مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

سناریوی جدید غرب در سوریه و راهکاری برای ایران

اشتراک

سعید شکوهی

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

بیان رخداد

موضوع برقراری صلح در سوریه طی روزهای گذشته در محافل سیاسی جهان به سوژه اصلی گفت‌و‌گوها و تبادل نظرها تبدیل شده است. مأموریت کوفی عنان، دبیر کل سابق سازمان ملل، هم ظاهراً نتوانسته است به اهداف از پیش تعیین شده خود دست پیدا کند. دلیل اصلی آن را می توان کارشکنی برخی کشورهای عربی و غربی و عدم تمایل آنها به ادامه حکومت بشار اسد در این کشور دانست که مانع از آن شده که ناآرامی‌های این کشور به پایان برسد. هر چند در روزهای اخیر اوضاع سیاسی این کشور نسبت به گذشته از وضعیت مناسبتری برخوردار است، اما این پایان ماجرا نخواهد بود. زیرا با بررسی رفتارها و ایستارهای این دسته از کشورها کاملاً مشخص است که عزم خود را برای کنار گذاشتن اسد از قدرت جزم کرده اند و در این راه از هیچ اقدامی دریغ نخواهند کرد.

یکی از سناریوهایی که در ماه های اخیر خیلی روی آن تأکید می شود و برای پیشبرد آن دست به طراحی تاکتیک هایی زده اند تا از این طریق برکناری اسد از قدرت در سوریه را رقم بزنند این است که تلاش کنند موضع روسیه را در خصوص سوریه تغییر دهند. عدم کارآمدی سیاست های اتخاذی کشورهای غربی و عربی مخالف دولت سوریه باعث شده که این کشورها به این نتیجه برسند که دلیل اصلی روی کار ماندن اسد در سوریه حمایت های کشورهایی چون روسیه و ایران است. به همین دلیل برای به نتیجه رساندن طرح خود به دنبال آن هستند که در مواضع روسیه تغییراتی را ایجاد کنند و این کشور را در جبهه خود جای دهند.

کلید واژه: سوریه، ایران، دولت های غربی، روسیه، پوتین

تحلیل رخداد

 

نقش روسیه در بحران سوریه

به اذعان خود مقامات روسی،  بعد از جنگ سرد مسکو به سوریه نگاهی استراتژیک دارد و آن را یکی از مهمترین متحدان و کانال ارتباطی خود در خاورمیانه می داند. به همین دلیل هست که کنار رفتن اسد از قدرت در سوریه را می توان ضربه استراتژیک دیگری بر قدرت و نفوذ روسیه در منطقه و به تبع آن نظام بین الملل تلقی کرد. زیرا روی کارآمدن یک دولت غرب‌گرا در سوریه به ضرر منافع بلند مدت روسیه در خاورمیانه خواهد بود و به همین خاطر به نظر می رسد که مسکو در سیاست خود مبنی بر بقای دولت بشار اسد پافشاری نماید.

دمیتری مدودف رئیس جمهور روسیه در سال ۲۰۱۰ به سوریه سفر و در دمشق با بشار اسد، رئیس‌جمهور این کشور دیدار و گفتگو کرد. مدودوف، اولین رئیس‌جمهور روسیه بود که به سوریه سفر کرد. این امر نشان داد که روسیه در پی ایفای نقش فعال‌تری در منطقه است.

کنار ماندن روسیه از صحنه تحولات اخیر در منطقه از جمله نادیده گرفته شدن دیدگاه های آن در جنگ عراق در سال 2003 و اخیراً در ماجرای مداخله نظامی ناتو و متحدان در لیبی باعث شده است که وزن و جایگاه این کشور در معادلات بین المللی به شدت کاهش یابد. همین امر خود انگیزه ای برای مسکو برای وتوی قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل علیه سوریه بود.

با وتوی قطعنامه مذکور توسط روسیه و چین،  تلاش کشورهای عرب عضو شورای همکاری خلیج فارس با همراهی کشورهای غربی، برای دخالت نظامی در سوریه و وقوع اتفاقی شبیه به لیبی شکست خورد.

بر اساس آنچه که در مجله Eurasia Review در ارتباط با وتوی قطعنامه سوریه آمده است : روسیه برای حمایت از قطعنامه شورای امنیت چهار پیش شرط مطرح کرده بود: 1- اینکه قطعنامه ها نباید باعث تغییر حکومت در سوریه شوند، 2- نباید مجوز حمله نظامی داده شود، 3- نباید مانع فروش تسلیحات به سوریه شوند و در نهایت 4- دولت سوریه نباید به تنهایی به عنوان عامل خشونت ها محکوم شود.

این ایستارها نشان می دهد که مسکو با هر اقدامی علیه دمشق مخالف است. علاوه بر این می توان دلایل دیگری را برای این مخالفت برشمرد: گسترش ناتو به شرق تا مرزهای روسیه، گرایش کشورهای متحد شوروی در زمان جنگ سرد به آمریکا، سپر موشکی آمریکا در اروپا، ترس از دست دادن انحصار صادرات انرژی به اروپا و سقوط رژیم متمایل به روسیه در لیبی موجب شد که کرملین خطر آمریکا را بیش از پیش احساس کند.

در واقع موضوع سوریه به عرصه ای برای کشورهای قدرتمند برای به رخ کشیدن قدرت و تعیین خط مشی های سیاسی تبدیل شده که تاثیرات تعیین کننده ای را در روابط بین الملل و چینش های سیاسی به ویژه در سطح منطقه ای به همراه دارد.

سناریوی جدید غربی ها

حمایت سرسختانه روسیه از دمشق و مقاومت در برابر سیاستهای مداخله جویانه کشورهای دیگر در سوریه باعث شده است این تفکر شکل بگیرد که روسیه با تهدید و ارعاب حاضر نخواهد شد با غرب بر علیه حکومت بشار اسد همراه باشد. بنابراین راهکاری که برای همراه ساختن روسیه با خود و تغییر در جهت گیری این کشور اندیشده اند این است که از جاه طلبی پوتین رئیس جمهور جدید این کشور استفاده کنند و با این ترفند بتوانند اهداف خود را پیگیری نمایند.

در همین ارتباط چندی پیش، روزنامه وال استریت ژورنال گزارش داد کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، در حاشیه دیدار خود با وزیر امور خارجه فنلاند در هلسینکی از دولت روسیه خواست برای حل مسئله سوریه نقش پررنگ تری ایفا کند. 

علاوه بر این استفن والت، از نظریه پردازن مطرح آمریکا و استاد دانشگاه هاروارد اخیراً در یادداشتی چنین عنوان کرده است که برای رسیدن به این هدف می توان پوتین را اغوا کرد. از نظر او، از آنجا که پوتین دوباره به صحنه اصلی قدرت در روسیه بازگشته است و در پی احیای مجدد اقتدار روسیه و شخص خود در منطقه و نظام بین الملل است بنابراین می توان از این فرصت استفاده کرد و با دادن امتیازهای تشویقی از وی خواست که خود رهبری عملیات تغییر در سوریه را به عهده بگیرد و افتخار این اقدام را به نام خود و روسیه بزند. از منظر او علاوه بر تشویق، باید از چماق نیز بهره برد و با ترکیبی از چماق و هویج وی را برای اقدام علیه دولت مستقر در دمشق وادار کرد.

راهکاری برای ایران

سوریه برای ایران به عنوان یک متحد کلیدی در منطقه به شمار می آید که از دست دادن آن می تواند برای تهران بسیار گران تمام شود. دلایل این امر بارها تبیین شده و در این مجال در پی بررسی این مولفه ها نیستیم. اما با توجه به اینکه حمایت های ایران و روسیه از سوریه برای تداوم حکومت دمشق از حساسیت بسیار بالایی برخوردار است بنابراین همراهی این دو کشور می تواند منافع طرفین را به بهترین شکل ممکن تأمین نماید.

اما با توجه به فعالیت های کشورهای مخالف دولت اسد برای قرار دادن روسیه در جبهه خود ایران باید برای مقابله با این سیاست، دست به دیپلماسی فعالی در منطقه بزند و از افتادن روسیه در این دام جلوگیری نماید. علاوه بر منافع استراتژیکی که دو کشور در سوریه دارند و همین امر هم می تواند باعث نزدیکی دو کشور در این موضوع شود؛ باید به دنبال منافع مشترک دیگر در منطقه بود تا مسکو را از همراهی با کشورهای غربی و عربی مخالف دولت اسد بازداشت.

به باور نگارنده، یکی از مهمترین موضوعاتی که می تواند این هدف را برآورده نماید، مربوط به پیمان استراتژیک آمریکا و افغانستان هست.

حضور آمریکا در یک کشور دیگر از منطقه و انعقاد پیمان استراتژیک با آن می تواند منافع ایران و روسیه را در منطقه به خطر اندازد و علاوه بر آن، خطراتی را متوجه امنیت ملی دو کشور نماید و از قدرت و نفوذ منطقه ای هر دو طرف بکاهد.

با توجه به اشتراک منافع تهران و مسکو در این ارتباط و از طرف دیگر، سیاست های ملی گرایانه پوتین و دیدگاه انتقادی او نسبت به غرب، فرصت بسیار مناسبی است که ایران بتواند با پیشگیری یک سیاست خارجی کنشمند، خطرات این پیمان استراتژیک را برای روسیه گوشزد نماید و همراه با دیگر بازیگران منطقه ای که از این پیمان احساس تهدید می کنند، جبهه ای را برای مقابله با سیاستهای آمریکا و متحدانش در منطقه ایجاد نمایند.

با ایجاد این اتحاد می توان از افتادن روسیه در دام غربی ها برای تغییر در مواضع این کشور نسبت به سوریه جلوگیری کرد.

ایران باید برای دیگر بازیگران منطقه ای خطر حضور آمریکا را در افغانستان چنان جا بیندازد که مقابله با آن گزینه ای گریزناپذیر برای آنان جلوه نماید. بر اساس نظریه های اتحادسازی، هر چقدر کشور تهدید کننده دارای قدرت انباشتی بیشتر باشد، به لحاظ جغرافیایی نزدیک باشد، انگیزه تهاجمی آن نیز بیشتر باشد میل کشورهایی که احساس تهدید می کنند برای ایجاد یک اتحاد بیشتر خواهد بود و بنابراین انجام این کار برای کشورهای منطقه ای چون روسیه، ایران، پاکستان و حتی چین دور از دسترس نیست به شزط آنکه برآورد دقیقی از منافع ملی خود داشته باشند و اهداف بلند مدت را قربانی دستاوردهای موقت و ناچیز نکنند.

 

 

دورنمای رخداد

پرواضح است که مداخله غرب در سوریه  و تغییر رژیم سیاسی در این کشور، منافع  کشورهای دوست دولت اسد از جمله ایران را به شدت تحت تأثیر قرار خواهد داد. ایران برای مقابله با این تهدید باید سیاست فعالانه ای را در پیش گیرد و در این ارتباط یک گزینه خوب می توان برای آن متصور بود و آن ایجاد هماهنگی در سیاست خارجی با روسیه در این ارتباط است. با توجه به اینکه روسیه در صحنه سیاسی سوریه بازیگری تأثیرگذار است و علاوه بر این در شورای امنیت سازمان ملل هم دارای حق وتو هست بنابراین سیاست های این کشور می تواند به شدت معادلات سیاسی را تحت تأثیر خود قرار دهد.

بنابراین ایران برای متقاعد کردن مسکو برای عدم همراهی با غرب باید دنبال منافع مشترک با این کشور باشد تا این همراهی و هماهنگی سیاست خارجی تقویت شود. انعقاد پیمان استراتژیک آمریکا و افغانستان می تواند این هدف را برآورده سازد. با تأثیراتی که پیمان مذکور بر روی منافع طرفین دارد ایران می تواند جبهه خود برای تداوم حکومت اسد در سوریه را تقویت نماید.

مطالب مرتبط