مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

ساختار کلان سیاست بین الملل و تحول در روابط ایران و آمریکا

اشتراک

اکبر جمالی  

 

تحول در روابط ایران و امریکا و در نتیجه تاثیر آن در روابط ایران و غرب همراه با تحول گسترده ای در سیاست بین الملل و تغییر دوستی ها و دشمنی ها بوده است که هم روابط ایران و آمریکا را تحت تاثیر قرار داده است و هم خود تاثیر علی بر این روابط داشته است. ظهور اسلام سنی سیاسی و دشمنی آن با آمریکا و غرب و همزمان دشمنی آن با ایران و شیعیان نقطه ی عزیمت این تحول بوده است.

فرایند به قدرت رسیدن اسلامگرایان در ترکیه همراه با افزایش فاصله ی این کشور از غرب و آغاز انتقادات آن از سیاست اسرائیل بوده است. ترکیه ی اسلامگرا همزمان تلاش داشته تا به جهان عرب سنی نزدیک تر شود. آنها از نیرو های اسلامگرای سنی از میانه رو تا رادیکال نظیر اخوان المسلمین، حماس و داعش حمایت می کنند. ترکیه همچین دیگر مثل گذشته هدف اصلی سیاست خارجی اش پیوستن به اروپا نیست بلکه در پی رویارویی با این اتحادیه نیز بوده است.

در جهان عرب نیز تمایلات مشابهی پدیدار شده است. اسلامگرایان در کشورهای عرب شمال آفریقا که مهمترین آنها مصر بوده است قدرت را بدست گرفتند و آشکارا نفوذ امریکا و غرب را به چالش کشیدند. غرب تلاش کرد تا به اسلامگرایان بگوید که آنها تنها به دنبال صلح و ثبات در این کشورها هستند و برای آنها تفاوتی میان اسلامگرایان و سکولارها وجود ندارد. اما آنها در نهایت ناگذیر شدند که در منازعه ی میان اسلامگرایان (اقتدار گرا) و سکولار ها ی (اقتدار گرا) جانب سکولارها را بگیرند.

اما این تحول تنها به کشورهای اسلامی عربی سنی که با رشد اسلامگرایی رو به رو بودند محدود نبوده است بلکه به کشورهای محافظه کار نیز تسری یافته است. در دو دهه ی اخیر سیاست های امریکا با عث آزردگی عربستان شده است. سیاست آمریکا در ایران، سوریه، مصر و بحرین با سیاست عربستان در تقابل بوده است. آمریکا دولت عراق سنی را ازمیان برداشته و دولتی شیعی را جایگزین کرده است. دیگر اینکه آمریکا تلاش کرده است تا وابستگی خود به نفت عربستان را به حداقل کاهش دهد. امریکا با تولید نفت شل تا حد زیادی وابستگی خود به نفت عربستان را کاهش داده اما اکنون با کاهش قیمت نفت و تاثیر عربستان تداوم کاهش قیمت نفت سیاست تولید نفت شل امریکا با شکست روبه رو شده است. این کاهش باعث ورشکستگی این صنعت در امریکا و بیکاری ده ها هزار نفر به طور مستقیم خواهد شد. این به معنای گسترش خشم افکار عمومی امریکا از عربستان و دیگر کشور های عربی نفت خیز حوزه ی خلیج فارس شده است. مساله ای که به نظر می رسد عربستان مثل گذشته واهمه ی زیادی از آن ندارد. بنابراین حتی در کشور های محافظه کار عرب نیز روابط با امریکا و غرب در حال به سردی گراییدن است.

مساله ی مهم دیگر در خاورمیانه مساله ی داعش و دیگر گروه هایی افراطی تکفیری است. غرب در عراق همان سیاستی که در افغانستان در پیش گرفته بود را تکرار کرد. در افغانستان آنها برای مبارزه با اتحاد شوروی کمونیستی به نیروهای اسلامگرای افراطی کمک کردند اما بعد دیدند که چه مار خطرناکی را در آستین پروده اند. در عراق و سوریه نیز آنها برای مقابله با بشار اسدی که دشمن اسرائیل و متحد ایران و حماس و حزب الله بود این گروههای تکفیری را حمایت کردند اما پیوند این گروه های تکفیری با افراطیون تکفیری در کشور های غربی باعث شد تا آنها هم با توجه به تجربه ی افغانستان و هم وحشت از اعمال تروریستی این گرو ه ها خیلی زودتر سیاست خود را تغییر دهند، هر چند که منافع و مصالح اسرائیل در مورد آینده ی سوریه و اعتبار مرزهای بین المللی باعث شده تا غرب در پی ریشه کنی بنیادین تکفری ها نباشد.

همه ی این تحولات باعث شده است تا رابطه ی غرب با جهان اسلام سنی (سرزمین های سابق خلافت عثمانی ) رو به سردی بگراید و این کشور ها کم کم به سمت دیگر مراکز قدرت همچون چین و روسیه متمایل شوند. ترکیه با شرکت در اجلاس شانگهای و بهبود روابط خود با چین و روسیه و همچنین گسترش انتقادات خود از اسرائیل و سياست اسلام هراسی در آلمان بیش از دیگران عزم خود را برای این چرخش جزم کرده است. عربستان نیز در حال چرخش به سوی چین است تا کم کم تعادلی در روابطش با آمریکا ایجاد کند. عربستان یک تولید کننده ی بزرگ نفت است و چین یک بازار بزرگ جديد برای نفت. هم اکنون عربستان بیش از دو سوم نفت خود را به کشور های شرق و جنوب آسیا می فروشد و همچنین بزرگترین شریک اقتصادی چین در خاورمیانه است. و این روابط و مفاهمات در حال گسترش است

اما در مرزهای شرقی ایران که نیمه ی دیگر جهان اسلام سنی است نیز تغییرات مشابهی روی داده است. در جنگ سرد پاکستان متحد آمریکا و هند (علی رغم عضویت در عدم تعهد مثل همه ی دیگر کشور های این جنبش) به سمت شوروی متمایل شد. پاکستان با حمایت و تکنولوژی غربی اتمی شد و هند با حمایت و تکنولوژی روسی. اما در دهه ی اخیر در هند هر دو حزب اصلی در رقابت بوده اند تا هر چه بیشتر به آمریکا نزدیک و از روسیه فاصله بگیرند تا جایی که تنها مانع خود امریکایی ها بوده اند که خواسته اند که با دست رد زدن بر سینه ی هندی (که می دانند گزینه ی دیگری ندارد،) پاکستان را همچنان حفظ کنند. اما پاکستانی ها دیگر فهمیده اند که آمریکا شریکی استراتژیک نیست هر چه بیشتر به چین نزدیک شده اند.

در سطح ساختار سیاست بین الملل اگر روزی اسلام و غرب علیه کمونیزم متحد شده بودند اکنون اسلام (سنی) در حال اتحاد با چین بر علیه غرب است. اتحاد آمریکا- پاکستان- چین بر علیه شوروی- هند به اتحاد آمریکا- هند بر علیه چین- پاکستان تبدیل شده است.

در چنین ساختاری ایران و آمریکا پس از سی سال ناگزیر مذاکرات برای حل پرونده ی اتمی ایران را آغاز کرده اند. و همزمان در عراق و مبارزه با داعش هم سیاست های مشترکی را پی گیری می کنند. از یک سو نزدیک شدن تدریجی ترکیه و اعراب و پاکستان به چین و روسیه باعث شده است تا آمریکا و غرب نیز تلاش کنند با نزدیک شدن تدریجی به ایران متحدان منطقه ای آن، چاره ای برای موازنه دوباره قوا بیندیشند، از سوی دیگر ایران نیز که در سالهای اخیر به خوبی دریافته است که روسیه و چین متحدان استراتژیک قابل اتکایی نیستند و در مواقع لزوم نه تنها توان که حتی اراده ی حمایت از او را ندارند. علت بخشی از تردید روسیه و به ویژه چین در همکاری استراتژیک با ایران آغاز همکاری آنان با رقبای منطقه ای ایران همچون ترکیه، پاکستان و کشورهای عرب سنی بوده است. دکتر «رجب صفراف» مدیر کل مرکز مطالعه ایران معاصر مسکو  در مورد تردید روسیه در همکاری استراتژیک با ایران می گوید از نظر روسها «طبیعت ایران غربگراست » بنابراین از نظر روسها ایران شریک راهبردی مطمئنی نبوده است.

با کمرنگ شدن نظام دو قطبی و سربرآوردن نشانه های نظام چند قطبی، ایران و غرب در حال حرکت به سوی هم و رقبای منطقه ای ایران به ویژه عربستان ترکیه و پاکستان در حال دور شدن از غرب هستند و این عامل ساختاری باعث تسهیل مذاکرات پرونده ی هسته ای ایران و همچنین مزاکرات گسترده تر با آمریکا و کل غرب شده است.

 

واژگان کلیدی: ساختار کلان سیاست بین الملل، تحول در روابط ایران و آمریکا ،مهار چین ،ايران ،سیاست نگاه به شرق، چین ، امريكا

 

 

مطالب مرتبط