اردشیر پشنگ
مرکز بین المللی مطالعات صلح IPSC
www.peace-ipsc.org
«ایاد علاوی» رهبر ائتلاف العراقیه هفته گذشته به مسکو سفر کرد تا با مقامات روسیه در خصوص تحولات عراق به بحث و گفتگو بپردازد. سخنگوی العراقیه در این خصوص گفت این دیدار به بهانه اعتماد سازی میان عراق و دوستان قدیم منطقه ای و دعوت از روسها برای مشارکت در پیشبرد مذاکرات مربوط به تشکیل دولت عراق انجام شده است. از سوی دیگر عربستان سعودی که از چند ماه قبل از انتخابات دوم پارلمان عراق، دیپلماسی فعال تری در قبال تحولات این کشور در پیش گرفته است سعی در برگزاری کنفرانسی در دمشق با حضور ترکیه، روسیه و کشورهای عربی منطقه دارد تا در آن برای عبور عراق از بن بست فعلی سناریوها و طرحهایی متناسب با دیدگاههای این کشورها ارائه شود. این کشورها در گذشته ای نه چندان دور در میان حلقه دوستان و متحدان عراق محسوب می شدند اما با حمله آمریکا به این کشور در سال 2003 و فروپاشی نظام بعثی رشته های اتحاد و حضور گذشته شان گسسته گردیده است اینک به نظر میرسد اینان بدنبال احیای حضور خود در عراق و ایجاد موازنه ای جدید در برابر کشورهای فرامنطقه ای و منطقه ای پرنفوذ در عراق (آمریکا و ایران) هستند. اما آیا ورود روسیه و دیگر متحدان منطقه ای سابق عراق از جمله عربستان و ترکیه خواهد توانست گره کور کلاف سردرگم تشکیل دولت عراق را باز کند یا خیر؟ و آیا با توجه به واقعیات فعلی معادلات قدرت در عراق اینان توان ایجاد موازنه ای جدید در برابر کشورهای پرنفوذ فعلی در این کشور را خواهند داشت؟
روابط روسیه – عراق
از 1921 که بریتانیاییها با هماهنگی فرانسه پس از تجزیه امپراطوری عثمانی کشورهای جدیدی بنامهای عراق، عربستان، فلسطین، و سوریه را تاسیس کردند بیش از 90 سال نمی گذرد در این دوران عراقیها تا هنگام وقوع کودتای 1958 ژنرال عبدالکریم قاسم عملاً یکی از دولتهای متحد بلوک غرب و تحت سیطره و نفوذ انگلیس بودند اما از این زمان کم کم روابط دوستانه ای با شوروی پی ریخته و به دشمنی با غرب روی آوردند و به همین دلیل از پیمان امنیتی بغداد خارج شدند. روی کار آمدن بعثی ها در 1968 باعث شد تا رسماً عراق با شوروی وارد یک اتحاد استراتژیک منطقه ای شود. اتحادی که حتی در دهه 1980 و در زمان جنگ هشت ساله با ایران علیرغم اعلام بیطرفی شوروی در جنگ به قوت خود باقی ماند و حتی کمکهای تسلیحاتی و بخصوص موشکی آنها به عراق در سالهای آخر جنگ تاثیر ملموسی در اتمام جنگ با ایران داشت. اما مشکلات داخلی و اقتصادی روسیه در نیمه دوم زمامداری «میخائیل گورباچف» باعث کم توجهی آنها به برخی مناطق مختلف جهان از جمله خاورمیانه و عراق شد. این سردی روابط با فروپاشی شوروی و روی کار آمدن بوریس یلتسین به عنوان رئیس جمهور روسیه ادامه یافت به نحوی که بعد از حمله عراق به کویت روسها در شورای امنیت به قطعنامه های پیشنهادی امریکا بر علیه عراق رای داده و عملاً در کنار آمریکا قرار گرفتند و در نتیجه روابطشان با عراق که زمانی «حیات خلوت شوروی» محسوب میشد به کمترین حد ممکن رسید. اما با روی کار آمدن پوتین و چرخش در سیاست خارجی، روسها سعی نمودند یکبار دیگر روابطشان را با عراق احیا کنند به همین منظور در سال 2002 قراردادی به ارزش 50 میلیارد دلار برای بازسازی صنعت نفت عراق امضا نمودند اما این تلاش روسها با حمله آمریکا در سال بعد ناکام ماند و با سقوط حکومت صدام حسین تمامی پیوندهای پیشین رژیم بعثی با روسیه نیز از هم گسست و عملاً روسها بازنده اصلی تحولات عراق شدند. حال اینان در تلاشند با توجه به فضای موجود در عراق و نیز حضور گروه العراقیه که در نگاهش به سیاست خارجی، نزدیک ترین دیدگاه به رژیم سابق را در مواضع خود مستتر دارد و سفر علاوی به این کشور موید آن است؛ یکبار دیگر به احیای روابط و نفوذ خود در عراق اقدام کنند.
روابط ترکیه – عراق
ولایات موصل، بغداد و بصره به مدت چند صد سال به عنوان جزئی از امپراتوری عظیم عثمانی به شمار می آمدند و این سلطه ترکان تا پیش از امضای معاهده سور در پایان جنگ جهانی اول همچنان پابرجا باقیمانده بود اما با فروپاشی عثمانی و حاکم شدن نظام لائیسیته در ترکیه، این کشور تحت رهبری کمال مصطفی در سیاست خارجی اش گرایشی غربی به خود گرفت و به یکی از متحدین استراتژیک بلوک غرب تبدیل شد. ترکها در این زمان عمدتاً نگاهی بدبینانه به شرق و بخصوص اعراب داشتند چراکه همکاری آنها با بریتانیا برعلیه عثمانی را نوعی خیانت تفسیر میکردند و در قبال عراق نیز روابطی عادی داشتند البته از 1984 که ترکیه نیز به مانند این کشور دچار مشکلات داخلی و شورش مسلحانه کردهای خود شد روابط و همکاری نزدیکتری با عراق در جهت سرکوب ناراضیان کرد خود ایجاد نمود. اما در ابتدای قرن بیست و یکم و همزمان با پیروزی حزب عدالت و توسعه و حاکم شدن این گروه جدید در ترکیه، این کشور همزمان با برخی تحولات داخلی به بازبینی سیاست خارجی خود دست زد به نحوی که به موازات تلاش برای پیوستن به اتحادیه اروپا یک سیاست فعال منطقه ای نیز در پیش گرفت. سیاست نگاه به شرق و تلاش برای حل معضلات موجود منطقه ای با هدف تبدیل ترکیه به قدرت تاثیر گذار منطقه ای تدوین شد از آن پس ترکها هرجایی بحرانی منطقه ای یافته اند سعی کرده اند که با ورود به آن و تلاش برای حل آن برای خود اعتبار و نفوذ بیشتری بدست آورند به همین دلیل به عنوان میانجی وارد مذاکرات اسرائیل و سوریه شدند؛ تابوی عدم رابطه با ارمنستان را پس از یک سده شکستند، در بحث پرونده هسته ای ایران به همراه برزیل راهکاری جدید ارائه نمودند، با روسیه و کشورهای عربی منطقه روابط گرم دیپلماتیک و اقتصادی برقرار کردند و هم اینک با توجه به بحران عدم تشکیل دولت در عراق سعی دارند تا با همراهی عربستان و روسیه به سیاست خارجی موفق سالهای اخیرشان که عمدتاً از سوی دکتر داود اوغلو تدوین می شود ادامه دهند و زمینه نفوذ خود در عراق را بیش از پیش فراهم سازند.
روابط عربستان –عراق
اما ماجرای روابط عربستان با عراق نیز بسیار پر فراز و نشیب بوده است تا چندین دهه خاندانی بر عراق سلطنت کردند، که دارای پیوند خانوادگی نزدیکی با سعودیها بودند اما پس از خلع مقام سلطنت و ایجاد جمهوری، عراق در صف کشورهای عرب عمدتاً با مرام سوسیالیستی از جمله سوریه و مصر قرار گرفت و در جبهه مقابلی ایستاد که عربستان به عنوان رهبرش متهم به محافظه کاری و همراهی با غرب بود. اما وقوع انقلاب اسلامی در ایران و احتمال گسترش موج انقلابی گری در کشورهای منطقه و بخصوص اقلیتهای شیعی آنان باعث شد تا بلافاصله بعد از حمله نیروهای عراقی به مرزهای ایران و شعله ور شدن جنگ هشت ساله، سعودیها به عنوان متحدی جدی در کنار عراق قرار بگیرند و برای مهار پتانسیل بالای انقلاب ایران از دادن هرگونه کمک مالی و تسلیحاتی به فرماندهان جنگ طلب عراقی دریغ نکنند. اما این دوره تنها به مثابه ماه عسلی کوتاه بیش نبود چراکه در آغاز دهه 90 میلادی و چند ماه پس از اشغال کویت ارتش صدام از مرز عربستان عبور کرده و مترصد اشغال این کشور شد؛ امری که با هجوم همه جانبه نیروهای غربی به سرکردگی آمریکا عملی نشد. و از آن زمان روابط دو کشور تیره و سرد گردید. و بیش از یک دهه رابطه ای بصورت نه جنگ و نه صلح بین دو کشور برقرار شد.
نارضایتی از تحولات 2003 در عراق
عراق که بعد از شکست و خروج نیروهایش از کویت همچنان تحت تحریم شدید بین المللی قرار داشته و حتی قسمتهایی از شمال و جنوبش را عملاً از دست داده بود در اوایل سال 2003 به بهانه در اختیار داشتن تسلیحات کشتار جمعی مورد هجوم نیروهای آمریکایی و انگلیسی قرار گرفت و خیلی زود نظام بعثی حاکم بر این کشور از هم پاشید. حاکم شدن نظم جدید در عراق به معنای از هم گسسته شدن تمامی روابط و ساختارهای پیشین بود تغییرات جدیدی که به مذاق بسیاری از دوستان سابق و کشورهای منطقه که حتی زخم خورده ی سیاستهای تهاجمی و جاه طلبانه صدام نیز بودند، خوش نیامد. عربستان سعودی یکی از این کشورها بود که به رغم ناسپاسی صدام و حمله نیروهای نظامی اش به این کشور، سخت مخالف تحولات در حال وقوع در عراق بود. چراکه در کنار به حاشیه رانده شدن طبیعی اهل سنت عراقی و بالعکس در محور قرار گرفتن اعراب شیعی و کردها، برخی رقیبانش در منطقه از جمله ایران دارای قدرت نفوذ بیشتری در این کشور شدند. و این به معنای تغییر موازنه قدرت در منطقه خلیج فارس و خاورمیانه بود کاری که هرچند از سوی آمریکا، متحد دیرینش رخ داده بود اما به ضرر برخی کشورهای منطقه و بخصوص عربستان تفسیر می شد و به همین دلیل علیرغم فشارهای ایالات متحده، سعودیها چندین سال از بازگشایی سفارت خود در بغداد خودداری کردند و حتی در برهه هایی از زمان هم بطور جدی متهم به حمایت از سنی های افراطی و دامن زدن به تفرقه شیعی – سنی در این کشور شدند.
همچنین آنگونه که اشاره شد بین ورود گسترده نیروهای سیاسی و نظامی غربی به عراق با خروج روسها و تضعیف موقعیت آنان در این کشور ارتباط مستقیم و تنگاتنگی وجود دارد. این مسئله حتی شامل کیفیت و ویژگی های ارتش عراق نیز گردید. این ارتش که روزگاری نسخه ای خاورمیانه ای از ارتش روسیه و استفاده کننده از تسلیحات روسی بود منحل اعلام گردید و اینبار هم در ظاهر و هم در تسلیحات به سبک و سیاق امریکایی ها در آمده است.
برای ترکیه نیز وقوع تحولات در عراق بسیار خوشایند نبود این کشور که ازفردای فروپاشی نظام دو قطبی آهسته آهسته بدنبال ایفای نقش مستقل تری در معادلات قدرت جهانی و منطقه ای بوده است به رغم عضویت در پیمان ناتو و داشتن سابقه دیرپای اتحاد استراتژیک با آمریکا، با رای پارلمانش حریم هوایی و زمینی خود را در جهت استفاده ارتش امریکا برای تهاجم به عراق بروی این کشور بست و فصل سردی از روابط دو جانبه با امریکایی ها را کلید زد. یکی از دغدغه های اصلی ترکها نگرانی آنها از به خطر افتادن تمامیت ارضی عراق و تشکیل یک کشور کردی در شمال این کشور بوده است مسئله ای که وقوع آن با توجه به اقلیت قابل توجه (20 تا 30 میلیونی) کردش تاثیر غیرقابل انکاری بر امنیت و حتی تمامیت ارضی اش خواهد گذاشت. ترکها نیز از دیرباز روابط حسنه ای با سنی های عراق داشته اند گروهی که دارای بیشتر حس ناسیونالیستی و در نتیجه ضدیت جدی با قدرت گیری کردها بوده اند.
حال از یکسو با توجه به عدم رضایت هریک از این دوستان قدیمی و منطقه ای از تغییرات رخ داده در عراق و از سوی دیگر به دلیل بن بست موجود در فضای سیاسی این کشور که به نوعی زمینه ساز ورود بازیگران بیشتر به صحنه تحولات عراق را فراهم کرده است؛ اینان سعی دارند هریک با انگیزه های خاص و متفاوت خود حول ایجاد ائتلافی نانوشته با هماهنگی با یکدیگر در گام اول یکبار دیگر شانس حضور خود در این کشور را بیازمایند و در گام بعدی با حمایت از برخی از گروههای داخلی عراق نوعی توازن قدرت در این کشور ایجاد کنند. اما این کشورها چگونه و از چه طریقی خواهند توانست و یا تلاش می کنند تا به خواسته های خود دست یابند؟
پیروزی ائتلاف العراقیه در انتخابات عراق نخستین فرصت را برای این کشورها فراهم ساخت اما این به تنهایی کافی نبود چراکه میزان کرسیهای بدست آمده توسط العراقیه به تنهایی برای تشکیل دولت کافی نبود و حتی با تشکیل فراکسیون اتحاد ملی میان دو ائتلاف شیعیِ ملی و دولت قانون این ائتلاف در حاشیه قرار می گرفت. اما وقوع اختلاف جدی میان شیعیان و کمرنگ شدن توافق آنها مهمترین علت در محوریت قرار گرفتن العراقیه شد. اینان نیز که بطور فکری و سنتی نگاهی منفی به آمریکا و ایران داشته -و با شعارهایی بر علیه این دو در انتخابات پیروز شدند- بعد از آنکه نتوانستند (تا این لحظه البته) یکی از دو گروه شیعی را همراه خود کنند به فکر ایجاد اهرم فشار خارجی جدیدی بر آمده اند و چون آمریکاییها را شریک مطمئنی برای خود ندیده و آنها را بیشتر در پشت سر مالکی تصور می کنند و با ایران نیز بطور طبیعی نمی توانند رابطه ای گرم تر از گروههای شیعی داشته باشند، لذا قصد دارند تا بازیگران جدید منطقه ای به عراق وارد کنند که بطور سنتی و فکری قرابت بیشتری با العراقیه دارند. همزمانی این نگاه العراقیه باعث شده است که کشورهای مذکور و بخصوص عربستان سعودی با جمع کردن تعدادی دیگر از دولتهای منطقه و حتی همراه نمودن نسبی سوریه بدنبال اهدافی باشد که ذکرش رفت. اما مسئله مهم این است که العراقیه به تنهایی نخواهد توانست در عراق دولت تشکیل دهد و حتی ممکن است با توافق ناگهانی شیعیان به اپوزیسیون تبدیل شود و لذا ایجاد موازنه ای جدید در عراق به مانند یک رویا برای این کشورها باقی بماند.