امیر محمد سوری
مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC
بیان رویداد
کنفرانس استانبول در ترکیه که با هدف بررسی راهکارهای منطقهای برای افغانستان طراحی شده بود میتوانست جایگاهی مناسب داشته باشد. زیرا به نظر میرسید که پس از یک دهه جنگ هم دولت و هم غرب به این جمع بندی درست رسیدهاند که راه حل افغانستان کم و زیاد کردن نیروها نیست. تلاش برای تقویت ابتکارات منطقهای یکی از این دسته از راهبردهای درست در افغانستان به شمار میرود که محور کنفرانس استانبول بود. اما این فرصت را باید از دست رفته به شمار آورد.
هرچند به نظر تلاشهای مثبتی برای همکاری و هماهنگی میان افغانستان و پاکستان در حال شکل گیری است اما این که راهبرد پاکستان که طی ده سال در تلاش برای نفوذ در افغانستان بوده، بعید است تغییر کرده باشد. از سویی نقش همسایگان مهمی همچون ایران که میتواند کمک مهمی برای صلح و ثبات در افغانستان باشد هم چنان محدود نگه داشته میشود. به علاوه این مسایل باید به آشفتگیهای غرب از برخورد با مساله افغانستان نیز اشاره داشت.
این موارد نشان میدهد که چالشهای جدیای برای تقویت رویکردهای منطقهای برای حل مساله افغانستان که طی نشست استانبول طرفین به دنبال آن بودهاند وجود دارد. به همین دلیل میتوان انتظار داشت دولت افغانستان همچنان نتواند از مزیت تقویت رویکردهای منطقهای برای تامین صلح و ثبات سود ببرد.
تحلیل رویداد
در نوامبر 2011 کنفرانسی در استانبول ترکیه با هدف تقویت رویکردهای منطقهای برگزار شد. پیش از برگزاری این نشست رهبران افغانستان، پاکستان و ترکیه در یک نشست سه جانبه یک روزه در استانبول شرکت و اعلام کرده بودند که کمیسیون مشترکی را برای تحقیق در مورد مرگ برهان الدین ربانی رئیس شورای عالی صلح ایجاد خواهند کرد. طی این نشست سه جانبه به بررسی راههای مبارزه علیه تروریسم و برنامههای مشترک نیز اشاره شد[1].
در طی کنفرانس کابل که با شرکت نمایندگان بیش از بیست کشور و سازمان بین المللی برگزار شد تمامی شرکت کنندگان بر عدم دخالت در امور افغانستان و کمک برای مبارزه با انواع فعالیتهای تروریستی در منطقه تاکید کردند. نمایندگان کشورهای شرکت کننده در اجلاس استانبول همچنین بر حمایت از رشد اقتصادی افغانستان تاکید و همچنین از نشستی که قرار است در ماه مارس سال آینده میلادی در تاجیکستان برگزار شود حمایت کردند. بر اساس اعلامیه پایانی نشست استانبول مقامات ارشد کشورهای شرکت کننده در استانبول توافق کردند که در ماه ژوئن سال آینده میلادی در کابل دیدار کنند[2].
اجلاس استانبول و به دنبال آن اجلاس بن دوم که در 5 دسامبر برگزار شد در واقع سرآغاز دور جدیدی از تلاشهای دیپلماتیک دولت افغانستان است تا همکاری و حمایت جامعه بین المللی را برای بعد از سال ۲۰۱۴ که نیروهای خارجی افغانستان را ترک خواهند کرد، جلب کند.
اما غرب و دست اندرکاران نشست استانبول و حتی در نشست بن دو نمیتوانند به اهدافی که تعریف کردهاند دست یابند. به واقع هرچند اهداف نشست ترکیه مطلوب بوده اما مشکلات و موانعی وجود دارد که در این نشست مدنظر قرار نگرفته و برای آن راه حلی مناسب در نظر گرفته نشده است.
هدف اولیه نشست استانبول دستیابی به راه حلهای منطقهای برای برقراری آرامش و ثبات در افغانستان بوده است. اما نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا به قدری در این زمینه آشفته و نامنسجم رفتار کردهاند که راه رسیدن به ابتکارات منطقهای بسیار محدود شده است.
هرچند آمریکا از همسایگان افغانستان در نشست استانبول خواسته که به امنیت این کشور یاری برسانند اما واقعیت آن است که سیاستهای چند سال اخیر ایشان باعث اصلی بحران است. یکی از مهمترین این مسایل به حاشیه راندن ایران در تحولات افغانستان است که همواره نقش مثبتی در این کشور بازی کرده است.
ایران به رغم تمامی کمکهایی که حتی در سرنگونی طالبان در جریان جنگ 2001 داشت بازهم توسط بوش رییس جمهور پیشین آمریکا به عنوان محور شرارت انتخاب و در این میان پاکستان که بهشتی امن برای القاعده و تروریستهای به بیان خودشان بوده، تبدیل به بهترین دوست غرب -از نظر بوش پس از اروپا- گردید. در همین راستا برنت رابین از کارشناسان سیاسی آمریکا اظهار داشته که سلاحهای هستهای واقعی پاکستان و احتمال گسترش آن خطری به مراتب کمتر از ایران به شمار میرود[3].
در چنین شرایطی مرکز گفتگوهای بینالمللی هالینگز[4] اشاره داشته که روابط خصومت آمیز بین ایران و آمریکا مانع از آن میشود تا تهران بتواند با کابل روابط مناسبی داشته باشد اگرچه افغانستان به نظر میرسد تنها مکانی است که آنان منافع هماهنگی در برخی موارد با یکدیگر دارند[5]. این در حالی است که به رغم این مسایل باز هم غرب خواهان جلوگیری از نفوذ ایران است. در این میان یکی از نمونههایی که میتواند نتایج این خصومت را نشان دهد منع همکاریهای اقتصادی گسترده ایران و افغانستان است که تعطیل شدن قرارداد همکاری تهران در جادههای کابل- قندهار از آن جمله است. در حالی که ایران میتواند با هزینههای کمتر و بسیار در دسترستر کار خود را به پیش ببرد اما مخالفت آمریکا، هزینهها را برای کابل به مراتب افزایش داده و تحقق اهداف پروژه را مشکلتر ساخته است[6].
تلاش برای تخریب ایران در افغانستان در حالی صورت میگیرد که پاکستان هر روز نقش منفیتری را بازی میکند و ایالات متحده نیز کار مفیدی برای جلوگیری از این روند نمیتواند انجام دهد. شرکت نکردن این کشور در نشست بن در دسامبر نیز نمونه دیگری از عدم اراده کافی ایشان به صلح و ثبات در افغانستان است. در این شرایط ایران تنها کشوری است که می تواند توازن مناسبی در برابر نفوذ پاکستان در افغانستان با حضور قابل ملاحظهاش داشته باشد[7]. واقعیت آن است که ایران و هند به دلیل روابط رو به گسترش و قرار دادهای تجاری بالایی که با یکدیگر دارند میتوانند جلوی نفوذ پاکستان را در افغانستان بگیرند. اما هیچگاه غرب از این مزیت استفاده نکرده است.
به همین دلیل صالحی، وزیر امور خارجه ایران در ۲ نوامبر و در نشست استانبول به سیاستهای منطقه ای آمریکا اعتراض و بیان داشت که آمریکا قصد دارد در جهت تحقق اهداف فرامنطقهای، حضور نظامی خود را در افغانستان به بهانه ریشه کنی تروریسم گسترش دهد. همچنین بیان داشته که برنامههای نسنجیده و غیرسازنده نیروهای ناتو و آمریکا در افغانستان جزو تهدیدات امنیتی جدی برای منطقه و جهان است. از سوی دیگر نیز قانونمندسازی پایگاههای نظامی خارجی با جهت گیری کلی دولت افغانستان و جامعه جهانی در مسیر تمرکز بر راه حلهای صلح آمیز مغایرت دارد و موجب پایداری افراط گرایی و تروریسم در منطقه میشود.
دورنمای رویداد
کنفرانس استابول اهداف درستی را در نظر داشت که همانا تقویت رویکردهای منطقه ای برای حل و فصل مشکلات در افغانستان است. اما برای فهم موفقیت یا عدم موفقیت آن باید به بررسی سناریوهای محتمل در این زمینه اشاره داشت.
در صورت تشدید منازعات و تنشها میان آمریکا و پاکستان طبعا ناآرامیها و شورشها و فعالیتهای گروههای طالبان در افغانستان تشدید خواهد شد. این سناریو در حال حاضر به دلیل افزایش تنش در روابط پاکستان و آمریکا و عدم شرکت اسلام آباد در نشست بن دو پس از حمله هواپیماهای ناتو به مرز پاکستان و کشته شدن 24 تن از نظامیان این کشور اهمیت بیشتری یافته است. طبیعتا در چنین شرایطی که روابط ایران و غرب نیز به سمت بحران بیشتر سوق پیدا می کند، نیروهای ائتلاف نمی توانند از توانمندیهای ایران برای برقراری آرامش در افغانستان سود ببرند.
اما سناریوی محتمل دیگر می تواند تغییر رویکرد دولت افغانستان و اتخاذ سیاست مستقل ملی برای برقراری آرامش در این کشور باشد. طبیعتا با اتخاذ رویکردهای منطقی از سوی کرزی و یاری گرفتن از همسایگان قدرتمندی هم چون هند و ایران، کابل بیش از پیش می تواند آرامش را احساس کرده و توازن مناسبی در برابر افراط گرایی داشته باشد. رویکردی که البته چند صباحی است توسط کرزی دنبال می شود. البته موفقیت این مهم نیازمند عدم دخالت غرب در سیاستهای داخلی دولت افغانستان است.
[1] . http://www.huffingtonpost.com/2011/11/01/turkey-afghanistan-meeting_n_1069308.html
[2] . http://www.washingtonpost.com/world/asia-pacific/turkey-regional-meeting-addresses-security-economy-in-afghanistan-before-troop-pullout/2011/11/02/gIQAj5XkeM_story.html
[3] .Barnett R. Rubin, “The Us and Iran in Afghanistan: Policy Gone Awry”, MIT Center for International Studies, October 2008, p:3
[4] .The Hollings Center for International Dialouge
[5] . The Hollings Center for International Dialouge, “Afghanistan Other Neighbors: Iran,Central Asia and China”, Conference Report, The American Institute of Afghan Studies, February 2009,p:17
[6] .ibid, p:5
[7] . the Hollings Center for International dialouge,”afghanistan other neighbors:iran,central asia and china”, conference report, the american institute of afghan studies,february 2009,p:5