مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

توافق قدرتهای بزرگ در مورد سوریه

اشتراک

سعید شکوهی

مرکز مطالعات بین المللی صلح – IPSC

بیان رخداد

شرایط در سوریه روز به روز پیچیده تر می شود و هر روز که سپری می شود چنان به نظر می رسد که دیدگاه کشورهای قدرتمند غربی و کشورهای نفوذمند عربی به هم نزدیک تر می گردد. اکثر این کشورها از مدت ها قبل تلاش برای کنار گذاشتن بشار اسد از قدرت را آغاز نموده بودند و در این راه از هیچ تلاشی برای کمک به مخالفان وی دریغ نمی کردند. طوری که بر اساس اطلاعات منتشر شده، کشورهای عربی چون قطر و عربستان سلاح و پول در اختیار گروه های مخالف اسد قرار می دادند تا بدین وسیله بتوانند به آرزوی خود برای کنار رفتن علویان از قدرت رسیده و جای پای خود را در این کشور تقویت نمایند. کنایه آمیز آنکه تندروی اعراب در زمینه کنار رفتن بشار اسد از قدرت گوی سبقت را از دشمن درجه یک آنها در منطقه یعنی اسرائیل ربوده است. آنقدر که اعراب در خصوص تغییر رژیم در دمشق پافشاری دارند اسرائیل ندارد و حتی چندی پیش نخست وزیر این رژیم اعلام نمود که تمرکز بیش از حد بر موضوع سوریه باعث شده است که توجه به فعالیت های هسته ای ایران کمتر شود و این کشور بتواند با استفاده از شرایط حاکم بر منطقه و نظام بین المللی به فعالیت های هسته ای خود ادامه دهد.

به هر حال با گذشت زمان،‌ شواهد و قرائن نشان دهنده آن هست که مخالفان دولت اسد به توافق عملی برای برکناری وی از قدرت نزدیک‌تر می شوند و آنچه که در این بین مهم جلوه می نماید متمایل شدن مسکو به دیدگاه های غربی و برخی کشورهای عربی به منظور تغییر حکومت در دمشق است. هر چند که معامله گری در تاریخ دیپلماسی روسیه موضوع تازه ای نیست و حتی قابل پیش بینی هم بود، اما تحلیل چرایی و چگونگی آن می تواند ما را به پیش بینی بهتری از اوضاع آینده در منطقه برساند.

واژگان کلیدی: سوریه، تغییر رژیم، قدرتهای غربی، روسیه، اعراب

 

 

تبیین رخداد

سناریوی مورد نظر کشورهای غربی و عربی برای کنار گذاشتن اسد از قدرت برگرفته از مدل لیبی بود. بدین سان که با مجوز شورای امنیت بتوانند از طریق اقدام نظامی به آرزوی خود جامعه عمل بپوشانند. اما مانع اصلی بر سر راه این سناریو، وتوی قطعنامه مداخله نظامی توسط چین و روسیه در شورای امنیت بود. از همان ابتدا نیز مشخص شد که روسیه بازیگر اصلی در جبهه مقاومت برای حفظ اسد در قدرت است، زیرا این موضوع را در حوزه اقتدار و اقدام خود می داند.

سالها بود روسیه از حق وتوی خود در شورای امنیت سازمان ملل استفاده نکرده بود. اما حفظ متحد استراتژیک خود در منطقه آنقدر برای مسکو حیاتی جلوه می نمود که ترجیح داد با استفاده از این حق، مانع پیشروی و قدرت یابی بیش از پیش آمریکا و غرب در مجاورت مرزهایش شود و قدرت و نفوذ خود را در منطقه بیش از این از دست ندهد.

مخالفت سرسختانه روسیه با سناریوی فوق باعث شد غربی ها به این نتیجه برسند که باید این کشور را هم وارد حلقه خود کنند و با دادن امتیازاتی آن را تحت فشار قرار دهند که به طرح تغییر رژيم در سوریه کمک کند. سناریوی مورد نظر برای همراه ساختن روسیه با این طرح چنین بود که از جاه طلبی های پوتین تازه بازگشته به صحنه اول قدرت در کاخ کرملین بهره جسته و با دادن مشوق ها و همچنین اعمال فشارهایی وی را وادار سازند که در برکناری اسد از قدرت، دست از سرسختی برداشته و با آنها همراه شود.

در این ارتباط مذاکرات متعددی بین مقامات روسی با طرفین دیگر صورت گرفت تا اینکه طی چند روز اخیر خبرهایی بر روی خروجی رسانه قرار گرفته مبنی بر اینکه مسکو نیز به برکناری اسد از قدرت چراغ سبز نشان داده است. در این ارتباط پوتین اظهار داشته که ” مسکو نه از اسد حمایت می کند ونه از مخالفان او و تنها در پی صلح در سوریه هست”. سرگی لاوروف وزیر امور خارجه روسیه هم از خود انعطاف نشان داده و گفته است “در صورتی که ملت سوریه کناره گیری بشار اسد از قدرت را خواهان باشند مسکو نیز با آن مخالفتی نخواهد داشت”. معاون وزیر خارجه روسیه هم در صفحه توئیتر خود اظهار داشته که “ماندن اسد در قدرت خطر قرمز مسکو نیست و مردم این کشور اگر بخواهند، به عنوان بخشی از مصالحه وی باید کنار برود”.

حال، این اظهارات را با  شرط اصلی مسکو برای موافقت با قطعنامه شورای امنیت در زمینه سوریه مقایسه کنید که مدعی شده بود “ماندن اسد در قدرت و مخالفت با هرگونه تغییر رژیم در این کشور  از ارکان استراتژی روسیه نسبت به سوریه است”. شکی نیست که تغییر قابل پیش بینی در رفتار روسیه حاصل شده است. حال باید دلیل آن را جستجو کرد.

بی شک یکی از دلایل این تغییر جهت در استراتژی روسیه ناشی از درسهای تاریخی است که این کشور در طول چند سال گذشته آموخته است. مخصوصاً تجربه عراق برای این کشور بسیار گران تمام شد. به همین دلیل است که این بار روسیه تلاش می کند پیش از آنکه زود دیر شود دست به اقدام بزند. با گذشت زمان برای رهبران کرملین آشکار گردیده است که قدرت های غربی و عربی عزم خود را برای کنار گذاشتن اسد از قدرت جزم کرده اند. همچنین بر خود مسکو نیز یقین شده است که در مقابل عزم این قدرت ها، کار چندانی از آن ساخته نیست و بنابراین باید به موقع دیدگاه ها و ایستارهای خود را مورد بازبینی قرار دهند تا از بقیه عقب نماند.

شواهد ارائه شده فوق نشان از آن دارد که مسکو به این جمع بندی رسیده است که شرط دوام نفوذ روسیه در دمشق و آینده پس از اسد منوط به این است که بیش از این برای ماندن بشار اسد در قدرت سرسختی نشان ندهد و حتی بتواند از راه های دیپلماتیک راه گذار به سوریه پسا اسدی را هموار سازد. این سیاست منتج از تجربه تلخی است که مسکو از حمله سال 2003 به عراق دارد و مخالفت آن با اقدام نظامی علیه صدام باعث شد که از منافع اقتصادی و سیاسی عراق پس از صدام بهره چندانی نبرد و به نوعی در معادلات پس از جنگ کنار گذاشته شود.

دلیل دیگری که در این ارتباط می توان به آن اشاره داشت این است که پوتین بعد از بازگشت دوباره به صحنه قدرت در کاخ کرملین، به شدت در پی تقویت جایگاه بین المللی روسیه در معادلات بین المللی و تلاش برای نقش آفرینی فعال در صحنه نظام بین المللی است. این اقدام دو مزیت را برای روسیه درپی دارد. از انجائیکه مبنای سیاست خارجی روسیه در ارتباط با آمریکا بازی با حاصل جمع جبری صفر می باشد، اگر روسیه بتواند نقش اصلی و کارسازی را در بحران هایی چون بحران سوریه ایفا کند نه تنها امتیاز مثبتی برای این کشور تلقی می شود بلکه باعث می شود از امتیازگیری آمریکا هم جلوگیری شود و از این طریق، نقش و وزن روسیه در معادلات بین المللی افزایش پیدا کند.

دلیل سوم در این ارتباط را می توان نیاز آمریکا به همکاری روسیه دانست. آمریکا در حال حاضر شرایط خاصی دارد، بحران مالی کم سابقه دامنگیر دولت اوباما شده است، انتخابات ریاست جمهوری این کشور چند ماه دیگر برگزار می شود و از طرف دیگر فشار متحدانی چون اسرائیل بر دولت اوباما به منظور انجام اقدام مناسب در خصوص ایران و سوریه باعث شده که کاخ سفید با گزینه های محدودی برای اقدام روبرو باشد و از همین رو نیازمند همکاری و همراهی دیگر کشورهایی است که می توانند در این حوزه ها نقش آفرینی نماید. به دلیل شرایط و موقعیت خاصی که روسیه در دو کشور ایران و سوریه دارد از پتانسیل بهتری نسبت به دیگر کشورها برای تأثیرگذاری برخوردار است و همین امر هم سبب شده است که دولت اوباما مذاکرات گسترده ای با مقامات کرملین به منظور وا داشتن آن برای کمک به حل مسائل مربوط به این دو کشور داشته باشند. با وجود همه رقابتی که بین آمریکا و روسیه در جریان است اما نباید از نظر دور داشت که روسیه برای سرپا ماندن و حیات نو بخشیدن به زیرساخت های اقتصادی خود نیازمند حمایت ها، منابع، تکنولوژی و سرمایه گذاریهای آمریکاست. همین نیاز متقابل باعث شده است که مسکو با گرفتن امتیازاتی از سرسختی خود کاسته و در نهایت با خواسته‌های غرب سیاست‌های خود را هماهنگ نماید. برگزاری نشست مربوط به آینده سیاسی سوریه و همچنین مذاکرات هسته ای ایران و گروه 1+5 در مسکو کاملاً در این راستا قابل ارزیابی است.

از مهمترین دلایل دیگر در ارتباط با این تغییر ایستار می توان به مولفه های اتحاد ساز اشاره کرد. چند فاکتور و عامل اساسی برای شکل گیری اتحاد بین کشورها وجود دارد از جمله “قدرت، موقعیت در نظام بین الملل، محبوبیت، انعطاف پذیری، ثبات سیاسی و تأثیرات بالقوه” که این مولفه ها برای ایجاد اتحاد و تداوم آن مدنظر قرار می گیرند. در ارتباط با سوریه مولفه هایی که باعث می شوند روسیه از تداوم اتحاد دلسرد شود بیشتر از مولفه هایی است که باعث تداوم آن می شود. در شرایط کنونی، سوریه در نظام بین الملل قدرت و موقعیت مناسبی ندارد، محبوبیت آن در منطقه خدشه دار شده است، ثبات سیاسی در این کشور شدیداً متزلزل گردیده و علاوه بر این، رویدادهای داخلی در این کشور می تواند دارای تأثیر منفی بر جایگاه و موقعیت روسیه داشته باشد. بنابراین با برآورد هزینه و فایده، کرملین به این نتیجه رسیده که تداوم اتحاد با دولت اسد بیش تر از آنکه برایش مفید باشد هزینه های زیادی را تحمیل خواهد کرد.

دورنمای رخداد:

با گذشت زمان، مواضع کشورهای مخالف دولت اسد به یکدیگر نزدیک‌تر می شود و تنها اختلافشان نحوه و شرایط برکناری اسد از قدرت می باشد و نه نفس برکناری. ابتدا مدل لیبی برای این طرح تجویز می شد اما با مخالفت هایی که کشورهایی چون ایران، روسیه و چین از خود نشان دادند این اعتقاد شکل گرفت که لیبی و سوریه تفاوت های زیادی با هم دارند و نمی توان الگوی لیبی را برای سوریه تجویز کرد. به همین دلیل است که در روزهای اخیر الگوی دیگری مطرح شده و آن الگوی یمن برای انتقال قدرت می باشد. در این الگو کشورهای تماس( contact group) و دولت سوریه با گروه مخالفان مذاکره می کنند و راه برای انتقال قدرت فراهم می شود و نیازی هم به مداخله نظامی خارجی وجود ندارد. طرحی که اخیراً کوفی عنان هم ارائه داده است ناظر بر همین موضوع می باشد. به نظر می رسد این الگو بتواند راه را برای اجماع بازیگران مطرح در این بازی فراهم آورد. البته نباید از نظر دور داشت که ایران به هیچ وجه تمایلی برای کنار رفتن اسد از قدرت در سوریه ندارد و باید تمامی تلاش خود را به کار گیرد که متحد استراتژیک خود در منطقه را حفظ کند. اما باید برای سوریه بدون بشار اسد هم سناریویی داشته باشد تا با عمل انجام شده مواجه نشود و بتواند نفوذ و جای پای خود را در فردای پس از برکناری اسد حفظ کند.

 

 

 

 

مطالب مرتبط