مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

منازعات خاورمیانه و آشفتگی رقابت های ژئوپلیتیک

اشتراک

حسین ربیعی 

دانشیار جغرافیای سیاسی دانشگاه خوارزمی

مرکز بین المللی مطالعات صلح-ipsc

منطقه خاورمیانه از زمانی که تاریخ به یاد دارد همواره و همیشه درگیر خشونت و منازعه بازیگران بوده است و پویایی رقابت های ژئوپلیتیک این منطقه، بیش از دیگر مناطق جهان به چشم آمده و بر تاریخ سیاسی جهان اثر داشت است. تنوع قومی و مذهبی و پراکندگی منابع مختلف در کنار موقعیت ارتباطی استراتژیک از دلایل و عوامل این وضعیت بوده است. عواملی که همچنان باقی هستند و خواهند بود و به نظر می آید دامنه و درازای کشمکش ها را به نسل های آینده خواهند رساند. سیاست ورزی کشورهای نسبتاً جوان در زمینه ای که به طور طبیعی فاقد توازن قدرت مناسب است؛ تاریخ طولانی از شکست و پیروزی گروه های مختلف در خود دارد و مجموعه ای از بازیگران بزرگ و کوچک را در خود جای داده است، سرعت و شدت کنش های ژئوپلیتیک را تشدید می کند. 

در دهه اخیر و با بروز رستاخیز عربی در کشورهای شمال آفریقا و تعدادی از کشورهای جنوب غرب آسیا، ترس از فروپاشی و نگرانی ها برای بقا، بسیاری از بازیگران کوچک را وادار به چرخش های پیش بینی نشده ای کرده و صحنه بازی را نو و تازه کرده است. در فضای بازسازی شده پس از رستاخیر عربی، پای اسرائیل به مناطق نسبتاً ممنوعه ای از منطقه باز شده است. عربستان سعودی در فرایند تحولات اجتماعی و فرهنگی خطوط قرمز ممنوعه ای را شکسته است و اروپایی ها که زمانی خودخواسته از این منطقه کوچیده بودند در پی بازگشت به منطقه برآمده اند، اژدهای زرد طمع نفت و گاز کرده است و روسیه هم همچنان می خواهد در جمع بزرگان باشد و خاطره بازی بزرگ را زنده کند. 

در این اوضاع و احوال و در حالی که اسرائیل در سرخوشی رابطه با امارات و بحرین؛ در خیال خود نقشه راه های عربستان را برای ورود به این کشور بررسی می  کرد، به ناگاه رخداد غزه پیش آمد و میدان بازی ژئوپلیتیک جدیدی ایجاد کرد. برخی تحلیلگران بر آنند که خاورمیانه پس از غزه خاورمیانه دیگری خواهد بود و صحنه رقابت آن به کلی تغییر خواهد کرد، برخی هم هر آنچه در غزه می گذرد را کم اثر تر از آن می دانند که بتواند میدان رقابت ژئوپلیتیک را دگرگون کرده و معادلات توازن قوا را بر هم زند. 

با گذشت بیش از یک ماه از این جنگ نابرابر و با وجود تهاجم غیر انسانی اسرائیل به غزه، نابودی همه زیر ساخت و روساخت های این باریکه مسلمان نشین، اما واکنش کم رمق و کم اثر کشورهای اسلامی که با وجود پشتوانه مناسب افکار عمومی کشورهای خودشان و کل جهان، در نهایت به چند نشست بی نتیجه منجر شد، دو نکته مهم را نمایان کرده است. 

نخست آن که مجموعه کشورهای عربی و اسلامی و حتی تشکیلاتی مانند سازمان کنفرانس اسلامی که زمانی با انگیزه هایی از جمله مبارزه با اسرائیل تأسیس شده است و البته با وجود در اختیار داشتن ذخیر عمده انرژی جهان؛ که به نظر می رسد باید بلوک قدرتمندی در صحنه های ژئوپلیتیک منطقه ای و جهانی باشد، به جز توصیه های اخلاقی و انسانی کارآیی چندانی ندارند و حتی برای ارسال کمک های بشر دوستانه هم کار چندانی از آن بر نمی آید. به عبارت دیگر این بلوک قدرت دینی – منطقه ای در بازی های قدرت جهانی تماشاچی است و صرفاً می تواند به تشویق بازیگران خوب مشغول باشد و در معادلات توزان قوا، همچنان به حساب نمی آید.

دوم آن که نشان می دهد که نظریات گروه دوم (که قائل به کم توان بودن جنگ غزه برای رقم زدن چهره جدید ژئوپلیتیک منطقه هستند) به واقعیت نزدیک تر است. اظهارات آمریکایی ها و اروپایی در مورد آینده باریکه غزه و اراده این قدرت ها به واگذاری امور آن به تشکیلات خودگردان کرانه باختری یا نهادی بین المللی، چنانچه واقعیت گیرد، اگر چه افکار عمومی منطقه را نسبت به اسرائیل و جنایات ضد بشری اش، همگرا و همنوا خواهد کرد، ولی در عمل به احتمال زیاد به تضعیف تشکیلات مقاومت منجر خواهد شد. در حالی که زمانی فکر مسلح کردن کرانه باختری همانند باریکه غزه، طرح می شد، پیشنهاد اروپا و ایالات متحده در عمل به خلع سلاح باریکه غزه می انجامد که در این صورت احتمالاً با ضعیف شدن یکی از تهدیدات بلافصل اسرائیل، به نفع این کشور تمام خواهد شد. در عین حال، ناکامی یکی از طرفین در دستیابی به اهداف خود، موجب خواهد شد که صحنه جنوب غرب آسیا همچنان آشفتگی ژئوپلیتیک وپویایی رقابت ها را حفظ کند و به احتمال زیاد بازیگران فرامنطقه ای صحنه گردان اصلی رقابت های این منطقه باقی خواهند ماند. 

مطالب مرتبط