مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

خروج آمریکا از برجام؛ فرصت‌ها و موانع پیش روی ایران (بخش پاياني)

اشتراک

روح اله سوری

پژوهشگر مسائل بین الملل

مرکز بین المللی مطالعات صلح –IPSC

جدا از فرصت‌هایی که در بخش نخست بیان شد موانعی هم وجود دارد که توجه به آنها به اندازه فرصت‌ها حائز اهمیت می‌باشد. از جمله مهمترین این موانع می‌توان به موارد زیر اشاره کرد

  • نگرانی اروپا از مسائل منطقه‌ای و موشکی
  • وجود دیدگاهی که قدرت را به نفوذ سیاسی منحصر می‌کند
  • راه دشوار اروپا اروپا در خنثی سازی اثرات تحریم‌های آمریکا
  • عدم یکپارچگی در سیاست خارجی

یکی از جمله مسائل مهمی که ایران در رابطه خود با اروپا با آن مواجه می‌باشد وجود نگرانی در میان اروپا بویژه سه کشور حاضر در توافق هسته‌ای راجع به نوع حضور ایران در خاورمیانه و برنامه‌های موشکی ایران می‌باشد. در واقع ابراز نگرانی اروپا نسبت به این موضوعات تنها به دلیل درپیش گرفته شدن سیاست اقناع سازی ترامپ از سوی اروپا نبوده بلکه واقعیت این است که باید نگرانی اروپا را امری جدیبه حساب آورد.

تردیدی نیست که حمایت اروپا از برجام را بایست از زاویه تأثیرپذیری امنیت اروپا از امنیت و ثبات در خاورمیانه تحلیل نمود. ولی با این وجود نمی‌توان کتمان نمود که مساله موشکی و حضور منطقه‌ای ایران نیز از جمله موضوعات اولویت دار برای اروپا می‌باشد، به همین خاطر به نظر می‌رسد که بدون وارد شدن ایران به گفتگو و یا مذاکره راجع به موارد گفته شده با طرف مقابل، اروپا مسیر آسانی برای ارائه تضمین‌های مورد انتظار ایران در پیش نداشته باشد.

باید توجه داشت که اگرچه برجام با هدف حل و فصل مسائل منطقه‌ای تدوین نشده است اما از رهگذر فرصت سازی برای بازگشت ایران به جامعه جهانی و بازکردن راه تعامل میان ایران و غرب، این فرصت را ایجاد کرده بود که طرفین بتوانند راجع به سایر مسائل تنش زا با یکدیگر وارد گفتگو شوند. ولی به دلایلی که موضوع بحث حاضر نیست برجامنتوانست در این زمینه مسیری پیش روی ایران و غرب بازکند و در شرایطی که ایران خود می‌توانست ابتکار عمل را در این رابطه به دست گیرد و دست بالاداشتن خود در بحران‌های منطقه را به برگ برنده خود در گفتگوهایش راجع به مسائل تنش زا با غرب بدل نماید، اکنون به احتمال زیاد هرگونه مذاکره و گفتگویی با اروپا راجع به موضوعات منطقه‌ای در شرایطی صورت خواهد گرفت که طبیعتاً با شرایط پیش از خروج آمریکا متفاوت می‌باشد.این همه درحالیست کهجمهوری اسلامی ایران می‌توانست با مشارکت دادن اروپا در حل بحران‌هایی مثل سوریه هم منجر به همراه سازی اروپا با سیاست‌های منطقه‌ای خود شود و هم رویکرد ترامپ به نفوذ منطقه‌ای ایران پس از برجام را تحت الشعاع رویکرد خود قرار دهد.

نگارنده همواره بر این نکته تاکید داشته است که مشکل اصلی ترامپ با ایران نه قفط برجام که افزایش نفوذ ایران و تاثیری است که توافق هسته‌ای در این رابطه داشته است. نادیده انگاشتن این موضوع توسط دستگاه سیاست خارجی، اکنون ایران را در شرایط متفاوتی قرارداده است که تصمیم‌گیری راجع به گفتگو با اروپا در زمینه موضوعات منطقه‌ای را بیش از پیش سخت و دشوار نموده است.

تهدیدی که در این رابطه می‌تواند متوجه ج.ا.ا شود این است که این نگرانی بر تصمیمات و رویه‌های مورد نظر راوپا برای حفظ برجام از تحریم‌های آمریکا تاثیرگذار شود چرا که به نظر می‌رسدعدم دستیابی اروپا و ایران به یک فهم و دستورکار مشترک راجع به مسائل گفته شده، چشم انداز مذاکرات اروپا و ایران به منظور بقای برجام را تا حدود زیادی دچارابهام خواهد نمود.

باید پذیرفت که برجامپس از خروج آمریکا روزهای سختی را در پیش خواهد داشت و در این میان تنها یک امید برایجمهوری اسلامی ایران وجود دارد و آن باقی ماندن اروپا در توافق هسته‌ای و قرارگرفتنش در برابر ترامپ می‌باشد. اما همانطور که بیان گردید این مساله بدون رفع نگرانی‌های اروپا راجع به منطقه و حتی برنامه موشکی ایران، کار دشورای خواهد بود.

عامل دیگری که در رابطه با سیاست‌های منطقه‌ای ایران وجود دارد وجود دیدگاهی است که قدرت را مساوی با نفوذ سیاسی در خارج از مرزها می‌داند. باید توجه داشت که قدرت مقوله‌ای است چند بعدی که ادعای برخورداری از آن تنها درصورت برقراری توازن میان ابعاد مختلف آن قابل دفاع و توجیه می‌باشد. نفوذ و قدرت سیاسی یکی از ابعاد قدرت می‌تواند باشد اما قطعاً همه قدرت به حساب نخواهد آمد. کشورها بایست از رهگذر قدرت و نفوذ سیاسی قادر به تأمین منافع ملی و اقتصادی خود باشند در غیر اینصورت نفوذ سیاسی حتی می‌تواند به عاملی تهدید کننده برای منافع ملی کشورها تبدیل شود.

به نظر می‌رسد نوع حضور ایران در منطقه اگرچه تا حدودی از نگاه ایدئولوژیک سال‌های ابتدایی انقلاب فاصله گرفته است اما از این لحاظ که نفوذ سیاسی ایران در کشورهای منطقه آنطور که شایسته است نتواسته به منافع اقتصادی ترجمه شود شاید بتوان آن را به نوعی نگاهی ایدئولوژیک قلمداد کرد.

این نگاه به قدرت می‌تواند در میان مدت و یا درازمدت مشکلاتی را برای ایران بوجود بیاورد،چراکه ممکن است از رهگذر ممانعت برای شکل‌گیری یک تفاهم مشترک بین ایران و اروپا راجع به منطقه، در نوع نگاه اروپا نسبت به ایران در زمانه خروج آمریکا از برجام مؤثر واقع گردد. به همین خاطر به نظر می‌آید راهبرد مناسب برای ج.ا.ا در فضای پساخروج باید تقویت جنبه‌های دیگر قدرت از جمله ابعاد اقتصادی و اجتماعی آن و تبدیل نفوذ منطقه‌ای به منافع اقتصادی باشد. این نکته را بایست مدنظر داشت که وقتی قدرت و نفوذ سیاسی کشورها فاقد پشتوانه متناسب اقتصادی و داخلی باشد این قدرت در نهایتیااز داخل به خاطر مشکلات اقتصادی و یا در خارج از طریق سایر قدرت‌های مخالف،با تهدید مواجه خواهد شد.

مساله دیگر در رابطه با موانع سر راه ایران و اروپا برای حفظ برجام، میزان توانایی واقعی اروپا در بی اثر نمودن تحریم‌های ایالات‌متحده آمریکا می‌باشد. اگرچه اروپا پس از خروج آمریکا تمایل خود را برای محافظت برجام از گزند تحریم‌های آمریکا با بکارگیری تدابیری همچون قانون مسدودسازی ابراز کرده است اما اینکه در عمل اروپا تا چه حد بتواند شرکت‌های تجاری خود را به برقراری روابط اقتصادی با ایران تشویق نماید موضوعی است که به دلایلی با سؤالات زیادی مواجه است.

اولین مساله‌ای که باید به آن توجه نشان داد مشخصه اقتصاد اروپا و برخورداری کشورهای اروپایی از یک اقتصاد مبتنی بر بازار می‌باشد. واقعیت امر این است که دریک اقتصاد بازار، دولت‌ها در رابطه خود با بنگاه‌های اقتصادی از قدرت عمل خیلی زیادی برخوردار نیستند. مساله دیگر اینکه بنگاه‌های اقتصادی تنها به یک زبان با دیگران صحبت می‌کنند و آن منافع اقتصادی و محاسبه هزینه – فایده می‌باشد.بدیهی است شرکت‌های تجاری همواره جایی می‌روند که در آن منافع اقتصادیشان بیشتر تأمین گردد، به همین خاطر برای دولت‌های اروپایی کار دشواری خواهد بود که شرکت‌های خصوصی خود را به اتخاذ سیاست‌هایی وادارند که زیان اقتصادی برایشان به همراه خواهد داشت. البته علیرغم وجود چنین تردیدهایی در رابطه با اثربخش بودن قانون مسدودسازی، مسئولین اروپایی مصمم به احیای این قانون هستند و حتی در این رابطه اظهارنظرهای متعددی نیز از سوی مقامات اروپایی بیان شده است که در آخرین مورد آن تا لحظه نگارش این متن، وزیر دارایی فرانسه از توانایی اروپا برای جبران خسارت شرکت‌های جریمه شده به دلیل تحریم‌های آمریکا خبر داده است. اما در نهایت آنچه می‌توان گفت این است که به نظر می‌رسد اروپا حتی با تدابیری همچون قانون مسدودسازی، خیلی قادر به مجاب نمودن شرکت‌های تجاری خود برای حفظ و برقراری رابطه با ایران نخواهد بود و نهایتاًتأثیر اینگونه تدابیر اعمالی اروپا را بیشتر در مورد شرکت‌های متوسط و کوچک می‌توان مشاهده کرد.

مساله آخر یکپارچگی و انسجام در سیاست خارجی می‌باشد. باید توجه داشت که موضوعات سیاست خارجی موضوعاتی به هم وابسته و دارای اثر متقابل بر یکدیگر می‌باشند که می‌بایستی همگی تحت یک مدیریت مشترک و با در نظر داشتن شرایط کلی ایران در منطقه و نظام بین‌الملل پس از برجام و خروج آمریکا از توافق هسته‌ای به سرانجام برسند. عدم انسجام در سیاست خارجی و نگاه منفک به موضوعات سیاست خارجی بدون داشتن یک نگاه کلی و در نظر نداشتن تهدیداتی که در شرایط کنونی متوجه ج.ا.ا می‌باشد و می‌تواند منجر به تحمیل هزینه‌های غیرقابل برگشتی شود. به همین خاطر لازم است که نوع برخورد ایران با بحران‌های و موضوعات منطقه‌ای از زاویه ایجاد هماهنگی برای عبور از وضعیت فعلی تنظیم شود.درک درست از جایگاه کنونی و خطراتی که متوجه اقتصاد و امنیت کشور می‌باشد فاکتور مهمی است که در استفاده بهینه از فرصت‌های گفته شده، حذف تهدیدات موجود و نهایتاً تأمین منافع ملی صاحب نقش می‌باشد.

مطالب مرتبط