مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

ترامپ – کلینتون: زوج انتخاباتی آمریکا در یک قاب

اشتراک

حمید احمدی

کارشناس امور بین الملل

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

 

«کلینتون» و «ترامپ» تنها در فاصله دو هفته نسبت به یکدیگر، موفق به کسب حدنصاب ( 1237 رای نیابتی) لازم برای ورود به مرحله نهایی انتخابات ریاست جمهوری آمریکا شدند و با اینکه رقابت در مرحله مقدماتی همچنان ادامه دارد و هنوز سایر نامزدها حاضر به ترک عرصه رقابت نشده اند، ولی این دو نفر با پیشی گرفتن سریع از سایر رقبای خود در حزب دمکرات و جمهوری خواه، تا هر دو به تنهایی منتظر آخرین مرحله از ماراتون انتخاباتی آمریکا بمانند. با مشخص شدن نامزدهای نهایی دو حزب برای کسب کرسی ریاست جمهوری، باید تا 8 نوامبر منتظر ماند و دید سکان هدایت آمریکا همچنان به دست مردان خواهد بود یا برای نخستین بار یک زن در قامت رئیس جمهور، امورات یکی از قدرت های بزرگ جهانی را برعهده خواهد گرفت.

طبیعی است که تحولات مربوط به این رویداد برای بسیاری از کشورهای جهان و از جمله ایران دارای اهمیت بسیار زیادی است. سالهاست که موضوع ایران در مبارزات انتخاباتی آمریکا بعنوان عاملی مهم و تاثیرگذار مطرح است؛ برخلاف انتخابات ریاست جمهوری در ایران که معمولا موضوع «لزوم برقراری روابط دوجانبه با آمریکا و یا تداوم سیاست خصومت دو طرفه» در کانون توجه عمومی و مبارزات انتخاباتی نامزدهاست، در مبارزات انتخاباتی آمریکا بیش از آنکه رابطه مستقیم ایران و آمریکا موضوع رقابت ها و مباحث باشد، «سیاست، رفتارها و نقش ایران در منطقه خاورمیانه»، «رویکرد کشورمان در رابطه با رژیم صهیونیستی» «برنامه هسته ای و موشکی ایران»و در نهایت «تحولات داخلی ایران» محورهای اصلی مباحث و گمانه زنی های انتخاباتی است. شناخت از هر یک از این دو نامزد که تا حدود بسیار زیادی نامزدهای مرحله نهایی نیز خواهند بود، می تواند تصویری ابتدایی و مقدماتی از انتخابات آمریکا، با تمرکز بر دو نامزد مذکور، را به علاقه مندان ایرانی به این موضوع ارایه دهد.

الف) دونالد ترامپ: اول، آمریکا

نماد بلندپروازی

«دونالد ترامپ» را می توان نماد واقعی حس بلندپروازی و عطش سیری ناپذیر شهرت، ثروت و کسب موفقیت در فرهنگ آمریکایی دانست. او به سرعت تبدیل به یکی از اصلی ترین منابع خبرها و گزارش های رسانه ها و مطبوعات جهان شد و به اندازه کافی بهانه و تیترهای پر فروش و شوک کننده در اختیار آنها گذاشت.

آخرین فرزند یک خانواده تاجر در ملک و املاک، که از فرط انرژی و بی قراری، در 13 سالگی در مدرسه آموزش های نظامی ثبت نامش کردند تا انرژی بی حد و اندازه اش نظم گرفته و در مسیر درستی هدایت شود، حالا در آستانه شصت سالگی، در یک قدمی ریاست جمهوری آمریکا قرار دارد.

جهش در سرمایه گذاری

تاسیس «سازمان ترامپ» و افزایش ثروت خانوادگی اش از 200 هزار دلار در سال 1982 به حدود 10 میلیارد دلار در اواخر سال 2014 (براساس ادعای خودش، در حالیکه «فوربس» میزان دارایی او را بین 5 تا 6 میلیارد دلار اعلام کرده است)، ایجاد زنجیره و شبکه ای عظیم از هتل های مجلل در سرتاسر جهان از باکو تا پاناما، نوشتن حدود سی عنوان کتاب در حوزه های بهم تنیده سیاست و اقتصاد، ایفای نقش در چندین سریال تلویزیونی و تزریق های مالی قابل توجه در انتخابات مختلف آمریکا در دو دهه گذشته، هیچ کدام جوابگوی حس بی حد و مرز شهرت و پیشرفت در این مرد عجیب و غریب اصالتا اسکاتلندی نبوده و حالا بدون حتی یک روز سابقه مناصب دولتی و تنها همراه داشتن توشه ی یک تلاش ناکام انتخاباتی، سودای ریاست جمهوری اولین قدرت نظامی، هسته ای و اقتصادی جهان را در سر دارد.

متغییر در مواضع

چیزی که باعث شگفتی و سردرگمی بسیاری از ناظران سیاسی شده است مواضع متغییر نامزد جمهوری خواهان است. نامزدی که در زمان اعلام نامزدی برای انتخابات ریاست جمهوری 2016، نامزدی غیرجدی با افکاری غیرمنسجم بود و حالا با کسب حد نصاب رای لازم برای ورود به مرحله نهایی، نامزدی جدی ست که اغلب دوست دارند «افکار، مواضع و گفته هایش را جدی نگیرند». تقریبا کمتر کسی است که با تردید توام با دل نگرانی و ابهام در مورد آینده آمریکا در صورت ریاست جمهوری او سخن به میان نیاورده باشد.

جمهوری خواه حامی دموکرات ها

نگاهی به دو دهه حضور پشت پرده در تحولات داخلی آمریکا نشان می دهد ترامپ که به احتمال بسیار زیاد نامزد نهایی جمهوری خواهان برای تصدی کرسی ریاست جمهوری است، حداقل در دو دهه گذشته، بیش از آنکه از نامزدهای جمهوری خواه حمایت مالی کرده باشد، هزینه های انتخاباتی دموکرات ها را پرداخت کرده است. در گزارشی که در سال 2011 در همین ارتباط منتشر شد در بین ده نامزد انتخاباتی در دو دهه اخیر آمریکا که از کمک های مالی ترامپ برخوردار بوده اند، شش دموکرات و 4 جمهوری خواه دیده می شوند، هر چند ادعا شده است که بعد از این گزارش تمایل و گرایش او به حمایت از جمهوری خواهان بیشتر شد. سایت هیل (the Hill) در اواخر دسامبر 2015 و زمانی که ترامپ مبارزات انتخاباتی خود را چند ماهی بود شروع کرده و آرام آرام در حال تبدیل شدن به رقیبی جدی برای سایر نامزدهای جمهوری خواه بود، افشا کرد که او در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال 2008 از هیلاری کلینتون حمایت می کرده و حتی در متنی اظهار داشته است که « هیلاری فردی خوب، باهوش و محکم است و می تواند رئیس جمهور و یا معاون رئیس جمهور فوق العاده ای باشد». حالا پس از گذشت هشت سال، خود را در کنار هیلاری ولی بعنوان رقیب برای تصدی یک کرسی می بیند و حتی برای پیشی گرفتن از رقیبش، ابایی از بکار بردن الفاظی رکیک علیه وی ندارد. ترامپ حتی یکبار تجربه ناموفق در انتخابات مقدماتی ریاست جمهوری در سال 2000 را نیز در کارنامه خود دارد که پس از شروعی ناامیدکننده در ایالت کالیفرنیا، از مبارزات کناره گیری کرد.

اول، آمریکا!

ترامپ در یکی از نخستین مصاحبه هایش بعد از اعلام نامزدی، خود را بهترین رئیس جمهوری دانست که خداوند تاکنون برای آمریکا آفریده، و با شعار «اول آمریکا» و با تلاش برای القای بازگشت دوباره شکوه و عزمت به این کشور، زمینه ایجاد تصوری را در میان تحلیل گران و سیاستمداران ایجاد کرده است که بر مبنای آن ممکن است آمریکای ترامپ، دوره ای از «انزوا گرایی» را تجربه کند که چندان به مذاق متحدان و شرکای سنتی این کشور در مناطق مختلف جهان خوش نیاید. در خوشبینانه ترین حالت، در چنین وضعیتی و از بیم اتخاذ چنین رویکردی، متحدان آمریکا شاید مجبور به پرداخت هزینه ها و امتیازات بیشتری به واشنگتن برای حفظ وضعیت پیش از ترامپ شوند. او در اظهارنظرهایی که چندان با ادبیات حاکم بر سیاست خارجی آمریکا، حداقل در ارتباط با متحدان و شرکای راهبردی این کشور همخوانی ندارد، دوست، دشمن، رقیب، متحد و شریک واشنگتن را از نوازش های!! لفاظانه بی نصیب نکرده است؛ از طرح پرداختن هزینه های تامین امنیت کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس تا منحل کردن ناتو و پرداخت هزینه های تامین امنیت اروپا توسط کشورهای اروپایی و …. حتی اظهار بی طرفی و بی تفاوتی نسبت به اقدامات جوانان فلسطینی، که به زعم مقامات و لابی های صهیونیستی اقداماتی تروریستی هستند.

در عین ناباوری، ترامپ در حالی توانسته است حمایت جامعه یهودیان آمریکا و میلیاردرهای این جامعه را جلب نماید که در داخل رژیم صهیونیستی همچنان مخالفت ها و ابراز نگرانی ها نسبت به احتمال به قدرت رسیدن او پر شور تر از گذشته وجود دارد، تا جایی که حداقل در دو نوبت مجبور به پاسخ منفی به برنامه ریزی های جامعه یهودیان آمریکا برای تدارک سفر وی به سرزمین های اشغالی شد.

رئیس جمهوری بی تجربه

در کارزار انتخاباتی، ترامپ بارها پاسخ کلینتون و تقریبا بسیاری از صاحبنظران سیاست خارجی در داخل آمریکا که وی را متهم به بی تجربگی و در مواردی بی سوادی کامل در سیاست خارجی و مسایل نظام بین الملل دانسته اند، داده است: «برخی دیپلمات های کارکشته من را متهم به بی تجربگی در این حوزه می کنند در حالیکه وضعیت جهان امروز نشان می دهد آنچه این دیپلمات های باتجربه کرده اند، درست نبوده است، من از همان روزهای اولی که تجارت و کار اقتصادی را شروع کردم به این نتیجه رسیدم که وقتی در حال حفر چاه هستید و دیدید که هر لحظه بیشتر در این چاه فرو می روید باید در یک جایی چاه کندن را متوقف کنید».

ناسیونالیسم، بیگانه ستیزی و انزواگرایی؟!!

آنچه ترامپ در ارتباط با سیاست خارجی آمریکا بی پروا مطرح می کند را می توان به تعبیر برخی از تحلیل گران آمریکایی «سئوالاتی جدی و واقعگرایانه» در خصوص سیاست خارجی این کشور دانست که هنوز اغلب مردم آنها را، در میان فریادها و داد و بیدادهای ترامپ، جدی نمی گیرند و جهان نیز با تعجب و نگرانی به آن نگاه می کند.

در واقع می توان گفت که آنچه که سردرگمی همراه با تردید و نگرانی را در ارتباط با ترامپ بیشتر کرده، نوعی آشفتگی و ابهام در سه گانه «ناسیونالیسم»، «انزواگرایی» و «بیگانه ستیزی» است که تاکنون محور اصلی سیاست ها و دیدگاه های او بوده و این سئوال بزرگ را ایجاد کرده است که آیا نظم نابسامان کنونی نظام بین الملل توان و ظرفیت اعمال سیاست هایی که ترامپ از آنان سخن به میان می آورد را دارد یا نه؟ و این سئوال راهبردی که در صورت به قدرت رسیدن ترامپ و عمل به آنچه این روزها از آنها داد سخن می راند، آیا برخی متحدان دست پروده این کشور به آن بلوغ و پختگی رسیده اند که در آشفتگی ها و بحران های کنونی این مناطق، آنگونه که ترامپ با زبان بی زبانی به آن اشاراتی داشته است، به حال خود رها شوند؟

ترامپ و برجام

کانون اصلی موضع گیریهای ترامپ در ارتباط با ایران «موافقت نامه ایران با پنچ بعلاوه یک» است. او به زعم خود با اعلام نامزدی، به نوعی کمپینی از مخالفان توافق هسته ای با ایران را به راه انداخته است. دونالد ترامپ «برجام» را بدترین توافقی می داند که آمریکا تاکنون به آن پیوسته و به ادعای پسرش، در گفتگویی با یک رادیو آمریکایی، آنچه انگیزه ترامپ پدر برای ورود به کارزار انتخاباتی بوده موافقت نامه هسته ای با ایران بوده است؛ ترامپ معتقد است که جان کری همانند کودکی، تحت تاثیر بازی ایرانی ها قرار گرفته و دولت اوباما با اغراق در مورد اهداف و دستاوردهای برجام، قصد فریب افکار عمومی آمریکا را دارد. او برجام را با موافقت نامه سال 1994 دولت بیل کلینتون با کره شمالی مقایسه می کند که نه تنها مانع پبشرفت برنامه هسته ای این کشور نشد بلکه حتی در نهایت منجر به انجام اولین آزمایش هسته ای پیونگ یانگ در سال 2006 شد. ترامپ برخلاف رقیب دموکراتش، بیش از آنکه به تحولات داخلی ایران توجه نشان داد، تمرکز اصلی خود را بر روی رفتارهای خارجی ایران بویژه در منطقه خاورمیانه معطوف کرده است.

سایر موضوعات سیاست خارجی آمریکا

نامزد جمهوری خواهان «چین» را کشوری می داند که به قدرت احترام می گذارد ولی وقتی آزادانه به منافع ناشی از دسترسی به بازار آمریکا دست پیدا می کند، دیگر به ما احترام نخواهد گذاشت. او معتقد است اگر چین به سیاست های توسعه طلبانه خود در دریای چین جنوبی ادامه دهد باید دسترسی اش به بازار های آمریکا محدود شود. ترامپ تاکید بسیار زیادی به عامل اقتصاد در تنظیم روابط با چین دارد و اولویت خود را در این حوزه به جبران تراز منفی تجاری با این کشور قرار داده است.

در ارتباط با تنش زدایی در رابطه با «روسیه» بر این اعتقاد است که امکان بهبود روابط و تنش زدایی از موضع قدرت با روسیه وجود دارد و بر پایان چرخه دشمنی و خصومت بین دو کشور تاکید دارد؛ «برخلاف کسانی که معتقدند روسیه بازیگری منطقی نیست فکر می کنم می توانم برای آن راهی پیدا کنم؛ مطمئن باشید اگر نتوانم معامله ای خوب برای آمریکا رقم بزنم به سرعت میز مذاکره را ترک خواهم کرد.»

«سوریه» و تحولات مرتبط با آن از جمله موضوعاتی ست که ترامپ مواضع بسیار تند و به نوعی بیرحمانه ای نسبت به آن گرفته است. اینکه مدعی است حاضر است در صورت بچه های سوری نگاه کند و به آنها بگوید که به خانه های خود برگردید و اینکه به آنها بگوید که نمی توانید به اینجا بیایید! و وعده داده است که برای مهاجران سوری منطقه ای امن، بزرگ و زیبا را در سوریه ایجاد کند تا آنها به کشور خود برگردند. با این وجود، در برخی از مصاحبه ها و سخنرانی هایش ضمن مخالفت با رویکرد آمریکا در ورود به فرایندهای «ملت – سازی» در سایر کشورها، اظهار داشته است که استراتژی او در ارتباط با سوریه رها کردن بشار اسد به حال خود و تمرکز اصلی بر شکست دادن داعش خواهد بود.

ترامپ که بلافاصله بعد از اعلام نتیجه «همه پرسی خروج از اتحادیه» برای بازگشایی یکی از مجموعه های گلف خود به اسکاتلند سفر کرده بود، و تنها یک ساعت بعد از اینکه دیوید کامرون اعلام کرد در اکتبر از قدرت کناره گیری می کند، نتیجه همه پرسی را «چیزی بزرگ» توصیف کرد و از تصمیم مردم بریتانیا برای بازپس گیری کشورشان تمجید کرد. «چیزی بزرگ اتفاق افتاده است؛ انتخابی شگفت انگیز؛ خیلی تاریخی! ما خیلی خوشحالیم.» وی در پاسخ به این سئوال که چرا مردم چنین تصمیمی گرفتند گفت: «مردم خیلی عصبانی اند!، مردم در سرتاسر جهان خیلی عصبانی اند.»

ب) هیلاری کلینتون: به زبانی ساده

نقش آفرینی در بحران ها

«هیلاری کلینتون» را می توان شناخته شده ترین بانوی سیاستمدار آمریکایی در میان ایرانیان دانست؛ در مقام سناتور به برنامه آمریکا برای «حمله به عراق» در سال 2003 رای مثبت داد هر چند بعدها از آن اظهار پشیمانی کرد؛ در زمان تصدی وزارت خارجه آمریکا در دور اول ریاست جمهوری اوباما، در ایجاد «ائتلاف گسترده بین المللی علیه ایران»، شامل دوستان و دشمنان ایران و «وضع بی سابقه ترین تحریم های بین المللی» (توسط شورای امنیت) علیه تهران نقش موثری ایفاء کرد؛ امری که در جریان مبارزات انتخاباتی نیز بارها به آن افتخار کرده و آن را از دستاوردهای بزرگ دوران وزارتش دانسته که به ادعای وی، در نهایت ایران را به میز مذاکرات با پنج بعلاوه یک کشانده است؛ اوباما را برای حمایت از «حمله به لیبی» قانع و موجب سقوط دولت معمر قذافی در این کشور و تبدیل این کشور مهم شمال آفریقا و جهان اسلام به یک دولت فروپاشیده و بهشت تروریست ها شد و وقتی برای چنین اقدامی در مقابل انتقادات مخالفان انتخاباتی اش قرار گرفت، فشارها و درخواست های فرانسه، انگلیس (ناتو) و اتحادیه عرب و در ادامه مجوز شورای امنیت را عامل رضایت واشنگتن به حمایت از این حمله عنوان کرد و هرگز این دیدگاه مخالفان را نپذیرفته است که لیبی معمر قذافی خطرات به مراتب کمتری نسبت به لیبی فروپاشیده امروز که تبدیل به پایگاهی امن برای طیف وسیعی از گروه های تروریستی شده است، می توانست داشته باشد. از دیگر اقداماتی که براساس طرحی از سوی وی و با حمایت سازمان سیا و وزارت دفاع آمریکا اجرا شد و اوباما نیز علی رغم تردیدهای اولیه، در نهایت به آن تن داد، طرح «مسلح کردن و آموزش» نیروهای مخالف دولت اسد در سوریه بود که با تشدید بحران در سوریه و شکلگیری داعش در منطقه، با چالش ها و تردیدها و مشکلات بسیار زیادی روبرو شد هر چند بخش هایی از این طرح همچنان در حال اجراست؛

ترکیب دیپلماسی و توسعه

کلینتون همچنان و همانند دوره سکانداری دستگاه دیپلماسی آمریکا، معتقد به تلفیق و ترکیب «دیپلماسی» و «توسعه» (بکارگیری موثرتر و هوشمندانه تر کمک های توسعه ای آمریکا در راستای سیاست خارجی این کشور) بعنوان «قدرت هوشمند» (smart power) است و اعتقادی قدرتمند به نیروهای مدنی و شبکه های اجتماعی برای تاثیرگذاری بر دولت ها و جوامع دارد. 

رهبری بی چون و چرا

با اینکه در برخی محافل فکری و نظری آمریکا و جهان، دوره ریاست جمهوری احتمالی کلینتون را دوره سوم ریاست جمهوری اوباما دانسته اند و در دیپلماسی همچون اوباما معتقد به دیپلماسی «آرام و صبورانه» و بدون دست زدن به «کارهای احمقانه» است و در همین راستا، معتقد به استفاده از تمامی ابزارهای قدرت آمریکا، از جمله نیروی نظامی، در صورت شکست و ناکامی در سایر راه ها، می باشد ولی حداقل در یک مورد اختلاف نظری جدی با هم حزبی خود دارد و آن این است که در حالیکه اوباما معتقد به «مشارکت فعالانه در حل بحران های بین المللی و منطقه ای» و «رهبری پشت صحنه» آمریکاست، کلینتون خواستار «رهبری» صریح و واضح و بدون پرده پوشی آمریکا در جهان است؛

کلینتون معتقد است که هم پیمانان این کشور تنها انتظار «مشارکت» و «کمک» ندارند و همواره خواهان «رهبری» آمریکا بوده اند. در همین رابطه و به زعم خود، و زمانی که به عنوان شصت و هفتمین وزیر خارجه آمریکا فعالیت می کرد عمیقا به این باور رسیده و آن را تبلیغ می کرد که ممکن است مشکلاتی در جهان وجود داشته باشد که آمریکا نتواند به تنهایی آنها را حل کند ولی در مقابل، به مراتب مشکلات بسیار بیشتری در جهان وجود دارند که بدون آمریکا حل و فصل آنها امکانپذیر نیست. تردیدی نیست که کلینتون از عقبه و پشتوانه نظری و عملی بسیار قوی و قابل اتکایی در حوزه سیاست خارجی نسبت به سایر نامزدهای هر دو حزب برخوردار است و در این راه از حلقه و شبکه ای وسیع از مشاوران بهره می برد که حداقل در این زمینه، وی را از سایر نامزدها، بویژه رقیب جمهوری خواهاش یعنی ترامپ، پیشتاز کرده است. در نهایت می توان گفت آنچه که در ارتباط با سیاست خارجی خانم کلینتون عنوان کرده اند در سه گانه ی «جدی در رهبری»، «جمع کردن دوستان» و «ناامید کردن دشمنان» خلاصه شده است. او در طراحی و ترسیم رویکردهایش در سیاست خارجی، بهره گیری لازم از تز برژیسنکی در فردای شکست آمریکا در ویتنام مبنی بر اعتقاد به اینکه آمریکا «ملت اجتناب ناپذیر» است و خواستار توجه و اولویت ویژه بخشیدن به متحدان آمریکا در آن مقطع شد، را برده است.

نگاه اوباما به ایران

نگارنده معتقد است نگاه اوباما به ایران در دوره دوم ریاست جمهوری را نباید و نمی توان صرفا در چارچوب آنچه که دمکرات ها در مورد ایران فکر می کنند، تحلیل کرد. نگاه و رویکردی که در چهار سال دوم ریاست جمهوری اوباما در قبال تهران شاهد آن بودیم نگاهی نسبتاً منحصر به فرد حتی در میان دمکرات ها بود که در خوشبینانه ترین حالت، برخی ایده ها و دکترین های موجود در میان دمکرات ها در قبال سایر کشورها بویژه کشورهایی که در حلقه دشمنان آمریکا محسوب می شوند، را با جسارت و نوعی تابوشکنی، بصورتی علنی، طرح و در دستور کار سیاست خارجی کشورش قرار داد. اوباما در دوره اول و دوم ریاست جمهوری خود، در نوع تعامل با ایران، دو رویکرد متفاوت را در پیش گرفت. دولت آمریکا در دوره وزارت خارجه خانم کلینتون، با وجود برقراری تماس هایی محرمانه با ایران در عمان، با جلب حمایت شورای امنیت، سخت ترین تحریم های بین المللی را علیه تهران وضع کرد و در جریان تحولات سال 88 نیز موضعگیری هایی را اتخاذ کرد که می توان آن را در تداوم و چارچوب سیاست سنتی واشنگتن نسبت به تحولات داخلی ایران ارزیابی کرد؛ ولی در دوم ریاست جمهوری همان رئیس جمهور، شاهد تغییر رویکردی در نگاه واشنگتن به تهران هستیم که تفاوت آن به آنچه اوباما در دوره اول در پیش گرفته بود، ملموس بود؛ این تفاوت در رویکرد را بویژه با روی کار آمدن دولت تدبیر و امید در ایران و بویژه پس از نهایی شدن موافقت نامه ای هسته ای کشورمان با پنج بعلاوه یک (برجام) و اشاره چندین باره اوباما در فرصت های مختلف، که کشورهای عرب منطقه باید همزیستی مسالمت آمیز با ایران را بیاموزند و این کشور را بعنوان یک واقعیت در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس بپذیرند، بیش از پیش می توان مشاهد کرد. تحلیل دلایل و ریشه های چنین تغییر رویکردی مجالی دیگر می طلبد ولی به نظر می رسد آنچه که بن مایه رویکرد اوباما در دوره دوم ریاست جمهوری اش را تشکیل می دهد ( البته شکل گیری آن لزوما در دوره دوم ریاست جمهوری اش نبوده است) تغییر در رویکرد دولت آمریکا از سیاست سنتی حاکم بر هیات حاکمه آمریکا یعنی «تغییر رژیم (نظام سیاسی) در تهران» به «تغییر ماهیت خصمانه رژیم» (و یا در نگاهی وسیع تر، تغییر در رفتارهای ایران) نسبت به آمریکاست.

تحولات داخلی ایران

برخلاف سایر نامزدهای دمکرات و جمهوری خواه که توجه خاصی به تحولات داخلی ایران نشان نداده و تنها به رفتارهای خارجی ایران توجه داشته اند، کلینتون در چارچوب ایده «شنیدن صدای مردم در داخل ایران»، از توجه به تحولات داخلی ایران نیز غافل نبوده است؛ با این وجود، بعید به نظر می رسد در صورت ریاست جمهوری وی، تغییری بنیادین در تفکر تازه شکل گرفته ی مذکور در هیات حاکمه آمریکا صورت گیرد. او در مسیر تعامل و شناخت از ایران به این باور نسبی رسیده است که سیاستمدارانی که در تهران به قدرت می رسند با وجود تفاوت هایی که بین آنها وجود دارد، ولی هیچ یک خواهان فروپاشی نظام سیاسی در درون ایران و تغییر در راهبرد کلان جمهوری اسلامی ایران در حوزه سیاست خارجی نیستند. او به صراحت در مصاحبه هایی، آمادگی خود برای ملاقات با روسای جمهور کشورهایی مانند ایران را اعلام کرده هرچند تاکید کرده است که این مهم در سال اول ریاست جمهوری اش رخ نخواهد داد و ترجیح می دهد تماس های دو کشور در سطح وزراء خارجه باقی بماند.

علی رغم جنس نسبتاً جدید رویکرد آمریکا در قبال تهران، خانم کلینتون در مقام نامزد ریاست جمهوری، بارها تاکید کرده است که کوچک ترین تخلف ایران از برجام را تحمل نکرده و با شدیدترین اقدامات به آنها پاسخ خواهد داد و تحت تاثیر محفل و جمعی که سخنرانی های انتخاباتی خود را در آنها ارایه کرده است، منکر تلاش برای اعمال تحریم های جدید علیه تهران در موضوعاتی مانند تروریسم و حقوق بشر و سایر رفتارهای به زعم وی غیرقانونی تهران از قبیل انتقال سلاح به حزب الله و یا حملات سایبری علیه اهداف حساس در آمریکا، نشده است.

کلینتون «برنامه موشکی ایران» را «غیرقابل پذیرش» می داند و خواستار «پاسخگو بودن» ایران در قبال آزمایش های موشکی خود است و بر این باور است که برای متوقف کردن پیشرفت ایران در این حوزه باید دست به «وضع تحریم های بیشتری» علیه این کشور زد.

دیگر موضوعات سیاست خارجی آمریکا

از میان مجموعه ای از ای میل های خانم کلینتون در مقام وزیر خارجه آمریکا که اخیرا از سوی ویکی لیکس منتشر شده، ای میل های مربوط به تحولات سوریه از اهمیت زیادی برخوردار است. حداقل در دو مورد از این ای میل ها، کلینتون به صراحت سرنگونی رژیم بشار اسد را بعنوان راهبردی در تامین امنیت اسرائیل و تضعیف ایران در خاورمیانه پیشنهاد می کند؛ آنچه در این ای میل ها در ارتباط با سوریه تشریح شده است دقیقا آن چیزی است که حداقل در 4 سال گذشته در ارتباط با سوریه شاهد آن بوده ایم او در سخنرانی های خود نشانه ای مبنی بر تغییر در مواضعش در ارتباط با سوریه بروز نداده، همچنان از ایده چند سال پیش خود مبنی بر «ایجاد منطقه پرواز ممنوع» در شمال سوریه دفاع می کند و از اینکه اوباما را بخاطر عدم قاطعیت، مقصر آشفتگی اوضاع سوریه و لیبی بداند، ابایی ندارد هر چند معتقد است اوضاع لیبی که سرنگونی قذافی در آن اتفاق افتاد بهتر از شرایط سوریه ای است که اسد همچنان بر آن حکومت می کند.

تردیدهای زیادی در مورد روابط آمریکا با «روسیه» در صورت ریاست جمهوری کلینتون وجود دارد. کلینتون در برابر سئوالاتی که در ارتباط با رابطه با روسیه پوتین از او شده همواره از روابط بین دو کشور در زمان ریاست جمهوری مدودوف تمجید کرده و به صراحت گفته است که وقتی پوتین رئیس جمهور شد، اوضاع تغییر کرد. چنین پاسخ هایی از سوی او را نشانه ای بر احتمال تداوم تنش (یا حتی تشدید آن) بین دو کشور در صورت پیروزی نامزد دموکرات ها دانسته اند. کلینتون مدعی است وقتی پوتین نامزدی خود برای ریاست جمهوری در سال 2011 را رسما اعلام کرد ما پیش بینی می کردیم که دوره سختی از روابط بین دو کشور را تجربه خواهیم کرد چرا که به گفته خانم کلینتون: «او به دنبال اثبات خود و روسیه بود، امری که در وقایع جزیره کریمه، سوریه و پرونده های دیگر صحت مدعای ما را تایید می کند.» نامزد دمکرات ها معتقد است که قدم به قدم باید با روسیه پوتین پیش رفت، در برابر او مصمم بود، شانه به شانه متحدان اروپایی مان در کنارشان باشیم و در مقابل پوتین ایستادگی کنیم» و در این زمینه تقویت تعامل با متحدان آمریکا را راهی برای محدود کردن روسیه پوتین می داند. پیچیدگی پرونده هایی که آمریکا مجبور است آنها را با روسیه به سرانجام برساند، نشان خواهد داد که آیا خانم کلینتون قادر است آنچه در مبارزات انتخاباتی در مورد روسیه و پوتین گفته است را به مرحله اجرا بگذارد یا نه؟

مواضع خانم کلینتون در قبال «چین» متاثر از این دیدگاهش نسبت به این کشور است که «چین را نه می توان در ردیف دشمن آمریکا قرار داد و نه دوست». او معتقد است باید بین وضعیت حقوق بشر و اقداماتش در حوزه محیط زیست و در مقابل همکاری های امنیتی که در ارتباط با کشورهایی مانند ایران و کره شمالی با جامعه بین المللی دارد، توازن برقرار کرد. او به دنبال اقناع پکن است که علی رغم آنچه در محافل فکری گفته می شود تمرکز اصلی سیاست خارجی آمریکا در آسیا، چین نیست.

«کره شمالی» را می توان یکی از پیچیده ترین پرونده های حال و حاضر برای سیاست خارجی آمریکا در شبه جزیره کره دانست. قرار گرفتن کشوری ناسازگار و منحصر به فرد در منطقه ای که جمع متحدان آمریکا و قدرت های اقتصادی نوظهور جمع است، مدیریت این پرونده را بسیار حساس و سخت کرده است. کلینتون «نقش آفرینی» بیشتر چین در قبال این پرونده را شاه کلید مدیریت معمای کره شمالی می داند و معتقد است باید با مشوق های اقتصادی پیونگ یانگ را به سمت برچیدن برنامه هسته ای اش هدایت کرد. او معتقد است که چین بعنوان حامی سرسخت کره شمالی باید همیشه یکی از اصلی ترین اجزاء تمامی تلاش های بین المللی برای مدیریت پرونده کره شمالی باشد.

در موضوع «خروج انگلیس از اتحادیه اروپایی» موسوم به brexit، کلینتون محتاطانه برخورد کرده است. برای او رای به خروج بریتانیا از اتحادیه غافلگیرکننده بود که می تواند باعث شود واشنگتن نزدیک ترین متحد اروپایی خود را در این اتحادیه از دست بدهد. او در بیانیه رسمی که پس از اعلام نتایج نهایی همه پرسی ارتباط منتشر کرد ابتدا به انتخاب مردم انگلیس ابراز احترام کرد و تاکید کرد که بی ثباتی اقتصادی ناشی از این رای نباید واحدهای آمریکایی را تحت تاثیر قرار دهد. پایبندی به روابط راهبردی همزمان با بریتانیا و اروپا را مورد توجه و تاکید جدی قرار داد و با کنایه ای به بیانیه ترامپ، اظهار داشت که این دقیقا زمانی است که با اتحاد در برابر چالش ها ایستادگی کنیم. 

رئیس جمهور آمریکا: هیلاری کلینتون یا دونالد ترامپ؟

سوابق خانم کلینتون در حوزه سیاست خارجی، بررسی کارنامه عملکرد و بنیان های نظری وی در این حوزه را، نسبت به سایر نامزدهای حاضر، آسان تر کرده است. با این وجود، پیچیدگی انتخابات در آمریکا، عوامل و عناصر بسیار متکثر و متاثر در مواضع نامزدها در دوره مبارزات انتخاباتی و در نهایت پیچیدگی و ابهامات زیاد در روابط و تعاملات ایران و آمریکا باعث می شود که در مقطع کنونی ارایه تصویری روشن از آنچه که در تعاملات تهران و واشنگتن در فردای انتخاب احتمالی وی بعنوان رئیس جمهور آمریکا، شکل خواهد گرفت، را دشوار کند. 

در مقابل، ترامپ توانسته است با ایجاد هیاهو و طرح سئوالاتی به ظاهر واقعگرایانه پیرامون سیاست های داخلی و خارجی آمریکا و جلب توجه بسیاری از رسانه ها و عموم مردم این کشور، ضعف خود بویژه در حوزه سیاست خارجی را، در رقابت با رقیب اصلی دموکراتش یعنی خانم کلینتون، جبران کند و بدین صورت گوی سبقت از سایر رقبای جمهوری خواه برباید و موفق به کسب حدنصاب لازم برای ورود به مرحله نهایی انتخابات شود.

باید دید آیا کلینتون یا ترامپ، در صورت انتخاب شدن، توان عمل به وعده ها و پیمودن مسیری که با طرح سئوالات و انتقادات آتشینشان برای خود ترسیم کرده اند، را خواهند داشت یا پرونده های بغرنج امنیتی و سیاسی کنونی در جهان و واقعیت های غیرقابل انکاری که هر یک از این دو او را در کاخ سفید احاطه خواهند کرد، نامزدهای جمهوری خواه و دمکرات را مجبور به تعدیل مواضع و گام برداشتن در مسیری خواهد کرد که با آنچه در مبارزات انتخاباتی ترسیم کرده اند، متفاوت خواهد بود.

آنچه که مسلم است این است که نه سوابق کلینتون در حوزه سیاست خارجی و نه مواضع آتشین ترامپ هیچ یک تضمینی برای ورود بی دردسر به کاخ سفید برای آنها ایجاد نکرده است. 

واژگان کلیدی: ترامپ، هیلاری کلینتون، انتخابات آمریکا ، ریاست جمهوری ،

مطالب مرتبط