مریم وریج کاظمی
کارشناس مسائل بين الملل
مرکز بین المللی مطالعات صلح –IPSC
علمی که به نقش عوامل محیط جغرافیایی در تدوین استراتژیها به طور اعم و استراتژیهای نظامی به طور اخص برای کنترل صحنه های عملیاتی می پردازد، «ژئواستراتژی» گویند. در اینجا منظور از صحنه عملیاتی به مجموعه ای تفکرات استراتژیک که بخشی از فضای جغرافیایی را در برگیرد، اطلاق میشود. ژئواستراتژی اولین بار به صورت یک درس و کتاب و منبع مدرن در سال 1957 میلادی نوشته شد. این کلمه توسط جغرافیدان فرانسوی «پیر ژرژ» در کتابی تحت عنوان Geostrategy and Geopolitics عنوان گردید. اولین ترجمه کتاب به زبان عربی در سوریه و به دستور حافظ اسد در اوایل دهه 70 میلادی انجام گرفت.
بر اساس مفهوم ژئواستراتژی، پس از جنگ جهانی دوم جهان دارای دو قلمرو ژئواستراتژی بود که شامل قلمرو بری که منطقه تحت نفوذ جهان کمونیست بود و قلمرو بحری که منطقه تحت نفوذ جهان سرمایه داری و برای تجارت دریایی لحاظ می شد. قلمرو استراتژی بری متکی بر هارتلند اوراسیا و منطقه قلمروی بحری نیز به منظور تامین امنیت تجارت دریایی جهان غرب بود. دنیای غرب نیز استراتژی خود را بر اساس استراتژی جهان کمونیست آن روز به رهبری اتحاد جماهیر شوروی تدوین کرده بود. بر این اساس استراتژی غرب سه جبهه را تشکیل می داد: 1-جبهه اول اروپای غربی و ساحلی.2-جبهه دوم شامل شرق و جنوب شرق آسیا.3-شامل کشورهای جنوب و جنوب غرب آسیا . بنابراین می توان مقابله دو قدرت صحنه اوراسیا را شاهد بود و این منطقه میدان مناقشه قطب های قدرت در قرن بیست و یکم است؛ و همانطور که «برژینسکی» ژئواستراتژیست مشهور امریکایی عنوان داشته در آینده کسی که بتواند اوراسیا را کنترل کند جهان را کنترل خواهد کرد. جالب اینجاست که در این صحنه عملیاتی ایران نقش حلقه اتصال را خواهد داشت. در واقع در اوراسیا دو مثلث ژئواستراتژی در حال شکل گیری است که یکی شامل چین، روسیه و ایران و دیگری نیز شامل اروپا، ایالات متحده امریکا و ایران است.
منطقه اتصال این دو مثلث ژئواستراتژی برای دخالت و یا نظارت در این جزیره جهانی ایران است و هر کدام از دو طرف که بتواند ایران را در دست گیرند در واقع بر جهان قدیم حاکم میشوند. در حال حاضر به نظر می رسد جنگ سرد دومی در حال شکل گیری است که در آن ایران بازیگر مهمی است همانطور که در سال1947 ایران عامل شروع کننده جنگ سرد اول بوده و نقش مهمی در آن زمان داشته است.
از سوی دیگر، وقتی به نقشه جغرافیا نگاه می اندازیم در می یابیم که هم ایالات متحده امریکا و هم روسیه هر دو از نظر همسایگی با یک کشور دارای مشکل ژئواستراتژی هستند. برای ایالات متحده امریکا مشکل ژئواستراتژی کشور مکزیک است. امتیاز ژئواستراتژی ایالات متحده امریکا هم ناشی از وحدت بسیار بالای ژئواستراتژیکش است. در طی دو جنگ اول و دوم جهانی که اروپا و آسیا صحنه جنگ بودند فاصله زیاد این کشور امتیاز بسیار مهم برایش محسوب میشد. ایالات متحده امریکا از 1947 تا امروز تنها یک مشکل اساسی داشته و آن هم ناشی از همسایگی با امریکای لاتین بخصوص کشور مکزیک بوده است. مشکل با این کشور نیز ناشی از ساختار ژئوپلیتیک مکزیک است. خلاء ژئواستراتژی روسیه نیز لهستان است. بین دو کشور روسیه و لهستان یک منطقه باتلاقی به نام(Pripet) Marshes Pinsk وجود دارد که عامل مناقشه است که در طول تاریخ بین دو کشور همیشه در حال جابجا شدن بوده است.
امروزه در داخل قلمروهای ژئواستراتژیکی تحولاتی در شرف تکوین است که بر اساس استراتژی انرژی نفت شکل گرفتند و چون خاورمیانه مهمترین منطقه نفتی جهان است مکان تدوین استراتژی انرژی از این منطقه آغاز شد. بر این اساس از سال1972 میلادی تمام تحولاتی که در سطح جهان رخ داده است همگی ناشی از استراتژی نفت و تدوین آن بوده است.
اما نقش قلمروهای ژئواستراتژیک قطبهای جدید در سطح جهان یعنی روسیه و چین به یکدیگر در پیوستگی کامل قرار دارد چراکه چین با دسترسی به منابع انرژی روسیه و کشورهای آسیای مرکزی مشکل انرژی خود را حل خواهد کرد. از این نظر چین برای اتحاد با روسیه مسئله اقتصادی-سیاسی را در نظر می گیرد. در واقع اتحاد بین این دو کشور تا حدودی مشکل هر دو طرف را برطرف می کند.
ضمن اینکه ایالات متحده امریکا مراقب رفتارهای هر دو کشور است چراکه از نظر مقامات امریکایی این اتحاد نباید عمق استراتژیک پیدا کند؛یعنی به اصطلاح این نزدیک شدن نباید به پیمانهای نظامی ختم گردد. از طرف دیگر چین همواره گفته تمایل دارد قدرت منطقه ای باشد و نه قدرت جهانی؛ به همین خاطر ایالات متحده امریکا نگران است که روسیه دوباره تبدیل شدن به قدرت جهانی را در سر نپروراند. اگر روزی چین و روسیه اتحادیه نظامی تشکیل دهند این مسئله بسیار بر ضد ایالات متحده امریکا خواهد بود. روی همین اصل امریکا با حرکت ناتو«پیمان اتلانتیک شمالی» به شرق سعی دارد بین چین و روسیه یک خلاء ژئواستراتژیکی بوجود آورد. نزدیکی ایالات متحده امریکا به ژاپن نیز در این راستا قابل ارزیابی می باشد.
متحد ایالات متحده امریکا در همسایگی روسیه و چین کشور ژاپن است؛کشوری که خود دارای مشکلات متعدد است که از شرایط ژئواستراتژیکش نشات میگیرد؛ به این معنی که از تعداد زیادی جزیره تشکیل شده که در راس آنها هوکایدو ،هونشو،کیوشو و.. قرار دارد. اگرچه ژاپن برای رفع این مشکل دو جزیره هوکایدو و هونشو را به هم متصل کرد اما مشکل ژئواستراتژیکش هرگز حل نشده است. البته علت دیگرحضور ایالات متحده امریکا در ژاپن به این دلیل است که این کشور به فکر نظامی گری مجدد نیفتد. با این تفاسیر، پیامدهای فرو رفتگی های قلمروهای ژئواستراتژیکی قدرتهای جهانی می تواند باعث پدیدار شدن جنگ سرد دوم جهانی باشد.
کلید واژگان:ژئو استراتژیک،ایالات متحده امریکا،روسیه،چین،ژاپن،ایران، مریم وریج کاظمی