبران قبایل

                                                                                                                                                  رضوان بدینی،محمد مرا دالخزناوی                            

  کردها                        کردها

                                رضوان زیاده، نجیب غضبیان 

ابتکار ملی برای تغییر

                                                           خوله یوسف

                                                                                                                                                                         اخوان المسلمین

                                                      

 

                                                                          اسامه منجد                                      جنبش عدالت و توسعه

 

ائتلاف ملی برای حمایت از انقلاب سوریه

                    

                                                       برهان الغلیون

مجموعه هماهنگی­های ملی                       برای تغییر دموکراتیک

                                                                                                                                                                 حسن عبدالعظیم

 

                                        

 

 

                     هیثم المالح                                         فائز سارا و میشل کیلو

شورای ملی انقلاب

 

                                                                   جنبش ملی                                            کمیته وقایت های

                               احزاب کردی                                                         جامعه مدنی

                                                                                                                                                                                                                                                           فائزسارا و میشل کیلو             جامعه دموکراتیک                                                                                                                                                                                          آسوری      کنفرانس سوریه برای همه

                   مخالفین غیر سنتی                                                                          مخالفین سنتی

Source:Washington institute for near east policy.org

(working model of the Syrian opposition)

 

 

فرجام سخن

این مطالعه به بررسی مخالفت های داخلی با دولت جمهوری عربی سوریه پرداخته است هرچند این مقاله بر وضعیت جاری گروه های اپوزیسیون پرداخته است اما مقاومت در برابر رژیم سوریه چیز جدیدی نیست . طی چهل سال اخیر،دولت سوریه با مخالفت های داخلی مواجه بوده است که محصول ان سالها بی ثباتی در کشور بوده است.ربع قرن بعد از استقلال سوریه از فرانسه در سال 1946 این کشور با سلسله ای از کودتاها و نا ارآمی ها و تغییرات در قدرت دست و پنجه نرم کرد .

هرچند حزب بعث سوسیالیست عرب در سال 1963قدرت را به دست گرفت لیکن دهه 1960 تجربه ای از کودتاهای داخلی ،تصفیه های درون حزبی و نهایتا ظهور رهبری جدید از علویان بود که چندان به مذاق اهل سنت سوریه خوش نیامد.

زمانیکه حافظ اسد قدرت را در سال 1970 از طریق کودتا به دست گرفت ،سوریه وارد دوره جدیدی از ثبات داخلی نسبی شد. مسلمانان سنی مدهب سوریه که پیوند وثیقی هم با تجارت داشتند از روی کار امدن سکولارها ، طبقات فقیر و اقلیت ها در کادر رهبری حزب بعث بعد از سال 1963 شدیدا عصبانی  بودند.ملی سازی  بخش های زیادی از اقتصاد کشور، منافع سیاسی و اقتصادی سنی ها را تهدید نمود.این مقطع همزمان است با فعالیت های جنبش جوانان انقلابی معروف به نسل 1967 که مسیر جهان عرب را در جنگ اعراب و اسراییل ، تمایل به کمونیست ها و گروهها و جنبش های معترض به فساد سیاسی و اقتصادی و بی لیاقتی رهبران جهان عرب  می دید .بدین روی از همین مقطع منابع موازی منازعه و اپوزویسیون بالاخص در شکل سکولار خود در سوریه شکل گرفت.

در طول دوران حاکمیت حافظ اسد مهمترین و موثرترین چالش برای حکومت اخوان المسلمین بود که در سال 1982 سرکوب شد وغیر قانونی اعلام گردید. بدنبال سرکوب و قتل عام مخالفین سنی در شهر حما ،اسد قدرت اسلام گرایی در سوریه را درک کرد و بدنبال بدیلی برای خلع سلاح انها برامد.تاسیس اسلام سیاسی میانه رو و کنترل شده بدل اسد برای مقابله با این چالش بود.بعد از حوادث شهر حما رزیم سوریه منابع معارضه را عمد تا از سوی گروههای سکولار میدانست .اما حوادث و واقعیتهای جدید طی سال گذشته نشان داد که وزن و جایگاه اسلام گرایی در سوریه گسترده است.با روی کار امدن بشار و وعده اصلاحات او به مردم موجی از خوشحالی و امیدواری در جامعه بالاخص در بخش سکولار بوجود امد که بهار دمشق زاییده و ثمره ان بشمار می رود.هرچند ظهور قدرتمند جریانها و گروههای اجتماعی خواهان اصلاحات بخش های امنیتی رزیم را نگران کردو تحت تاثیر این نگرانی ها بشار رای به تعطیلی این مراکز و فعالیتها داد اما مشکلات صرفا زیرزمینی و فراملی گردید.جنبش بیداری در جهان عرب از تونس ،لیبی و مصر بر فعال شدن این شکافها تاثیر گذاشتبه گونه ایی که امروز در سوریه منطق و گفتگو  جای خود را به اسحله داد.تصلب نظام سیاسی در غیر امنیتی دیدن مطالبات سیاسی ،اجتماعی ،مذهبی و قومی ،انحصارگرایی حزب بعث در عرصه قدرت و تصمیم گیریها و اعمال مدیریت معطوف به شرایط ویژه و برخوردهای سلبی بجای شیوه های ایجابی در تصلاحات از مواردی بود که عملا اصلاحات در سوریه را متوقف نمود و زمینه را برای اتخاذ شیوه “مبارزه در رژیم به جای “مبارزه با رژیم ،توسل به نیروهای بیگانه برای اپوزیسیون فراهم ساخت.طبیعتا پیچیدگی و چند سطحی بودن بحران سوریه و گرهخوردن مطالبات اپوزیسیون اسلام گرا و سکولار با مداخلات منطقه ای و فرامنطقه ای آینده های پر از ابهام و پر هزینه برای سوریه به ارمغان اوردو مطمینا بخش زیادی از منابع ،امکانات و مقدورات ملی این کشور را به هدر خواهد داد.اتخاذ ادراک موسع از امنیت و الغا قوانین و مقرراتی همچون قانون 49 ، پایان بخشیدن به حاکمیت انحصاری حزب و پذیرش تدریجی معارضین در عرصه سیاسی موضوعاتی بودند که اگر زمانیکه بشار اسد و عده اصلاحات در سال 2000 را مطرح نمود بطور تدریجی و با تامل عملی می شد شاید امروز سوریه مجبور به تجربه بحرانهای فعلی نمی بود.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منابع فارسی و لاتین

  1. احمدی ،حمید. (1369)، ریشه  های بحران در خاورمیانه .تهران :انتشارات کیهان.
  2. السمان، علی (1357)،رویارویی مسلک ها و جنبش های سیاسی در خاورمیانه عربی تا سال 1967، ترجمه حمید نوحی ،تهران :انتشارات قلم .
  3. امامی ،محمد علی . (1376)، سیاست و حکومت در سوریه ،تهران : موسسه چاپ و انتشارات وزارت خارجه.
  4. خدوری، مجید. (1366)گرایشهای سیاسی در جهان عرب .ترجمه عبدالرحمن عالم، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی.
  5. درینیک ،ژان پیر. ( 1368)، خاورمیانه در قرن بیستم .ترجمه فرنگیس اردلان ،تهران ،جاویدان.
  6. دکمجیان، هرایر .( 1366)، جنبشهای اسلامی در جهان عرب ،ترجمه حمید احمدی ،تهران انتشارات کیهان.
  7. روگان ،ال .(1386)، پیدایش دولتهای مدرن در خاورمیانه در روابط بین المللی خاورمیانه .ترجمه محمد جواد موسوی ، تهران دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی .
  8. سعیدی ،ابراهیم.( 1374 )، سوریه ،تهران :انتشارات وزارت امور خارجه.
  9. فاست، لوئیس .(1386)، روابط بین المللی خاورمیانه، ترجمه احمد سلطانی نژاد ،تهران : دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی.
  10. کامروا، مهرداد .( 1388 )، خاورمیانه معاصر ، دکتر محمد باقر قالیباف ،سید موسی پور موسوی ، نشر قومس. 
  11. کویلند ،پل .(1370 )، سرزمین و مردم سوریه ، ترجمه فریبرز مجیدی ، تهران ،انتشارات علمی فرهنگی. 
  12. لونگ نس،الیزابت .( 1358)، طبقه و دولت در سوریه ،ترجمه شهریار خواجیان ،تهران :یاشار.

 

 

 

 

 

 

 

 

-Dam, Nikolaos van ,( 1981 ) the struggle for power in Syria : sectarianism  and tribalism in politics ,1961_1978/ L0ndon / croo Helm,.

-Gorge alan ,( 2003 )Syria : neither  bread nor freedom , London , zed books .

-Hopwood,Derek , (1988 ) Syria 1945-1989. Politics and society, London.

-Heydemann, Steven ,( 1999) Authoritarianism in Syria :  institution and social conflict , 1946_1970 N.Y cornell un.perss,.

-Kienle, Eberhard,( 1990) Bath v.Bath ; the conflict between Syria and iraq (1968-1989) London , I .B.taris,.

-Mufti, Malik, Sovereign creation;( 1996 ) pan Arabism and political order in Syria and Iran , N_Y cornel un. Press.

-Patrick seale,(1989)asad:struggle for the middle east.berkeley,university of California prss.

-Satloff,Robert.b.(1993)the politics of change in the middle east .w.i for near east policy.

Syria;  socity, culture and polity ed, by Richard T , Antoun and Donald Quataert, Newyork , university of N.Y .1991 .

Syria : Modern state in an ancient land , John f.Devlin_Boulder, colo , London Westview press, 1983.

Tavber, Eliezer ,( 1995  ) The formation of modern and Iran .England,-

 -Wedeen Lisa, Ambiguities ik,( 1996 ) Sovereign creation; pan Arabism and political arder in Syria and Iran , N_Y cornel un. Press..

 -Wedeen Lisa,( 1999) Ambiguities of domination politics , rhetoric and symbolism contemporary Syria Chicago/uni of .chi press

 

-Zisser,eyal.(2007 )commanding Syria :basher al-asad and the first years in powers, London.


[1] . عضو هیئت علمی دانشگاه شیراز و پژوهشگر ارشد مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه

[2] Attasi

[3]Attassi

مطالب مرتبط