مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

خیزش­های عربی و دگرگونیِ سیاست خاورمیانه­ای ترکیه

اشتراک

  حسن احمدیان

مرکز بین المللی مطالعات صلح- IPSC

بیان رویداد

تحولاتی که در سال 2011 جهان عرب را در برگرفت، معادله­های سیاسی سنتی حاکم بر خاورمیانه را دگرگون ساخت و نگرش و رویکرد قدرت­های منطقه­ای و بین­المللی را نسبت به این منطقه دچار تحول کرد. خیزش­های مردم خاورمیانه، افزون بر سرنگونیِ برخی سرانِ دیرینِ این منطقه، بر موازنۀ قدرت و صف­بندی­های منطقه­ای اثرگذار بود. از جمله کشورهایی که به وضوح به بازبینی سیاست خود در منطقۀ عربی پرداخت، ترکیه بود که پس از تردید اولیه در تونس، افزون بر دعوتِ مبارک به کناره­گیری، مواضع خود در قبال لیبی و سوریه را به تدریج تغییر داد. افزون بر این، روابط ترکیه با اسرائیل نیز شاهد شوک­های بی­سابقه­ای بوده است. ترکیه برای اولین بار، ضمن کاهش سطح روابط سیاسیِ خویش با اسرائیل، روابط و همکاری­های نظامی خود را با این رژیم به حالت تعلیق کامل درآورد. نویسنده این مقاله درصدد تبیین چیستی و چراییِ دگرگونیِ صورت گرفته در سیاست خاورمیانه­ای ترکیه می­باشد.

تحلیل رویداد

دگرگونی­های رخ داده در نگرش و سیاست­های ترکیه نسبت به اسرائیل و جهان عرب، پیش از هرچیز؛ تحولی در سیاست خارجی ترکیه در قبال خاورمیانه به حساب می­آید. لذا ابتدا، ضمن نگاهی گذرا به سیاست خاورمیانه­ای ترکیه پیش از سال 2011، ، تحولات صورت گرفته در آن و بازتاب­های منطقه­ایِ آن را، با در نظر گرفتن تأثیر عوامل محیطی، به ویژه دگرگونی­های بهار عربی، مورد توجه قرار می­دهیم.

سیاست خاورمیانه­ای ترکیه پیش از 2011: ترکیه در دهۀ گذشته و به طور مشخص از روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه به تدریج بر نفوذ و نقش خاورمیانه­ای خود افزوده و تا سال 2011 روابط گسترده­ای با کشورهای عربی برقرار کرد. این کشور به ویژه با تلاش­های احمد داود اوغلو، ابتدا در به عنوان مشاور ارشد اردوغان و سپس وزیر امور خارجه، توانست روابط خاورمیانه­ای خود را ترمیم کند. مؤلفه­های اصلی و شناخته شدۀ سیاست خارجیِ ترکیه در این دوره پایین آوردن سطح اختلافات با کشورهای پیرامونی، معروف به «صفر کردن اختلافات» از یک سو و گسترش روبط با کشورهای منطقه، در واکنش به مخالفت­های مکرر اتحادیۀ اروپا با عضویت ترکیه از سوی دیگر بود. در واقع ترکیه در تلاش بود ابزارها و جایگزین­های خویش در خاورمیانه را به عنوان یک امتیاز به اتحادیۀ اروپا نشان دهد.

سیاست خارجی ترکیه در خاورمیانه نتایج موفقیت­آمیزی برای این کشور در بر داشت به نحوی که نگرش نوین این کشور به کشورهای پیرامونی، که به عنوان رویکردی فرعی بر تلاش برای پیوستن به اتحادیۀ اروپا طراحی شده بود، به تدریج در محوریت سیاست خارجی این کشور قرار گرفت و داود اوغلو، طراح این سیاست، هدایت وزارت خارجۀ ترکیه را به دست گرفت. در خاورمیانه، تلاش ترکیه مبتنی بر گسترش روابط با کشورهای عربی در عین حفظ رابطه­ای مناسب با اسرائیل بود. در واقع صفر کردن اختلافات و گسترش روابط پیرامونی با همۀ کشورها، از جمله اسرائیل مطرح بود. افزون بر این، در این دوره ماهیتِ نظام­های عرب و نوع رابطۀ این نظام­ها با شهروندانشان، جایگاهی در سیاست خاورمیانه­ایِ ترکیه نداشت.

دگرگونیِ رویکرد منطقه­ای: این وضعیت تا سال 2011 ادامه داشت. در این سال تحولات گسترده­ای که از تونس آغاز و بسیاری از کشورهای خارومیانه را در بر گرفت، رویکرد ترکیه به این منطقه و کشورهای آن را با چالش­های اساسی مواجه ساخت. در برابر خیزش­های جهان عرب ترکیه با دو مسئلۀ متناقض­نما روبرو بود که مرتفع ساختن آنها، لازمۀ تداوم نفوذ منطقه­ای و روابط آن با کشورهای خارومیانۀ عربی بود.

نخست آنکه تا سال 2011، صرفِ رفع اختلافات و گسترش روابط با کشورهای عربی، بی توجه به رژیم­های حاکم، مورد توجه ترکیه قرار داشت، اما دگرگونی­های خاورمیانه، این نوع نگاه را با وارد کردنِ مؤلفۀ ملت­ها دچار چالش کرد. در واقع ترکیه دیگر نمی­توانست بدون توجه به نوع رابطۀ رژیم­های عرب با ملت­هایشان روابط خود را با این کشورها گسترش دهد و در ضمن انتظار تداوم این وضعیت را در سایۀ تحولات خاورمیانه داشته باشد. این تناقض که نتیجۀ ورود عامل مردم در معادلات خاورمیانۀ عربی می­باشد، آنکارا را با گزینه­های دشواری در تونس، مصر، لیبی و به ویژه سوریه مواجه ساخت. تردید و دگرگونیِ تدریجیِ سیاست­های ترکیه در تعامل با هر یک از موارد فوق، نشاندهندۀ بی­توجهیِ اولیه به چنین احتمالی و تلاش برای همراهی با دگرگونی­ها پس از وقوع آنها می­باشد.

دومین مسئلۀ ترکیه پس از موج خیزش­ها، نوع رابطه با اسرائیل بود. سرنگونیِ برخی رژیم­های دیکتاتوری عرب و آغاز حرکت کشورهای عربی به سوی سیاستِ دموکراتیک، ترکیه را با وضعیتی نوین و چالشی دیگر روبرو کرد. تحرکات ضداسرائیلیِ اخیر مصر نمود این چالش نوین می­باشد. تحرکات شورای نظامی حاکم بر مصر در قالب گشودن گذرگاه رفح به روی کالاها، میانجیگری در مصالحۀ فلسطینی و صدور بیانیۀ شدیداللحنِ محکومت اسرائیل در اثر حادثۀ مرزی که به کشته شدن پنج نظامی مصری انجامیده بود، به رغم محافظه­کاری شورای یاد شده، نشاندهندۀ آغاز دوره­ای نوین در خاورمیانه می­باشد؛ دوره­ای که در آن روابط عربیِ اسرائیل با دشواری­های اساسی مواجه خواهد بود. شورای نظامی یاد شده که سامان دادن به اوضاع داخلی را در اولویت قرار داده و از درگیری در پرونده­های بغرنجِ سیاست خارجی، تا روی کار آمدنِ دولتی منتخب، اجتناب می­ورزد، تنها با میانجیگری واشنگتن، و احتمالاً فشار پشت پردۀ آن از فراخواندنِ سفیر مصر از اسرائیل عقب نشست. در واقع ملت­های عرب که تاکنون به دلیل دیکتاتوری­های حاکم بر این کشورها توان اعلام نظر خود در مورد اسرائیل و یا اعمال این نظر را نداشتند، با حرکت به سمت مردم­سالاری، به تدریج این امکان را به دست می­آورند. حملۀ معترضان مصری به سفارت اسرائیل، نشاندهندۀ جهتِ روابط آیندۀ کشورهای عربی با اسرائیل می­باشد. در واقع، جایگاه سیاسی و فرهنگی تاریخیِ مصر در میان کشورهای عربی، که به نظر می­رسد در حال احیا می­باشد، مواضع ضداسرائیلیِ آن را حائز اهمیت ویژه­ای در پیشبینیِ آیندۀ روابط عرب­ها با این رژیم می­سازد.

در چنین شرایطی ترکیه نمی­توانست در عین حفظ روابط گرم خود با اسرائیل، که حتی پس از حمله به ناوگان آزادی و کشتن 9 تن از سرنشینان ترک­تبار یکی از کشتی­های آن ادامه داشت، انتظار گسترش روابط خود با کشورهای عربیِ از استبداد رهیده را داشته باشد. این واقعیت برای ترکیه روشن است که کشورهای پیرامونی اسرائیل، و به ویژه مصر، دیگر نه می­خواهند و نه می­توانند روابط ویژه­ای با این رژیم داشته باشند.

دو مسئلۀ فوق، ترکیه را با چالش­هایی اساسی در رابطه با کشورهای عربیِ در حال دگرگونی مواجه ساخت. به عبارتی مؤلفه­های پیشین سیاست خاورمیانه­ایِ ترکیه دیگر پاسخگوی نیازهای نوین این کشور در خاورمیانه نبوده و بنابراین سیاست خارجی این کشور، حداقل در تعامل با تحولات خاورمیانه، نیازمند دگرگونی­هایی بود.

در نتیجه و تحت تأثیر بهار عربی، تحولی استثناگونه در سیاست خارجی ترکیه، در رویکرد خاورمیانه­ای آن رخ نمود. این تغییر در دو محور پیگیری شد: نخست نوع تعامل با اسرائیل و دوم چگونگی ارتباط با کشورهای عربی در حال دگرگونی. در تعامل با اسرائیل، ترکیه مؤلفۀ اساسی سیاست خارجی حزب عدالت و توسعه مبنی بر صفر کردن اختلافات و سپس گسترش روابط با تمامی کشورها به ویژه در مناطق پیرامونی را کنار گذاشت. اهمیت این تحول زمانی آشکارتر می­شود که به یاد بیاوریم ترکیه حتی در پاسخ به کشتار 9 شهروندش در کشتی ماوی مرمره به دست نیروهای ویژۀ اسرائیل، جز در سطح اعلامی، گام­های عملی چندانی در مقابل این رژیم اتخاذ نکرد. لزوم بالا بردن سطح تنش با اسرائیل، تحت تأثیرِ مستقیم تحولات خاورمیانه و به ویژه دگرگونی­های صورت گرفته در روابط مصر با اسرائیل، دنبال شد.

دومین محور تحول در سیاست خاورمیانه­ای ترکیه، تعامل این کشور با کشورهای عربی شاهدِ دگرگونی می­باشد. ترکیه در این زمینه نیز سیاست خارجی یک دهه­ایِ حزب حاکم را کنار گذاشت. از آغاز سال 2011، ترکیه بی­توجهی به رابطۀ رژیم­های عربی و شهروندان عرب را کنار گذاشته و تلاش نمود به عنوان حامی ملت­های جویای تغییر ظاهر شده و تجربۀ خویش را به عنوان الگویی برای تغییر در منطقه مطرح سازد. این جهت­گیری حتی در مورد سوریه، که جایگاه ویژه­ای در سیاست خاورمیانه­ای ترکیه دارد، دنبال شد.

شاخص­های دگرگونی: چهار شاخص اصلی تغییر صورت گرفته در سیاست خاورمیانه­ای ترکیه به شرح زیر می­باشد:

  • بالا بردن سطح تنش با اسرائیل. این امر با هدف حفظ جایگاه ترکیه در جهان عرب، پیشگامی ترکیه در تضاد با اسرائیل و نزدیک شدن به نظام­های جایگزین کنونی و نیز نظام­های دموکراتیک آیندۀ خاورمیانۀ عربی صورت گرفت. در واقع ترکیه قسمت عمده­ای از نفوذ و گسترش روابط خاورمیانه­ای خود را مدیون ایستارش در قبال اسرائیل بوده است. در طول سال­های گذشته به رغم محدودیتِ تضاد ترکیه با اسرائیل، محبوبیت منطقه­ای ترکیه رو به فزونی بود و این کشور توانست ضمن حفظ روابط خویش با اسرائیل، به جایگاه ویژه­ای در خاورمیانه عربی دست یابد. اما در سایۀ تحولات خاورمیانه و به ویژه رویاروییِ مردمیِ فزایندۀ مصر با اسرائیل، نقش ترکیه در این زمینه رو به تنزل بوده و نگاه­ها در خاورمیانه بیش از عملکرد ترکیه، متوجه تحولات روابط مصر و اسرائیل، به ویژه پس از حمله به سفارت این رژیم در قاهره شد. در واقع «از دید ترکیه منطقۀ خاورمیانه ممکن است در آینده شاهد بالا گرفتن نقش منطقه­ای برخی کشورهای و در رأس آنها مصر باشد»[i] و این نقش با بالا گرفتن تضاد مصر با اسرائیل به تدریج در حال نمایان شدن است.

 در نتیجه، ترکیه 16 ماه پس از حملۀ اسرائیل به ناوگان آزادی، در پاسخی دیرهنگام، روابط سیاسی خود با اسرائیل را تنزل داده و تهدید به مجازات تجاری اسرائیل و اسکورت نظامی کشتی­های کمک­رسانی به غزه کرد و سپس روابط نظامی با اسرائیل را به حالت«تعلیق کامل» درآورد.[ii] اگرچه اردوغان در مصاحبه با فهمی هویدی دلیل این تحرک ناگهانی علیه اسرائیل را مافوق قانون دانستن اسرائیل از سوی سران آن از یک سو؛ و لزوم رویارویی با بی­پروایی و بی­مسئولیتیِ این رژیم از سوی دیگر دانست،[iii] اما روشن است که هیچیک از این دو مورد، مسائل جدیدی نیستند و دلیل اصلیِ این تحول را باید در بهار عربی و به ویژه تحول در رابطۀ مصر و اسرائیل جستجو کرد. سخنان اردوغان در اتحادیۀ عرب و دعوت از کشورهای عربی به «برافراشتن پرچم فلسطین»[iv] به کمک ترکیه، نشاندهندۀ نقشی است که آنکارا در جهان عرب نوین برای خود ترسیم می­کند. «مسئلۀ فلسطین نه تنها کلید [ترکیه برای ورود به] جهان عرب است بلکه نقطۀ محوری محبوبیت فزایندۀ ترکیه [در جهان عرب نیز] می­باشد.»[v]

  • فاصله گرفتن از رژیم­ها در رویارویی­های داخلی. ترکیه به تدریج سیاستی متناسب با دگرگونی­های منطقه طراحی کرد و بر مبنای آن این کشور در تضاد میان رژیم­ها و مردم، جانب مردم را می­گرفت. این سیاست از تردید در شرایط لیبی به روندی تدریجی در تحولات سوریه تبدیل شد. به نحوی که آنکارا، به رغم داشتن منافع و سرمایه­گذاری­های گسترده در لیبی و سوریه و داشتن رابطه مستحکم با نظام­های حاکم بر این دو کشور، در رویارویی­های داخلی، از نظام­های دو کشور فاصله گرفته و رویکردی آینده­نگر و مبتنی بر محاسبات دموکراتیک اتخاذ کرد.
  • نزدیک شدن به نظام­های مردمیِ جایگزین. این رویکرد در تعامل ترکیه با کشورهای مصر، تونس و لیبی پس از سرنگونیِ رژیم­های حاکم بر این کشورها نمایان است. سفر اردوغان در رأس هیئت 200 نفره­ای از بازرگانان و رؤسای بنگاه­های اقتصادی ترکیه، و تلاش وی برای برقراری رابطه­ای ویژه با جایگزین­های رژیم­های گذشته، جنبۀ دوم فاصله گرفتن ترکیه از رژیم­های استبدادی منطقه را نشان می­دهد. در این زمینه باید توجه داشت که در سه ماه نخست سال 2011 صادرات ترکیه به کشورهای خاورمیانه دچار افت شدیدی شد، به نحوی که صادرات این کشور به مصر و یمن 24%، به تونس 20%، به لیبی 43% و به سوریه 5% کاهش یافت.[vi] برای آنکارا نزدیک شدن به جایگزین­های رژیم­های پیشین اهمیت اقتصادی و نیز سیاسی قابل توجهی، به ویژه بنا بر نقشی که این کشور در آیندۀ خاورمیانه برای خویش ترسیم کرده است، برخوردار است.
  • تأکید بر تمایز اسرائیل و غرب. نمود این مسئله را می­توان در پذیرش نصب رادار ضدموشکیِ ناتو در خاک ترکیه، پس از بالا بردن سطح تنش با اسرائیل، دید. ترکیه با تشدیدِ تنش با اسرائیل، درصدد حفظ و گسترش روابطِ عربی خویش می­باشد، اما در عین حال نمی­خواهد این تحول، تأثیری بر روابط غربی­اش بگذارد. در واقع، پذیرش نصب رادار ضدموشکی ناتو نشاندهندۀ این رغبت آنکاراست که بالا رفتن تنش با اسرائیل به مثابۀ موضعی ضدغربی تلقی نشود و در عین حال پیامی به اسرائیل با این مضمون به شمار می­رود که تنزل روابط ترکیه با این رژیم، هیچگونه آسیبی به روابط غربیِ آنکارا وارد نساخته و نخواهد ساخت. غسان شربل، سردبیر الحیات، در این زمینه می­نویسد: «ترکیه خود را به عنوان نیاز منطقه­ای [غرب] و قدرتی که توان خدمت به ثبات و منافع غرب در منطقه را دارد مطرح می­سازد.»[vii]

دورنمای رویداد

خیزش­های موسوم به بهار عربی نگرش و رویکرد خاورمیانه­ای سال­هایِ اخیرِ ترکیه را دگرگون ساخته است. این دگرگونی نشأت گرفته از نیازهای نوین ترکیه در خاورمیانۀ عربی است که روابط آن با اسرائیل و رژیم­های عربی را دچار تحولاتی ساخته است. در واقع حزب عدالت و توسعه در تلاش است تا با تعدیل­های صورت گرفته در سیاست خاورمیانه­ای این کشور، از یک سو، ترکیۀ تحت حکومتِ این حزب را به مثابۀ الگویی به ملت­ها و نخبگان نوین حاکم بر کشورهای عربی نشان دهد و از سوی دیگر با اتخاذ مواضعی سرسختانه در مقابل اسرائیل، زمینۀ تحکیم روابط ترکیه با خاورمیانۀ نوین را آماده سازد و حتی­المقدور در کنار مصر، که احتمالاً نقش بی­بدیلی در آیندۀ خاورمیانۀ عربی بازی خواهد کرد، رهبریِ پرونده­های مهم خاورمیانه و در رأس آنها مسئلۀ فلسطین را به دست گیرد. سخنان اردوغان خطاب به وزرای خارجۀ عرب در قاهره، این واقعیت را بیش از پیش آشکار ساخت.

بروندادهای احتمالی دگرگونیِ سیاست خاورمیانه­ای ترکیه و آیندۀ بالا رفتن تنشِ آنکارا با اسرائیل را می­توان در سه سناریوی زیر خلاصه کرد:

–       نخست آنکه تنش موجود در روابط ترکیه با اسرائیل موقت بوده و در صورت دگرگونی در ایستار اسرائیل و عذرخواهی از ترکیه فروکش خواهد کرد. این سناریو از دید کسانی مطرح می­شود که عموماً ماهیت تنش موجود در این روابط را با فاصله­ای مشخص از تحولات بهار عربی در نظر می­گیرند و ایستار ترکیه در قبال اسرائیل را، به­سانِ اردوغان، برای تأدیبِ تل­آویو و وادار کردنش به عذرخواهی از ترکیه می­دانند؛

–       دوم آنکه تنش موجود در روابط ترکیه با اسرائیل، تنشی وجودی و ناشی از تضاد اساسیِ ترکیه با اسرائیل می­باشد و در نتیجه، این تنش به تدریج گسترش خواهد یافت و حتی، با توجه به اعلام اسکورت کشتی­های کمک­رسانی به غزه از سوی آنکارا، می­تواند به درگیری نظامی و جنگ منتهی شود. این سناریو نیز بالا رفتن تنش در روابط ترکیه و اسرائیل را، بی­توجه به تحولات جهان عرب، و صرفاً مبتنی بر دگرگونی­های روابط دوجانبه در سال­های اخیر و نیز احتمالاً تضاد ایدئولوژیک حاکمان ترکیه با اسرائیل مطرح می­سازد. از این منظر، مبنای تضاد ترکیه با اسرائیل، بسیار ژرفتر از آن است که صرفاً آن را نتیجۀ تحولات بهار عربی بدانیم و یا اینکه با یک عذرخواهی به پایان برسد؛

–       سوم آنکه تنش ترکیه با اسرائیل، با افت و خیزهایِ ناچیز، در همین سطح ادامه خواهد یافت. از این منظر، تضاد کنونی در رو%

مطالب مرتبط