مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

مذاکرات صلح، جنگ یا دیپلماسی؟

اشتراک

عطا بهرامی
مرکز بین المللی مطالعات صلح IPSC
www.peace-ipsc.org


دیپلماسی در شرایطی می تواند مثمرثمر باشد که طرفین آمادگی عقب نشینی از برخی خواسته های خود را داشته باشند تا نقطه تعادل جدیدی که درصدی از خواسته های طرفین را شامل می شود بدست آید؛ در حالیکه در مذاکرات کنونی اسرائیل-فلسطین فضایی به شدت قطبی حاکم است. ازسرگیری مذاکرات اسرائیل و تشکیلات خودگردان پیش از روز جهانی قدس معنی دار است و درواقع اتخاذ موضعی تهاجمی دربرابر مخالفان مذاکرات است. آمریکایی ها مانند همیشه نقش میانجی را بازی کرده و تلاش می کنند به رکود کنونی پایان دهند. سفرهای متعدد جورج میچل به منطقه تاکنون ثمری نداشته و شاید بتوان گفت مذاکرات کنونی فارغ از هر نتیجه ای که داشته باشد تنها دستاورد این سناتور پیشین و فرستاده کنونی ایتلات متحده به منطقه است.

مخالفان نیز البته بی کار ننشسته اند. اسماعیل هنیه به العالم گفت که برگزاری کنفرانس در این روز، اقدامی تحریک آمیز علیه احساسات ملت‌های عربی و اسلامی و بی توجهی به قوانین و موازین بین‌المللی است. وی خواستار برگزاری کنفرانس های عربی و اسلامی در کشورهای اسلامی و عربی در پاسخ به این کنفرانس دروغین و تاکید بر هویت اراضی فلسطین، قدس و مسجد الاقصی شد. نخست وی سپس به یهودی سازی و شهرک سازی اشاره کرد و گفت که اشغالگران در قدس در حال بیرون کردن ساکنان اصلی و نماینده های آنها از خانه‌هایشان هستند و حفاری ها در زیر مسجدالاقصی ادامه دارد و صهیونیست‌ها همچنان مانع از ورود نمازگزاران به مسجدالاقصی می‌شوند.

این موضع گیری از طرف هنیه نشان می دهد که مذاکرات با یک مجموعه فلسطینی واحد در جریان نیست و اگر به این نکته توجه کنیم که حماس با استفاده از انتخابات به قدرت رسیده است آنگاه درمی یابیم که اصل مذاکرات است و نه نتیجه آن. یک روز پیش از آغاز مذاکرات؛ حماس با انجام یک عملیات نظامی در کرانه باختری 4 سرباز اسرائیلی را کشت و پس از آن خواستار برگزاری راهپیمایی های متعدد در نوار غزه برای تایید این عملیات شد.

احمد جبرئیل دبیر کل جبهه خلق برای آزادی فلسطین نیز آشکارا مذاکرات را به باد انتقاد گرفت و گفت که محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین در حالی به مذاکرات مستقیم با رژیم صهیونیستی تن داده است که هیچ اهرم فشاری در برابر این رژیم در اختیار ندارد. در چنین شرایطی به شمار آوردن تشکیلات خودگردان به عنوان هسته اولیه تشکیل کشور مستقل فلسطین امری تمسخرآمیز و خنده‌دار است. مذاکرات سازش یک بازی آمریکایی-اسرائیلی است که با هدف به دست آوردن وقت و آرام کردن جو عمومی منطقه جهت تحقق اهداف آمریکا به ویژه در عراق و افغانستان و جلوگیری از تضعیف کشورهای هم پیمان واشنگتن در منطقه به ویژه اردن و عربستان انجام می‌شود.

در شرایطی که نسبت معنی داری از گروه های فلسطینی برسر میز مذاکره حاضر نیستند دستاورد آن چه چیزی می تواند باشد؟ توقف موقت شهرک سازی باعث اعتراض گسترده شهرک نشینان شد و پاسخ کابینه بنیامین نتانیاهو به آ«ها جالب تر از همه چیز بود زیرا آنها به طور علنی به شهرک نشینان اعلام کردند که توقف شهرک سازی کاملا صوری و ظاهری است و از آنها خواستند که نگران نباشند. طرف فلسطینی خود را در مذاکرات هفده سال گذشته بازنده می داند و خود را با توافقنامه هایی تنها می بیند که ضمانتی برای اجرای آنها وجود ندارد. چنین نقص بزرگی باعث شده است درصدی از فلسطینی ها که با هرگونه مذاکره ای مخالف باشند هر روز بیشتر شود.

نتانیاهو به تازگی تیمی متشکل از حقوقدانان برجسته تشکیل داده است تا راه های ممانعت قطعی از بازگشت آوارگان فلسطینی حتی آنها که در سال 1984 اخراج شدند را بررسی کند. این اتفاقات از چشم فلسطینی ها دور نمی ماند و آنها خود را در مواجه با این رژیم تنها می بینند. آمریکا نیز نشان داده است یک میانجی بی طرف نیست. جورج دبلیو بوش به صراحت اعلام کرد که  بی طرف نیست و از اسرائیل دفاع خواهد کرد. هیلاری کلینتون نیز بیش از آن اسرائیلی نشان داده است که بتواند حتی نقش بی طرف را درظاهر اجرا کند. استیفن والت و جان میرشایمر در کتاب جنجالی “لابی اسرائیل و سیاست خارجی ایالات متحده” می نویسند: ایالات متحده در زمان جنگ هم به کمک اسرائیل می شتابد و در مذاکرات صلح نیز جانب آن کشور را می گیرد. آنها سپس با بررسی تاثیر حمایت آمریکا از اسرائیل ادامه می دهند: حمایت بی قید و شرط ایالات متحده از اسرئیل کار نیروهای تندرو را برای جلب حمایت عمومی و جذب نیروهای تازه آسان می کند. ارزیابی های به عمل آمده از افکار عمومی این مطلب را تایید می نماید که جمعیت های عرب عمیقا نسبت به حمایت آمریکا از اسرائیل موضع خصمانه دارند و گروه مشورتی وزارت خارجه ایالات متحده در زمینه دیپلماسی عمومی جهان اسلام و عرب نیز به این نتیجه رسیده که «شهروندان این کشورها از مصائب مردم فلسطین و نقشی که به گمان آنان ایالات متحده در این میان به عهده دارد واقعا ناراحت هستند.»

با چنین شرایطی امیدی به حصول توافقی معنی دار وجود ندارد و با قاطعیت می توان گفت که اتفاق غیرمنتظره ای روی نخواهد داد. با این شرایط اصرار به مذاکره برای چیست؟ دو دلیل کلان را برای این امر می توان برشمرد.

  1. کاهش فشار افکار عمومی منطقه بر دولت های عربی
  2. تلاش آمریکایی ها برای انحراف توجه ها از اوضاع عراق و افغانستان

برای مورد اول نیازی به پردازش دلایل متعدد وجود ندارد. کشورهای عربستان و مصر بزرگترین اهرم های فشار بر حماس و حزب الله و همچنین بزرگترین حامی تشکیلات خودگردان از سال 2006 تاکنون بوده اند. آنها برای تحدید قدرت حزب الله میلیاردها دلار در لبنان هزینه کردند. در شرایطی که فهرست موضوعات مورد تخاصم آمریکا در منطقه افزوده شده و هیچ یک نیز حل نشده اند آمریکایی ها در تلاش اند تا اینگونه وانمود کنند که اوضاع درحال بهبود است. تردید وجود ندارد که شهرک سازی متوقف نمی شود، حق بازگشت آوارگان فلسطینی نیز به رسمیت شناخته نمی شود و محاصره غزه نیز کاهش نخواهد یافت. در شرایطی که حداقل خواسته های گروه های فلسطینی برآورده نشود چگونه می توان به پیشرفتی در امور امیدوار بود؟

مطالب مرتبط