دکتر روح اله مدبر
کارشناس مسائل بین الملل
مرکز بین المللی مطالعات صلح –IPSC
سیاست خاورمیانه ای روسیه ترکیبی از ارتقاء عناصر سیاست های این کشور در دوره شوروی و بروز رسانی آن در این منطقه است.به عبارتی خاورمیانه که در آن دوره تقابل بین روسیه و غرب بود، با سیاست هایی که پیش گرفته شده از اولویت صرف منافع اقتصادی به رویکردی عمل گرایانه و پررنگ را در قبال مسائل منطقه و رقابتی عملیاتی و کاربردی با آمریکا تبدیل شده است.
یکی از نکات بسیار ضروری آن است که امنیت روسیه، از تحولات امنیتی در خاورمیانه متاثر است؛ بدین معنا که بروز هرگونه اختلال در صلح و ثبات منطقه، ممکن است بر امنیت روسیه تاثیرگذار بوده و قطع نظر از زیان های اقتصادی، این کشور را وارد منازعاتی دامنه دار سازد. علت اصلی این نگرانی نیز آن است که بیش ازسی میلیون مسلمان در نوار جنوبی این کشور، به خصوص در بخش قفقاز شمالی ساکن هستند. افزایش نرخ زاد و ولد مسلمانان در روسیه، به موازات کاهش جمعیت اسلاوی- ارتدوکسی روسیه، این نگرانی را تشدید کرده است. تجربه دو بار جنگ و درگیری روسیه با جدایی طلبان افراطی چچنی درسال های 1994 و 1999، موجب رادیکالیزه شدن بخشی از این جمعیت مسلمان و متاسفانه گسترش اسلام سلفی در قسمتهایی از این جمهوری های روسیه شده است. لذا طبق اسناد راهبردی امنیت ملی فدراسیون روسیه توجه به حفظ ثبات و مقابله با گسترش اندیشه های افراط گرایانه اسلام سلفی در این مناطق بسیار حیاتی است و دولت روسیه سرمایه گذاری های وسیعی در جمهوری های چچن؛ داغستان، اینگوشتیا، تاتارستان و سایر مناطق مسلمان نشین روسیه جهت آموزش های وطن دوستی، ترویج هویت ملی و مهم تر از همه تلاش برای رونق اقتصادی و توسعه اقتصادی این مناطق صورت داده تا همزمان با افزایش سطح رفاه مردم این مناطق راه را بر اندیشه های وحدت شکن مسدود کند. با توجه به اینکه جامعه مسلمان روسیه تابع اسلام سعودی هستند و دولت سعودی در آشوب های خونبار دهه 90 روسیه از افراطیون سلفی مسلمان حمایت می کرده این موضوع در راهبرد امنیتی روسیه جایگاه ویژه ای دارد.
مساله مقابله با نفوذ آمریکا در آسیای مرکزی و قفقاز، بالتیک و اروپای شرقی، به ویژه اوکراین، هم برای روسیه بسیار حائز اهمیت است؛ لذا کرملین با به چالش کشیدن منافع و سیاست های آمریکا در خاورمیانه ، توجهات کاخ سفید را از نواحی یاد شده، به دیگر نقاط سوق می دهد و به عبارتی نوعی عملیات فریب هم طراحی می کند.
شایان ذکر است کاهش حضور آمریکا در منطقه خاورمیانه در دوره ترامپ باعث شده تا متحدان قدیمی این کشور در منطقه مضطرب شوند وتلاش کنند تاروابط خود را به منظور نیل به شرکای جدید تنوع بخشند. و به عبارتی باور کنند همه راهها به کاخ سفید ختم نمی شود.
لذا به طورطبیعی،روسیه به دنبال آن است که از این تغییر رفتاردولتهای منطقه برای تحصیل منافع خود بخصوص در بخش اقتصادی (توافق های نظامی،بخش انرژی، فناوری های برتر و غیره) بهره جوید.
بنابراین وقتی ولادیمیر پوتین بعد از 12 سال برای دومین بار در مهرماه 98 به عربستان سعودی سفر کرد رسانهها سفر پوتین را در راستای راهبرد افزایش نقش و نفوذ روسیه در خاورمیانه و غرب آسیا تفسیر کردند.
همزمان مشارکت روسیه در پروژههای انرژی عربستان سعودی به ویژه اعلام آمادگی کمپانی هستهای روساتم برای مشارکت در ساخت راکتورهای هستهای در عربستان سعودی، نشان از وارد شدن روابط دو کشور به فاز جدید دارد. اما هنوز عمر روابط روسیه و عربستان سعودی بسیار کوتاه تراز آن است که بتواند بر سیاستهای استراتژیک سعودی به ویژه رابطه دیرینه و سنتی این کشور با امریکا اثرگذار باشد.
رابطه سه دههای عربستان سعودی و روسیه، در ابتدای راه است و سفر اخیر پوتین به ریاض و پیش از آن سفرهای پادشاه و ولیعهد عربستان به مسکو را می توان به عنوان دوران بلوغ روابط میان دو کشور تعبیر کرد. اما نمیتوان هنوز گفت که روابط میان روسیه و عربستان به سمت یک نوع شراکت یا اتحاد استراتژیک حرکت میکند. و در خوشبینانه ترین حالت تاکتیکی است.
آنچه مهم است این است که رابطه عربستان و روسیه از سال 2011 تاکنون به شکل قابل توجهی افزایش پیدا کرده است. اما به هر حال پیوندهای عربستان با غرب و به ویژه امریکا بسیار مستحکمتر از آن است که ریاض آمادگی قطع آن و ورود به یک شراکت استراتژیک تازه داشته باشد و قطعا این امر هم در برنامه خاندان سعودی نیست و قادر به انجام آن هم نخواهند بود. به عبارتی سایه آمریکا بالای سر سلطنت سعودی ها همواره سنگینی می کند.
همانطور که اشاره شد رابطه با روسیه برای پادشاهی سعوی یک مسیر استراتژیک نیست، بلکه یک مسیر تاکتیکی است که گاهی برای فشار به رقبای منطقهای یا تحریک امریکا از آن استفاده میشود. روسیه هم تمایل آنچنانی به فرو رفتن در تعهدات به عربستان ندارد. برای مثال در مورد یمن، عربستان انتظار دارد که روسیه موضعی محکم در حمایت از این کشور بگیرد، اما مسکو حاضر به چنین کاری نیست و حتی در شورای امنیت هم تاکنون دو بار آرایی داده است که باب میل عربستان سعودی نیستند. شاهد این امر هم می تواند این موضع گیری پوتین قبل سفر به ریاض باشد که گفته بود رابطه روسیه با هیچ کشوری برای آسیب رساندن به کشور ثالث نیست.
اما آنچه بیش از همه حائز اهمیت است آن است که روسیه دوران پوتین در حال بازیابی جایگاه پیشین خود در خاورمیانه و غرب آسیاست. و پوتین در حال عملیاتی کردن (( راهبرد قدرت بزرگ مدرن و هنجارمند )) که دکترین او است می باشد. به عبارتی در طول سالهای اخیر، روسیه توانسته است از حالت تدافعی خود در دهه ۱۹۹۰ خارج شود و در بیشتر بحرانهای مهم بینالمللی، همچون بحران سوریه ( با اتحاد جدی با ایران)، اوکراین و ونزوئلا دست برتر را بیابد.
اگرچه همه این بحرانها را آمریکاییها ایجاد کردند، اما در نهایت این روسها بودند که در رقابتی سخت با آمریکا، مانع اجرای
طرحها و اهداف واشنگتن شدند. بنابراین رویارویی با آمریکا و تشدید رقابتها و اختلافات ژئوپلیتیک، نقش مهمی در افزایش توجه مسکو به خلیجفارس دارد. در شرایطی که آمریکا تلاش میکند حضور نظامی خود را در منطقه کاهشدهد قاعدتاً روسیه نمیتواند نسبت به یکی از استراتژیک ترین نقاط جهان بیتفاوت باشد؛ به ویژه آنکه در ذهنیت ژئوپلیتیکگرای حاکم بر سیاست خارجی روسیه، ایفای نقش فعال در نقاط ژئوپلیتیک جهان از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است.
براین اساس روسیه سعی میکند برای خود یک بلوک قدرت در آسیا تشکیل دهد. با توجه به آنکه روسها در پی نظم جهانی چند قطبی هستند، کشورهای ایران، ترکیه و عربستان سعودی را در منطقه با اهمیت تلقی میکنند. رویارویی با یکجانبهگرایی آمریکا و
دستیابی به نقش بینالمللی به منزله قدرت جهانی از مهمترین اهداف سیاست خارجی روسیه در منطقه خلیجفارس محسوب میشوند
مسکو امیدوار است همان کاری را که در قبال ترکیه انجام داد، یک بار دیگر در برابر عربستان انجام دهد. نباید از یاد برد که مسکو با ظرافت موفق شد رویکرد ترکیه درباره مسائل و تحولات منطقه، همچون سوریه را به خود نزدیکتر کند و برای اولین بار یک
کشور عضو پیمان ناتو را مجاب کرد که از روسیه سامانه موشکی بخرد. به همین دلیل پس از حملات صورت گرفته به آرامکو،
پوتین به سعودیها هم پیشنهاد داد از روسیه سامانه دفاع موشکی تهیه کنند؛ بنابراین راهبرد روسیه دور کردن متحدان سنتی واشنگتن
از این کشور است.اماعربستان بارها نقش یک بازیگر مخرب را در برابر روسیه بازی کرده است. چنانکه در دهه ۹۰ میلادی سعودیها از جداییطلبان چچنی در شمال قفقاز حمایت میکردند و در بحران سوریه نیز ریاض و مسکو دو رویکرد متفاوت نسبت به این موضوع داشتند و از نظرا منیتی به این بحران از زاویههای متفاوتی نگاه میکردند.
در پایان به گواه نظرات کارشناسی میتوان گفت که سیاست خارجی عربستان سعودی برپایه امنیت داخلی و امنیت پیرامونی بناشده است.این مساله ریشه در ضعف داخلی عربستان سعودی دارد. عربستان همواره در تعیین چارچوبهای سیاست خارجی مجبور به توجه به ترس و دلهرهای است که نسبت به تهدیدهای خارجی احساس میکند. عربستان به دلیل سابقهای که با ترکیه در دوره عثمانیها داشته و همچنین اختلافهای ایدئولوژیکی که با ایران دارد همواره نگران تهدیدهای محیط پیرامونی خود بوده است. نفت و خرید امنیت دو کلیدواژهای هستند که در هیچ تحلیلی درباره سیاست خارجی عربستان نباید از آنها غافل شد. کارشناسان مسائل عربستان تاکید میکنند که عربستان در داخل از طریق نفت، کسب مشروعیت میکند و در خارج از طریق تنظیم رابطه با قدرتهای بزرگ – به صورت ویژه امریکا – برای حفظ جایگاهش در منطقه و تامین امنیت پیرامونیاش، اقدام به خرید امنیت میکند. لذا توسعه روابط سعودی با روسیه برای خاندان سلطنتی سعودی حائز اهمیت است.
واژگان کلیدی: توسعه مناسبات، فدراسیون روسیه ،عربستان سعودی ، آمریکا،نفت،مسكو