مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

ترامپ و آینده جایگاه و اهمیت اسرائیل

اشتراک

دکتر مهدی مطهرنیا

آینده پژوه سیاسی

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

 

مهم ترین انتقادات آقای ترامپ به رویکرد اوباما نسبت به اسرائیل

ترامپ اساسا سیاست خارجی دوره ی اوباما را یک سیاست خارجی ضعیف، در کلیت تحرکات این دولت معرفی می کند. ترامپ بر این باور است که باراک حسین اوباما به جای ایجاد یک فضای مثبت در صحنه بین المللی برای نشان دادن قدرت ایالات متحده امریکا در قلمروهای گوناگونی که ایالات متحده امریکا می توانست به خوبی به زعم او وارد عمل شود و قدرت ایالات متحده امریکا را به نمایش بگذارد؛ کوتاهی کرده است.

این ناشی از نوع نگرش اوباما در صحنه سیاست خارجی، متکی بر مکتب همیلتونیستی با بازتعریف نئودموکراتی اوباما در چارچوب گفتمان قدرت هوشمندتر امریکایی بوده است که به جای تکیه بر قدرت سخت امریکا برای گسترش ارزش های امریکایی (که ویژگی اصلی آن قدرتمند نشان دادن ایالات متحده امریکاست)،  به قدرت نرم روی آورده است و موجب شده است که به جای حاکم شدن ارزش های آمریکایی در جهان نوعی احساس ضعف از قدرت امریکا در بین رقبا و حتی متحدان ایالات متحده امریکا به وجود آید. به این نکته بیشتر توجه شده است که ایالات متحده امریکا متحدان خود را در یک وضعیت نابسامان از منظر تکیه بر قدرت امریکا در رودرویی با چالش های فرارو و بحران های ممکن پیش رو قرار داده و در مرکز ثقل آن متحدان رژیم حاکم بر تل آویو قرار دارد. این نگاه اساسا ستون فقرات نقد ترامپ بر سیاست خارجی اوباماست که در باب اسرائیل به عنوان یک مرکز نگاه در زاویه دید نقادانه ترامپ قرار می گیرد. این نقد متکی بر شکل دهی و تصویر گری از ایالات متحده امریکا (به عنوان یک قدرت بزرگ) در عصر جدید و ابرقدرتی است که بازمانده از نظام دو قطبی حاکم بر جهان در نظم کهن بوده است و اکنون باید هژمونی بسیط خود را به گونه ای بر جهان حاکم کند که جهان به عنوان رهبر امنیتی نظام بین الملل، ایالات متحده امریکا را پذیرا و هزینه های ایجاد نظم و امنیت بین المللی و استقرار آن چه او به عنوان قدرت در نظام بین الملل می داند را به امریکا پرداخت کند. از این منظر او اوباما را در جهت رسیدن به این تصویر ایده آل ترامپ، دارای نواقص بسیار بالا می داند و به طبع در رابطه با اسرائیل این معنا را بسیار شدید تر ارزیابی می کند؛ چرا که اوباما از آغازی در دور اول ریاست جمهوری خود در سال 2008 به عنوان رئیس جمهور امریکا در کاخ سفید مسئله اسرائیل، صلح اعراب و اسرائیل و حمایت از اسرائیل را از متن به حاشیه برد و به گونه ای عمل کرد که جایگاه اسرائیل در سیاست خارجی امریکا از شریک حیاتی به شریک کلیدی و در اواخر دوران دور دوم ریاست جمهوری او حتی در حال افول به رده سوم یعنی شریک مهم ایالات متحده امریکا در حال تبدیل شدن بود. این موجب نارضایتی صهیونیست های تل آویو نشین شده بود. این امر زمینه ایجاد یک فضای منفی در جهت حمایت از ترامپ از سوی تل آویو با چراغ خاموش و موتور روشن را ایجاد کرد. به نظر می رسد که همگرایی اسرائیلی ها با روس ها در حمایت از ترامپ و هک کردن ایمیل های هیلاری کیلینتون توانست زمینه های شکست هیلاری کیلینتون را علی رغم همه پیش بینی های موجود فراهم آورد و ترامپ را به کاخ سفید گسیل دهد.

آینده رویکرد امریکا در قبال اسرائیل

دو پایتخت کشورهای جهان از منظر نگاه ایالات متحده امریکا که منتظر آمدن ترامپ در 20 ژوئن به کاخ سفید هستند، عبارتند از تل آویو و مسکو. آنها در ارتباط با امریکا در حالت برزخ گونه و آنلاین ایستاده اند تا ترامپی مورد حمایت را در تل آویو شاهد باشند و پیامدهای ناشی از آمدن ترامپ را در کاخ سفید جشن بگیرند. فراموش نکنیم زمانی که رای قاطع شورای امنیت با رای موافق دولت اوباما در جهت انسداد شهرک نشینی به تصویب رسید، ترامپ اعلام کرد که باید منتظر 20 ژوئن بمانیم تا دولت جدید او سر کار بیاید و وعده داد با روی کار آمدن دولت جدید او اوضااع تغییر خواهد شد. لذا اسرائیل در ارتباط با اخراج دیپلمات های خود توسط دولت اوباما موضع گیری سختی را نسبت به واشنگتن عملیاتی نکردند. چرا که آنها بر این باورند که تضمین های بسیار مناسبی در ارتباط با حمایت ترامپ از تل آویو و مسکو دارا هستند. پس لذا باید بگوییم رژیم حاکم بر تلآویو تمام تلاش خود را در زمینه ی کاهش اصطکاک در ماه های پایانی دولت اوباما با ایالات متحده امریکا مدیریت کرده اند تا منتظر مانند و شاهد دستورالعمل های اجرایی ترامپ به عنوان چهل و پنجمین رئیس جمهوری ایالات متحده امریکا در تقابل با رویکردهایی باشند که اوباما در این هشت ساله دنبال کرد و زمینه ایجاد فضای مناسبت تر برای همکاری در خاورمیانه پدید آید. لذا بعد از روی کار آمدن ترامپ باید منتظر تغییر و تحولاتی نه تنها در روابط دو جانبه این پایتخت ها با واشتنگتن باشیم؛ یعنی باید منتظر باشیم که بعد از مدتی مسائل منطقه خاورمیانه نیز با زوایای دیگری روبرو شود.

گذشته از این آنچه که مسلم است در ارتباط با دو منطقه یعنی تهران و مسکو نوعی همگرایی سریع تر میان واشنگتن و تل آویو به وجود خواهد آمد. بویژه در رابطه با تهران و بحران سوریه در خاورمیانه. به هر تقدیر باید بپذیریم که تل آویو اکنون با توجه به سیاست هایی اوباما اگر چه در یک وضعیت ناموزون از منظر ایده آل های ارتباط با واشنگتن قرار گرفته است، اما از منظر خارج شدن از سیبل حرکات های منطقه خاورمیانه (به واسطه عملکرد داعش و جنگ فرقه ای در خاورمیانه با مرکزیت سوریه ) خارج شده است. به گونه ای که اکنون بیش از آنکه کشورهای عربی و پایتخت های این کشور ها با دولت های حاکم بر آنها اسرائیل را هدف قرار دهند؛ امروزه تلاش دارند برعلیه تهران وارد عمل شوند. لذا در این سال ها ما شاهد نوعی همگرایی بیشتر میان بعضی از پایتخت های کشورهای عربی بویژه ریاض بوده ایم. در این بین با روی کار آمدن ترامپ به نظر می رسد (با توجه به حمایتی که او از تل آویو مطرح کرده است) همگرایی اعراب و تل آویو بر علیه جمهوری اسلامی ایران در منظقه خاورمیانه امکان افزایش بیشتری پیدا کند. از طرف دیگر ترامپ سعی کرده است به مسکو نزدیک شود و چهل و پنجمین رئیس جمهور ایالات متحده امریکا دوستی ترامپ به خود و علاقه ای که ترامپ به وی دارد را برای خود نوعی افتخار تلقی می کند. این ادبیات نشان دهنده نوعی سیاست معنادار از سوی ترامپ برای کاهش مقاومت مسکو در ارتباط با مسائل خاورمیانه و ردو بدل کردن امتیاز در جهت مدیریت این بحران ها تلقی می شود.

واژگان کلیدی: ترامپ ، آینده ،جایگاه اسرائیل، روابط خارجی ترامپ، سیاست خارجی اسرائیل

مطالب مرتبط