دکتر بهناز اسدیکیا
پژوهشگر حوزه مطالعات ژئوپلیتیک و روابط بینالملل
مرکز بین المللی مطالعات صلح- IPSC
مقدمه
تحولات اخیر افغانستان با سقوط کابل و به قدرت رسیدن طالبان، یک جریان تندروی افراطی، شوک سیاسی و بیتردید یکی از تاثیرگذارترین وقایع یک دهه اخیر در منطقه پیرامونی ایران محسوب میشود. خروج نیروهای خارجی و جابهجایی قدرت در کشوری که دههها درگیر بیثباتی سیاسی، نزاع داخلی، منازعات قومی و حضور و بازیگری کشورهای فرامنطقهای بوده است، نه تنها آغاز تغییرات اساسی جدیدی در درون افغانستان به شمار میرود، بلکه منافع و اولویتهای کشورهای پیرامونی و منطقه، همچنین استراتژی و سیاستهای بازیگران فرامنطقه را نیز به شدت متأثر میکند. به عبارتی میتوان گفت به دنبال تحولات اخیر افغانستان و با تغییر نقشه ژئوپلیتیکی منطقه، فصل جدیدی در شکلگیری قدرت در ساختار چندقطبی نظام بینالملل آغاز میشود.
افغانستان امروز، همانطور که صحنهای از منازعات و انشقاق ملی، قومی و مذهبی است، عرصهای از منافع همپوشان و متضاد همسایگان، قدرتهای منطقهای و بینالمللی نیز هست. صرف نظر از اینکه طالبان در تثبیت قدرت خود در افغانستان با چه چالشهای جدی، اعم از اختلافات عمیق و تنشهای قومی و مذهبی و درگیریهای سیاسی روبهرو باشد، واقعیت این است که تاثیر رویدادهای اخیر سیاسی این کشور در معادلات و روندهای ژئوپلیتیکی منطقه، گسترده و عمیق خواهد بود. هرچند آینده افغانستان نامشخص است، اما امنیت و منافع ملی کشورهای همسایه را مستقیما” درگیر خود نموده است.
در حال حاضر که هنوز به درستی، رویکرد جهانی، سیاست قطعی و مدل حکمرانی طالبان مشخص نشده است، هرچند طرح مباحثی از جمله: نگرانیهای امنیتی برای کشورهای پیرامونی، چالشها و فرصتها، طرحهای اقتصادی و سرمایهگذاریهای کلان آینده، نقش افغانستان و کشورهای همسایه و منطقهای در شکلگیری ساختار قدرت در منطقه، بسیار زود است؛ با این حال، ذهن تحلیلگر روابط بینالملل و مباحث ژئوپلیتیک، به جای تحلیلهای نامطمئن، بایستی به واقعیتهای ژئوپلیتیکی موجود معطوف گردد و دورنمای تحلیل، پیشبینی و ترسیم سناریوهای محتمل را مبتنی بر چارچوبهای کلان ژئوپلیتیکی و واقعیتهای ساختار قدرت و روابط بینالملل تصویر نماید. و در همین راستا با طرح پرسشهای اساسی و مهم، به واکاوی ابعاد مبهم و چندلایه تحولات آتی و پیامدهای آن بپردازد که خود گامی مهم در درک وقایع پیش روست.
نیازی به گفتن نیست که هر واقعیت ژئوپلیتیکی و هر پرسشی که ذهن پژوهشگر را به خود مشغول میکند، نیازمند نگارش مطالب مفصل تحلیلی مبتنی بر بنیانهای نظری و ساختاری روابط بینالملل از سوی تحلیلگران و نویسندگان حوزه روابط بینالملل و مباحث ژئوپلیتیکی میباشد.
واقعیتهای ژئوپلیتیکی موجود
در صحنه سیاست و روابط بینالملل، کشورها بر اساس موقعیت جغرافیایی، منافع، علایق و وابستگیهای ژئوپلیتیکی خود به کنشگری میپردازند. در واقع سیاست خارجی کشورها در کنار سایر متغیرها، تابعی از واقعیت های ژئوپلیتیکی موجود است. صرف نظر از اینکه آینده تحولات افغانستان به چه سمت و سویی در جریان خواهد بود، و حاکمان این کشور چه مشی سیاسی برای اداره کشور انتخاب میکنند، توجه و شناخت واقعیات ژئوپلیتیکی موجود از جمله موارد زیر، در درک تحولات آتی، همچنین در سیاستگذاری و کنشگری منطقهای، به ویژه برای همسایگان و کشورهای پیرامونی افغانستان دارای اهمیت است:
– ایجاد خلأ سیاسی با خروج نیروهای خارجی از افغانستان، بازیگری قدرتهای منطقهای برای پر کردن خلأ موجود را به دلایل حفظ ثبات منطقهای و یا ایجاد و گسترش حوزههای نفوذ شدت میبخشد و عرصهای برای رقابت و نفوذ در افغانستان و احتمالا” درگیریهای جدید ژئوپلیتیکی آغاز میشود.
– نقشآفرینی بازیگران متعدد پیرامونی، منطقهای و فرامنطقهای با منافع و اولویتهای متعدد، متفاوت و بعضا” متضاد، به زودی در افغانستان تحت حکومت طالبان آغاز میشود. همه کشورهای منطقه دارای منافع خاصی هستند که بر مشارکت آنان در آینده افغانستان تأثیر میگذارد و بدین ترتیب بازی قدرت در منطقه شکل میگیرد.
– فشارهای ژئوپلیتیکی بر ایران، از سوی مرزهای شرقی با توجه به واقعیتهای جبر جغرافیایی از جمله وجود مسائل مرزی و امنیتی، مشکلات هیدروپلیتیکی مابین دو کشور، جریان مهاجرت و مشکلات پناهجویان و عواقب آن برای کشور میزبان و تأثير آن بر روابط سياسي ايران و افغانستان تشدید خواهد شد.
– محاسبات سیاسی و اقتصادی منطقهای پس از خروج امریکا و ناتو از افغانستان و تحولات داخلی این کشور، و ایجاد تحول بزرگ در سیاستهای توسعهای و برنامههای منطقهای اقتصادی و تجاری و همچنین ترانزیتی قدرتهای منطقهای از جمله روسیه و چین، از واقعیتهای قابل پیشبینی است. در صورت ایجاد ثبات سیاسی در افغانستان، فرصتهای سرمایهگذاریهای هنگفت و زیرساختی و جریان عظیم تجاری، و ورود افغانستان به چرخه طرحهای بزرگ اقتصادی، تاثیرات عمیق ژئوپلیتیکی در نقشآفرینی کشورهای منطقه خواهد داشت. به عبارتی، افغانستانی که تا دیروز، عرصه ناامنی و بیثباتی، تنش و درگیری و هزینههای نظامی و امنیتی برای منطقه بود، با اتخاذ یک مشی سیاسی متوازن و قاعدهمند میتواند تبدیل به صحنه بازیهای برد- برد برای کشورهای منطقه و فرامنطقه شود.
– در عین حال که مسائل امنیتی در مرزهای دو کشور چین و افغانستان، از جمله تهدید احتمالی تبدیل شدن افغانستان به پناهگاهی امن برای جداییطلبان اویغور و جنبش ترکستان شرقی و تضعیف تمامیت ارضی چین در منطقه سینکیانگ وجود دارد، با این حال، برنامههای توسعهای چین به ثبات پایدار در افغانستان بستگی دارد.
– ترکیه، اگرچه مرز مشترکی با افغانستان ندارد، اما از فرصتهای احتمالی برای تعامل با ذینفعان منطقهای مانند پاکستان، ایران، روسیه و چین استفاده خواهد کرد.
– به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان، سیل مهاجرتها و پناهجویان را به درون مرزهای کشورها سرازیر میکند و از طرفی احتمال افزایش جریان قاچاق مواد مخدر، انسان و فعالیتهای تروریستی و تاثیرات ژئوپلیتیکی جدی بر امنیت همسایگان، به خصوص آسیای مرکزی بیشتر میشود.
به دنبال درک واقعیتهای ژئوپلیتیکی، پرسشهای بسیاری در پیشبینی و شناخت بیشتر معادلات سیاسی منطقه مطرح میشود:
– با تسلط طالبان بر افغانستان، احتمال ادامه منازعات داخلی و پیامدهای امنیتی آن بر بیثباتی این کشور چگونه برآورد میشود؟
– نقش قدرتهای خارجی، کمکها و توافقات احتمالی در تسریع تحولات فعلی افغانستان چگونه ارزیابی میشود؟ به عبارتی، تحولات اخیر افغانستان تا چه حد یک تحول داخلی و فروملی است و تا چه میزان تابع برنامهها، کمکها و سیاستهای قدرتهای خارجی است؟
– تا چه حد میتوان تحولات افغانستان را خطای استراتژیک امریکا و غرب و ناتوانی آنان در مدیریت بحرانهای جهانی دانست؟
– چنانچه سیاستهای طالبان با رویکرد ایجاد و حفظ صلح و مبتنی بر احترام به قواعد و چارچوبهای بینالمللی تنظیم و اجرا شود، پیشبینی ساختار و ترتیبات منطقهای چگونه خواهد بود؟
– تلاش طالبان در تثبیت قدرت تا چه حد توان بازیگری افغانستان در معادلات منطقهای را افزایش میدهد و تأثیر و پیامد قدرتگیری طالبان بر تحولات خاورمیانه چیست؟
– خطرات امنیتی طالبان پس از تثبیت قدرت، برای همسایگان افغانستان چگونه ارزیابی میشود؟
– در پی تحولات افغانستان، روندهای ژئوپلیتیکی در منطقه پیرامون ایران، از جمله اقتصادهای پساکرونایی، منازعات داخلی، جنگهای سرد خاورمیانهای چگونه تحلیل میشود و تا چه حد بر سیاستهای کلان و استراتژی منطقهای ایران تأثیرگذار است؟
– تا چه حد سابقه تمدنی، تاریخی، زبانی و دینی دو کشور ایران و افغانستان، در ترتیبات سیاسی و معادلات امنیتی پیش روی دو کشور مؤثر خواهد بود؟
-بدهبستانهای سیاسی قدرتهای منطقهای و طالبان چگونه پیشبینی میشود و چه تأثیری در صورتبندی نظم منطقهای دارد؟
-فرصتها و چالشهای منطقهای برای کشورهای پیرامونی افغانستان و منطقه کدام است و ایران چگونه میتواند منافع سیاسی، امنیتی و اقتصادی خود را تأمین کند؟
– ایفای نقش ترانزیتی و ورود افغانستان به پروژهها و برنامههای توسعهای منطقهای و کریدورهای اقتصادی آسیای غربی-آسیای مرکزی-چین، به جریان افتادن طرحهای فوریه چین با ازبکستان جهت ساخت خط آهن ازبکستان- افغانستان- چین، چه پیامدهایی در بازیگری و نقش افغانستان در ترتیبات منطقهای خواهد داشت؟
– در حکومت طالبان، آیا چارچوب اقتصاد افغانستان همچنان بر پایه مواد مخدر و کشت خشخاش شکل میگیرد؟ و آیا نقش این کشور در تروریسم جهانی و جرایم سازمانیافته ادامه مییابد؟
– با تثبیت حکومت طالبان، احتمال افزایش یا کاهش تنشها و التهابات منطقهای، به عبارتی، وجود بازیهای ژئوپلیتیکی متعدد در منطقه چگونه ارزیابی میشود؟
جمع بندی
هر کشوری که بخواهد در آینده نزدیک، خود را به عنوان یکی از برندگان تحولات افغانستان تعریف کند، بایستی مبتنی بر واقعیات ژئوپلیتیکی موجود، به رصد دقیق و تحلیل هوشمندانه تحولات این کشور همسایه، مطالعه و کنکاش مستمر اقدامات، جهت گیریها، سیاستهای اعلامی و همچنین منافع طالبان بپردازد.
از آنجا که در پی رخدادهای افغانستان، هیچ یک از همسایگان، خواهان تنش و بیثباتی و سرریز اختلافات قومی و سیاسی به مرزهای خود نیستند، به نظر میرسد زمینه همکاریهای منطقهای مابین کشورهای همسایه و پیرامونی در مباحث امنیتی و سیاسی بیش از پیش فراهم است. در حوزههای ژئوپلیتیکی که عرصه رقابت، حضور و بازیگری قدرتهای خارجی است، برقراری امنیت و ثبات صرفا” در گرو اراده، تلاش و همکاری کشورهای آن حوزه میباشد.
این واقعیت وجود دارد که ایران به عنوان یک کشور بزرگ و مهم منطقهای، با در اختیار داشتن مزایای ژئوپلیتیکی و موقعیت جغرافیایی ممتاز در دسترسی به راههای دریایی و مسیرهای تجاری و ترانزیتی مهم، تنها کشور منطقهای است که قادر است نقش تعادلبخشی و “موازنهگر ژئوپلیتیکی” را در تحولات منطقهای ایفا کند و با رویکرد حفظ و تقویت صلح ، در روند ممانعت از ایجاد و تشدید تنشهای منطقهای همراه شود. با شناخت و ارزیابی اهمیت، جایگاه و وزن ژئوپلیتیکی، ایران توان تعامل و بازیگری با همه قدرتهای منطقه و فرامنطقه را در راستای منافع ملی خود دارد.
در این برهه حساس که تحولات عمیقی در کنار یکی از طولانی ترین مرزهای کشور در جریان است، سیاستمداران بایستی پاسخ به طیف وسیعی از پرسشها و ابهامات را مد نظر قرار دهند. و در شرایطی که ایران تحت فشارهای ژئوپلیتیکی مهمی قرار گرفته است، همه ابعاد کنشگری را مبتنی بر عملگرایی و در چارچوب اصول و ارزشهای سیاست خارجی خود مد نظر قرار دهند.
واژگان كليدي: تحولات, افغانستان ,نقشه, ژئوپلیتیکی, منطقه, دکتر بهناز اسدیکیا , طالبان