علی علیزاده
مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC
بیان رخداد:
افغانستان و تاجیکستان در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از جایگاه ویژهای برخوردار هستند و تعامل با این دو کشور به دلایل سیاسی، فرهنگی و اقتصادی از اهداف ایران بوده و همواره مورد تاکید قرار داشته است. این منطقه به لحاظ تاریخی و فرهنگی از مناطق مهم در سیاست خارجی ایران به شمار میرود و میراث مشترک فرهنگی و سابقه حضور در یک حوزه فرهنگی و تمدنی مشترک از ویژگیهای منحصر به فرد برای جمهوری اسلامی ایران به حساب میآید. به نظر میرسد همگرایی فرهنگی در بین این سه کشور یکی از اولویتهای مشترک هر سه کشور به شمار میرود و به واقع میتواند زمینه خوبی برای گسترش همکاری در سایر حوزههای ارتباطی از جمله سیاسی و اقتصادی را فراهم آورد. چندی پیش و در حاشیه برگزاری نمایشگاه کتاب تهران در سال جاری تفاهمنامه تشکیل سازمان فرهنگی هنری کشورهای فارسی زبان امضا شد. سید محمد حسینی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران و میرزا شاهرخ اسراری وزیر فرهنگ تاجیکستان، ضمن امضای این تفاهمنامه آغاز به کار این سازمان را اعلام کردند. پیشتر نیز سید مخدوم رهین وزیر فرهنگ و اطلاعات جمهوری اسلامی افغانستان این بیانیه را امضا کرده بود. هدف از تشکیل سازمان یادشده، نهادینه ساختن سیاستها و برنامههای مشترک کشورهای فارسی زبان ایران، تاجیکستان و افغانستان در خصوص فرهنگ، هنر و ادبیات عنوان شده است. سوال اساسی این پژوهش آن است که آیا تشکیل چنین سازمانی توام با موفقیت خواهد بود و آیا همگرایی فرهنگی میتواند زمینه همگرایی در سایر حوزهها را افزایش دهد؟
واژگان کلیدی: همکاری فرهنگی، سازمان فرهنگی هنری کشورهای فارسی زبان، اشتراکات فرهنگی و تاریخی
تحلیل رخداد:
براساس تئوریهای واقعگرایی، مباحث فرهنگی در قلمرو سیاست سفلی قرار میگیرد که از حوزه سیاست والا متفاوت و متمایز است. ولی نگاه جدید به مقوله فرهنگ بیانگر این نکته مهم است که فرهنگ نه یک عامل یک سویه بلکه عاملی دو یا چندسویه بوده و مولفهای از مولفههای قدرت و امنیت به شمار میرود. براین اساس در همگرایی کشورهای مورد اشاره، فرهنگ یک عامل موثر به شمار میرود. تعاملات فرهنگي ميان سه كشور ايران ، افغانستان و تاجيكستان از سابقه ديرينهاي برخوردار است. مشتركات زباني، ادبي، تاريخي، سنتي، قوميتي و به طور كلي فرهنگي اين كشورها غير قابل انكار است. فرهنگ کشورهای فارسی زبان چنان در هم تنيده است كه تفكيك آنها دشوار مينمايد و مهمترين مشخصه آن را شايد بتوان عنصر زبان به عنوان بخش مهمي از فرهنگ دانست.
در سالهای پس از انقلاب و در حوزه سیاست خارجی یکی از رویکردهای جمهوری اسلامی ایران، گسترش مناسبات فرهنگی با کشورهای همسایه است. از این نظر جمهوری اسلامی ایران توجه خاصی به کشورهایی دارد که نقاط مشترکی با ایران دارند. این نقاط مشترک میتوانند زمینههای برقراری پیوندهای سازنده در قالب روابط دوجانبه و چندجانبه باشند. به نظر میرسد تقویت روابط با کشورهای فارسی زبان در این مقوله جای میگیرد. ایده برقراری همکاریهای سه جانبه میان سه کشور ایران، افغانستان و تاجیکستان از زمان فروپاشی شوروی سابق، مورد توجه دولتمردان جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت. در واقع، پایان جنگ سرد باعث شد تا زمینه های مناسبی برای برقراری و بسط روابط فرهنگی با تأکید بر زبان فارسی میان سه کشور مذکور به وجود آید[1]. انتخاب سیاست همگرایی در بین این سه کشور پس از سقوط طالبان در افغانستان بیش از پیش احساس شد و به نوعی انتخابی عقلانی بود البته در این بین تحولات گسترده در ساختار قدرت نظام بینالملل طرح این همکاری را معنی دار میکند زیرا در شرایط فعلی جهانی و به هم خوردن بسیاری از نظمهای پیشین، برای حفظ فرهنگ ملی و مقابله با هجوم فرهنگی لازم است تا طرحهای بیشتری برای همگرایی در عرصه فرهنگ بین این سه کشور شکل گیرد. صاحبنظران عرصه فرهنگی، مقوله فرهنگ را به عنوان موتور محرکه توسعه، زمینهساز حرکت جوامع و الگوهای رفتار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی میدانند که با فروکش کردن چالشهای ایدئولوژیکی، نقش آن به عنوان پارادایم جایگزین به تدریج اهمیت یافته است. با توجه به این مهم میتوان امیدوار بود تا با تشکیل سازمانی مشترک بین کشورهای ایران، افغانستان و تاجیکستان، پیوندهای فرهنگی و هنری بین ملت های منطقه تقویت شود و برنامه های مشترک علمی، فرهنگی و آموزشی توسعه یابد تا از این طریق به شناساندن حوزه مشترک ادبیات و فرهنگ مشترک در این سه کشور کمک بزرگی را بنماید. چندی پیش و در حاشیه برگزاری نمایشگاه کتاب تهران در سال جاری تفاهمنامه تشکیل سازمان فرهنگی هنری کشورهای فارسی زبان امضا شد. سید محمد حسینی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران و میرزا شاهرخ اسراری وزیر فرهنگ تاجیکستان، ضمن امضای این تفاهمنامه آغاز به کار این سازمان را اعلام کردند. پیشتر نیز سید مخدوم رهین وزیر فرهنگ و اطلاعات جمهوری اسلامی افغانستان این بیانیه را امضا کرده بود. طبق ماده یک اساسنامه، سازمان فرهنگی هنری آموزشی کشورهای عضو به عنوان یک تشکیلات بینالمللی عهدهدار وظایف زیر است:
1- تقویت پیوندهای فرهنگی، علمی، آموزشی و اجتماعی بین ملتها بهویژه نخبگان، دانشمندان، ادیبان و هنرمندان منطقه
2- تقویت همکاری در زمینههای تاریخ، فرهنگ و ادبیات، مردم شناسی، انسان شناسی، باستان شناسی و گردآوری و نگهداری میراث مشترک فرهنگی و معماری کشورهای عضو، حفظ ابدات تاریخی
3- ترویج و تشویق هنرهای اصیل ملی و بومی
4- ایجاد پیوندهای فرهنگی و ادبی در کشورها از طریق تاسیس اتحادیهها، انجمنها و سازمان های مردم نهاد
5- حمایت از ایجاد و گسترش رشتهها، مراکز آموزشی و دانشگاهی و تحقیقات پیرامون مشترکات فرهنگی و ادبی خط نیاکان در کشورهای دیگر و حمایت از فعالیتهای آنها
6- حمایت از پژوهشها و تالیفات برتر در زمینه فرهنگ و تمدن و ادبیات مشترک
7- احیای آئینهای مشترک و تلاش جهت شناساندن آنان به سایر ملل
8- کمک به توسعه همکاریهای فرهنگی در سایر زمینهها مطابق با توافقات مربوطه[2].
در زمینه عوامل موفقیت برای سازمان فرهنگی مذکور باید اشاره داشت که یکی از عوامل موثر در موفقیت یک همكاري منطقهاي وجود اراده سیاسی بین رهبران و تصمیمگیرندگان اصلی اعضا است. به این معنا که برای به نتیجه رسیدن هر نوع همکاری چه در سطح سیاسی و چه عرصه فرهنگی، وجود اراده سیاسی دولتها بسیار مهم است چنانکه به کرات دیده شده که سازمانی به علت نبود اراده سياسي و ناهماهنگي در برنامهريزي هاي سياسي و اقتصادي موفقيت چنداني نداشته است. این سازمان در حال حاضر پتانسیل بالایی برای موفقیت در عرصه فرهنگی را دارد زیرا هم از سطح کم تنش و شاید با بالاترین درجه همگرایی آغاز شده است و نیز اراده رهبران را در هر سه کشور به خوبی میتوان دید که به دنبال موفقیت چنین همکاری هستند.
گسترش مناسبات فرهنگي بین كشورها و بهره گرفتن از تجربيات يكديگر ميتواند زمينه را براي گسترش مناسبات در حوزههاي ديگر نیز فراهم كند. در دنياي امروز ما ناگزيريم با جهان رابطه داشته باشيم و چه بهتر كه با جوامعي بيشتر رابطه برقرار كنيم كه با ما از هر نظر سنخيت بيشتر داشته باشند. همچنین بنا به اعتقاد برخی از صاحبنظران، در دنیای پررقابت امروز کشورها ناگزیرند برای حضور موفق در عرصه جهانی با تکیه بر همکاریهای منطقهای خود را وارد عرصه بالاتر کنند. با توجه به اشتراکات فراوانی که بین این سه کشور وجود دارد، بیتردید گسترش همكاري فرهنگي ميتواند در بسياري از حوزهها براي ايران راهگشا باشد. همچنين گسترش روابط در حوزة فرهنگ و ديگر حوزهها بين سه كشور و ارتقاي آن در سطح جوامع دیگر منطقه ميتواند زمینه حضور فعالتر در زیرسیستم آسیای مرکزی را نیز فراهم آورد. همگرایی منطقهای به عنوان فرآیندی جدیدی در روابط بین الملل، به ویژه پس از جنگ دوم مطرح شد. این فرآیند امروز، آن چنان فراگیر شده است که کشورهای مختلف جهان در اکثر نواحی به آن متمایل شده اند تا از طریق همگرایی تنش و درگیری را، کاهش و جایگاهشان را در نظام بینالملل ارتقا بخشند. کشورهای فارسی زبان؛ یعنی جمهوری اسلامی ایران، جمهوری اسلامی افغانستان و جمهوری تاجیکستان به لحاظ تاریخ و موقعیت استراتژیکی و ژئواکونومیکی از امتیازی ویژه و منحصر به فرد برخوردار هستند. افغانستان نیز به رغم محاط بودن در خشکی به دلایل ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک مانند قرار گرفتن در قلب آسیا و نیز وجود ذخایر متنوع معدنی، این کشور را به لحاظ منطقهای در جایگاه مناسب قرار داده است که در صورت استفاده بهینه از این فرصت میتواند برای دو کشور هم زبان و منطقه منافع فراوانی را در برداشته باشد. تاجیکستان نیز، به لحاظ جغرافیای اهمیت خاصی دارد، داشتن مرز مشترک با چین و افغانستان و نزدیکی آن به هندوستان از جمله مواردی است که موجب شده این کشور دروازه آسیای مرکزی به این کشورها محسوب شود. با توجه به توانمندیهای مذکور، افزایش هر نوع همگرایی در بین کشورهای فارسی میتواند بواسطه نزدیکی بیشتر دولتها و ملتهای آنه به هم و افزایش پیوندهای بین آنها، حایز اهمیت باشد. مجموعه کشورهای فارسی زبان ایران، افغانستان و تاجیکستان از مشترکات فراوان به لحاظ تاریخی، زبانی و فرهنگی برای همگرایی برخوردارند و این اشتراکات به صورت بالقوه و بالفعل میتواند به شکلگیری همکاری مؤثر و همگرایی در این کشورهای منجر شود. تبادلات فرهنگی میتواند احساس بدبینی بوجود آمده را به نفع همگرایی در بین جوامع تا حدود زیادی کاهش دهد. به لحاظ اقتصادی، ایران می تواند از فرصتهای خوبی در دو کشور افغانستان و تاجیکستان برخوردار شود و با سرمایه گذاری مناسب و معقول در طرحهای عمرانی و صنعتی این دو کشور منافع قابل قبول اقتصادی را کسب کند. از طرف دیگر، ایران برای پیشبرد طرحهای خود در زمینه انتقال انرژی نیازمند افزایش سطح همکاریهای خود با کشورهای منطقه است تا بتواند علیرغم تلاشهای آمریکا برای محدود کردن و به شکست کشاندن طرحهای اقتصادی ایران، همکاریهای خود را افزایش دهد. بدیهی است همکاری میان این سه کشور نمیتواند محدود و تنها متکی به مشترکات فرهنگی و زبان فارسی باشد، بلکه نیازمند تعاملی گسترده و فراگیر میان ملتهای سه کشور است تا بتواند توسعه اقتصادی و اجتماعی و بهبود معیشت آنها را نیز در برگیرد.
دورنمای رخداد:
اکنون در دنیایی زندگی می کنیم که مقوله فرهنگ اصلیترین دغدغه تمامی جوامع بشری و عمدهترین شاخصه مرزبندی و تعیین هویت ملل مختلف جهان شده است. تبادلات فرهنگی در دراز مدت میتواند پیش داوریهای فرهنگی، تعصبات و کردارهای قالبی را که معمولا تعاملات میان فرهنگی را به هیجان آورد کاهش دهد. در رابطه بین دولتی نمیتوان انتظار داشت که الگوی روابط بین دولتی صرفا براساس سیاست قدرت و امنیت و یا بر مبنای وابستگی متقابل و همکاریهای اقتصادی صورت پذیرد اما به فرهنگ و تعاملات فرهنگی بهایی داده نشود. با توجه به مشکلات و مسایلی که در همگرایی در عرصههای مختلف ممکن است بوجود آید، صاحب نظران معتقدند که در اولین گام برای همگرایی در سطح یک منطقه یا بین دو بازیگر، تعاملات فرهنگی باید مورد توجه قرار گیرد. به اعتقاد اکثر نظریهپردازان، همگرایی ارتباطات و تبادل فرهنگی از مهمترین کارکردهایی است که ممکن است زمینهساز همگرایی بیشتر چه در سطح منطقهای و چه سطح جهانی شود و با گسترش ارتباطات فرهنگی نیاز به همفکری و تبادل نظر بیشتر ضرورت پیدا میکند و بستر همکاریهای نوین چه در عرصه فرهنگ و چه در عرصههای اقتصادی و سیاسی پدید میآید و این نکته نشانگر جایگاه و اهمیت فرهنگ در گسترش همکاری و همفکری بین دولتهاست. هر چند گسترش مناسبات ایران با کشورهای همجوار به ویژه با تأکید به رویکرد نگاه به شرق یکی از اولویتهای دولت جمهوری اسلامی ایران به شمار می رود، هنوز استراتژی و یا حتی طرح منسجمی در اینباره ارائه نشده است. میتوان امیدوار بود با تشکیل سازمان فرهنگی و هنری کشورهای فارسی زبان سطح همکاریهای موجود افزایش پیدا کرده و با برطرف نمودن برخی از دیدگاههای خاص بین کشورهای مذکور زمینههای بیشتری برای استفاده از فرصتهای اقتصادی و سیاسی بین آنها فراهم شود.
[1] http://www.csr.ir
[2] http://www.shamsfoundation.com/news-6027.aspx