مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

رویارویی تلویحی؛ تحول اصلاحی در عراق، تهدید امنیتی در عربستان

اشتراک

رویارویی تلویحی؛ تحول اصلاحی در عراق، تهدید امنیتی در عربستان


محمد مودب

مرکز بین المللی مطالعات صلح IPSC
www.peace-ipsc.org


اگر چه عربستان سعودی پس از سرنگونی صدام حسین همکاری و همراهی خود را با دولت جدید عراق ابراز کرد اما روابط دو کشور همواره تحت تأثیر عوامل مهمی قرار داشته که از جمله آنها می توان به برقراری ثبات، سیاست تولید نفت، قدرت یافتن شیعیان و تحولات سیاسی عراق و جهت گیری های آن اشاره کرد. ریاض از بدو تأسیس خود تاکنون، تلاش کرده تا با استفاده از شراکت های قومی و فرهنگی با دیگر اعراب حوزه خلیج فارس و با استفاده از قدرت و نفوذ سیاسی و اقتصادی خود، جایگاهی برتر در منطقه داشته باشد و با برقراری روابط عمیق و نزدیک با دول عربی منطقه، سیاست های خود را به اجرا در آورد. به طور کلی عواملی نظیر واقع شدن در خاور میانه، تلاش برای در دست گرفتن رهبری جهان عرب و ایفای نقش اصلی در رقابت سیاسی، ارتباط با خلیج فارس و دریای سرخ، در اختیار داشتن 25 درصد ذخایر نفتی جهان، وجود مهم ترین اماکن مقدس برای مسلمانان در این کشور، نداشتن جمعیت کافی و وجود بازار کار برای مهاجران، تحولات منطقه ای به خصوص دوران پس از صدام بر اهمیت ژئوپولیتیک و استراتژیک و ژئو اکونومیک عربستان سعودی افزوده اند.

با این اوصاف باید دید تحولاتی همچون دمکراتیک شدن نظام سیاسی، افزایش تولید انرژی، به قدرت رسیدن شیعیان و کردها و….در عراق چه تاثیری بر امنیت عربستان داشته و نگرانیهای این کشور را در چه حوزه هایی تشدید می کند.

با نیم نگاهی به تاریخ معاصر متوجه می شویم روابط این دو کشور از بدو تاسیس، پس از جنگ جهانی اول، همواره روابطی پر مسئله بوده و بغداد و ریاض دشمنان بالقوه یکدیگر به حساب می آمده اند. ریشه این دشمنی را می توان در رقابت دو خاندان هاشمی و سعودی با یکدیگر و جنگ های این دو که در نهایت به قرارداد «عقیره»، در دسامبر 1922 میلادی انجامید، جست و جو کرد. بر پایه این پیمان، بخشی از سرزمین نجد به دست عراق و کویت افتاد و میان عراق – نجد و نجد – کویت دو منطقه بی طرف پدید آمد که بعدها دو سوم این مناطق به خاک عربستان ملحق گردید. این پیمان از سوی عراق، همواره پیمانی استعماری خوانده می شد که آنها را از بخش وسیعی از منابع طبیعی شان محروم ساخته بود.

این تنش های تاریخی و ایدئولوژیک، حتی با سرنگونی خاندان سلطنتی هاشمی در سال 1958 و به قدرت رسیدن حزب بعث پایان نیافت. با استحکام رژیم بعث در دهه 1970، سیاست خارجی عراق حالتی خصمانه یافت و این کشور تلاش کرد تا با متحدان چپ گرای خود نظیر حکومت یمن جنوبی (در جنوب)، مخالفان رژیم تحت حمایت سعودی ها در یمن شمالی (در جنوب شرقی) و جبهه خلق آزادی عمان و خلیج فارس در عمان (در جنوب)، عربستان را به محاصره خود درآورده و پادشاهی آن را تحت فشار قرار دهد. بنابراین عربستان در طول دهه 60 و اوایل دهه 70، پیوسته در تلاش بود تا از گسترش رادیکالیسم بعثی، از طریق تقویت پیوندهای خود با کشورهایی نظیر ایران، کویت، سوریه و امارات متحده عربی که همگی به عراق بی اعتماد بودند، جلوگیری کند؛ اما با عمل گرا شدن سیاست خارجی عراق در اواخر دهه 1970، تنش های بین دو کشور رو به کاهش نهاد و پیشرفت هایی در روابط دو کشور پدید آمد و پیروزی جمهوری اسلامی در ایران، موجب تقویت بیش از پیش این روابط گردید.

در اوت 1990 تنها دو سال پس از پذیرش آتش بس از سوی ایران و عراق، بغداد کویت را به اشغال خود در آورد. این اقدام عراق از سوی عربستان، به عنوان خطر امنیتی مستقیمی ارزیابی شد و این کشور برای دفع این خطر، دست کمک به سوی ایالات متحده دراز کرد. در ششم اوت 1990، عربستان به درخواست دیک چنی، وزیر دفاع وقت ایالات متحده، مبنی بر استقرار نیروهای نظامی این کشور در خاک پادشاهی سعودی پاسخ مثبت داد و عملاً با این کار وارد جنگ با عراق شد. با شکست صدام حسین و خروج نیروهای نظامی عراق از خاک کویت، تحدید تهدیدات ناشی از رژیم بعث عراق در دستور کار سعودی ها قرار گرفت و تقویت روابط با ایران، حمایت رسمی و آشکار از نیروهای مخالف صدام حسین، کمک به تحریم عراق، کمک به نظارت بر مناطق پرواز ممنوع در عراق و بسیاری اقدامات دیگر، به شکل فعالانه دنبال گردید.

به این ترتیب سقوط صدام حسین در سال 2003 درست است که به بخشی از نگرانی های امنیتی دولت سعودی پایان داد؛ اما تحولات متعاقب آن به نگرانی های جدیدی انجامید که می توان آنها را در چهار حوزه جست و جو کرد:

به خطر افتادن ثبات داخلی : ترس ریاض از بی ثباتی ریشه در تهدیدات مستقیم علیه منافع سلطنتی و ملی سعودی ها دارد. با توجه به دشواری کنترل مرز بین عربستان و عراق، سعودی ها واقعاً نگران هستند که رشد فزاینده آشوب و شورش در عراق،بغداد را به محل جذب افراطیون، با هدف های مختلف از جنگ با آمریکا گرفته تا منازعات مذهبی به خصوص مبارزه با شیعیان، تبدیل کند. از دید مقامات سعودی، این امر، هم به معنای تهدید عربستان و هم به معنای افزایش نا آرامی در عراق است که درنهایت پیامدهای آن به عربستان باز می گردد. ضمن اینکه در زمان صدام حسین، مذهب یکی از عوامل نزدیکی بغداد و ریاض بود و تسلط یک حکومت سنی بر عراق، برای عربستان به اندازه عربی بودن این حکومت اهمیت داشت. حقیقت این است که سعودی ها بر این باورند که شرایط کنونی عراق به پیامدهای غیر منتظره ای انجامیده که عربستان همواره از آنها پرهیز داشته است. به خصوص اینکه نتیجه تغییر نظام سیاسی عراق، به روی کار آمدن نظام دموکراتیکی بوده که 65 درصد جمعیت آن را شیعیان تشکیل می دهند. تخمین زده می شود که حدود دو میلیون شیعه در عربستان سعودی زندگی کنند که این رقم ده تا پانزده درصد جمعیت این کشور را تشکیل می دهد.

حتی اگر عربستان به همزیستی با یک عراق شیعه تن دهد، در باطن از چنین تحولی استقبال نخواهد کرد و می توان انتظار داشت که این نارضایتی هر از گاهی در افکار عمومی مطرح گردد. بسته به نحوه عکس العمل شیعیان عربستان به تحولات سیاسی عراق، حرکت های ضد شیعی ای در بین جمعیت سنی عربستان که در دهه اخیر نسبت به هویت مذهبی خود حساسیت زیادی یافته و به وهابیت گری افراطی توجه نشان داده است، شکل گیرد.

نحوه تعامل کشورهای همسایه با حکومت جدید عراق: نزدیکی شیعیان عراق با ایران و ترکمانهای این کشور با ترکیه و به طور کلی وجود یک دولت شیعی در عراق را که دارای روابط نزدیک با جمهوری اسلامی ایران است، بر خلاف منافع خود می داند. به نظر می رسد در بین کشورهای همسایه عراق، عربستان توجه بیشتری به ایران دارد و اصولاً سرنگونی رژیم بعث را بیشتر به نفع جمهوری اسلامی و تحویل بی زحمت عراق به ایران، به خرج خود و غربی ها ارزیابی می کند.

سیاست های تولید نفت؛ در حال حاضر، سیاست دو کشور مبتنی بر تولید حداکثری نفت است. به اعتقاد مقامات سعودی از آنجا که میزان تقاضا به دلیل وجود بازارهای جدید، نظیر چین همچنان بالاست، این امر اختلالی را بین تولید کنندگان نفت و از جمله خود عربستان ایجاد نمی کند؛ اما اگر عراق به ثبات و آرامش دست یابد و یک حکومت مقتدر در این کشور بر پا گردد، به احتمال زیاد اختلافات بین دو کشور در عرصه سیاستگذاری نفت، بار دیگر خود را نشان خواهند داد. چرا که عراق باز هم برای باز سازی و پرداخت بدهی های خود، خواهان بالا نگاهداشتن قیمت نفت و نیز تخصیص در سهمیه تولیدی بیشتری از سوی اپک (به خود) خواهد شد.

تغییر در نظام سیاسی عراق : در شرایط جدید و با آزادسازی، نیروی جدید و تازه‏‏نفس دیگری در معادلات قدرت عراق پدید آمده که پس از سالها سرکوب، خواهان ایفای نقش فعال و سهم مناسب خود از حکومت در بغداد هستند. تاکنون در یک عراق شبه دموکراسی، شیعیان بیش از سایرین نقش تعیین کنندهای در ساختار حکومت داشته اند که بالتبع خوشایند عربستان نیست. چرا که در بطن دولت-ملت سازی الگویی برای مملکت داری در حال شکل گیری است که ماهیت اصلی آن «سیاست ترکیب و تلفیق اسلام با الزامات دموکراتیک» است.  بدین معنی که اسلام سیاسی ای که در عراق در حال شکل گیری است به تدریج «شاخص های دمکراتیک» آن در حال افزایش است. چنین روندی موقعیت نظام سلطنتی در عربستان را تهدید می کند.

در نتیجه این تقابل یک سویه در چند حوزه خود را نشان داده است. اول اینکه عربستان در طول این مدت سعی داشته به انحاء مختلف در امور داخلی عراق دخالت نماید. سعودی ها این کار را به طرق های مختلف از جمله دخالت در انتخابات، تزریق منابع مالی به طرفداران خود و گسیل داشتن تروریست ها به خاک عراق و… انجام داده اند. دوم اینکه با اعمال فشار بر مسئولین، البته به کمک آمریکا، از بازگشت بعثی های سابق به حکومت حمایت به عمل آورده اند و سوم اینکه، نارضایتی خود را از گسترش روابط عراق با کشورهایی همچون سوریه و ایران بارها اعلام نموده اند. به این ترتیب مخالفت های عربستان شاید بتواند آهنگ تحولات اصلاحگرایانه در عراق را کند سازد اما هرگز آنرا متوقف نخواهد ساخت. لذا سعودی ها برای کاهش نگرانی های خویش لازم نیست به اقدامات سلبی دست زنند، بلکه بهتر است اصلاحات را در درون ساختار سیاسی خویش آغاز کنند.

مطالب مرتبط