احمد مرجانی نژاد
مترجم، پژوهشگر امور بین الملل
مرکز بین المللی مطالعات صلح –IPSC
کتاب «روایت های طالبان» اثر پژوهشی«توماس جانسون» استاد دانشگاه نیروی دریایی ایالت متحده آمریکا، توسط « فردوس کاوش» به زبان فارسی برگردان واز سوی انستیتو مطالعات افغانستان ، منتشر گردید. توماس جانسون در این کتاب، ضمن معرفی روایت های اصلی و فرعی گروه طالبان، توضیح داده است که تداوم جنگ افغانستان ، در واقع جنگ روایت ها ست. پیش فرض اساسی وی در این کتاب این است که در مبارزه طالبان، روایت ها، سناریوهای تبلیغی، به تداوم جنگ نظامی کمک می کند. هم نیروهای شورشی و هم حکومت کابل، تلاش می کنند روایت هایشان را به کمک تحرکات نظامی مسلط سازند. جانسون، معتقد است، تدام جنگ افغانستان،در واقع جنگ روایت هاست.
از علل موفقیت طالبان در میان توده های محروم این است که آنان تحت عنوان نیروی شورشی و مبارز اسلامی ، تلاش دارند روایت هایشان را به ذهن اهالی ولایت های دور دست، محروم ، جنوب و شمال افغانستان، برسانند و مردم آن مناطق را حول داعیه خودبسیج کنند. در حالی که طالبان به دلیل آشنایی با فرهنگ و آداب روستایی، تسلط بر زبان، استفاده از ابزارها ، محتواهای محبوب،توانستند جنگ روایت ها را در مناطق دور افتاده و محروم افغانستان غالب سازند، با ذهنیت سازی ، پیروزی روانی را کسب نمایند، اما نیروهای امریکایی و ناتو ، در جنگ روایت ها در مناطق مذکور بسیار ناشیانه عمل کردند، عملیات پخش برگه های اعلامیه، پخش تبلیغات از طریق امواج رادیویی، در دهکده های جنوب و شمال افغانستان به دلیل ناآشنایی طراحان تبلیغاتی غربی، عملکردی نا موفق داشت. نیروهای ناتو، سلایق و ظرافت های فرهنگی مردم دهکده های افغانستان را در طراحی « کمپین تبلیغاتی و جنگ نرم » مد نظرقرار نداده بودند.
طی سالهای اول ماموریت نظامی امریکا در افغانستان، نیروهای امریکایی ، برگه های اعلامیه را به یکی از روستاهای حوزه قندهار پرتاب کردند که در آن یک خانواده امریکایی با لباس غربی و یک خانواده افغانستانی، با لباس محلی نشان داده شده بود. اگر چه هدف پیام این برگه ، ایجاد همبستگی میان مردم افغانستان و امریکا بود، اما از آنجایی که این برگه ها، خانواده امریکایی را با لباس و مد غربی نشان می داد، برخی از روستایی هایی که این برگه را دریافت کردند، این طور استنباط کردند که گویا آمریکا و ناتو ،می خواهند سبک زندگی، لباس غربی، را بر آنان تحمیل کند، چنین تبلیغی به ضد تبلیغ مبدل شد و طالبان برگه های آن اعلامیه ها را دستمایه تبلیغاتی شان قرار دادند. یکی از سناریو هایی که گروه طالبان ساختند این بود که ناتو می خواهد مردم افغانستان را « مسیحی » سازند. طالبان ، برخی برگه هایی که ناتو در دهکده های جنوب افغانستان پخش می کرد و محتوای آن با فرهنگ محلی در تضاد بود، از آن ها برای اثبات ادعایشان استفاده می کردند. مرکز ثقل شورش طالبان روستاهای استان های جنوب افغانستان است. طالبان از علائقی نظیر : شعر،ترانه های محلی، سخنرانیهای ملاها ، علامه ها، برای رساندن روایت شان به روستا های محروم به وفور استفاده کردند. طالبان افکار ، ایدئولوژی، خود را از طریق ترانه های محلی ( نوع طالبی) به گوش مخاطب رساندند و ذهنیت سازی کردند.
از منظر مردم شناسان و افغانستان شناسان شهیر امریکایی ، شعر و ترانه ، با لحاظ موضوع، محتوا، جزء علائق بسیار محبوب در روستاهای افغانستان است. بیشتر جمعیت روستانشین افغانستان بی سواد هستند، به همین دلیل، ترانه و شعر در این روستاها بیشتر شفاهی است. مردم شعرها و ترانه ها را حفظ می کنند، روستانشینان با محتوای شعرها و ترانه ها ارتباط برقرار می کنند، باورهای بازتاب یافته در ترانه و شعر ها را در ذهن شان می سازند.
از سویی ، ادبیات جدید و مکتوب افغانستان هنوز به روستاها راه نیافته است، موسیقی مدرنی که در کابل و محافل مرفه، مصرف کننده دارد ، تا کنون نتوانسته است در مصاف با ترانه های شفاهی سنتی رقابت کند. از سوی دیگر، نهادهای دولتی افغانستان هم در سالهای اخیر نتوانستنه اند که از شعر، ترانه و علائق سنتی محبوب دیگر برای رساندن روایت های : بازسازی و مردم سالاری استفاده کنند.
البته در دوران حکومت حزب دموکراتیک خلق، تا حدی در این زمینه ها تلاش شده بود، در آن زمان موسیقی دانان،آوازخوانان، ترانه سرایان طرفدار حزب حاکم، در حمایت از نیروهای مسلح وقت و تشریح جذاب روایت حکومت، مواد تبلیغاتی تولید می کردند. در آن دوران حتی هنرمندان معروف برای بخش های گوناگون نیروهای مسلح آهنگ های جداگانه می سرودند، اما طی دو دهه اخیر، هیچ محصول هنری، فرهنگی جدی در این زمینه صورت نگرفت.
طالبان نیز از چنین وضعیت و روندی ، بهره برداری کردند. در حوزه قندهار ، مردمی که حتی با طالبان ارتباط سازمانی و فکری ندارند، ترانه های نوع طالبی را می شنوند . در یکی از محافل تفریحی در خارج از شهر قندهار، یکی از آوازخوانان محلی ، ترانه ای ، نوع طالبی، را اجرا کرد که سال ها بین مردم منطقه ، زمزمه می گردید، اما نیروهای ناتو چند سال طول کشید تا درک کنند که ترانه های طالبی یکی از وسایل اصلی عملیات های اطلاعاتی طالبان است.
طالبان از شب نامه هم برای ارعاب مخاطب و توضیح روایت هایشان استفاده کردند. واقعیت این است که روستایی ها زیاد به برق، تلفن، اینترنت ، دسترسی و آشنایی ندارند. شب نامه وسیله ای شناخته شده روستاییانی است که در سالهای اول شورش طالبان، به هیچ رسانه دیگر دسترسی نداشتند. سناریوهایی که طالبان در این شب نامه ها عرضه می کردند، اغلب برنامه های ناتو و حکومت کابل را به چالش می کشید. حکومت مرکزی و ناتو نتوانستند دسترسی شان را به روستا ها بیشتر کنند، لذا عدم روایت ها و سناریو های بدیل ، فرصتی پدید آورد تا طالبان بتواند با شب نامه هایش ، مردم را بسوی خود هدایت و مدیریت کند. محتوای شب نامه ها و ترانه های طالبان در قالب حکایت هایی عرضه می شد که مردم دهکده های مناطق جنوبی می توانستند با آن به سادگی ارتباط برقرار کنند و آن را درک کنند . این امر به گروه طالبان کمک کرد که در دهکده های جنوبی ذهن سازی کنند. ترانه، شب نامه، سخنرانی، وعظ مستقیم ، به گروه طالبان کمک کرد که در جنگ روایت ها ، غالب میدان گردند،
اما طالبان نسل دوم، فقط به تبلیغات ابتدایی نظیر : شب نامه، ترانه، وعظ ، بسنده نکرد . آنان در شبکه های اجتماعی حضور یافتند، تصاویر ویدیویی، تولید و در اختیار رسانه های گروهی جامعه قرار دادند. وب سایت چند زبانه راه انداختند. این نوع فعالیت ها حضور، ارتباط طالبان را در دنیای مجازی بیشتر ساخت. چیزی که از طالبان امرور، نسل دوم ، بیشتر دیده و شنیده می شود، تغییر و تحول است، آن هم در سطح بنیادین.
آنچه مشخص است، طالبان نسل دوم، نسلی است که فضای بینالمللی، منطقهای و داخلی افغانستان را خوب رصد و ارزیابی میکند. نسل مذکور، خواهان برپایی نظامی در افغانستان هستند که با روندهایی که در جهان وجود دارد، منطبق باشد؛ نظامی که به نحوی آزادی های اجتماعی، تا حدی نظم و قوانین بین المللی، تعامل با جهان، را پذیرفته باشد، نظامی مردمسالار که حقوق تمام اقوام و مذاهب، در آن مد نظر گرفته شود، حتی حضور زنان به صورت فعلی که شکل افراطی هم دارد را نیز میپذیرند. اینک در کمتر کشوری به اندازه ج.ا.افغانستان ، برای زنها فرصت نقشآفرینی داده میشود.
آنچه که طالبان خیلی بر آن پافشاری دارند، میزان قدرتی است که به دست میآورند.در دوره پسا صلح، طالبان برای این که نشان دهند به آرمانهای اسلامی خود وفادار هستند، بیشتر بر روی نهادهای عدلی ، قضایی ،قانونسازی، اصرار و تبلیغ خواهند کرد، تا حداقل وانمود کنند همچنان میخواهند نظام و قوانین را اسلامی سازند. بحث تغییر قانون اساسی هم بیشتر در همین چارچوب مطرح میشود. بر اساس آنچه که قبلا در طرح راند « RAND» بازتاب یافته است. طالبان نسل دوم خواهان آن است که توسط علمای افغانستان، در آینده ، فیلتری ایجاد کنند، تحت عناوین : « شورای نگهبان قانون شریعت » و یا « مجمع تشخیص مصلحت نظام» که از آن طریق، قوانین خلاف نظر آنان، فیلتر شود ، تا این گونه، روندهای جدید در افغانستان را مطابق میل خود « اسلامیزه» نمایند. در واقع ، طالبان نسل دوم ، به فکر برپایی « امارت شریعت اسلامی» و یا « خلافت اسلامی» نیست، اگر چه در حال حاضر، فرصت ، فضای تحقق ، امکانات چنین آرمانی را نیز ندارند.
واژگان کلیدی: ظهور، طالبان ، نسل دوم طالبان، ملاعمر، احمد مرجانی نژاد