به قلم دکتر مریم وریج کاظمی و سجاد افشار
کتاب ” نقش جغرافیای استراتژیک افغانستان بر رقابت ژئوپلیتیکی در مثلث بحران (کشمیر؛ فرغانه؛ سین کیانگ)” به قلم دکتر مریم وریج کاظمی و سجاد افشار توسط انتشارات دانشگاه فرماندهی و ستاد ارتش(دافوس) منتشر شد.
کتاب حاضر علاوه بر تعریف مشخص از ارکان اصلی ژئوپلیتیک یعنی رقابت و بحران، همچنین پرداختن به مفهوم جغرافیای استراتژیک به عنوان اساسی ترین فرمول برای تدوین کُد ژئوپلیتیک و سپس رقابت ژئوپلیتیکی؛ به بررسی مناطق سین کیانگ، درّه فرغانه و کشمیر که سه ضلع مثلث بحران را تشکیل می دهند، از منظر افراط گرایی اسلامی می پردازد و موقعیت استراتژیک-ترانسفری افغانستان را به مثابه اهرم فشار موثر قدرتهای غربی برای اعمال نفوذ مستقیم و یا غیرمستقیم بر تصمیمات قدرتهای شرق و تضعیف تدریجی آنها در نظر می گیرد.
در بخش جستار نیز بر اساس یافته های کتاب، نویسندگان تلاش دارند تا راهکار منطقی برای جلوگیری از بحران در منطقه مورد مطالعه از طریق ایجاد اتحادیه اقتصادی ارائه دهند.
سه ضلع مثلث سین کیانگ، فرغانه،کشمیر علاوه بر شکاف عمیق با ساختارهای سیاسی-فرهنگی حاکمیتهای ملی خود از ضعف هویت قومی-مذهبی در چارچوب یک سرزمین مشترک برخوردارند، با این حال اختلافات قومی با پشتوانه افراط گرایی مذهبی به آنها فرصت مناسب برای درآمیختن با بحرانهای برخاسته از یکجانبه گرایی قدرتهای مداخله گر می دهد.
این سه کانون بحران زا، با تکیه بر توان تجهیز و تامین نیروی انسانی و ایجاد شبکه گسترده از عملیات تروریستی که از سوی نیروهای فشار مورد حمایت غرب در افغانستان ساپورت مالی-معنوی می شوند، رقابت ژئوپلیتیکی قدرتهای مداخله گر را در حوزه های امنیتی-سیاسی-اقتصادی-اجتماعی به پیش می برند. شکی نیست که این سه کانون بحرانی به شکل مستقل کارآیی لازم را برای برهم زدن توازن قوا در منطقه ندارند، اما با همبستگی و وحدت بین خود نتایج مطلوبی را برای قدرتهای مداخله گر بوجود می آورند، و در این بین موقعیت کریدوری افغانستان نقش محوری بازی می کند. افغانستان به دلیل همسایگی با چین، روسیه(از طریق آسیای مرکزی)، پاکستان و ایران(قدرتهای منطقه ای) که به عنوان قدرتهای رقیب غرب در نظر گرفته می شوند، فضای را برای غرب در ایجاد پایگاه نظامی-امنیتی بوجود آورد تا آنان رقبای خود را تحت نظر داشته باشند.
اگرچه صاحب نظران عمق استراتژیک روسیه و چین، را افغانستان می دانند و علت علاقمندی ایالات متحده امریکا هم به همین منظور است اما افغانستان به علت دسترسی نداشتن به آبهای آزاد، چندان مکانی مطلوبی برای اجرای استراتژی غربی ها به شمار نمی آید، آنچه نقش افغانستان را در مباحث سیاسی جهان برجسته می سازد مکمل بودن این کشور با پاکستان به جهت سکوی برای پیوند جمهوری های محصور در خشکی آسیای مرکزی با آبهای آزاد و موقعیت ترانسفری برای اجرای طرح یک کمربند-یک راه چین است.
از سوی دیگر، تسلط ایدئولوژی افراط گرایی اسلامی همراه با گسترش فعالیتهای خشونت آمیز-تروریسم و تَسَری آن به سایر نقاط جهان، نقش افغانستان را به عنوان موثرترین بازوی قدرتهای غربی برای مقابله با طرح های اقتصادی-امنیتی رقبای شرقی اش (چین-روسیه) برجسته کرده است. افغانستان سالها به دلیل موقعیت ممتاز گذرگاهی و تنوع قومی در بازساختار جغرافیای سیاسی اش، منافع ایالات متحده امریکا و به طور مشخص منافع استراتژیک – اقتصادی قدرتهای صنعتی-غربی را بازتاب داده و تغییر ظواهر حاکمیتی نتوانسته تاثیرات مثبت خود را در سطوح فردی و اجتماعی این کشور برجای نهد و همچنان به عنوان نادرترین کشور در عدم رسیدن به اجماع در حاکمیت ملی معرفی می شود.