مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

جنوب یمن و آینده تحولات مبتنی بر جدایی از شمال 

اشتراک

دکتر مصطفی مطهری

کارشناس مسائل شبه جزیره

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

 

رویدادهای موجود در یمن و تقسیم قدرت در این کشور بعد از قریب به سه سال از حمله و تجاوز  ائتلاف عربی به سرکردگی سعودی ها به یمن، پیش بینی اتفاقات آتی در این کشور را سهل و ممتنع کرده است. سهل بدان معنا که با توجه به وجود دو دولت در یمن، یکی در شمال یمن با مرکزیت صنعا و دیگری در جنوب یمن با مرکزیت عدن، تحلیل ها در ارتباط با روند تحولات را با دو شق جنوبی و شمالی مواجه کرده است. و ممتنع بدان روی است که پیچیدگی درگیری های در یمن ورای جنوب و شمال در قالب نیروها و جریانات مختلف موجب شده است هر روز شاهد اتحادها و ائتلاف ها جدید و گسست ها و پیمان شکنی های دور از ذهن نه تنها در میان یمنی ها بلکه در بین نیروهای و دول متجاوز بویژه دوستون اصلی ائتلاف یعنی ریاض و ابوظبی به خاک یمن باشیم. 

واژگان کلیدی: جنوب یمن ، آینده، تحولات ، جدایی از شمال 

در این راستا برای تحلیل وضعیت آینده جنوب یمن باید ضمن توجه به متغیرهای داخلی به بازیگران و متغیرهای خارجی که هم حامی متغیرهای داخلی هستند و هم نقش تعیین کننده ای دارند توجه داشت.

جنوب یمن؛ عربستان و نیروهای دولت مستعفی و فراری منصور هادی

از جمله بازیگران در جنوب یمن عربستان سعودی است. در واقع میزان کنش و کنشگری سعودی ها در جنوب یمن به نوعی به میزان نفوذ و نقش نیروهای دولت هادی در این منطقه از یمن بستگی دارد. از آغاز تجاوز به یمن و انتقال دولت منصور هادی از صنعا به عدن تاکنون تغییر و تحولات بسیاری در عرصه قدرت و سازوکارهای آن در این منطقه رخ داده است. بطوریکه می توان گفت بطور روزانه از میزان نفوذ و نقش آفرینی دولت منصور هادی با نخست وزیری احمد عبید بن دغر کاسته شده است و گرایش به سمت و سوی نیروهای بومی در عدن از سوی ساکنان این منطقه افزایش پیدا کرده است. از این رو حوزه و گستره تاثیرگذاری های سعودی ها و نیروهای تحت حمایت آنها در جنوب یمن یعنی دولت مستعفی یمن به ریاست عبدربه منصور هادی با تهدید جدی مواجه شده است و روز به روز از محبوبیت و قدرت آنها کاسته می شود.

 

جنوب یمن؛ امارت و شورای انتقالی جنوب یمن

ابوظبی در زمره کشورهای عربی در حوزه خلیج فارس است که در ائتلاف عربی به رهبری عربستان سعودی برای حمله یمن نقش ویژه ای دارد. در واقع امارات در کنار عربستان سعودی ستون های اصلی این ائتلاف را شکل می دهند. آنچه که در رابطه با ابوظبی و حضور در ائتلاف عربی در حمله به یمن مورد توجه است این است که هدف گذاری های و سیاست های برنامه ریزی شده این کشور برای حضور در یمن کاملاً متفاوت از آنچه بوده است که سعودی ها بدنبال آن بوده اند؛ بطوریکه امارات با توجه به راهبرد افزایش عرصه های نفوذ خود در رقابت با ایران، عربستان و به نوعی ترکیه در منطقه و حتی جهان اسلام درصدد افزایش عمق استراتژیک خود است؛ چرا وسعت کم و فقدان خاک برای کنش گری در این عرصه، تصمیم گیران در این کشور را به فکر افزایش عمق استراتژیک کشورشان در پیرامون آنها انداخته است و یمن در این باره با توجه وضعیت انقلابی آن و تزلزل موجود در آن و بحران بوجود آمده از عدم مشروعیت قدرت در سال 2015 تاکنون، از جمله گزینه های قابل دسترسی بود که امارات به آن چشم ویژه ای دوخت. در واقع حاکمان در امارات با علم به این امر که شمال یمن با حضور یکپارچه حوثی ها و دیگر قبایل همراه آنها تقریبا غیرقابل نفوذ است تمرکز و هدف خود را بر جنوب یمن قرار دادند. بطوریکه از این طریق خود را از دغدغه اصلی ائتلاف عربی در حمله به یمن یعنی سرکوب حوثی ها در شمال یمن که سعودی ها را با تهدید مواجه ساخته است جدا کردند. از این رو امارات از همان روزهای آغازین تجاوز به یمن در قالب ائتلاف عربی، جنوب یمن را میدانی برای کنش خود در این کشور تعریف کرد. به نحویکه در راستای پیاده سازی منویات و برنامه های  خود در عدن، دست به حمایت از نیروهایی زد که در تقابل با دولت منصور هادی قرار داشتند. در واقع حمایت های ابوظبی از شورای انتقالی جنوب به ریاست عیدروس الزبیدی و معاونت هانی بن بریک موجب شکل گیری جبهه های داخلی قدرت در این منطقه از یمن بر علیه دولت مستعفی و ریاض شده است. نکته مهم درباره تقابل های دو متحد راهبردی ائتلاف یعنی ریاض و ابوظبی در جنوب یمن به تغییرات گسترده منصور هادی رییس جمهوری فراری یمن که مقیم ریاض است و مطابق دستورات ریاض عمل می کند، باز می گردد. در واقع سرآغاز این اختلافات به برکناری خالد بحاح نخست وزیر منصور هادی در عدن برمی گرد که مورد حمایت امارات قرار داشت. به عبارتی بر کناری بحاح و جایکزین کردن احمد عبید بن دغر بجای وی کلید این تقابل ها را زد که تاکنون نیز ادامه داشته و روز به روز شکل تازه ای نیز به خود می گیرد و گستره و دامنه آن نیز افزایش پیدا می کند؛ بطوریکه اتفاقات در حال انجام در المهره در جنوب شرق یمن دلیلی بر این ادعا است.

آینده تحولات در جنوب یمن؛ جدایی یا ماندن در چارچوب جغرافیایی یمن

آنچه در ارتباط با تحولات و رویدادهای موجود در جنوب یمن مهم به نظر می رسد و امری بدیهی به شمار می رود این است که حفظ و تداوم یکپارچگی در یمن غیر ممکن به نظر می رسد؛ در واقع روند حرکت و جای گیری کنش گران داخلی و خارجی در جنوب یمن نمایان گر این موضوع است که جنوب با توجه به سازمان های سیاسی – بومی از نیروهای داخلی به سمت جدایی گام بر می دارد. به عبارتی اگر بحران سه ساله موجود در یمن موجب شد که یمن به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم شود، شواهد موجود از تثبیت و استمرار و اصرار گروه های موجود در جنوب یمن به استقلال از صنعا خبر می دهند. در واقع اعلام انزجار و برائت از شمال و هر شخصیت وابسته به شمال از سوی جنوبی ها نشان دهنده جستجوگری جنوبی ها برای آینده ای جدا و مستقل از شمال یا یمن واحد قبل از بحران است. به علاوه اینکه حضور پررنگ ابوظبی در جنوب و تلاش های های سازمانی آنها از حمایت های مالی – اقتصادی گرفته تا حمایت های معنوی از گروه های مورد وثوق یمنی های ساکن در جنوب نیز دلالت بر عزم جدی امارات برای حصول به این امر دارد. چشم انداز ریاض نیز در این باره مشخص است؛ چرا که هدف سعودی ها از تجاوز به یمن سرکوب حوثی ها و حاکم کردن یک دولت دست نشانده تابع خود در مرزهای جنوبی عربستان در صنعا بود که با گذشت سه سال نه تنها این امر محقق نشد بلکه به نوعی به بن بست نیز رسیده اند و با سد سخت مقاومت های مردمی در یمن مواجه شده اند. از این رو سعودی در جنوب یمن نه تنها درصدد رقابت با ابوظبی هستند و نمی خواهند امارات در این بازی موجود در یمن در جنوب این کشور گوی سبقت را از آنها برباید بلکه تمام تلاش خود را خواهند کرد تا با حضور تمام قد در جنوب یمن از کارت جنوبی ها بر علیه شمالی ها استفاده کنند؛ بطوریکه حربه جنوب در فردای یمن حتی در صورت تجزیه یمن به دو کشور شمال و جنوب که دور از ذهن هم نخواهد بود می تواند به عامل فشار سعودی ها در جهت در هم شکستن مقاومت شمالی و نظارت و کنترل بر آنها به حساب آید.

روند تحولات و اتفاقات در جنوب یمن بیانگر این موضوع است که التزام به وجود یمنی واحد در آینده امری غیر ممکن و آرمانی خواهد بود؛ بطوریکه بنا بر شواهد موجود از رصد اسناد و اخبار میدانی در این کشور آنچه بدیهی و مسلم به نظر می رسد جدایی جنوب از شمال یمن است. چرا که علاوه بر اهداف و برنامه های مختلف دنبال شده از سوی رهبران دو جریان حاکم در شمال و جنوب یمن در حوزه های مختلف سیاسی – امنیتی – نظامی و حتی در عرصه اتحاد و ائتلاف ها، دو گانگی میان چشم اندازهای موجود در نزد رهبران آنها و تلاش برای رسیدن به این اهداف در آینده نیز گواه عدم تداوم پیوستگی جغرافیایی شمال و جنوب یمن به عنوان یک کشور واحد است. در مجموع باید گفت که آینده جنوب را تحولات موجود در این منطقه که به سمت جدایی در چارچوب مختصات جغرافیایی یمن در حرکت است مشخص می کند؛ بطوریکه برتری هر کدام از نیروهای منطقه ای یعنی ریاض و ابوظبی و نیروهای تحت حمایت آنها و نقش آنها در جنوب یمن متغیر اصلی در این باره هستند که تحولات در این منطقه به کدام سمت خواهند برد و کدامیک از این طرف های درگیر بر دیگری هژمونی می یابند و خود را به عنوان حاکمان جنوب معرفی می کنند.

مطالب مرتبط