محمد حاجی محمود
دبیر کل حزب سوسیال دموکرات کردستان عراق
بیان رخداد
کردها و دولت های مختلف مرکزی عراق از همان بدون تاسیس این کشور در سال 1921 تا به امروز همواره روابط پر فراز و نشیب و مملو از چالش و بحرانی را سپری کرده اند. طی ماههای اخیر تنش در روابط اربیل و بغداد بر سر مسائل مختلف بخصوص تعیین سرنوشت کرکوک د حال رسیدن به اوج خود است بحرانی که هنوز به سمت حل شدن سوق داده نشده است و جلال طالبانی هم که تا دقایقی پیش از دچار شدن به حمله مغزی سعی در کاستن از سطح تنش موجود در میان نوری مالکی و مسعود بارزانی بود که وخامت حالش باعث شد روانه بیمارستان شود. حال نظرات دبیرکل حزب سوسیال دموکرات کردستان عراق در خصوص ریشه های اصلی بحران در روابط میان کردها و دولت مرکزی و چشم انداز بحران کرکوک را مشاهده می کنید. لازم به ذکر است «محمد حاجی محمود» دبیرکل حزب سوسیال دموکرات کردستان عراق در بخش اول گفتگوی تحلیلی اش که در که در قالب مقاله ای تنظیم شده بود به روابط میان ایران و عراق و بررسی علل فراز و فرود در آن پرداخت اما در بخش دوم و نهایی وی به بررسی روابط، بحران ها و تنش موجود میان اربیل و بغداد با نوعی نگاه نومیدانه نسبت به حل آنها خواهد پرداخت.
واژگان کلیدی: عراق، حکومت اقلیم کردستان عراق، بحران کرکوک، روابط میان کردها و دولت عراق، ریشه های بحران در روابط اربیل و بغداد.
تحلیل رخداد
1) ساختار و نوع تاسیس عراق ریشه اصلی مشکلات
من مشکل کلی میان کردها و دولت مرکزی را قائل به فرد نمی دانم و معتقدم با تغییر و جابجایی نخست وزیر این کشلات مرتفع نخواهد شد. چون مشکل در درون ساختار عراق است و مطمئناً اگر مالکی هم کنار گذاشته شود و یکی دیگر از حزب او یا جریان العراقیه و یا جریان صدر به این پست برسد با اندکی تفاوت همین مشکلات را با کُردها خواهد داشت. پس با تغییر افراد تغییری در بحران در حال گسترش کُرد و عرب رخ نمی دهد مشکل در سیستم و کیفیت تاسیس عراق است از یکسو ساختار کنونی ظرفیت و توانایی حل این بحران را ندارد و از سوی دیگر نحوه تاسیس عراق خود زمینه ساز مشکلات و بحرانهای بعدی و فعلی کیان کردها و دولت مرکزی عراق است.
از همان ابتدای تاسیس عراق از سه بخش کاملاً متمایز و جدای از هم تشکیل شد ما در آن زمان شاهد اتصال سه ولایت موصل (کُردنشین)، بغداد (عرب سنی نشین) و بصره (عرب شیعه نشین) بهم با نام عراق بودیم که این اتصال و تلفیق هم نه بر اساس خواست ساکنان آن بلکه متاثر از سیاست های بریتانیا بود و حتی پادشاه آن را نیز از عربستان آوردند. فشار و قدرت قهریه بریتانیا در کنار شعف و عدم آگهی کافی سه جمعیت اصلی تشکیل دهنده عراق، باعث شد آنان بالاجبار در کنار هم باقی بمانند.
2) تاثیر تحولات اخیر عراق بر واقعیات پیشین
با تغییر و تحولات سالهای اخیر که در منطقه و از جمله در عراق رخ داده است و مردم و نمایندگانشان از آگاهی و قدرت تاثیرگذاری بیشتری برای دستیابی به حقوق خود برخوردار شده اند باید گفت هیچیک از ساکنان سه ولایت اولیه مذکور دیگری را قبول نداشته و مایل نیست سرنوشتش توسط دیگران رقم بخورد. در همین راستا می بینیم اینک شیعیان می خواهند در سایه اکثریت جمعیتیشان در عراق، ظلم ها و محدودیت های رفته بر خود در طول چند دهه پیش را جبران کنند. سنی ها هم از بدو تاسیس تا سال 2003 که حاکمان بلامنازع عراق بوده اند نمی توانند و نمی خواهند تحت رهبری گروهی دیگر باشند و کردها هم از سوی دیگر این تحلیل را دارند که متحمل بیشترین ظلمها و فجایع در عراق بوده اند و نظامیان عراقی بجز کشتن کُردها رفتار دیگری با آنها نداشته اند و مطمئناً نمی خواهد یکبار دیگر آن تجارب تلخ گذشته تکرار شود. مجموعه این واقعیات موجود باعث شده است تا گروههای مختلف عراقی نتوانند خواسته های خود را بصورت کامل پیگیری کنند. لذا به باور من این خواسته ها و بحران ها و شکافها تمام شدنی نبوده و برعکس روز به روز بیشتر از قبل نیز خواهند شد به همین دلیل هم هست می بینیم یک روز این سه گروه بر سر تقسیم نفت با هم مساله دارند روز دیگر بر سر سهمشان در ارتش و یا بودجه مشکل دارند یا بحران های ارضی در خصوص کرکوک، موصل، دیاله و … پیش می آید و هیچیک حاضر به کوتاه آمدن در قبال دیگری نیستند.
3) تمایز جغرافیایی مناطق سه گانه عراق
به نظر من تفاوت موجود میان این سه گروه عمده قومی -مذهبی یعنی کُردها، اعراب سنی و اعراب شیعی حتی در جغرافیا هم بازتولید شده است چون می بینیم یک منطقه گرمسیر دارای نخل های خرما، خاک نرم و … است منطقه دیگر کوهستانی و سردسیر و سنگلاخی است و منطقه سوم جلگه ای و دشتی. یعنی می خواهم بگویم هم قومیت، هم مذهب، هم جغرافیا و هم خواسته ها و آمال هریک از سه گروه مذکور از یکدیگر بسیار متفاوت است.
4) کنفدرالیسم راه حل نسبی مشکلات عراق
با توجه به مشکلات ساختاری و واقعیات موجودی که بدانها اشاره کردم به نظرم می بایست عراق به سه منطقه کنفدرال تقسیم شود و هریک از سه گروه مذکور در منطقه خود برای آبادانی و دستیابی به خواسته هایش بدون اینکه تعارض و مشکلی با دیگری داشته باشد تلاش و مجاهدت کند. من فکر می کنم در این زمان است که این سه گروه مختلف می توانند با یکدیگر با مشکلات کمتری زندگی کنند و سرنوشت بهتری برای ساکنان عراق رقم زنند هرچند در چنین وضعیتی هم ما همچنان بر سر تعیین حدود مرزی و جغرافیایی هر یک از طرفین مشکلاتی داریم اما این مشکلات مطمئناً کمتر از وضعیت کنونی خواهد بود و همه عراقی ها از چنین وضعیتی رضایت بیشتری خواهند داشت.
5) سرنوشت ماده 140 قانون اساسی و مناطق مورد مناقشه
من خود یکی از اعضای گروه دیپلماتیک کردها بودم که طی ماههای اخیر در بغداد با نوری مالکی و دیگر نمایندگان دولت در خصوص اختلافات مختلف به صحبت و مذاکره پراختیم و با توجه به واقعیاتی که دیدم باید بگویم امید چندانی به حل مسائل موجود ندارم چون دولت عراق در حال ایجاد تغییر در مواضع و تعهدات پیشین خود است چرا که پیش از این قرار بود چند منطقه فدرالی را در عراق ایجاد کند که اینک در حال سرباز زدن از وعده های پیشین خود است. مساله دیگر این است که نظر آقای مالکی به عنوان نخست وزیر نمی تواند نظر کل مردم عراق باشد چون ایشان از طریق رای مستقیم مردم و یا حزبش از طریق کسب اکثریت کرسی های پارلمانی به قدرت دست نیافته اند بلکه بودن ایشان در پست صدارت وزرا ناشی از یک «توافق» است لذا پست فعلی ایشان حاصل توافقات دسامبر اربیل در 2010 و پس از 9 ماه بن بست سیاسی در کشور بود. پس همانگونه که انتصاب ایشان از طریق یک توافق جمعی بوده است لذا هر مساله و بحران مهم دیگری در عراق نیز می بایست از طریق نوعی توافق می بایست حل شود و مجدداً تاکید می کنم آقای مالکی اینگونه فکر نکند که منتخب مردم است چون اینگونه نیست.
6) سرنوشت بحران کرکوک
یکی از عوامل اصلی ایجاد تنش اخیر در کرکوک فرمان گسیل نیروهای موسوم به فرماندهی دجله به شهر کرکوک توسط نوری مالکی است این در حالی است که طبق قانون اساسی عراق تمامی سرلشکرهای عراقی پیش از انتصاب و اعزام به ماموریت می بایست در پارلمان صلاحیت و ماموریتشان از سوی نمایندگان تایید گردند در حالیکه برخلاف این ماده روشن قانون اساسی، فرمانده نیروهای دجله هیچگاه به پارلمان نرفته و نه خود وی و نه ماموریتش مورد تایید اعضای پارلمان قرار نگرفته است. همچنین بر اساس توافقنامه های مکتوب و موجود میان کُردها و دولت مرکزی گسیل هر نیرویی از سوی بغداد به مناطق مورد مناقشه می بایست با توافق هر دو طرف انجام بپذیرد که در این مورد چنین توافقی ایجاد نشده است پس همه این اقدامات غیرقانونی و بر خلاف قانون اساسی عراق است اینها یک طرف ماجرا است.
اما طرف دیگر ماجرا به مساله کرکوک باز می گردد ما کرکوک را قلب کردستان و یک شهر کردی می نامیم در این مساله هیچ شک و شبهه ای وجود ندارد ما می توانیم برویم همه مردگان این شهر را نبش قبر کنیم تا همگان دریابند این شهر یک شهر کُردی است پس از دید ما هیچ مناقشه ای برای اینکه کرکوک شهری کُردی است وجود ندارد اما ما هم قبول داریم در این شهر در کنار اکثریت مردم کُرد، مردم ترکمن، عرب، کلدانی، آشوری، مسیحی و … هم حضور دارند که می بایست آزادی و حقوق خود را داشته باشند و این از دید ما محترم هست اما خاک کرکوک خاک کردستان است.
7) جنگ به نفع هیچکس نیست
من فکر می کنم کُردها خواهان وقوع جنگ در کرکوک نیستند اما ما از آن نگران هستیم که ارتش و سربازان عراقی به سمت منطقه کردستان از جمله کرکوک، حمرین و دیگر نقاط حرکت کنند. ما سئوالمان این است این همه سرباز و تجهیزات سنگین نظامی به چه منظوری، برای چه کسی و بدنبال چه اهدافی راهی مرزهای کردستان شده اند؟ و شکی وجود ندارد که هدف و تاکید آنها کُردها هستند. هرچند امکان گسترش تنش و جنگ را منتفی نمی دانم اما باید تاکید کنم ما کردها خواهان جنگ نیستیم ممکن است برخی درگیری های محدود رخ دهد اما فکر نمی کنم یک جنگ تمام عیار و گسترده میان دو طرف بوقوع بپیوندد. چون وقوع جنگ و درگیری نه به نفع کردهاست و نه به نفع اعراب و نه کشور عراق و منطقه خاورمیانه است.
به اهتمام و کوشش اردشیر پشنگ
مرکز بین المللی مطالعات صلح –IPSC