طهمورث غلامی
مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC
بیان رخداد
با پیروزی محمد مرسی نماینده ی اسلام گرایان اخوانی در مصر، این تصور شکل گرفت که با روی کار آمدن اسلام گرایان در مصر باید شاهد تغییرات عمیق در سیاست خارجی مصر از یک سو و نیز همگرایی و همکاری دولت مصر با دولت اسلام گرایی مانند جمهوری اسلامی ایران بود. مبنای این تصور این بود که اخوان المسلمین مصر سیاست اتحاد مصر با آمریکا را نمی پذیرد و با به چالش کشیدن پیمان کمپ دیوید به سمت حمایت تمام و کمال از فلسطینیان حرکت خواهد کرد و چون مواضع ضد اسرائیلی و ضد آمریکایی جمهوری اسلامی ایران کاملاً روشن و شفاف است، لذا مصر به سمت جمهوری اسلامی ایران حرکت خواهد کرد. بر این مبنا، استدلال شد که با حرکت مصر به سوی اتخاذ مواضع ضد اسرائیلی، الگوی اسلامی در هدایت مبارزه علیه اسرائیل به سمت کامل شدن حرکت خواهد کرد و لذا محور مقاومت در منطقه گسترش پیدا خواهد کرد.
اما تاکنون این تصور جنبه عملی به خود نگرفته است. محمد مرسی اولین مقصد سفر خود را عربستان انتخاب کرد که او را پرچم دار اسلام سلفی و طرفدار محور سازش در منطقه می داند. از طرفی محمد مرسی به اعلام مواضع تند علیه نظام سیاسی بشار اسد پرداخت که از او به عنوان یکی از مهره های جریان مقاومت یاد می شود. در این بین، محمد مرسی نسبت به جمهوری اسلامی ایران به اعلام مواضع شفاف و روشنی نپرداخت و حضور یا عدم حضور او در اجلاس تهران تا روز آمدن ایشان به تهران با اما و اگرهای فراوانی روبرو بود. بالاخره محمد مرسی برای شرکت در اجلاس عدم تعهد و شاید برای تحویل ریاست عدم تعهد از مصر به ایران، به تهران آمد. وی شش ساعت بیشتر در تهران نماند و برخلاف مقامات دیگر کشورها، هیچ دیدار رسمی ای با مقامات عالی جمهوری اسلامی ایران نکرد و در سخنرانی ای که داشت، به مسئله ی بحرین توجهی نکرد و مسئله ی سوریه را در کانون توجه خود قرار داد. البته باید گفت که سخنرانی محمد مرسی حاکی از وجود برخی اشتراکات در دیدگاه وی و جمهوری اسلامی ایران بود که بیشتر به اصول اولیه ی جنبش عدم تعهد و تا حدودی مسئله فلسطین برمی گشت. سؤالی که اینجا مطرح می شود این است که رفتار سیاسی محمد مرسی در اجلاس تهران دارای چه مؤلفه ها و ویژگی هایی بود؟ در پاسخ به این سؤال استدلال می گردد که محمد مرسی در مواردی دارای رفتار سیاسی میانه روی و در مواردی دارای رفتار سیاسی مبهم و غیر شفاف بود که این خود ناشی از الزامات منافع ملی مصر و اخوان المسلمین این کشور بود.
کلید واژگان: محمد مرسی، ایران، سوریه، اخوان المسلمین، فلسطین.
تحلیل رخداد
– مرسی و سوریه: روشن است که نظام سیاسی موجود در سوریه وارث نگرش های سیاسی چپ و ناسیونالیسم عربی می باشد که اخوان المسلمین مصر از زمان تأسیسش تا به امروز نتوانسته است با آن کنار بیاید. زیرا نگرش های چپ محور و مبتنی بر ناسیونالیسم عربی همواره گروه های اسلام گرا را به عنوان اصلی ترین تهدید داخلی خود تعریف کرده اند و در جهت مقابله و اعمال فشار به آنها از هیچ کوششی دریغ نکرده اند. هر چند نظام سیاسی سوریه برخلاف مبارک دارای مواضع ضد اسرائیلی است، اما این باعث نمی شود که نظام سیاسی سوریه مورد پذیرش محمد مرسی به عنوان عضوی از اخوان المسلمین مصر قرار گیرد. زیرا اصل اول و مقدم برای محمد مرسی و اخوان المسلمین این است که به اسلام تعهد و پایبندی وجود داشته باشد و گروه های اسلامی به رسمیت شناخته شوند. روشن است که این اصل اولیه و اساسی برای اخوان المسلمین در در نظام سیاسی مبارک و بشار اسد وجود ندارد. اخوانی ها به زبان عامیانه دل خوشی از ناسیونالیست های عرب دهه های گذشته ندارند. اتخاذ مواضع ضد اسرائیلی برای اخوان المسلمین در اولویت های بعدی قرار دارد.
همچنان که اخوان المسلمین در مصر موفق شد قدرت را به دست بگیرد، خواهان این است که گروه های اخوان المسلمین در دیگر کشورها نیز و از جمله سوریه به قدرت برسند و به این ترتیب بر دامنه ی قدرت اخوان المسلمین که کانون آن مصر است افزوده شود. به این خاطر است که در جدال بین اخوان المسلمین سوریه با نظام سیاسی این کشور مرسی به حمایت از گروه های اخوانی پرداخته است. با شروع تحولات سوریه این کشور گروه های اخوانی فلسطین را به سمت خود جلب کرد و به مخالفت با بشار اسد پرداخت که شاید به نظر مرسی بشار اسد فرق چندانی با مبارک ندارد.
– محمد مرسی و اسرائیل: محمد مرسی هر چند به ظلم های اسرائیل علیه فلسطینیان و ضرورت حمایت از مردم فلسطین در سخرانی تهران اذعان کرد، اما همواره نیز اعلام کرده است که به توافق نامه های بین المللی پایبند خواهد بود که یکی از این توافق نامه ها پیمان کمپ دیوید است. آن طور که به نظر می رسد، محمد مرسی اصل وجود اسرائیل را برخلاف دوره های گذشته خصوصاً دوران جنگ سرد پذیرفته است و صرفاً نسبت به اسرائیل دارای نگرش های منتقدانه است. این رفتار محمد مرسی ناشی از رعایت منافع ملی مصر است. مصریان معتقدند که به دنبال به رسمیت شناختن اسرائیل این کشور نه تنها توانست صحرای سینا را از اشغال اسرائیل پس بگیرد بلکه سالانه از کمک های اقتصادی آمریکا نیز بهره مند گشته است. برعکس تجارب قبل از کمپ دیوید نشان می دهد که تقابل مصر با اسرائیل به هیچ نتیجه ای منجر نگشته است و صرفاً برای مصر واجد هزینه های فراوان بوده است که یکی از آن از دست رفتن بخشی از سرزمین مصر بود. بدین خاطر بود که محمد مرسی حاظر نشد با محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور ایران، که دارای مواضع ضد اسرائیلی شفافی است، دیدار کند. محمد مرسی به خوبی می دانست که دیدار او با احمدی نژاد و یا رهبر جمهوری اسلامی ایران که چند وقت پیش مواضع ضد اسرائیلی آنها حتی با واکنش سازمان ملل روبرو شد، می تواند برای کشورش هزینه داشته باشد و این گونه وانمود شود که وی دیدگاه جمهوری اسلامی ایران را در خصوص اسرائیل پذیرفته است. مرسی از این طریق مایل بود که نشان دهد در خصوص اسرائیل با جمهوری اسلامی ایران دارای اختلاف نظر است.
– مرسی و فلسطین: محمد مرسی بر اساس الزامات اسلامی ناشی از مبانی اخوان المسلمین خود را متعهد به دفاع از حقوق فلسطینیان می داند. اما این دفاع برخلاف دوران جمال عبد الناصر، در سایه ی نفی وجود اسرائیل تعریف نمی گردد. بلکه تلاش می کند که آن را در چارچوب منافع ملی مصر و پیمان کمپ دیوید تعریف بکند. به این خاطر است که در قضیه ی فلسطین، مرسی با جمهوری اسلامی ایران دچار اختلاف می گردد. این درحالی است که جمهوری اسلامی ایران پیمان کمپ دیوید را سبب شکاف در مبارزه جهان عرب علیه اسرائیل می داند و به واسطه ی همین نیز رابطه ی جمهوری اسلامی ایران با مصر قطع گردید. هر چند در آینده محمد مرسی حساسیتی نسبت به خیابان شهید خالد اسلامبولی در تهران نخواهد داشت، اما این بدان معنی نیست که پیمان کمپ دیوید را نیز نادیده خواهد گرفت. به نظر می رسد چگونگی مواجهه با مسئله ی فلسطین در کنار مسئله ی سوریه مهم ترین منبع اختلاف جمهوری اسلامی ایران و مصر تحت امر مرسی باشد.
– محمد مرسی و بحرین: در مصر یکی از گروه های فعال اسلامی که در انتخابات پارلمانی این کشور نیز توانستند آراء قابل توجهی را کسب کنند، گروه های سلفی بودند که نوع نگاه آنها نسبت به عربستان است. بدین خاطر محمد مرسی برای جلب حمایت آنها و جلوگیری از گرایش آنها نسبت به گروه های سیاسی دیگر تلاش دارد که منافع آنها را نیز در نظر داشته باشد. به این خاطر وی اولین مقصد سفر خود را عربستان برگزید. محمد مرسی طالب این نیست که با طرح مسئله ی بحرین سبب اختلاف میان عربستان و مصر گردد و بدین ترتیب موجب تحریک اسلام گرایان سلفی علیه دولت و حزب مطبوع خود گردد. از طرفی در این شرایط محمد مرسی به منظور تأمین منافع اقتصادی و مورد پذیرش قرار گرفتن در دنیای عرب نیازی به همراهی عربستان با خود دارد. به نظر می رسد که در کوتاه مدت نوع نگاه مرسی به سوریه، گروه های فلسطینی و بحرین سبب گردد که روابط دوستانه ای میان مصر و عربستان حاکم گردد. اما در بلند مدت و با گذر زمان شکاف میان اخوان المسلمین با محوریت مصر و اسلام سلفی با محوریت عربستان بیشتر خواهد شد و لذا امکان تقابل میان آنها نیز وجود دارد.
دورنمای رخداد
در کل باید گفت که محمد مرسی با سفر به تهران و اعلام مواضعی در حمایت از فلسطین، مخالفت با اسرائیل، نظم جهانی و غیره نشان داد که دارای برخی اشتراک مواضع با جمهوری اسلامی ایران است و بدین طریق تا حدودی جمهوری اسلامی ایران را مورد پذیرش قرار داد. از طرفی محمد مرسی با اعلام مواضعی متفاوت درباره ی سوریه، بحرین و اسرائیل نشان داد که پذیرش جمهوری اسلامی ایران توسط او کامل و مطلق نبوده است. تداوم این موضع متعادل و میانه رو محمد مرسی، تابع میزان موفقیت او در سیاست خارجی است. اگر مواضع میانه ی وی منجر به تأمین منافع ملی مصر، منافع گروه های اخوان المسلمین و غیره شود، وی به موضع میانه روی خود ادامه خواهد داد. اما اگر در این مسیر به ویژه از طرف غرب و اسرائیل با مانع و چالش مواجه گردد و موفقیت های وی به حداقل برسد، باید گفت که این احتمال وجود دارد که مواضع مصر به مواضع جمهوری اسلامی ایران نزدیک شود. اگر قائل به دو محور سازش و مقاومت در منطقه باشیم، باید گفت که موضع فعلی مصر، موضعی میانه ی این دو است که در عین حال که امکان حفظ این موضع برای مصر وجود دارد، این امکان نیز وجود دارد که مصر به سمت محور مقاومت در صورت ناکامی در سیاست خارجی خود حرکت کند.