شفقنا (پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه) – ازدکتر سیدسلمان صفوی، رییس مرکز بین المللی مطالعات صلح درباره فراز و فرود مذاهب اسلامی در خاورمیانه پرسیدیم؛ اینکه چرا پس از گذشت سالیان سال، همچنان بین مذاهب اسلامی اختلافات گاهی در اوج قرار می گیرد و اینکه این اختلافات تا چه اندازه در بحران هایی مانند عراق، سوریه و یمن را سهیم است؟! چگونه می توان بین این مذاهب متکثر دیالوگ برقرار کرد؟
صفوی می گوید: در سه حوزه اروپایی، آسیایی و افریقایی جهان اسلام منازعه ای وجود ندارد. فقط در حوزه عربی غیر افریقایی منازعه است که از سوی برخی شیوخ بی کفایت عربستان، قطر و امارات هدایت شیطانی می شود. راهبردی شیعه هراسی و جنگ سنی و شیعه پروژه مشترک سرویس های جاسوسی غرب و سعودی است و یک مساله سیاسی است نه کلامی و فقهی.
صفوی همچنین به ماجرای سقیفه اشاره می کند و معتقد است: ماجرای سقیفه، کودتای سیاسی طبقه اشراف مکه علیه جانشینی سیاسی حضرت خاتم الانبیاء بود. منازعه بین جریان عدالت محور و جریان قدرت محور در جهان اسلام به رهبری شیعیان و جریان غاصبین از سقیفه تا امروز ادامه داشته فقط نام سران و جغرافیای سیاسی منازعه متغیر است. این منازعه بعدا تجلی کلامی و فقهی نیز پیدا نمود و تشیع وجه تمایز خود را با دیگران در اصول دین دو اصل عدل و امامت که منبعث از قرآن است قرار داد. اما موضوع منازعات امروز منطقه، نفت خاورمیانه، بازار خاورمیانه و تنگه های استراتژیک خاورمیانه است.
او در گفت وگو با شفقنا، برای تقریب مذاهب اسلامی با بیان راهکاری می گوید: دیپلماسی هنری، علمی، گردشگری و اقتصادی همراه با دیپلماسی سیاسی می تواند گره گشای موانع همگرایی مسلمانان شود. در واقع دیپلماسی عمومی شاه بیت همگرایی جهان اسلام است.
بحث های خشک فقهی و کلامی تاکنون برای تقریب مسلمانان جواب نداده است. واقعیت این است که مذاهب اسلامی هیچ کدام از دیدگاه های خود دست برنمی دارند؛ ما باید از روش کارکرد گرایی و پراگماتیستی برای همگرایی مسلمانان بجای تقریب مذاهب اسلامی استفاده کنیم.
او همچنین به جنگ یمن اشاره می کند و با عنوان اینکه خشونت های موجود ریشه مذهبی ندارد، معتقد است: جنگ یمن جنگ آزادی با استعمار و ارتجاع عربی است. انصارالله صدای آزادی خواهی ملت یمن است. منازعه یمن جنگ توده های مستضعف یمنی با اشغالگران آل سعود است که از 1962 تا کنون مرتبا ملت سلحشور یمن را تحقیر کرده اند و بخش هایی از خاک آنها را تسخیر کرده اند. جنگ مهمترین نقطه استراتژیک جغرافیای سیاسی خاورمیانه با استعمارگران نفتی است.
متن گفت وگوی خبرنگار شفقنا با دکتر سلمان صفوی را می خوانید:
* با توجه به نقش دو مذهب بزرگ اسلامی یعنی شیعه و سنی در طول تاریخ اسلام اما شاهدیم در این مقطع تاریخی کمتر گفت وگو و مناظره ای بین عالمان سنی و شیعی در جهان اسلام انجام می شود؟ به نظر شما چه شده است که این دو مذهب از هم فاصله گرفته اند؟ آیا شما اساسا به فاصله گرفتن این دو مذهب معتقدید یا خیر؟
صفوی: با نگاه به جغرافیای سیاسی جهان اسلام نخست باید توجه شما را به این نکته کلیدی دعوت کنم که جهان اسلام فقط کشورهای خلیج فارس یا عربی نیستند. در آفریقا، در خاور دور، در آسیای مرکز و قفقاز جنگ شیعه و سنی نیست در کشورهایی نظیر سنگال یا مالزی مردم خود را مسلمان می دانند و اطلاعات بسیار اندکی راجع به اختلافات و مدرسه های شیعه و سنی دارند. جمعیت کل جهان عرب حدودا 350 میلیون نفر است که حدودا یک سوم جمیعیت کل جهان اسلام است. البته کشورهای شمال آفریقا مانند مصر و الجزایر اصلا نژاد عربی نیستند بلکه زبان رسمی آنها عربی است. مغز فاسد جریان ضد مکتب اهل بیت، وهابی های آل سعود هستند، جمعیت کل جزیره العرب 22 میلیون نفر است که تازه چند میلیون آنها شیعیان مظلوم و اسیر حکام سعودی هستند. اینها از نسل همان عرب هایی هستند که پیغمبر خدا را نیز آزار دادند مانند ابوجهل و ابولهب و ابو سفیان. در حالی که جمعیت اندونزی به تنهایی 250 میلیون نفر است. لذا در جهان اسلامِ یک میلیارد و پانصد میلیونی دعوای شیعه و سنی گفتمان حاکم نیست بلکه گفتمان قرآن، قبله واحد و خدا و رسول واحد رایج است. من خودم برای فهم عینی فرهنگ معاصر جهان، به اکثر کشورهای مسلمان سفر کرده ام و با علمای آنان در قاهره، استانبول، قونیه، قبرس شمالی،کراچی، لاهور، اسلام آباد، دمشق، بیروت، کوالالامپور، سارایوو، لندن، بروکسل، پاریس، وین، رم، پالرمو و تورنتو گفتگوی سازنده و دوستانه کرده ام، هیچ کجا وضع تعارض بین شیعه و سنی ندیدم الا در مکه و مدینه؛ همان جایی که دیروز رسول خدا را اذیت کردند و دخترش حضرت فاطمه زهرا را شهید کردند و کودتای علیه جانشینش علیرغم دستور خدا و خاتم الانبیاء در سقیفه کردند.
مسلمانان در سرتاسر جهان زندگی می کنند. تعداد کشورهایی که مسلمانان در آنها زندگی می کنند، 208 کشور است. (دایره المعارف بریتانیکا 2002) حدود 85 درصد مسلمانان جهان، در خارج از دنیای عرب به سر می برند،. بیش تر مسلمانان، در شرق آسیا، به ویژه در پاکستان، هندوستان، بنگلادش، مالزی و اندونزی زندگی می کنند. اندونزی، پرجمعیت ترین کشور جهان اسلام است. کشورهای اسلامی به چهار حوزه اروپایی (بوسنی، آلبانی، تاتارستان)، آسیایی (جمهوری آذربایجان، افغانستان، ازبکستان، ایران، اندونزی، برونئی، بنگلادش، پاکستان، تاجیکستان، ترکمنستان، قرقیزستان، ترکیه، مالزی)، افریقایی (اوگاندا، بنین، بورکینافاسو، توگو، چاد، تانزانیا، سنگال، سیرالئون، کامرون، کومور، گابن، گامبیا، گینه، گینه بیسائو، مالدیو، مالی، موریتانی، موزامبیک، نیجر، نیجریه) و عربی(اردن هاشمی، الجزایر، امارات متحده عربی، بحرین، تونس، جیبوتی، سودان، سوریه، سومالی، عراق، عربستان سعودی، عمان، دولت فلسطین، قطر، کویت، لبنان، لیبی، مراکش، مصر، موریتانی، یمن) قابل تقسیم است.
البته از نظر برخی کارشناسان نظیر اینجانب کشورهای شمال افریقا(مصر، سودان، الجزایر، لیبی، سومالی، مراکش، تونس، موریتانی) را نباید در حوزه عربی از جهت جغرافیایی و نژادی قلمداد کرد.(برای فهم بهتر جغرافیای جهان اسلام مجموعه جهان اسلام اثر دکتر یحیی صفوی و دانشنامه اکسفورد جهان مدرن اسلام به سر ویراستاری جان اسپزوتو نگاه کنید.)
در سه حوزه اروپایی، آسیایی و آفریقایی جهان اسلام منازعه ای وجود ندارد. فقط در حوزه عربی غیر آفریقایی منازعه است که از سوی برخی شیوخ بی کفایت عربستان، قطر و امارات هدایت شیطانی می شود.
از جهت راهبردی شیعه هراسی و جنگ سنی و شیعه پروژه مشترک سرویس های جاسوسی غرب و سعودی است و یک مساله سیاسی است نه کلامی و فقهی. لذا شما مشاهده می کنند که در هر کجایی که تعارض بین حضور ایران و سعودی است، آنها به پشتیبانی غربی ها جنگ راه انداخته اند، صحنه وضع فعلی سوریه، عراق و یمن مبین این واقعیت تلخ است. از سوی دیگر اخوان المسلمین نیز به خاطر رقابت با رهبری ایران در جهان اسلام متاسفانه در دام توطئه های غربی واقع شده است لذا شما دیدید که حماس در مقابل حکومت سوریه از تروریست ها حمایت کرد و مرسی و اردوغان اخوانی در مقابل اسد عضو محور مقاومت قرار گرفتند به خیال خام آنکه با پیروزی راشد الغنوشی در تونس و اخوان در مصر و همراهی حزب عدالت و توسعه ترکیه می توانند رهبری جریان بیداری اسلامی در تقابل با ایران را بدست بگیرند ولی با بی کفایتی، مرسی و راشد الغنوشی از صحنه قدرت مصر و تونس حذف شدند و حماس مجددا کاسه گداییش را بسوی ایران دراز کرده است در حالیکه بی شرمانه از تجاوز نظامی سعودی به مردم مظلوم یمن حمایت کرده است.
* اختلافات مهمی که در صدر اسلام با حاکمان سنی مذهب وجود داشته است را چه اندازه در پررنگ دیدن این اختلافات تا به امروز مهم می دانید؟ به نظر شما اصل بر سر همان اختلافات صدر اسلام است یا اینکه بعد از گذشت این سال ها مسایل دیگری باعث بروز اختلافات بدین حد شده است؟ درگیر شدن مذاهب اسلامی در قدرت را می توان نمونه ای از عمیق تر شدن این اختلافات تلقی کرد؟
صفوی: از جهت جامعه شناسی سیاسی، ماجرای سقیفه، کودتای سیاسی طبقه اشراف مکه علیه جانشینی سیاسی حضرت خاتم الانبیاء بود. (نگاه کنید کتاب “قاسطین، مارقین و ناکثین” دکتر علی شریعتی و “جانشینی حضرت محمد” اثر پروفسور مادولونگ، شهر گمشده، دکتر زورق) موضوع کودتا و منازعه کودتا گران با علی(ع) و اصحاب خاص حضرت محمد(ص) نظیر ابوذر و عمار مسئله قبضه قدرت سیاسی از جریان عدالت گرا و اعتدالی حلقه اصحاب خاص خاتم الانبیاء به رهبری حضرت علی(ع) بود. کودتاگران برتری علمی و معنوی حضرت علی را قبول داشتند ولی مایل به واگذاری قدرت سیاسی به امام ثقلین که حامی مستضعفین و حق بما هو حق و ضد نژادپرستی عربی و اولیگارشی اقتصادی اشراف بود نداشتند. منازعه بین جریان عدالت محور و جریان قدرت محور در جهان اسلام به رهبری شیعیان و جریان غاصبین از سقیفه تا امروز ادامه داشته فقط نام سران و جغرافیای سیاسی منازعه متغیر است. این منازعه بعدا تجلی کلامی و فقهی نیز پیدا نمود و تشیع وجه تمایز خود را با دیگران در اصول دین دو اصل عدل و امامت که منبعث از قرآن است قرار داد. فلسفه اجتماعی نهضت انبیاء بر اساس آیه 25 سوره حدید(لقد أرسلنا رسلنا بالبينات و أنزلنا معهم الكتاب والميزان ليقوم الناس بالقسط) برقراری عدالت و قسظ اجتماعی است که غاصبین ولایت علوی از آغار با آن در افتادند و علی(ع) را خلع کردند و زهرا(س) را شهید کردند و ابوذر را تبعید کردند و همین سیر در دوره اموی و عباسی و امروز در جریان است. همه قاتلان امام حسین(ع) به خصوص سران جنایتکار سپاه یزید نظیر ابن زیاد و عمربن سعد و شمر لعین می دانستند که حسین(ع) بر حق است ولی فرزند رسول الله(ص) را بخاطر تثبیت قدرت اشرافی خود شهید کردند. ( نگاه کنید کتاب “دو حرکت در تاریخ”، محمد حسن زورق) امروز نیز منازعه جانشینان معاویه با ما بر سر رهبری سیاسی جهان اسلام است آنها به حمایت بلوک غرب نمی خواهند ایران ضد امپریالیست و ضد صهیونیست و بیداری اسلامی موفق به خاتمه سلطه غرب بر جهان اسلام شوند. لذا منازعه امروز منازعه مذهبی شیعه و سنی نیست بلکه منازعه جریان بیداری جهان اسلام و جریان غربگرایی است، اما اشراف جریان اموی قرن بیست ویکم همچون جنگ صفین برای استحمار توده ها مانند تاکتیک عمروعاص قرآن ها را بالای نیزه ها برده اند و منازعه را در سطح تقابل مسائل کلامی و فقهی سنی و شیعه تقلیل می دهند. اگر صرف ملاک های دینی بود حتی براساس ملاک های فقه اهل سنت، همه جهان اسلام باید با رهبری ما به عنوان “اولوا الأمر” بیعت می کرد زیرا که بی شک از همه جهات دینی، اخلاقی، علمی و مدیریتی، رهبری ما بر سران دول فاسد آنها برتری دارد.
*به نظر می رسد مردم عادی شیعه و سنی که در کنار هم زندگی می کنند مشکلی ندارند. مشاهده شده است که در برخی مناطق ایران حتی ازدواج بین شیعه و سنی برقرار شده است و خانواده ها از این بابت مشکلی ندارند یا در مناطقی مانند عراق بعضا پیوندهایی خانوادگی بین این دو مذهب برقرار است؛ اما چه چیزی باعث می شود این اختلافات به ناگهان بروز و ظهور یابد و فجایعی نظیر سوریه یا شمال عراق را به وجود آورد؟ این تفکر خشونت طلبانه که بعضا رنگ مذهبی گرفته از کجا نشات می گیرد؟
صفوی: موضوع منازعات امروز منطقه، نفت خاورمیانه، بازار خاورمیانه و تنگه های استراتژیک خاورمیانه است. هرچه جریان بیداری اسلامی قوی تر می شود امکان پایان یافتن سلطه غرب و نوکران منطقه ای ایشان ارتجاع عرب بر امور سه گانه فوق قوی تر می شود. برای جلوگیری از سقوط امپراطوری زر و زور عنصر تزویر نیر به ضرورت اضافه گردیده است. لذا ارتجاع عرب با همدستی اربابان استعمارگرشان متمسک به تزویر استفاده ابزاری از مذهب شده اند. علی(ع) را در محراب کشتند و توده ها در شام مرکز خلافت معاویه گفتند مگر علی(ع) نماز هم می خواند که در محراب کشته شده است. این چنین دستگاه تبلیغات جریان معاویه افکار عمومی را مسموم کرده بود. امروز نیز جانشینان حزب معاویه جوانان پرشور را قربانی امیال سیاسی خود بنام مذهب می کنند و صهیونستها نیز خوشحالند که انرژی متراکم این جوانان بجای انکه بسوی انها هدف گیری شده باشد در این منازعات هدر می رود. انحراف دادن انژی جوانان همسوی با خواست های سرویس های اظلاعاتی غربی است و سران این گروه های تکفیری هماهنگ با استعمارگران غربی عمل می کنند. اسلام هراسی، کشته شدن جوانان پر انرژی جهان اسلام و توسعه جنگ مذهبی و فراموش کردن سلطه گران غربی و اسرائیلی از اهداف عملیات سرویسهای اطلاعاتی بلوک غرب بنام “آژاکس 2010-2020” است.
* همان گونه که مستحضرید در جهان کنونی با تکثر و تنوع ادیان و مذاهب روبه رو هستیم. هر یک از این مذاهب را هم اگر به شاخه های آن توجه کنیم این تکثر و تنوع را به خوبی می توان مشاهده کرد. حال این سوال پیش می آید که چگونه می توان بین این مذاهب متکثر دیالوگ برقرار کرد؟
صفوی: اختلاف شیعه و سنی عمیق تر از اختلافات کاتولیک با پروتستان و ارتودکس نیست. حب و معرفت اهل بیت می تواند محور همگرایی مسلمانان جهان اسلام شود. جریان تصوف در جهان اسلام می تواند کاتالیزور همگرایی جهان اسلام به غیر از پیروان آل سعود شود. آنها نیز قطره ناچیزی در اقیانوس جمعیت هزار و پانصد میلیونی مسلمانان می شوند. همه طریقت های تصوف در جهان اسلام در مصر، ترکیه، سوریه و شمال افریقا نظیر مولویه، شاذلیه، قادریه حضرت علی(ع) را رهبر خود می دانند و رشته سلسله و اجازه ذکر و خرقه و قبول استغفار مرشدهای آنها از طریق معروف کرخی شاگرد امام رضا(ع) به امام علی(ع) می رسد. همه آنها بر اساس مشاهدات میدانی که انجام داده ام از مشتاقان زیارت حرم مطهر سلطان علی بن موسی الرضا قطب الاقطاب اصحاب قلوب و سلوک هستند. آنها برای امام خمینی موسس انقلاب اسلامی از جهت آنکه عارفی بزرگ بود احترام بسیاری قائل هستند. بسیاری از امامان مساجد مصر اهل تصوف و سلوک هستند لذا توصیه میشود بجای گفتگو با فقهای سنی با متصوفه جهان اسلام گفتگو جهت تقریب مسلمانان شود.
* به نظر شما از چه روش هایی می توان برای برقراری دیالوگ میان مذاهب اسلامی آن هم در عرصه کنونی که جنگ و خشونت در منطقه خاورمیانه شعله کشیده است، استفاده کرد؟
صفوی: تکیه به میراث معنوی و هنری جهان اسلام و دردهای مشترک جهان اسلام کارآتر از بحث های خشگ کلامی و فقهی است. عرفان و تصوف میراث زنده فرهنگی مشترک جهان اسلام است که همراه با روح برادری، فتوت، لطافت و مهربانی و گذشت است. از سوی دیگر هنرهای اسلامی که تجلی جمال و جلال الهی و هارمونی و معنویت فرهنگ اسلامی است در سراسر جهان اسلام پراکنده است و می تواند محل و موضوع گفتگوهای تقریبی شود یا هنرمندان جهان اسلام از بهترین سفیران تقریب و همگرایی جهان اسلام هستند. از سوی دیگر ظرفیت های اقتصادی جهان اسلام می تواند باعث هم افزایی و هم پوشانی نیازهای اقتصادی جهان اسلام گردد لذا تجار مسلمان می توانند نقش سفرای همگرایی جهان اسلام را ایفا کنند. از جهت عملیاتی پیشنهاد میکنم مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی امسال بجای دعوت از فقها،؛ هنرمندان و تجار جهان اسلام را با همکاری حوزه هنری و اتاق بازرگانی برای همگرایی مسلمانان جهان دعوت کند.
* عنوان کردید که در بحث مذاهب اسلامی باید از روش تقریب و نه تخریب استفاده کرد اما اگر یک طرف مدام در حال تخریب طرف دیگر باشد حال چگونه این تقریب ممکن خواهد بود؟ هر یک از طرفین باید به چه بینشی برسند که تقریب برقرار شده و استمرار یابد؟ آیا نیاز به فراهم شدن شرایطی است؟
صفوی: دیپلماسی هنری، علمی، گردشگری و اقتصادی همراه با دیپلماسی سیاسی می تواند گره گشای موانع همگرایی مسلمانان شود. دیپلماسی هنری، علمی و اقتصادی دیپلماسی عمومی و مردمی است و دیپلماسی سیاسی، دولتی است باید مردم را همراه کرد دولتها نیز در پی مردم می آیند. دیپلماسی عمومی شاه بیت همگرایی جهان اسلام است.
همانطور که گفتم بحث های خشگ فقهی و کلامی تاکنون برای تقریب مسلمانان جواب نداده است. اگر هدف تقریب مسلمانان باشد باید از روش های دیگر به جای مناظره های فقهی و کلامی بهره برداری کرد. واقعیت این است که مذاهب اسلامی هیچ کدام از دیدگاه های خود دست برنمی دارند ما باید از روش کارکرد گرایی و پراگماتیستی برای همگرایی مسلمانان بجای تقریب مذاهب اسلامی استفاده کنیم. در چارچوب روش کارکرد گرایی باید در وهله اول طبقه نخبگان ملل جهان اسلام را شامل هنرمندان، تجار، صنعتگران، و دانشمندان، پل همگرایی تلقی کنیم و از آنها برای برگزاری نشستهای مشترک همگرایی در حوزه های علمی، هنری، اقتصادی دعوت کنیم. همزمان تورهای ایرانگردی با محوریت طبیعت، معنویت، هنر و اقتصاد برای طبقه متوسط جهان اسلام از طریق آژانسهای خصوصی با همکاری سازمان میراث فرهنگی و گردشگری برای آشنایی مسلمانان جهان با ظرفیتها و جذابتهای عظیم ایران اسلامی برگزار کنیم. مشهد، اردبیل(بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی)، قم، شیراز، ماهان کرمان(بقعه شاه نعمت الله ولی) قطب کمربندگردشگری معنوی ایران هستند. به هر حال روشهای گذشته شکست خورده است و باید سازمانهای مربوطه نوآوری، ابتکار و خلاقیت برای یافتن راهکارهای جدید همگرایی بین مسلمانان جهان بروز دهند. تغییر بینش از دعواهای تاریخی به منافع مشترک بر اساس معیارهای ملموس علمی هنری و اقتصادی یکی از روشهای سازنده و اجتهادی عملگرایانه است.
* برخی از تحلیل گران مدعی اند خشونت های منطقه در مقطع کنونی ریشه در اختلافات مذهبی دارد اما برخی هم معتقدند عمده این خشونت ها دعوا بر سر قدرت و ثبات موقعیت کشورهاست. به نوعی قدرت های خاورمیانه درپی هژمونی برتری خود هستند تا راحت تر بتوانند به اهداف خود دست یابند. حال نظر شما درباره این دو دیدگاه چیست؟ کدام یک را نزدیک تر به واقعیت می دانید؟ یا اینکه ممکن است هر یک بر دیگری اثرگذار باشد؟
صفوی: بی شک خشونت های موجود ریشه مذهبی ندارد بلکه استعمارگران و اذناب منظقه ای آنها از مذهب برای پیشبرد اهداف شیطانی خود سوء استفاده می کنند. منازعه بیداری اسلامی و محور مقاومت با ارتجاع عرب و استعمارگران بخاطر آزادی منطقه از هژمونی غرب به سرکردگی آمریکا است. ما می خواهیم هژمونی استعمارگران و صهیونیست ها پایان یابد و مسلمانان خود اقای سرنوشت خودشان بشوند. ایران، و بیداری اسلامی خواستار سلطه ظالمانه نیست بلکه ما خواستار آزادی مسلمانان از قید استبداد، استعمار، استحمار و استضعاف هستیم.
مجله فارن پالسی نوشته است: حضور و مداخله ایران در هر رویدادی در منطقه یکی از توهمات فانتزی سعودی هاست. تهران نیازی برای دخالت در تمامی امور خاورمیانه ندارد. همچنین ارزیابی سالانه جامعه اطلاعاتی آمریکا که همه ساله « تهدید ایران » بعنوان فاکتوری برجسته در آن مشهود بود، در گزارش 2015 نوشته که «جمهوری اسلامی در تلاش برای کاهش فرقه گرایی و افراطی گری بوده و خواستار کاهش تنش ها با عربستان سعودی می باشد.» در این ارزیابی به نقش پررنگ عربستان، قطر و ترکیه در تامین و تسلیح تروریست های افراط گرا اشاره شده است.
* اما برخی جنگ یمن را نمونه بارزی از دعوای قدرت های سیاسی سنی و شیعه معرفی می کنند اگر چه این بحث بیشتر از جانب افراطیون در جبهه عربی منطقه عنوان می شود و ممکن است در واقعیت این گونه نباشد اما به هر حال مطرح است. چه اندازه با این دیدگاه موافق هستید؟
صفوی: جنگ یمن جنگ آزادی با استعمار و ارتجاع عربی است. انصارالله صدای آزادی خواهی ملت یمن است. منازعه یمن جنگ توده های مستضعف یمنی با اشغالگران آل سعود است که از 1962 تا کنون مرتبا ملت سلحشور یمن را تحقیر کرده اند و بخش هایی از خاک آنها را تسخیر کرده اند. جنگ مهمترین نقطه استراتژیک جغرافیای سیاسی خاورمیانه با استعمارگران نفتی است. یادمان باشد که بریتانیا از 1839 تا 1970 جنوب یمن را در اشعال خود در آورده بود و ارتش انقلابی جمال عبدالناصر با آل سعود بخاطر یمن جنوبی طی سالهای 1962تا 1968جنگیدند. در جنگ داخلی یمن ارتش آل سعود، اردن، بریتانیا و اسرائیل در یکسو بودند و ارتش ناصر از حمهوریخواهان دفاع میکرد. در آن زمان اسرائیلی ها برای مشغول ماند ارتش ناصر با آل سعود در یمن جنوبی همکاری میکرد.
برادران سنی یمنی امروز در کنار برادران شیعه خود هم اکنون با ائتلاف ارتجاع عرب در حال جهاد هستند. ایران به عنوان یک کشور انقلابی همواره در کنار برادران سنی انقلابی خود در بوسنی و فلسطین ایستاد. در جنگ بوسنی بدون حمایت ایران نسل کشی مسلمانان سنی در بوسنی کامل شده بود. کمک های بی دریغ ما اسباب نجات ملت مسلمان بوسنی شد. اما پس از پیروزی آمریکا از عزت بگویچ رئیس جمهور بوسنی خواست که عذر مستشاران نیروی قدس سپاه ایران را بخواهد. و عزت بگویچ علیرغم میل درونی خود با شرمندگی آن را از ایران خواست. ما تا کنون خسارتهای زیاد سیاسی، اقتصادی و امنیتی بخاطر فلسطینی ها که سنی هستند تحمل کرده ایم و علیرغم بی وفایی های سکولارهای و اسلام گرایان فلسطینی در قضایای عراق و سوریه و جزایر سه گانه باز هم از آنها حمایت می کنیم. (پس از اعدام صدام حسین قاتل هزاران نفر، فلسظینی ها سه روز عزای عمومی برای این جنایتکار گرفتند در ماجرای سوریه حماس به حمایت شورشیان ایستاد.) لذا این افسانه است که جنگ یمن را جنگ شیعه و سنی قلمداد کنند، البته استعمارگران و ارتجاع عرب برای حفظ منافع نامشروع خود برای استحمار مسلمانان جنگ آزادی علیه استعمار و استبداد را جنگ شیعه و سنی در رسانه هایشان پمپازمیکنند. همراهی آمریکا، فرانسه و انگلیس با ارتجاع عرب بسرکردگی آل سعود بخوبی بیانگر ماهیت این جهاد رهایی بخش است. ما در مسئله فلسطین که ورود میکنیم ارتجاع عرب می گوید این مسئله عربی است چرا شما دخالت می کنید و خودشان نیز هیچ غلطی نمی کنند. یکی از هواپیماهای سعودی، قطر و امارات تا کنون برای مقابله با اشغالگران قدس پرواز نکرده است. وقتی در کنار حکومت قانونی اسد می ایستیم آنها شورشیان را انقلابی و اسد را نامشروع معرفی می کنند و ما را متهم به بی ثباتی می کنند، وقتی نوبت به یمن می رسد، دولت مستعفی یمن را مشروع معرفی می کنند و انقلابیون را که مردم هستند شورشی می خوانند و ما را متهم به ترویج شیعه گرایی در منطقه می کنند. زیدی ها به مدت هزار و صدسال تا سال 1962 در یمن حاکم بوده اند. بعدا با توطئه انگلیس و آل سعود آنها ساقط شدند و یمن بدست استمارگران و آل سعود گرفتار شد و شیعیان یمن را که مدعی به حق حاکمیت بودند ضعیف کردند و سنی های سکولار را در یمن حاکم کردند.
امروز ملت سلحشور یمن به رهبری انصارالله بار دیگر برای آزادی و استقلال قیام کرده است و بی شک خاک یمن را گورستان ارتش اجاره ای آل سعود می کند. بسیاری از کارشناسان غربی نیز شکست متجاوزین را در مقالات منشرشده پیش بینی کرده اند. ما دیپلماسی صلح و امنیت عادلانه را بر جنگ ترجیح می دهیم.
شفقنا: http://goo.gl/XtsOxl