مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

مصر پسامبارك و مولفه هاي تاثيرگذار در بازيگري غرب

اشتراک

 

روح اله عبدالملکی

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

 

بيان رويداد

پس از ترور “محمد انور سادات” و روي كار آمدن “محمد حسني سيد مبارك”، كشور مصر در زماني نزديك به 30 سال و براي 4 دوره متوالي حكومت مبارك را در عرصه هاي مختلف مملكتداري تجربه نمود. ميراث قرارداد صلح با اسرائيل كه در زمان انور سادات امضاء و باعث تعليق عضويت مصر در اتحادیه عرب شده بود، پس از وي به مبارك انتقال يافت و سرانجام 9 سال بعد، در سال 1989 بار ديگر عضويت مصر در اتحادیه عرب پذيرفته شد.

مبارك با حضور در جنگ خليج پارس و كمك به غرب و آمريكا براي بيرون راندن نيروهاي عراقي از كويت، همپيماني خود با قدرت هاي اروپايي و آمريكايي را به نمايش گذاشت. بستن مرزهاي ميان مصر و فلسطين اشغالي و ممانعت از عبور مردم مظلوم نوار غزه در جنگ غزه، نشان از همكاري و هماهنگي تمام عيار حسني مبارك و سياستمداران غربي داشته است. اما شكل گيري اعتراضات عليه رژيم حاكم، شرايط بهينه مصر براي غرب را با چالش جدي مواجه كرد و استعفاي مبارك، تهديدي مضاعف پيش روي غرب قرار داد. در واقع هرچند غرب اساساً با كنار رفتن مبارك از قدرت در شرايط انقلابي كه كنترل سياسي مصر پس از مبارك ممكن است به دست افراد متخاصم با غرب بيفتد موافق نبوده است، اما خيزش مردم مصر گزينه ديگري در مقابل غرب قرار نداد به گونه اي كه حداقل براي همراهي و در صورت امكان كنترل حركت مردمي، غرب نيز خواستار خروج مبارك از قدرت شد. رويكرد غرب در قبال مصر و مولفه هاي موثر بر اين رويكرد موضوعي است كه نوشته حاضر به بررسي آن مي پردازد.

تحليل رويداد

اعتراضات و قيام هاي مردمي در مصر و تجمع حول ميدان التحرير و در نهايت، سقوط دولت حسني مبارك، مصر را در يك دوره تاريخي حساس و نفس گير قرار داده است. اكنون مردم مصر به اين نتيجه رسيده اند كه در دوره پسامبارك يك فرصت ويژه و غيرمنتظره، كه شايد به اين سادگي ها آن را تصور نمي كردند، براي بازترسيم صحنه سياسي مصر در اختيار دارند.

آنچه كه مصر توانسته است در روزهاي اخير تحت انگيزه انقلابي مردم خود به دست بياورد، خروج از ركود سياسي ناشي از حكومت چند دهه اي حسني مبارك، كنار گذاشتن وي از قدرت و ترسيم قانون اساسي جديد بوده است. در اين ميان، اتهاماتي كه حسني مبارك بايد پاسخگوي آنها باشد، نشانگر حركت مصر به سوي عميق تر شدن شكاف ميان اسرائيل و مصر مي باشد. سرنگوني حسني مبارك به عنوان يك رژيم مدافع غرب به خودي خود به معناي چالشي جديد در سياست هاي خاورميانه اي غرب و كاهش اهرم نفوذ آن در سياست هاي مصر در قبال كشورهايي مانند ايران و فلسطين مي باشد. غرب براي برون رفت از اين بحران بالقوه و براي اينكه بتواند همچنان جاي پاي محكم و قابل اتكايي در مناسبات ميان مصر و جهان خارج براي خود باقي نگه دارد و بتواند سياست هاي سابق را تا هر اندازه كه ممكن است حفظ كند، تمام پتانسيل خود را به كار گرفته تا شرايط كنوني مصر را تا آنجا كه ممكن است، نزديك به واقعيت درك كند. در واقع غرب تلاش مي كند تا با شناخت مولفه هاي متغير و مستقل در خروش و جولان مصر و جهت دهي آنها در مسير منافع خود، از كامل شدن انقلاب مصر جلوگيري كند. چرا كه در غير اينصورت، ايده استقلال از غرب و شرق كه جمهوري اسلامي ايران پرچم دار آن است، در كشوري كه تا ديروز دوست بسيار نزديك اسرائيل بود پياده شده و فاصله ميان مصر و غرب طولاني تر خواهد شد. حرکت کنونی مصر به سوی استقلال و تصمیم گیری براساس منافع ملی خود است. چنانکه وزیر امور خارجه پیشین مصر، احمد ابوغیظ در فوریه سال جاری با انتقاد از تلاش های غرب در تاثیرگذاری در امور مصر، اعلام کرد که مصر دخالت برخی حکومت ها به ویژه حکومت های غربی در مصر را نمی پذیرد. مولفه هايي كه تا كنون غرب نگاه خود را به آنها معطوف داشته و واكنش هايي نسبت به آنها نشان داده است، از اين قرارند:

مردم مصر

با توجه به اينكه سياست هاي غرب در خاورميانه بر مبناي منافع ملي و درك نامتوازن يك جانبه گرايانه شكل گرفته است، در حالت كلي مي توان ادعا كرد كه مردم مصر نگرشي منفي نسبت به قدرت هاي غربي دارند و برخي از آنها درجه بيشتري از تنفر مردم مصر را به خود اختصاص داده اند. به عنوان نمونه، بريتانيا به خاطر ايفاي نقش حمايتي از رژيم مبارك، سابقه اي منفي در ذهن مردم بر جاي گذاشته است. در ماه مارس 2011 اندیشکده چاتم هاوس کار-گروهی را با حضور فعالان، روزنامه نگاران، نمایندگان سازمان های مدنی و حزبی مصر در شهر قاهره تشکیل داد تا به تشریح اوضاع مصر بپردازند. از جمله مواردی که اعضای شرکت کننده در این همکاری چند روزه بر آن اتفاق نشر داشتند، همین موضوع بود. خلاصه این نشست را می توان در این نشانی پیدا نمود: http://www.chathamhouse.org.uk/files/19113_0411egypt.pdf

هرچند ايالات متحده به عنوان بزرگترين تامين كننده نظامي مصر شناخته مي شود، اما آمريكا، اتحاديه اروپا و بريتانيا همه به عنوان حاميان مبارك متصور شده اند. در واقع مصري ها با درنگ و تامل در مورد دوران مبارك، خواستار اعتراف به رابطه اي هستند كه غرب در حمايت از دولت مبارك به واسطه كمك هاي نظامي و ساير ابزارهاي حمايتي انجام داده است. سياست دوگانه اي كه آمريكا در ابتداي بروز حوادث مصر در حمايت از حسني مبارك و پس از اطمينان از قاطعيت مردم عليه رژيم حاكم در مقابله با حسني مبارك به كار گرفت، نشان داده است كه آمريكا وارد بازي خطرناكي شده است. به عنوان نمونه، حمايت اخوان المسلمين از حماس، آشتي ميان حماس و فتح، باز شدن گذرگاه رفح در كنار ديدگاه برخي مقامات رسمي مصر در مورد خلع سلاح هسته اي در خاورميانه (مانند ديدگاه نبيل فهيم سفير سابق مصر در آمريكا در كنفرانس 2010 بازبيني NPT) و موارد ديگري مثلث آمريكا-اسرائيل-مصر را وارد مرحله چالش برانگيز جديدي كرده است.

اسلامگرايان

رفراندوم قانون اساسي مصر كه با موفقيت انجام شد و به پيروزي راي “آري” انجاميد، به تقويت گروه اخوان المسلمين در مصر مي انجامد. با توجه به اينكه اخوان المسلمين خواهان راي “آري” در رفراندوم بود و يكي از دو تشكل بزرگ مصر در كنار حزب دموكراسي ملي با رياست حسني مبارك بود، اكنون صحنه سياسي مصر به نفع اسلامگرايان چرخش كرده است. در واقع، در میان گروه های مصری، سازماندهی لازم برای پیروزی در انتخابات آینده، نزد حزب ملی دموکرات و اخوان المسلمین است. با توجه به اینکه حسنی مبارک رئیس پیشین حزب ملی دموکرات بوده، می توان نتیجه گرفت که همه پرسی قانون اساسی، راه را برای ورود گروه اخوان المسلمین به حکومت (پارلمان و ریاست جمهوری) فراهم می کند. به همین دلیل برخی از گروه ها با اصل رفراندوم موافق اما با زمان آن مخالف بودند. زیرا در نبود تشکل و شازماندهی کافی آراء آری در سبد اخوان المسلمین ریخته شده است.

ورود فعالتر اخوان المسليمن به جريان هاي سياسي، تاثير مستقيمي بر منافع غرب در مصر دارد. تلاش گسترده اي كه در نشريات و سايت هاي اينترنتي براي مخدوش كردن اخوان المسلمين و مرتبط كردن آن با جريان القاعده انجام مي شود، نشانگر اين است كه اولاً اين گروه در حال قدرتمند شدن در مصر است و ثانياً عمليات رواني در قالب جنجال و فضاسازي عليه آن، به منظور كاهش محبوبيت در داخل و خارج از مصر كليد خورده است.

درست است که این گروه از مواضع انقلابی چند دهه پیش خود به دلایل داخلی و خارجی عقب نشینی کرده؛ اما همین گروه اسرائیل را به رسمیت نشناخته؛ علیرغم پیروی از مذهب تسنن به صراحت از حزب اله و شیعیان لبنان در جنگ سال 2006 حمایت کرده و در مورد پایبندی به قرارداد صلح 1979 مصر و اسرائیل هیچ تضمینی نداده است. همچنین محمد ربیع، رهبر این جماعت بیان تندی علیه آمریکا دارد و گفته که سقوط آمریکا آغاز شده است. وی اسرائیل و آمریکا را دشمنان اصلی اسلام خطاب کرده و در سپتامبر سال 2010 آزادی تمام زمین های اشغالی در فلسطین، افغانستان و عراق را وظیفه مسلمانان اعلام کرده است.

پرسشی كه مطرح مي شود، تمايل غرب براي همكاري با جريان هاي اسلامگراي مصر و فقدان ارتباطات باز و مناسب ميان غرب و بازيگران سياسي مصر است. سياستگذاران غرب نيازمندند كه تلاش هاي جدي كنند تا با اين بازيگران روابط مبتني بر اعتماد ايجاد كنند. با تمام اين توصيفات، آنچه كه در اين روزها مشاهده مي شود فريبكاري غرب در اين خصوص است كه به عنوان نمونه مي توان به اقدام برخي پژوهشگران و روزنامه نگاران غربي در خصوص ابراز نگراني در مورد ديدگاه هاي اخوان المسلمين در مورد اسلام و قوانين اسلامي اشاره كرد. اين دوگانگي آنگاه آشكار مي شود كه نزديكترين متحد آمريكا در منطقه يعني عربستان، كه سخت ترين تفاسير از قانون اسلام را در كشور خود اجرا مي كند، مورد نگراني اين محققان و روزنامه نگاران غربي قرار ندارد.

نظاميان و ارتش مصر

نقش نظاميان و ارتش مصر در دوران گذار تا انتخابات و پس از آن، حائز اهميت است. غرب ابهام و نگراني زيادي در مورد نقش نظاميان در دوره كنوني گذار دارد به گونه اي كه يكي از دغدغه هاي آن، جهت گيري و چرخش ارتش به سوي احزاب و تشكل هاي فعال مصري مي باشد. رويكردي كه غرب در قبال ارتش مصر در پیش گرفته، به اين صورت است كه اگر ميان ارتش و اخوان المسليمن سر موضوعاتي كه به نفع اخوان المسلمين و در ديدگاهي وسيعتر به نفع اسلامگرايان مصر است توافقي حاصل شود، آنگاه نقش نظاميان در سياست ها مشكل زا نگريسته مي شود كه بايد تدابيري براي آن انديشيد. در غيراينصورت ارتش مصر با توجه به بقاياي رژيم مبارك مي تواند عامل مفيد و ابزار مناسبي براي هرچه بيشتر نگه داشتن سيستم حكومتي و وفاداران به حسني مبارك باشد. براساس این نگرش، مجله نیویورک تایمز به هشدار اوباما به ارتش مصر در ایجاد دموکراسی و سپس به احتمال روی کار آمدن اخوان المسلمین به عنوان بخشی از قدرت و احتمال نقض قرارداد صلح با اسرائیل اشاره می کند و در نهایت ارتش را از چنین اتفاقی بر حذر می دارد.

نيازهاي مالي مصر

بهبود وضعیت اقتصادي، ايجاد اشتغال و حمايت هاي مالي مستقيم براي افرادي كه با فقر شديد در مصر دست و پنجه نرم مي كنند، در ميان اساسي ترين نيازهاي مردم مصر قرار دارند. هرچند آمريكا كمك هاي خود را به صورت سالانه (به عنوان نمونه، در سال 2007 حدود 45 ميليون دلار) به مصر سرازير كرده است، اما از آنجا كه تمركز اصلي اين حمايت ها در كمك به بازرگانان و تاجران قدرتمند و پروژه هاي زيرساختي انتخابي ايالات متحده با اشتغال زايي غيردائم خلاصه شده است و با توجه به اينكه سرانه اي كه از اين كمك ها عاید آحاد مردم مصر مي شود (به عنوان نمونه در سال 2007 حدود 6 دلار براي هر نفر مصري) عدد قابل توجهي نيست، كمك هاي آمريكا چندان مورد توجه مردم مصر قرار نگرفته است و موجب تعديل نفرت مصري ها از قدرت هاي استعمارگر نشده است.

براي فائق آمدن بر اين مشكل و همزمان با آن براي اعتماد سازي ميان غرب و مصر، چندين گزينه را مي توان محتمل دانست كه با مرور آنها به نظر مي رسد مشروط كردن بيشتر كمك هايي كه به دولت مصر انجام مي شود به حقوق بشر و برخورد با فساد و انتقال تخصص و شفافيت در بخش هاي امنيتي و عدالت در كنار بخشودگي برخي از بدهي ها، بررسي دارايي هاي متعلق به افراد نزديك به رژيم مبارك و تضمين بازگشت اين وجوه به مردم مصر، راهكاري است كه در دستور كار غرب قرار خواهد گرفت. منوط كردن كمك سالانه آمريكا به مصر به شرايطي كه موافق با منافع آمريكا باشد، چيزي است كه ايالات متحده از بيان علني آن خودداري نكرده است.

ساير فعالان و تشكل هاي مصري

مصر همانند بسياري از كشورهاي عربي درحالي از فقدان دموكراسي رنج مي برده است كه حمايت از اسرائيل، از مهمترين عناصر تاثيرگذار در سياست هاي كشورهاي غربي در قبال مصر به شمار رفته و كشورهاي غربي به گونه اي رفتار كرده اند كه مشخص شده است آنها بيشتر نگران حفظ روابط دوستانه ميان دولت هاي عرب و اسرائيل بودند تا حمايت از جنبش هاي دموكراتيك. تاكيد بر ضرورت حل مساله اعراب و اسرائيل به عنوان پيش شرط هر گونه اصلاحاتي در منطقه اثبات اين مدعاست. با اين حال در شرايط كنوني يكي از اقدامات غربي ها، شناسايي جنبش هاي درگير مصري و تلاش براي فضادهي به آنان به منظور جلوگيري از قدرت گيري هرچه بيشتر اسلامگرايان به صورت عام و اخوان المسليمن به صورت خاص است. در واقع غرب با اولويت دادن به مسائل اقتصادي و مشكلات مصر سعي مي كند بعد اقتصادي قضيه را بر جسته كند تا ساير مولفه هاي اسلامي و مهمتر از مطالبه حكومت ضدغربي محلي از اعراب پيدا نكند و ثانياً با و وارد كردن جريانات غيرسياسي و سپس قدرت طلب و ايجاد فتنه و درگيري و تنش ميان گروه هاي مصري، مانع از شكل گيري يك اكثريت اسلامگراي يك دست شود.

آينده رويداد

واضح به نظر مي رسد كه مقامات مصري به دنبال يك برنامه جديد مبتني بر مطالبات عمومي مردم براي رابطه با غرب هستند و اين مطالبات به معناي تجديد نظر در نحوه همكاري با غرب خواهد بود. در همين راستا روشن است كه انزواگرايي در دستور كار غرب نخواهد قرار گرفت. اين عدم انزواگرايي به اين شكل خود را نشان داده است که كشورهاي غربي حمايت خود را از انتقال سياسي اعلام مي كنند تا بتوانند يك رابطه جديد را با جامعه مدني مصر برقرار كنند. با توجه به شعارهاي تاريخي غرب در مورد دموكراسي و پاسخگويي دولت ها، نبود يك دولت توتاليتر مانند حسني مبارك اين فرصت را براي غرب فراهم آورده است تا يك تمايل مشترك مبني بر ايجاد يك دولت شفاف و دموكراتيك كه به سوء استفاده از حقوق بشر پايان مي دهد و به رونق اقتصادي دست مي يابد، ايجاد شود. اين موضوع به غرب كمك مي كند تا به تلاش هاي خود براي كاهش و حداقل سازي نگرش اسلامي به حكومت و جامعه در صحنه سياسي و اجرايي مصر سمت و سوي ايده ها و پارادايم مسلط در غرب را بدهد. هرچند با توجه به اتفاقات و اظهار نظرات صورت گرفته، به نظر مي رسد مردم مصر و تا اندازه قابل توجهي، مسئولان كنوني و بالقوه مصر در حالي كه در موضوعات ياد شده توانسته اند هم نوايي غرب را جلب كنند، اما موضوعات مورد اختلاف مانند رابطه با اسرائيل و رويكرد دولت مصر در قبال فلسطين، مخالف با آنچه که غرب در پي آن است جريان يابد.

مطالب مرتبط